اصول اعتقادي اسلام

اصول اعتقادي اسلام معاد

بهشت

(2)

بر اساس معارف اعتقادي اسلام كه از متن قرآن مجيد و احاديث معتبر ديني سرچشمه
مي­گيرد بهشت و جهنّم هم اكنون مخلوق و موجود مي­باشند و خداوند جهان از آغاز خلقت
انسانها اين دو جايگاه را نيز آفريده و بهشت را وعده گاه نيكان و پاكان و جهنّم را
مسكن بدكاران و ظالمان قرار داده است.

و بر پايۀ دلالت بسياري از روايات اهلبيت عليهم السلام حضرت پيغمبر اكرم (ص)
هنگامي كه به عنوان معراج به آسمانها مسافرت كرده­اند بهشت و جهنّم را مورد بازديد
قرار داده و بعلاوه وارد بهشت گرديدند و پس از مراجعت مطالبي در اين رابطه بيان
نمودند كه در كتب حديث موجود است.

و نيز بر اساس تعدادي از روايات معتبر كه از آن پيشوايان معصوم عليهم السلام
صادر گرديده است هيچ فردي نمي­ميرد مگر اينكه پيش از اينكه از اين جهان به جهان
آخرت منتقل شود جايگاه خود را در بهشت يا جهنّم مي­بيند.[1]

به اين نكته نيز بايد توجه كنيم كه خلقت قبلي بهشت و جهنّم با موضوع تجسّم
اعمال كه اعمال انسان را در ساختار بهشت و جهنّم مؤثّر مي­داند منافات ندارد زيرا
خلقت بهشت و جهنّم به عنوان زمينه است كه تكميل و بوجود آمدن خصوصيّات ديگر با
اعمالي كه انسان در دنيا انجام مي­دهد مرتبط مي­شود.

در قرآن كريم آيات فراواني از شكوه و عظمت و زيبائي و و پاكيزگي بهشت سخن مي­گويد
و نعمتهائي كه حضرت رحمان در اين جايگاه با عظمت مهيّا كرده است را مورد تذكّر
قرار مي­دهد كه توجّه به آنها براي اينكه انسانها در زندگي تقوا و پاكي را پيشه
خود بسازند و براي نيل به تقرّب پروردگار و رسيدن به اين مقامات و موقعيّتها
بكوشند فوق العاده مؤثّر است.

و ما براي نمونه به بيان قسمتي از آنها مي­پردازيم:

در 36 مورد از نهرهائي كه در ميان باغستانهاي بهشتي در جريان است خبر مي­دهد و
در يك مورد خصوصيّات آن نهرها را به اين عبارت بيان مي­كند:

«ã@sW¨B Ïp¨Ypgø:$# ÓÉL©9$# y‰Ïããr tbqà)­GßJø9$# ( !$pkŽÏù ֍»pk÷Xr& `ÏiB >ä!$¨B Ύöxî 9`ř#uä ֍»pk÷Xr&ur `ÏiB &ûtù©9 óO©9 ÷Ž¨tótGtƒ ¼çmßJ÷èsÛ Ö»pk÷Xr&ur ô`ÏiB 9÷Hs~ ;o©%©! tûüÎ/̍»¤±=Ïj9 ֍»pk÷Xr&ur ô`ÏiB 9@|¡t㠒y”|Á•B ( öNçlm;ur $pkŽÏù `ÏB Èe@ä. ÏNºtyJ¨V9$# ×otÏÿøótBur `ÏiB öNÍkÍh5§‘ ( ô`yJx. uqèd Ó$Î#»yz ’Îû ͑$¨Z9$# (#qà)ߙur ¹ä!$tB $VJŠÏHxq yì©Üs)sù óOèduä!$yèøBr& ».[2]

يعني: داستان بهشتي
كه از جانب خداوند وعدۀ آن داده شده است اين است كه در آن نهرهائي از آب زلال و
گوارا و نهرهائي از شير بي­آنكه هرگز طعمش تغيير كندو نهرهائي از شراب ناب كه
نوشندگان را لذّتي به حد كمال مي­بخشد و نهرهائي از عسل مصفا روان است.

در مواردي چشمه­هائي
را كه در آن چشمه سار الهي وجود دارد مورد توجّه قرار مي­دهد و مي­فرمايد: «¨bÎ) tûüÉ)­GßJø9$# ’Îû ;M»¨Zy_ Abqã‹ããur»[3]

افراد باتقوا در بهشت
بر لب چشمه­هاي آب قرار گرفته­اند.

و گاهي آن چشمه­ها را
با اين عبارت شرح مي­دهد:

«$YZøŠtã Ü>uŽô³o„ $pkÍ5 ߊ$t7Ïã «!$# $pktXrãÉdfxÿム#ZŽÉføÿs? »[4]

يعني بندگان خاص خدا
از سرچشمه گواراي آب مي­نوشند كه آن را به اختيار خودشان هر كجا بخواهند جاري مي­سازند
به اين معنا كه جهت جريان آن چشمه­ها نيز با ميل بهشتيان انجام مي­گيرد.

و در موردي نام آن
چشمه را با اين تعبير بيان مي­كند و مي­فرمايد:

«$YZøŠtã $pkŽÏù 4‘£J|¡è@ Wx‹Î6|¡ù=y™ »[5]

يعني آن سرچشمۀ ناب و
زلال سلسبيل ناميده مي­شود.

و نيز در مواردي
جايگاههاي بلندو كاخهاي باعظمتي كه بهشتيان را در آغوش خود جاي داده را متذكّر مي­شود
و از آنها به عنوان غرفه­هائي كه بر روي يكديگر قرار دارند تا از آن جايگاه بلند و
با شكوه مناظر زيباي بهشت را بهتر ببينند نام مي­برد و مي­گويد:

«Ç`Å3»s9 tûïÏ%©!$# (#öqs)¨?$# öNåk®5u‘ öNçlm; Ô$täî `ÏiB $ygÏ%öqsù Ô$täî ×p§‹Ï^ö7¨B “̍øgrB `ÏB $pkÉJøtrB ㍻pk÷XF{$# ( y‰ôãur «!$# ( Ÿw ß#Î=øƒä† ª!$# yŠ$yè‹ÏJø9$# »[6] .

براي انسانهائي كه در
برابر خداوند تقوا را پيشۀ خود ساخته­اند كاخها و عمارتهائي كه بالاي يكدگير قرار
دارد بنا شده است كه در جلوِ آن كاخها نهرهاي آب جاري است و اين وعدۀ خداوند است و
خداوند هرگز وعدۀ خود را خلاف نخواهد كرد.

در جاهاي متعدّدي از
اينكه بهشت جاي آمن است و اهل بهشت در ايمني نكامل بسر مي­برند سخن مي­گويد.

براي توضيح بايد
توجّه داشت كه خداوند حكيم بر اساس مصلحت و حكمتي كه در نظر داشته است اين دنيا را
براي آمن و آسايش كامل قرار نداده است و در اقيانوس اين جهان، انسانها در هر لحظه­اي
از زندگي خود امواجي از مرگ و ميرها، طوفانها و تلاطم­ها از بلاها و ناراحتي و
رنجها و غم و اندوه­ها را در بالاي سر خود مشاهده مي­كنند كه كشتي زندگي آنها را
با خطر و ويراني­ها و هول و هراسها مواجه مي­سازد و هنوز شهد زندگي را نچشيده شرنگ­ها
كام آنها را تلخ مي­كند.

اين حقيقت را حضرت
اميرالمؤمنين (ع)با اين عبارات بيان فرمودند.

«دارٌ محفوفة و
بالغدر و معروفة‌‌ لاتدوم احوالها ولايسلم نزّالها احوال مختلفة و تارات متصرفة
العيش فيها مذموم و الأمان منها معدوم و انّما الها فيها اغراض مستهدفة ترميهم
بسهامها و تفنيهم بِحِمامها».[7]

يعني دنيا جايگاهي كه
بلاها و مصيبتها آنرا فرا رگفته است و به مكرر و حيله شناخته شده است.

منه دل بر جهان كين
سرد ناكس              وفاداري نخواهد كرد
با كس

از اين سرد آمد اين
جاي بلاخيز        كه تا جا گرم كردي گويدت
خيز

اوضاع آن هميشگي نيست
و ساكنان اين جهان هرگز به سلامت نخواهند ماند حالاتي است متفاوت و نوبتهائي است
در تغيّر بطوريكه هر كسي چند روز نوبت اوست شادماني كامل در آن مورد مذمّت و ايمني
كامل در آن وجود ندارد و اهل اني دنيا هدفهاي تيرهاي اندوه و گرفتاري و مرگ مي­باشند
كه دنيا آنان را هدف قرار مي­دهد و بالاخره به وادي مرگ و نابودي مي­كشاند ولي
قرآن مجيد بهشت را جاي امن و آسايش معرفي مي­كند و در مواردي متعدّدي امنيت
بهشتيان را بعنوان يكي از مزاياي اين مهمانخانۀ الهي گوشزد مي­نمايد:

«¨bÎ) tûüÉ)­FãKø9$# ’Îû BQ$s)tB &ûüÏBr&  ’Îû ;M»¨Zy_ 5cqã‹ããur »[8]

يعني افراد باتقوا در
جايگاه امن و در باغستانها و چشمه سارهاي بهشت بسر مي­برند  و نيز ميگويد:«!$tBurz`tBu Ÿ@ÏJtãur $[sÎ=»|¹ y7Í´¯»s9’ré’sù öNçlm; âä!#t“y_ É#÷èÅeÒ9$# $yJÎ/ (#qè=ÏHxå öNèdur ’Îû ÏM»sùãäóø9$# tbqãZÏB#uä
».[9]

يعني كساني كه داراي
ايمان بوده و به انجام كارهاي نيك اقدام نمودند براي آنها پاداش مضاعف خداوندي
مقرر گرديده است تا در غرفه­هاي بهشتي از هر غم 
و اندوه و رنج و ناراحتي ايمن و آسوده خاطر باشند. و نيز مي­فرمايد:

¨bÎ) tûüÉ)­FãKø9$# ’Îû BQ$s)tB &ûüÏBr&   ’Îû ;M»¨Zy_ 5cqã‹ããur  tbqÝ¡t6ù=tƒ `ÏB <¨ß‰Zߙ 5-uŽö9tGó™Î)ur šúüÎ=Î7»s)tG•B  y7Ï9ºx‹Ÿ2 Nßg»oYô_¨ry—ur A‘qçt¿2 &ûüÏã  tbqããô‰tƒ $ygŠÏù Èe@ä3Î/ >pygÅ3»sù šúüÏZÏB#uä»[10]

كساني كه در راه تقوا
را
در زندگي پيش گرفتند در بهشت در مقام امن و امان قرار گرفته و در باغها و كنار
چشمه­ها آرميده و لطيف­ترين لباس از حرير نازك و ستبر بر تن پوشيده و روبروي هم بر
تخت­ها تكيه زده­اند و با حوريان زيبا آن را همجفت قرار داده­ايم و از هر نوع ميوه
كه بخواهند براي آنها و از هر گونه ناراحتي و درد و رنج و زحمت ايمن و آسوده­اند.

ادامه دارد

 



[1]
. اعتقادات صدوق-ق 90، امالي صدوق- ص 276، توحيد صدوق- ص 105، بحارالانوار- ج
8، ص 200.