بيانات مهم حضرت آية الله خامنه­اي پيرامون ضرروت شناخت دشمن اصلي و وظايف مسلمين

بيانات مهم حضرت آية الله خامنه­اي

پيرامون ضرروت شناخت دشمن اصلي و وظايف مسلمين

بسم الله الرحمن الرحيم

به آقايان محترم و علماء،‌ روحانيون و خطباء محترم حاضر در جلسه خوشامد عرض
ميكنيم و اين فرصت را براي طرح مسائلي كه امروز به سرنوشت اسلام و انقلاب مربوط
است، مغتنم مي­شمارم.

در قضيه حركت عاشورا نكات بسيار زيادي هست كه اگر دنياي اسلام و متفكرين جهان
اسلام، اين حادثه را از ابعاد مختلف بررسي بكنند و شرائط مختلف و مقدمات و مؤخرات
آن و آنچه كه اين حادثه را احاطه كرده است را مورد دقت قرار بدهند، ميتوانند
راههاي زندگي اسلامي و تكاليف نسلهاي مسلمان را در تمام زمانها معين كنند.

يكي از اين درسها، اين نكته مهم است كه حسين بن علي((ع)) در يك فصل بسيار حساس
تاريخ اسلام، وظيفه اصلي را از وظائف گوناگون كه داراي مراتب مختلف اهميّت بودند،
تشخصي داد و آنرا به انجام رساند و در شناخت آنچه وظيفه اصلي يعني اينكه آحاد ملّت
و راهنمايان و برجستگان دنياي اسلام در برهه­اي از زمان، وظيفه اصلي را اشتباه
بفهمند يعني ندانند چه وظيفه­اي اصلي است و بايد به آن پرداخت و حتّي اگر لازم شد
بايد كارهاي ديگر را فداي آن كرد و چه وظيفه­اي فرعي و در درجه دوم است. بايد به
هر كاري به اندازه خودش اهميّت داد و براي آن تلاش كرد.

در همان زمان كه حضرت اباعبدالله((ع)) حركت كرد، كساني بودند كه اگر به آنها
گفته مي­شد كه قيام كنيم يا نه، و آنها مي­دانستند كه اينكار بدنبال خود مشكلات و
دردسرهايي دارد به شما پاسخ منفي ميدادند و سراغ تكاليف درجه دو مي­رفتند كما
اينكه ديديم عده­اي هم همين كار را كردند.

در ميان كساني كه حركت نكردند و با امام حسين(ع) نيامدند آدمهاي مؤمن و متعهد
هم وجود داشت. اينجور نبود كه همه آنها اهل دنيا باشند. در ميان سران و برگزيدگان
آنروز دنياي اسلام،‌ انسانهاي مؤمن و كساني كه مي­خواستند بر طبق وظيفه عمل كنند
هم بودند، لكن تكليف اصلي را نمي­فهميدند، وضعيت زمان را تشخيص نميدادند، دشمن
اصلي را نمي­شناختند و كار اصلي و محوري را با كارهاي درجه دو و سه اشتباه ميكردند
و اين همواره يكي از ابتلائات بزرگ دنياي اسلام بوده و ما هم ممكن است امروز به آن
دچار شويم.

ممكن است ما هم آنچه را كه مهم­تر است با چيزهاي كم اهميّت­تر اشتباه بكنيم.

بايد آن وظيفه اساسي را كه قوام و 
حيات جامعه بسته به آنست پيدا كرد. يك روز در همين كشور ما مبارزات ضد
استعماري و ضد استبدادي و ضد دستگاه كفر طاغوت مطرح بود. بعضي­ها اين تكليف اصلي
را تشخيص نميدادند و به كارهاي چسبيده بودند. اين افراد كه احياناً تدريس يا
تأليفي هم داشتند يا اداره يك حوزه كوچك تبليغي و هدايت ديني جمع محدودي از مردم
بر عهده آنها بود، فكر مي­كردند كه اگر به مبارزه بپردازند اين كارها معطل خواهد
ماند! اينها مبارزه به آن عظمت و اهميّت را ترك مي­كردند براي اينكه از اين كارها
باز نمانند! اين يعني اشتباه در شناختن آنچه كه لازم، مهم و اهم است.

حسين بن علي((ع)) در بيانات خود به همه فهماند كه در چنان شرائطي، واجب­ترين
كارها براي دنياي اسلام، مبارزه با اصل قدرت طاغوتي و اقدام براي نجات انسانها از
سلطه شيطاني و اهريمني آنست. بديهي است كه وقتي حسين بن علي((ع)) براي حادثه­اي
مثل حادثه عاشورا به سمت عراق حركت كند، از بودن در مدينه و در ميان مردم خود،
تبليغ احكام الهي، بيان معارف اهل بيت و پروش و تربيت مسلمانان باز مي­ماند، نمي­تواند
نماز را به مردم تعليم بدهد و احاديث پيغمبر(ص) را به مردم بگويد. طبعاً حوزه درس
و بيان معارف او تعطيل مي­شد و از كمك به ايتام و مستمندان و فقرائي كه در مدينه
بودند، باز مي­ماند. اينها همه وظايفي بود كه آن حضرت قبل از حركت به سمت عراق
انجام ميداد ولي همه اين وظائف را فداي وظيفه مهم­تر كرد. حتي آنطور كه در زبان
همه مبلغين و گويندگان هست، حج بيت الله را هم فداي تكليف بالاتر كرد آنهم در آغاز
آن و هنگامي كه مردم براي حج مي­آيند. آن تكليف چيست؟ همانطور كه خود آن بزرگوار
فرمود تكليف مبارزه با دستگاهي است كه منشاء فساد است.

«اريد ان آمر بالمعروف و انهي اعن المنكر و اسير بسيرة جدي» تكليف اينست. يا
آنچنان كه در خطبه ديگري در بين راه فرمود: «ايها النّاس ان رسول الله(ص) قال من
راي سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله، ناكثاً بعمدالله… فلن يغير عليه بقول
ولافعل كان حقاً علي الله ان يدخله مدخله» تكليف عبارتست از اغاره يا تغيير سلطان
ظلم و جور و قدرتي كه فساد مي­پراكند و انسانها را به سمت نابودي و فناي مادي و
معنوي مي­كشاند. اين فلسفه حركت حسين بن علي((ع)) است كه البته آنرا مصداق امر
بمعروف و نهي از منكر هم دانسته­اند و در باب تكليف امر بمعروف و نهي از منكر بايد
به اين نكات هم توجه بشود. حضرت ابا عبدالله((ع)) براي تكليف اهم حركت مي­كند و
تكاليف ديگر را هر چند كه مهم باشند فداي اين تكليف اهم مي­كند. او تشخيص ميدهدا
كه امروز كار واجب چيست.

در هر زمان يك حركت براي جامعه اسلامي متعين است. در هر دوره يك دشمن و يك
جبهه خصم، جهان اسلام و مسلمين را تهديد ميكند كه آنرا بايد شناخت. اگر در شناخت
دشمن و شناخت جهتي كه اسلام و مسلمين از آن جهت خسارت مي­بينند و به آنها حمله مي­شود
دچار اشتباه شويم، خسارتي پيدا خواهد شد كه جبران ناپذير است. اگر غفلت كنيم
فرصتهاي بزرگ از دست ميرود. امروز، مكلفيم كه همين هشياري و توجه و دشمن شناسي و
تكليف شناسي را در حد اعلاي ممكن براي جهان اسلام و ملت خودمان ايجاد كنيم. امروز
با توجه به تشكيل حكومت اسلامي و برافراشته شدن پرچم اسلام (چيزي كه در طول تاريخ
اسلام بعد از صدر اول تا امروز سابقه نداشته است) چنين امكاناتي در اختيار
مسلمانهاست و ما ديگر حق نداريم در شناخت دشمن غفلت بكنيم و در آگاهي نسبت به جهت
تهاجم دچار اشتباه بشويم.

از پيروزي انقلاب تا امروز همه تلاش امام عزيز (ره) و ديگر كساني كه در راه آن
بزرگوار حركت كردند (علي اختلاف مراتبهم) بر حسب امكان و توانايي و بينش­­شان، اين
بوده است كه معلوم بشود در دنياي امروز براي مسلمانهاي دينا و جامعه اسلامي ايران
و پايه­هاي عدل و حق چه تهديد از همه بالاتر و چه دشمني از همه خطرناكتر است.
امروز هم مثل سالهاي گذشته خصومتي اساسي، حمله بزرگ و خطر بنيان كن، از سوي سلطه
جهاني و قدرتهاي كافر و استكبار عالمي است. اين بزرگترين خطري است كه اسلام و
مسلمين را تهديد مي­كند. درست است كه ضعفهاي دروني يك جامعه زمينه ساز حمله دشمن
است، اما همين ضعفها را هم دشمن يا ابزارها و امكانات خود بر يك جامعه سالم تحميل
مي­كند. نبايد دچار اشتباه بشويم.

امروز جهت حركت جامعه اسلامي بايد همان جهت ضد استكباري و ضد سلطه جهاني (كه
متأسفانه امروز بر همه دنياي اسلام پنجه افكنده ست.) باشد. قدرتها با اسلام و
بيداري مسلمين دشمن هستند. آنها با ايران اسلامي بخاطر اسلامي بودن دشمن هستند.
همه تلاش آنها اينست كه حركت اسلامي در دنيا زنده نشود. البته در رأس اين خصومت،
دولت متجبّر و متجاوز آمريكاست و پشت سر او نيز قدرتهاي كوچك و بزرگي هستند كه يا
نسبت به اسلام خصومت ديرينه و اصطكاك منافع دارند و يا از اسلام مي­ترسند.

دشمني آنها با ايران اسلامي به اين خاطر است كه بيداري اسلامي از اينجا جوشيد
و امروز ملتهاي مسلمان در همه جاي دنيا، از اين حركت و انقلاب پيروز، ‌اميد
ميگيرند و گامهاي خود را محكم مي­كند و به پيش مي­روند. اگر دشمنان بتوانند العياذ
بالله اسلام را در اين نقطه شكست بدهند، بزرگترين پيروزي را در مقابل موج اسلام
گرائي در سراسر عالم بدست آورده­اند. اين حقيقتي است كه امروز وجود دارد. نبايد رد
شناخت دشمن اشتباه كرد. نبايد تصور كرد كه دشمن از دشمني با اسلام و مسلمين دست
برداشته است.

ببينيد امروز دشمنان با مسلمانهاي اروپا و كشور مسلمان كوچك در قلب اروپا يعني
كشور بوسني و هرزگوين چه مي­كنند. هزاران انسان غيرنظامي در سخت­ترين شرائط و
بلايا در داخل خانه خودشان در معرض قتل و غارت هستند اگر نگوئيم كشورهاي بزرگ،
دشمنان و متجاوزين صرب را تشويق و كمك مي­كنند، حداقل اينست كه نشسته­اند و تماشا
مي­كنند تا آنها كه قويتر و مجهز به انواع سلاحها و ارتش منظم و برخوردار از انواع
پشتيباني­ها هستند، اين مسلمانان را در آن منطقه به كلي از بين ببرند و نابود
كنند. قصد آنها اينست مي­خواهند اين جامعه مسلمان در قلب اروپا بصورت يك كشور
مسلمان باقي نماند. من قبلاً هم عرض كردم كه اگر جهان اسلام براي حمايت از اين
مسلمانهاي مظلوم حركتي نكند، در آينده هر مجموعه مسلماني كه در داخل اروپا بخواهد
به شكل يك كشور، وجود داشته باشد. اين خطر وجود دارد كه در معرض همين طور فشارها
قرار بگيرد. ما به شدت نسبت به سرنوشت مسلمانان بوسني و هرگوين نگران هستيم. آنها
مسلمان و برداران ما هستند آنها يك اقليت مظلومي هستند در ميان مجموعه عناصر مخالف
با اسلام در كشورهاي گوناگون، و در مقابل آنها هم يك جمعيت مسلح، متكي به يك ارتش
نيرومند و سلاحهاي پيشرفته و مدرن قرار دارد. اين صربهاهمان كساني هستند كه طي
سالهاي متمادي از مركز يوگسلاوي سابق، عراق را از لحاظ نظامي و غيرنظامي تجهيز
ميكردند. ما البته به وظائف خودمان در قبال اين مسلمانها تا آنجا كه توانستيم عمل
كرديم. آنها بطور همه جانبه از طرف جمهوري اسلامي پشتيباني شده­اند. ولي اين كافي
نيست بايد مسلمانان سراسر جهان اسلام كمك بكنند.

يكي از مظاهر دشمني با اسلام همين است و بالاترين مظهرش هم فشار بر جمهوري
اسلامي است همانطور كه قرآن كريم بيان فرموده است: «ولن ترضي عنك اليهود ولا النصاري
حتي تتبع ملتهم» كه حقيقتاً اين بيان از معجزات قرآن است تا جامعه مسلمانان از
اسلام دست برندارند، دشمنان راضي نمي­شوند.

مقصود از دست برداشتن از اسلام اينست كه روح اسلامي، احكام زنده اسلام و نيروي
حياتي اسلام در ميان مسلمانها نباشد. البته اگر مسلمانها مرده و بي­اطلاع از مباني
عاليه اسلام (هر چند عامل به ظواهر مختصري از آن) باشند، اينها خيلي كاري ندارند و
دشمني هم نمي­كنند. اما اين ديگر اسلام نيست. اين ديگر آن اسلامي كه پيغمبر آورده
و قرآن فرموده: «كنتم خير امة اخرجت للناس» نيست. اينكه يك عده مردم بنشينند و
تنها تماشاگر حوادث عالم بلكه تماشاگر مسائل درون جامعه خودشان باشند، مطابق اسلام
نيست. مسلمانهاي بيدار، آگاه و مسلمانهايي كه نيروي خودشان را براي بناي عالم به
شكل صحيح بكار ميگيرند و ازهيچ مانعي نمي­ترسند، شديداً مبغوض استكبار جهاني هستند
و ما اين اِعمال بغض را در چند سال اخير به شكلهاي مختلف ديديم و امروز هم
شديدترين آن را در زمينه­هاي مختلف فرهنگي، اقتصادي، سياسي و تبليغاتي مشاهده مي­كنيم.

امروز عليه ما تهاجم نظامي نيست در طول هشت سال جنگ تحميلي دشمن علناً در
مقابل ما صف آرايي كرد، ظاهراً عراق در مقابل ما بود ولي پشت سر عراق، آمريكا،
ناتو و همه مرتجعين بودند. اين حقيقت را ما در تمام طول هشت سال جنگ بارها و بارها
گفتيم ولي خيلي­ها حاضر نبودند باور كنند اما امروز همان كساني كه عراق را عليه ما
تجهيز كردند به آن اعتراف مي­كنند. آن موقع جنگ نظامي بود و در حقيقت همه دنياي
استكبار و كفرف با اسلام و جمهوري اسلامي مبارزه مي­كردند. امروز غير از تهاجم
نظامي، همه تهاجمهاي ديگر با شدت كم سابقه­اي وجود دارد و جامعه اسلامي در مقابل
اين تهاجم بايد زنده، هوشيار، آسيب ناپذير، پراميد، آماده ضربه زدن و همچون يك
موجود زنده باشد و مقاومت بكند.

بنده چندي قبل مسئله امر بمعروف و نهي از منككر را مطرح كردم. اين البته مسئله
جديدي نيست مسئله امر بمعروف، تكليف هميشگي مسلمانهاست.

جامعه اسلامي با امر به معروف و نهي از منكر زنده مي­ماند.

قوام حكومت اسلامي به امر به معروف و نهي از منكر است. اگر اين كار نشود آنوقت
است كه: «يسلطن الله عليكم شراركم فيدعوا خياركم فلا يستجاب لهم» قوام حكومت
اسلامي و بقاي حاكميّت اخيار به اين است كه در جامعه امر به معروف و نهي از منكر
نيست كه ما براي اسقاط تكليف دو كلمه بگوييم آن هم در مقابل منكراتي كه معلوم نيست
مهمترين منكرات باشند، وقتي همه آحاد يك جامعه را موظف به امر به معروف و نهي از
منكر مي­كنند، اين به چه معناست؟ چه وقت ممكن است هم آحاد يك ملت آمر به معروف و
ناهي از منكر مي­كنند، اين به چه معناست؟ چه وقت ممكن است همه آحاد يك ملت آمر به
معروف و ناهي از منكر باشند؟ آنوقت كه همه در متن مسائل كشور به معناي واقعي حضور
داشته باشند. همه بايد به كارهاي جامعه كار داشته باشند و اهتمام بورزند. همه بايد
آگاه باشند. همه بايد معروف شناس و منكر شناس باشند. اين به معناي نظارت، حضور و
همكاري عمومي است،‌ به معني معرفت بالا در همه است امر به معروف به اين معناست.

والّا اگر ما امر به معروف را در يك دايره محدود آنهم به وسيله افراد معلوم
زنداني بكنيم و دشمن هم در تبليغات خودش سمپاشي كند كه در ايران قرار است از
اين  به بعد نسبت به زنهاي بدحجاب اينجور
عمل بشود، اين صحيح نيست آيا معناي امر به معروف اين است كه اين واجب به اين عظمت
را كه قوام همه چيز به اوست، بياورند در يك دايره محدود در خيابانهاي تهران، آنهم
نسبت به چند نفر زن كه وضع حجابشان مثلاً درست نيست؟ اين است معناي حضور نيروهاي
مؤمن در صحنه­هاي گوناگون جامعه؟ خير، قضيه بالاتر از اين حرفهاست. تخلفها يك
اندازه و يكجور نيست.

تخلفها تنها تخلفهاي فردي نيست. بالاترين تخلفها، تخلفها و جرائمي است كه پايه­هاي
نظام را سست مي­كند. نااميد كردن مردم، مأيوس كردن دلهاي اميدوار، كج نشان دادن
راه راست، گمراه كردن انسانهاي مؤمن و بااخلاص،‌ سوء استفاده كردن از اوضاع و
احوال گوناگون در جامعه اسلامي، كمك كردن به دشمن، مخالفت كردن با احكام اسلامي و
پياده شدن مقررات اسلام، تلاش براي به فساد كشاندن نسل مؤمن، منكرهاي مهم است.
امروز دستهايي تلاش مي­كند تا فساد را به صورت نامحسوس (نه آنجور كه شما در خيابان
ببينيد و بفهميد و مشاهده كنيد) به شكلهاي گروهكي و با هدايت دشمن در بين جوانها
ترويج كنند. پسرها را به فساد و بي­تفاوتي بكشانند، اينها منكرات است. منكرات، هم
اخلاقي، هم سياسي و هم اقتصادي است. همه جا هم جاي نهي از منكر است. يك دانشجو هم
مي­تواند در محير درس و علم نهي از منكر كند. يك كارمند شريف هم در محيط كار خود
مي­تواند نهي از منكر كند. يك كاسب مؤمن هم در محيط كار خود مي­تواند نهي از منكر
كند. يك هنرمند هم با وسايل هنري خود مي­تواند نهي از منكر كند. روحانيون در
محيطهاي مختلف يكي از مهمترين عوامل نهي از منكر و امر به معروف هستند. نمي­شود
اين واجب بزرگ الهي را در دايره­هاي كوچك محدود كرد. اينكار، كار همه است، اينجور
نيست كه مخصوص عده خاصي مثل نيروهاي مسلح يا نيروهاي ديگر باشد، كار همه است.
البته هر كسي وظيفه­اي دارد. من در پيام تشكري كه منتشر شد عرض كردم كه:

قشرهاي مختلف بايد جايگاه خود را در امر به معروف و نهي از منكر پيدا كنند. هر
كسي جايگاهي دارد. اينكه كجا بايد نهي از منكر بكنيد و در مقابل كدام منكر مي­توانيد
مقاومت بكنيد و بايستيد و كدام را مي­شناسيد، مهم است. كار، كار مردمي است. البته
علماي دين بايد مردم را هدايت و راهنمايي كنند. كيفّيّت نهي از منكر را براي مردم
بيان كنند و منكر را براي آنها شرح بدهند.

همه بايد خطرها را بشناسيم. نقاطي را كه خطر از آنجاها جامعه اسلامي را تهديد
مي­كن بايد درست بشناسيم و عبرتهايي را كه از قضاياي صدر اسلام عرض كرديم، براي
مردم و براي خودمان باز كنيم. و مهمترين وظيفه­اي كه در صراط امر به معروف و نهي
از منكر وجود دارد اين است كه بايد نيروهاي مؤمن و حزب اللّهي و آمر به معروف و
ناهي از منكر و آنهايي كه انگيزه دارند بايد در نظام اسلامي در صحنه باشند و همه
جا بايد حضور داشته باشند. حزب اللهي بودن به معناي آماده انجام تكليف الهي بودن
يك ارزش انقلابي است. در نظام اسلامي كسي كه داراي روحيه حزب اللّهي است بر كسي كه
روحيه حزب اللّهي ندارد، ترجيح دارد. در نظام جمهوري اسلامي يك مدير، استاد، صاحب
منصب، فرمانده، هنرمند و نويسنده حزب اللهي بر ديگران برتري دارد. مبادا گمان بشود
كه حزب اللهي يعني يك جوان پرسروصدا و پرهياهويي كه سواد و معلومات درستي هم
ندارد، اينجور نيست. در ميان متخصصين، برگزيدگان، مديران، علما و اساتيد ما
انسانهاي حزب اللهي زيادند. تصور غلطي از حزب اللهي در ذهنمان نداشته باشيم. در
محيطهاي مختلف حضور عناصنر حزب اللهي بايد برجسته باشد و دستگاههاي اجرائي اعم از
دستگاههاي قضايي و دستگاههاي دولتي بايد بطور عملي اين ارزش را در مأموران و
كارگزاران خود مورد توجه قرار بدهند. يك دستگاه اداري سالم كارائي بيشتري مي­تواند
داشته باشد. چه وقت دستگاه اداري ما مي­تواند سالم باشد؟ وقتي كه عناصنر مؤمن،
خالص و به معناي حقيقي كلمه حزب اللهي در آن مؤثّر باشند. وقتي كه مديران، مسئولين
و  متخصصين خوب بر سر كار باشند.

اينجور نباشد كه ما همان بحثهاي سالهاي پيش را كه دشمنان مطرح مي­كردند يعني
تفكيك بين عناصر مؤمن و متخصص، دوباره مطرح كنيم. (بنده يادم هست چه كساني اين
بحثها را آن روزها تعقيب مي­كردند) اينكه آيا مؤمنين سركار باشند يا متخصصين (كانه
بين مؤمن و متخصص يك تضاد طبيعي وجود دارد) يك بحث انحرافي است عناصر مؤمن
بحمدالله با گذشت 13 سال از انقلاب در همه سطوح فراوانند. در سطوح تصميم گيري، در
سطوح مديريت بالاي جامعه و در سطوح مسئولان نظامي از سپاه و ارتش و بسيج، عناصر
مؤمن حضور دارند.

آحاد مردم هم كه معلوم است، مردم مؤمن و امتحان داده­اي هستند. مردم ما، مردمي
نيستند كه حاضر باشند بين آنها و اسلام، دين، قرآن و اهل بيت فاصله بيفتد. ملت ما،
اوّلين ملتي هستند كه به اتكاء قرآن و با شعار اسلام و قرآن توانستند يك نظام
سياسي با آن عظمت و آمريكا و دنياي استكبار را شكست بدهند.

(تكبير حاضرين)

از خداي متعال تقاضا مي­كنيم ما را در راههاي دشوار جهاد في سبيل الله در همه
صحنه­ها هدايت كند و بتوانيم تكليف و وظيفه را بشناسيم و بفهميم و همان راه انبياء
و ائمه عليهم السلام  و راه حسين بن علي((ع))
و راه انقلاب را بتوانيم انشاءالله با قوّت و قدرت ادامه دهيم و انشاءالله مردم
مسلمان ما و ملتهاي مسلمان ديگر آينده­هاي شيرين­تر و روشن­تري را در سايه اسلام
شاهد باشند.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

(7/5/1371)