پيام مهم مقام معظم رهبري به اجتماع عظيم مسلمانان در مراسم برائت از مشركين
در مكّه
بسم الله الرحمن الرحيم
والحمدلله ربّ العالمين و الصلوة و السلام عليهم السلام سيدنا و نبيّنا محمد و
آله الطيبين الطاهرين
قال الله الحكيم: «و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا البلد آمناً و اجنبني و بني
ان نعبد الاصنام ربّ انهن اضللن كثيراً من الناس فمن تبعني فانه مني و من عصاني
فانك غفور رحيم».
اكنون كه مراسم حج فرا رسيده و نغمۀ لبيك برآمده از دلهاي مشتاق، فضاي حريم
امن الهي را انباشته است و ملتهاي مسلمان، از آفاق گستردۀ جهان، به ميعاد ذكر و
استغفار و قيام و اتحاد شتافته، و برادران مهجور، به يكديگر رسيدهاند، جبهۀ سپاس
و خضوع به ساحت خداي عزيز و حكيم سوده، حمدي به عظمت صفات حُسني، و شكري به وسعت
درياي رحمت حق، نثار حريم حضرت احديّت ميكنم، كه يكبار ديگر به مسلمين مشتاق،
توفيق اين فريضه را عطا فرمود و يكباره ديگر پرچم عزت و عظمت را بر فراز سر
مسلمانان در خانۀ امن خود برافراشت، و يكباره ديگر حجاج ايراني را بر اين سفرۀ
رحمت و عظمت نشانيد. زبان و قلم از توصيف و تقدير اين نعمت بزرگ، قاصر است. خدا
كند كه نور معرفت بر دلهاي روشن شما حج گزاران بتابد و حقيقت، بيواسطۀ حرف و
گفت، در جان مشتاق شما متجلي گردد.
نكتۀ مهمي كه اينجانب ميخواهيم به شما برادران و خواهران از هر كشور و ملت كه
هستيد بگويم اين است كه حج، نعمتي الهي است كه بر نسلهاي مسلمان ارزاني شده است.
قدرداني و شكرگزاري، آن را زياد ميكند و ناسپاسي و قدرناشناسي، آن را از مسلمين
ميگيرد كه اين همان عذاب شديد الهي است كه: «ولئن كفرتم ان عذابي لشديد».
گرفته شدن حج به اين نيست كه از مسلمانان كسي به حج نرود، بلكه به اين است كه
مسلمانان از منافع بيشمار آن محروم بمانند، و زياد شدن آن به اين نيست كه هر سال
گروههاي بيشتري حج كنند، بلكه به اين است كه از منافع آن بهرهمند شوند كه:
«ليشهدوا منافع لهم» خوب است بدرستي بينديشيم، آيا جهان اسلام توانسته است از
منافع حج برخوردار شود؟ و اساساً اين منافع چيست؟
حج درست ميتواند تحولي دروني در يكايك مسلمين پديد آورد و روح توحيد و ارتباط
با خدا و اعتماد به او و ردّ همه بتهاي درون و برون وجود آدمي كه همان هواها و هوسهاي
پست كننده و قدرتهاي اسير كنندۀ آدمياند، و نيز احساس قدرت و اعتماد به نفس و
رستگاري و فداكاري را در آنان پديد آورد، و چنين موجودي شكست ناسپاس و تهديد و
تطميع ناپذير ميسازد.
و نيز حج درست ميتواند از اعضاي جدا افتادۀ امت اسلامي، پيكرهاي واحد و
كارآمد و نيرومند بسازد، آنان را با هم آشنا و از حرفها و دردها و پيشرفتها و
نيازهاي يكديگر، آگاهشان كند و تجربههاي آنان را متبادل سازد. اگر حج با توجّه به اين هدفها و نتايج،
برنامهريزي ميشد، و در اين برنامهريزي دولتها و علماء و صاحبنظران و روشنفكران
جهان اسلام، همكاري ميكردند، ثمرات گرانبهائي نصيب امت اسلامي ميگشت كه با هيچ
دستاورد ديگري در دنياي اسلام قابل مقايسه نبود. به جرأت ميتوان گفت: همين يك تكليف
اسلامي اگر درست و چنانكه شريعت اسلام، خواسته است مورد بهرهبرداري قرار گيرد، پس
از زماني نه چندان بلند، امت اسلامي را به عزّت و قدرتي كه درخور آن است خواهد
رسانيد.
بايد با تلخي اذعان كرد كه شكل كنوني انجام اين فريضۀ الهي، با وضعيت مطلوب آن
فاصله زيادي دارد. امام راحل عظيم، تلاش مؤثري در اين جهت مبذول داشت و تصوير
روشني از حج ابراهيمي، حج عظمت و عزت آفرين، حج سازنده و تحول دهنده، در برابر چشم
امت اسلامي قرار داد و همين اندازه تاكنون منشأ بركات فراواني در جهان اسلام شده
است، ليكن با اينهمه، گسترش اين انديشه و اين نحوه عمل به همه ملتهاي مسلمان،
نياز به مجاهدت مخلصانۀ علماي ديني و روشن بيني و مساعدت دولتمردان همۀ كشورهاي
اسلامي دارد، و اميد است كه اين وظيفۀ بسيار اساسي مورد توجه و عمل آنان قرار
گيرد.
اكنون بجاست كه با استفاده از اين فضاي معطر اخوت و بعنوان اداي بخشي از
وظائفي كه حج بر دوش ما مينهد، نگاهي به جهان اسلام افكنده و موقعيت آن را با
توجه به حوادثي كه پس از حج گذشته تا امروز در سراسر جهان پيش آمده، برآورد نمائيم
و وظائف خود را در اين مجموعه باز يابيم.
حوادث يكسال گذشته از جملۀ مجموعه حوادث نادري است كه كمتر زماني به اين
كوتاهي را در تاريخ به ياد داريم كه اينهمه حوادث بزرگ را در خود جاي داده باشد.
در رأس اين حوادث، فروپاشي ابرقدرت شرق و نابودي قدرت غول آسائي است كه دهها
سال، يكي از دو سلطۀ عظيم سياسي و نظامي و تبليغاتي جهان، به شمار ميرفت. اضمحلال
امپراتوري پهناوري با قدرت نظامي افسانهاي و دسترسي به سلاح اتمي و همه گونه
وسيله امكان براي سلطه و نفوذ در ديگران،
در محاسبات معمولي و مادي، در شمار كارهاي محال است. اما اين حادثه اتفاق افتاد و
نادرستي محاسبات مادي يكبار ديگر ثابت شد.
گسيخته شدن بلوك شرق، دگرگوني فاحش جغرافياي سياسي در اروپا، سربرآوردن ملتها
و كشورهائي كه ساليان متمادي بزور در غصب، در تصرّف بيگانگان يا زير نفوذ آنان
بودند، نيز از جملۀ اين حوادث شگفتآور است.
به همين اندازه جالب و هيجان انگيز است پيروزي انقلاب اسلامي در افغانستان و
به قدرت رسيدن ملتي كه چهارده سال با غربت و مظلوميّت و فقر مادي ولي با ايمان
عميق به اسلام، بار جهادي پرمرارت را بر دوش كشيد، و نيز پديد آمدن چند كشور
مسلمان مستقل در آسياي ميانه با ملتهائي كه عيليرغم تبليغات زهرآگين هفتاد ساله
كمونيستها و عليرغم تلاش پس ماندههاي آن دوران كه هرگز با اسلام آشتي نكردهاند و
نخواهند كرد، نداي اسلام سر داده و به مسلماني خود افتخار ميكنند و در پي تحقّق
بخشيدن به احكام اسلامي هستند و نيز پديد آمدن حدّاقل دو كشور مسلمان در اروپا
يعني بوسني و هرزگوين و آلباني كه از هم اكنون موجب دغدغۀ دولتهاي اروپائي شده
است.
و نيز از نوعي ديگر، پيروزي گروههاي اسلامي در الجزاير در انتخاباتي آزاد و با
روش منطبق بر معيارهاي دمكراسي كه مايۀ اميد و تفاخر همۀ مسلمانان و حاكي از عمق
ايمان اسلامي در آن ملت مجاهد و مجرب بود، و در عظمت آن همين بس كه قدرتهاي ضد اسلامي
و مرتجعين منطقه را به يك اندازه مشوش كرد، تا آنجا كه با كودتاي مزورانه، بر روي
آن حركت اسلامي سرپوش نهادند و فعلاً آن را مهار كرده و به بند كشيدهاند، و البته
هر روشن بين بوضوح در مييابد كه تا زمان دارزي نخواهند توانست به اين وضع ادامه
دهند.
باري، سال گذشته ما سرشار از چنين حوادث كم نظير و شگفتآور بود، و بجز آن،
رشد حركتهاي اسلامي و بيداري مسلمين و اصرار آنان بر بازيافتن هويت اسلامي و
مبارزه با قدرتهاي قلدر و معارض، در بسياري از مناطق عالم بخصوص در فلسطين عزيز و
برخي كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه، نيز از مميزات برجستۀ اين سال بود.
اين حوادث مهم و عبرت انگيز بسياري از آنها بيواسطه يا با واسطه از اسلام،
متأثر بوده است، بر روي هم وضعيت جديدي را براي اسلام و مسلمين به وجود آورده كه
وظيفۀ همه ملتهاي اسلامي است آن وضعيت را درست بشناسند و بدون فوت وقت، نسبت به آن
موضعي يكپارچه و متين و منطبق با محاسبه اتخاذ كنند.
اين وضعيت جديد داراي دو بخش يا دو عنصر است:
اوّل- اينكه تفكر اسلامي و هويت اسلايم در گسترۀ جهان، از شوكت و عزت و نشاط
بيشتري برخوردار گشته و اسلام بصورت يكي از برجستهترين حقايق موجود عالم، در سرتاسر
جهان مطرح گرديده است.
و دوّم- آنكه قدرتهاي مسلط جهان در موضع صريحتري از خصومت نسبت به اسلام و
مقاصد اسلامي قرار گرفتهاند، و تحقيقاً يكي از فصول اصلي در نظم نوين پيشنهادي
آمريكا براي جهان پس از سقوط كمونيسم، فصل اسلام زدائي و مقابله با رشد روزافزون
حركتهاي اسلامي است.
هر كس اظهارات و اقدامات سرمداران رژيم آمريكا را دربارۀ اسلام، و نهضتهاي
اسلامي معاصر، و كشورها و ملتهائي كه دم از گرايش به اسلام ميزنند و مدعي يا
آرزومند تشكيل نظام اسلامياند، تعقيب كند از عمق كينهاي تمام نشدني به اسلام و
نظام اسلامي اطلاع مييابد.
در حوادث جاري عالم نيز شواهد متعددي را بر اين مدعا ميتوان مشاهده كرد كه از
جمله تلخترين و غم انگيزترين آنها، حوادث جاري در بوسني و هرزگوين و نيز جنگهاي
خانگي در قرهباغ و منطقۀ عمومي قفقاز است. سركوب خونين و قساوت آميز مسلمانن در
سارايوو كه در قلب اروپاي باصطلاح متمدن جريان دارد، بقدري خشن و وحشيانه است كه
آدمي را به ياد قتل عامهاي معروف اروپا در قرون وسطي و در جنگهاي مذهبي و نژادي
اين قارۀ جنگ طلب مياندازد، با اين تفاوت كه امروز صربهاي يوگسلاوي سابق، براي
كشتار دستجمعي مسلمانان از ابزارهاي جنگي مدرن استفاده ميكنند! با اينحال اين
دولتها كه به بهانه حقوق بشر در كار كشورهاي دوردست هم دخالت و اعمال نظر ميكنند
در برابر اين فجايع دست روي دست گذاردهاند. آمريكا و كشورهاي اروپائي در همين
منطقه و نسبت به جمهوريهاي ديگر همان كشور سابق، آنجا كه پاي مسلمانن در ميان نبرد
بطور قاطع از پيش آمدن چنين كشتارهائي جلوگيري كردند. در منطقۀ قفقاز نيز دولتهائي
كه ميتوانستند با اعمال فشارهاي معمول، مانع از كشتار مسلمان قرهباغ شوند، نه
تنها اقدامي جدي نكردند بلكه تلاش ميانجي گرانه جمهوري اسلامي را هم آماج توطئه و
مخالفت خود ساختند و بيعقلاقگي خود را به سرنوشت ملت تازه استقلال يافتۀ قفقاز،
ثابت كردند.
ارتباطات فشردۀ آمريكا و عواملش با دولتهاي تازه مستقل آسياي ميانه براي
ترساندن آنان از گرايشهاي اسلامي و آنچه آنان نام بنيادگرائي بر آن مينهند،
موضعگيريهاي خصمانۀ آنان در برابر بيداري اسلامي در همه جا و بطور نمونهاي بارز
با حركت سياسي پيروزمندانه مسلمانان در الجزاير، رفتار حيله گرانه و عذرآميز آن با
ملت عراق و افكندن آنان در وضعيّت غم انگيز و مظلومانۀ كنوني، دشمني عنادآميز آنان
با زمامداران سودان كه صرفاً عكس العمل گرايش اسلامي آنان است و دهها نمونۀ ديگر
در سرتاسر جهان، مجموعاً شواهد انكارناپذيري بر خصومت علني آمريكا و ديگر سلطه
گران نسبت به اسلام و بيداري اسلامي و باز يافتن هويت اسلامي از سوي مسلمين جهان
است.
ملتهاي مسلمان بايد به اين سئوال پاسخ دهند كه وظيفۀ مسلمين در برابر اين
موضع عنادآميز و كينه توزانه چيست؟ شك نيست كه قلدران عالام فقط به احساسات خصمانه
اكتفا نميكنند، و از همۀ امكانات مالي و سياسي و تبليغاتي و اگر بتوانند، نظامي
خود براي اعمال دشمني استفاده خواهند كرد، همچنانكه تاكنون كردهاند. و ملّت ايران
در طول ساليان پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا امروز، اين دشمنيها را تجربه كرده و
امت بزرگ اسلامي شاهد كينهتوزي استكبار جهاني با ايران اسلامي يا ساير نمونههاي
حركت اسلامي در نقاط ديگر جهان بوده است.
شك نيست كه بيتفاوتي ملتهاي مسلمان در برابر اين وضع، دشمن را تشويق ميكند
و صحنه را هر روز بر مؤمنين به اسلام تنگتر ميسازد. مسلمانان بايد نشان دهند كه
جهان اسلام داراي قدرت برخورد است و ميتواند در برابر تجاوز و دشمني آمريكا و هر
متجاوز ديگري بايستد، تاكنون همۀ لطمات جبران ناپذيري كه به امت اسلامي از سوي
استعمارگران ديروز و مستكبران امروز وارد شده، عمدتاً ناشي از ضعف نفس و ضعف
روحيّۀ دولتها يا ملّتها بوده است.
ايستادگي ملّتها دشمن را بستوه ميآورد و او را در رسيدن به هدفهاي متجبّرانهاش
ناكام ميسازد. اگر رهبران و ملت فلسطين، همين شجاعت فداكارانهاي را كه امروز
انتفاضۀ اسلامي در برابر صهيونيستها از خود نشان ميدهد، در آغاز تشكيل ولت غاصب
صهيونيست نشان ميدادند، اين سرنوشت مرارتبار و زهرآگين براي فلسطين رقم نميخورد،
و اگر امروز سران نهضتهاي اسلامي و مردم مؤمن، سختيهاي مبارزه را بر خود هموار
كنند بيگمان امت اسلامي، آيندۀ شيريني را به دست خواهد آورد.
استكبار در تعرّض خود به ملتهاي مسلمان، حدّي نميشناسد. امروز صيهونيستهاي
غاصب و آمريكا بعنوان حامي همه جانبۀ آنها تا آنجا پيش رفتهاند كه حتي مليت
فلسطيني را هم انكار ميكنند و حقيقتي بنام ملت فلسطين را نميشناسند. در حاليكه
ملت فلسطين، ملتي است با ريشههاي عميق تاريخي و پيوندهاي انكارناپذير جغرافيائي،
و آنكه نه ريشۀ تاريخي دارد و نه رابطۀ جغرافيائي، ملت جعلي و دروغين اسرائيلي
است.
در كشورهاي اسلامي كه مردم با ايماني ناگسستني به اسلام وابستهاند- از قبيل
جمهوريهاي تازه استقلال يافته كه عليرغم هفتاد سال تلاش اسلامزدائي كمونيستها، با
گرمي و هيجان از حاكميّت اسلامي سخن ميگويند- قدرتهاي ضدّ اسلامي تا آنجا پيش ميروند
كه از خطر اسلام گرائي در اين كشورها سخن ميگويند و شيرينترين دلبستگيهاي آنان
را بعنوان خطر قلمداد مينمايند.
اين گستاخي استكبار و عوامل آن، با يك ارادۀ عمومي و يك اقدام هماهنگ از سوي
ملتها و آحاد مردم مسلمان بايد پاسخ داده شود و شرّ توطئههاي استكبار از سر ملتهاي
مسلمان برطرف شود.
كوتاهي دولتهاي اسلامي در مبارزه با رژيم غاصب اسرائيل، آمريكا را به راه
انداختن مذاكرات مستقيم اعراب و اسرائيل تشويق كرد و متأسفانه برخي از سران عرب بيآنكه
به ابعاد بسيار وسيع اين ضربۀ استكباري توجه كنند اين شد كه دولت غاصب اسرائيل به
هدف خود يعني شناخت شدن از سوي كشورهاي عرب رسيد بدون اينكه سر سوزني از مواضع
متجاوزانۀ خود عقب نشيني كند.
اكنون صهيونيستها علاوه بر ترور و آدم ربائي و غصب سرزمينهاي فلسطين و لبنان
و سركوب فلسطينان و كشتارهاي جمعي و ساير جنايات هولناك خود در گذشته، بطور روزانه
روستاهاي جنوب لبنان را با حملات هوائي خود با خاك يكسان ميكنند و با اعتماد به
اينكه هرگز فشاري از سوي آمريكا و اروپا بر آنان وارد نخواهد شد خشنترين جنايات
را نسبت به مردم آن منطقه مرتكب ميشوند. مذاكرات عربها با اسرائيل حتي نتوانسته
از ادامۀ تجاوز و جنايات صهيونيستها جلوگيري كند.
اين نمونهاي بود از عقب نشينيهائي كه دشمن را طلبكارتر و گستاختر ميسازد.
اينجانب نظر رؤساي كشورهاي اسلامي را به قدرت عظيمي كه در اختيار آنان است جلب
ميكنيمن، و آن قدرت ملتهاي مسلمان است. با پشتوانۀ اين قدرت شكست ناپذير،
دولتهااي اسلامي ميتوانند در برابر ابرقدرت آمريكا كه امروز جبهۀ ضد اسلامي
استكبار را سرپرستي ميكند، بايستند و از حق ملتهاي خود و نيز از ملتهاي مسلمان
مظلوم دفاع نمايند. اسلام بهترين تضمين براي ادارۀ زندگي يك ملت است و در سايۀ آن
ملتها ميتوانند طعم آزادي و استقلال كامل را بچشند و از آن بهرهمند شوند، و
ايمان اسلامي آحاد مردم در كشورهاي مسلمان نشين، بهترين پشتوانه براي چنين منظوري
است.
انتظار از دولتهاي مسلمان آن است كه بجاي ترس و واهمه از اسلام، كه آمريكا و
ديگر سرمداران استكبار سعي فراوان بر القاء چنين ترس و واهمهاي در سران كشورهاي
اسلامي دارند، به اين آئين الهي به چشم نجاتبخش ملتهاي خود و بمثابۀ پيوندي ميان
ملتهاي مسلمان يعني اجزاء امت اسلامي نظر كنند و با آن براي خود قدرت و عزت فراهم
آورند.
اين خود قويترين وسيله براي جلب و پشتيباني ملّتها است، و دولتي كه ملت خود
را پشت سر داشته باشد ميتواند از هيچ تهديدي نترسد.
به ملتهاي اسلامي و آحاد مردم مسلمان نيز عرض ميكنم كه علاج همۀ دردها و
ناكاميهاي ملل مسلمان، بازگشت به اسلام و زندگي در نظام اسلامي و زير سايۀ احكام
اسلامي است. اين آن چيزي است كه عزّت و قدرتو برخورداري از نعم بزرگ امنيّت و رفاه
را به مسلمانان برميگرداند و سرنوشت تلخ و ذلّت آميزي را كه طرّاحان استكبار براي
امت مسلمان تدارك ديدهاند، از آنان دور ميسازد.
تبليغات استكباري بر ضدّ اسلام، كه بخشي از حملۀ صليبي جديد است، چنين وانمود
ميكند كه اسلام قادر بر سازماندهي زندگي سياسي و اقتصادي ملّتهاي مسلمان نيست و
ملتهاي مسلمان چارهاي جز اين ندارند كه با معيارها و شكل و محتواي حكومتها و نظامهاي
سرمايهداري غرب، زندگي كنند. اين يك ترفند و دروغ مزدورانه است كه براي وابسته
كردن كشورهاي اسلامي به ارودوگاه استكباري غرب و استثمار منابع مادّي آن طرّاحي
شده و سالها است تبليغ ميشود.
نظام سرمايهداري غرب تا گلو در مشكلات انساني لاينحل فرو رفته و با وجود ثروتهاي
فراواني كه در اختيار دارد، از استقرار عدالت اجتماعي بكلي ناتوان مانده است. شورش
اخير سياهان در آمريكا نشان داد كه نظام آمريكا نه فقط نسبت به ملتهاي آسيا و
آفريقا و آمريكاي لاتين كه نسبت به ملّت خود نيز با بيعدالتي عمل ميكند و در
اينجا نيز مانند آنجاها، اعتراض را با خشونت و سركوب پاسخ ميدهد. درست است كه
اردوگاه كمونيزم متلاشي و نابود شد، اما رقيب آن يعني ارودگاه سرمايهداري هم با
وضع فعلي و بخصوص با غرور و طغياني كه پس
از يكه تاز شدن در ميدان قدرت، بدان دچار شده، ماندني نيست و دير يا زود دنيا
شاهد سقوط و متلاشي شدن آن نيز خواهد بود.
اسلام قادر است كه مسلمانان و همۀ انسانيّت را نجات دهد، مشروط بر آنكه درست
شناخته و سپس درست به آن عمل شود. نظام اسلامي در ايران بفضل الهي مظهراقتدارو
توانائيهاي اسلام و تجربهاي مجسّم براي مسلمانان است. و اين در حالي است كه از
عمر سيزده سالۀ آن، هشت سالش در جنگي كه با برنامهريزي و كينهتوزي استكبار شرق و
غرب بر آن تحميل شده بود، گذشت و پيش از آن و بعد از آن تا امروز هم بيوقفه آماج
دشمنيها و خباثتهاي اردوگاههيا دشمن قرار داشته است.
امام خميني عظيم قدس الله نفسه الزكيه ملّت ايران را بيدار و مسلّح به عزم
پولادين و عملِ مخلصانه كرد، و اين راه هم اكنون در برابر همۀ ملّتها قرار دارد.
همۀ آنچه از دولتهاي مسلمان انتظار ميرود، با اراده و خواست ملتهاي آنان قابل
تحقق است. شما بايد از دولتهاي خود، مقابله به صهيونيزم و استكبار، و دفاع از
مسلمانان مظلوم سراسر عالم، و يكپارچگي و برادري با ملّتها و كشورهاي مسلمان ديگر
را طلب كنيد و در راه اين هدفهاي عالي، پشتيبانِ دلسوز و فداكار آنان باشيد.
شما بايد به آنان بقبولانيد كه از آمريكا نترسند و در مقابل قلدريهاي آ»
بايستند. و شما بايد به آنان تفهيم كنيد كه اسلام و قرآن تنها راه نجات است و آنان
را به حصار مستحكم لااله الا الله سوق دهيد.
و در اين وظيفه بزرگ، علماي دين، روشنفكران، خطبا، هنرمندان، دانشجويان و
جوانان داراي نقش و مسئوليت سنگينتري ميباشند، و زنان نيز مانند مردان و دوشادوش
آنان در اين وظيفه سهيماند. اين است آنچه دعاي ابراهيم خليل (ع)را در حق همۀ شما
مستجاب ميكند و شما را با پيوند الهي به آن منادي بزرگ توحيد متصل ميسازد.
در پايان به حجاج محترم ايراني توصيه ميكنم كه از اين فرصت ارزشمند براي
تزكيه نفس و ارتباط با خدا و توبه و انا به به حضرت حق و تحصيل رستگاري روحي حداكثراستفاده را بكنند،
و از دعا و تضرع و تفكر و تصفيه روح، لحظهاي غفلت نكنند و نگذارند كه خداي
نخواسته مظاهر بيارزش مادي كه همه جا نظائر آن را ميشود يافت چشم و دل آنان را
به خود جذب كند و اين روزها و ساعتهاي استثنائي را كه مخصوص معنويت و تكميل نفس و
تربيت روح و ارتباط با برادران مسلمان است، به بيهودگي از آنان بربايد.
خداوند همه شما را مشمول تفضّلات الهي و توجهات و ادعيه زاكيه حضرت ولي عصر
ارواحنا فداه قرار دهد.
والسلام عليكم و رحمة الله عليهم السلام الحسيني الخامنهاي او لذي الحجة
الحرام 1412