افشاي چهره منفور غرب در حوادث بوسني و هرزگوين

افشاي چهره منفور غرب

در حوادث بوسني و هرزگوين

حجة الاسلام و المسلمين محمد تقي
رهبر

قلم را ياراي آن نيست که فجيع ترين
تراژدي تاريخ معاصر در قلب اروپا را به تصوير کشد و بيان را توان آن که خشم و نفرت
وجدان هاي جريحه دار شده نسبت به قدرت هاي اهريمني و سياستگذاران غربي، اروپائي و
آمريکائي و محافل به اصطلاح حقوقي بين الملل و بي تفاوتي پدران روحاني مسيحي در
برابر عظيمترين جنايت جاري در اروپا آن هم با دست گروهي از پيروان آئين مسيحي را
بر لب آورد.

واژه هاي: رذالت، شرارت، قساوت، و
سبعيّت هرگز نمي توانند قالبي براي جنايت صربها، اين جانواران وحشي باشند و سکوت
مرگبار محافل بين المللي و بي تفاوتي پدران روحاني چيزي است که عقل و منطق و وجدان
آن را تقبيح مي کند و لکه هاي ننگ و رسوائي سياستگذاران غرب و سران اروپائي و
آمريکا را هرگز نمي توان با آب زمزم و کوثر شستشو کرد.

اما هيچ يک از اينها غير منتظره
نيست نه آن سکوت و بي تفاوتي که مشابه آن در حوادث قرن فراوان بوده است و نه آن
جنايات از صرب که از انسانيت مسخ شده و جانوراني درنده و بازماندگاني از تبار
صليبيان اند که تاريخ ننگ بار پيشين خود را ديگر بار به نمايش مي گذارند که در گذشته
نيز از اين جنايات سبعانه داشته اند از کندن پوست صورت مردان و زنان مسلمان بي
گناه و با کارد صورت «صليب» روي سينه ها نقش کردن و در آب جوشان بدن ها را
سوختن… آن پرونده سياه صليبي گري در گذشته و اين هم عملکرد فعلي آنها در بوسني و
هرزگوين…

آنچه امروزه در غرب مي گذرد صورت
زشت تري است از صليبي گري قرون وسطي که حتي مستشرقين غربي مانند گوستاولوون
فرانسوي با انفعال و شرمندگي آن را به تصوير کشيده و از سيلاب خوني که صليبيان در
کوچه ها و خانه هاي اندلس و بيت المقدس جاري مي ساختند، سخن گفته و مهاجمان صليبي
را به جانوران درنده اي تشبيه مي کنند که در پي صيد خود از ديوارها بالا مي رفتند
و به خانه ها هجوم مي بردند و مي دريدند و مي کشتند و امروزه نژاد صرب و صليب همان
جنايات را در قرن بيستم، در مهد آزادي، در اروپاي متمدن! در يک نبرد ناجوانمردانه
و نابرابر با مسلمانان انجام مي دهند. خانم فهيرا چيگيچ رئيس جمعيت زنان بوسني به
خبرنگاران گفت: سربازان صرب زنان حامله را به اسارت مي برند و بر سر دختر يا پسر
بودن جنين شرط بندي مي کنند و آنگاه به طرز فجيعي شکم زن را مي درند و برنده يا
بازنده مي شوند و کودکان را در آتش مي سوزانند، آنچه امروزه و در قرن بيستم مسيحي
در اردوگاه مرگ مي گذرد، از گرسنگي، شکنجه، قطعه قطعه کردن اعضاء و صورت و سر را
با چکش شکستن و تجاوز ناموسي و ديگر جنايات، بخشي است از وحشي گري صرب ها در برابر
چشم ناظران بين المللي و محافل حقوق بشر، رهبران صرب اين اعمال را تصفيه نژادي و
مسلمان زدائي مي نامند، اين جنايات که قسي ترين قلبها را جريحه دار مي کند حکايت
آدمخواران اقصي نقاط جهان نيست بلکه مربوط به قلب اروپا و به اصطلاح مهد آزادي و
تهيه کننده اعلاميّه حقوق بشر است! و در دنيايي که غرب از حمايت حيوانات سخن مي
گويد! اما با سکوت در برابر شنيع ترين جنايات تاريخ که نرون و آتيلا و چنگيز و
هيتلر را روسفيد کرده، سند رسوائي خويش را امضاء مي کند. چرا که غرب، با اسلام
کينه ديرينه دارد و انتقام اسلام انقلابي را از زنان و کودکان مظلوم بايد بگيرد!

اين جنايات در روزگاري صورت مي
پذيرد که قدرت هاي سلطه گر غربي با حربه حقوق بشر و براي مجازات چند مفسد تروريست
هياهو مي کنند و اشک تمساح مي ريزند، اما اکنون که حقوق ابتدائي ميليون ها مسلمان
در خانه و کاشانه شان پايمال مي گردد و به وضع دلخراش کشته و آواره و شکنجه مي
شوند و فرياد تظلم بر آورده اند، کسي نيست به دفاع از حقوق بشر قيام کند!

آمريکا و متحدينش براي سلطه
برمنافع نفتي در خليج فارس عظيم ترين لشکرکشي تاريخ را کردند، اما در بزرگترين
فاجعه قرن که خود نيز به عمق آن معترفند، بوش با کمال خونسردي مي گويد: آمريکا در
بوسني و هرزگوين منافعي ندارد! و در کنفرانس لندن، سران بيش از چهل کشور به بحث و
گفتگو نشستند و با يک موضع گيري نمايشي به يک محکوميت لفظي و تعارف گونه بسنده
کردند و عملا به صربها چراغ سبز ديگري دادند که رهبر صرب ها با رضايتمندي از نتايج
کنفرانس گفت: ديگر بيمي از دخالت خارجي وجود ندارد و به حملات وحشيانه خود
افزودند.

درسهاي اين حوادث

اين وضع اسفبار براي جهان سوم و
بيش از يک ميليارد مسلمين جهان، از روشنفکران غرب زده تا دولت هاي خود باخته و
توده هاي انساني درس آموز است که علي رغم تلخي و دردناکي مي تواند ثمراتي را در پي
داشته باشد، مشروط به اين که به حوادث با ديده اعتبار نگاه شود:

1-هشدار به غرب باوران

يکي از ثمرات آن شکسته شدن بت زرين
و گوساله سامري غرب در ديد روشنفکران غرب زده است که غربيها را انسان مي پنداشتند
و فرهنگ و تمدن آنها را الگوي ايده آل تصور مي کردند و معتقد بودند شرقي بايد
سراپا غربي شود و دعاوي و نيرنگ بازي هاي بشر دوستانه آنان بيش از يک قرن فکر و
انديشه روشنفکران را در اسارت گرفته بود.

اينجاست که روشنفکران و غرب باوران
بايد با پاسخ به نداي وجدان خود فرياد کنند که ننگ و نفرت بر غرب که آن همه
امکانات انساني را به پاي علم و تمدن قرباني کرده اما اکنون که انسانيت مورد
شديدترين تهاجم است به ياري انسان نمي شتابد! ننگ و نفرت بر اين شيطان هاي سفيد که
با غارت ثروت ملت ها وسيله شهوت و هوس بازي را براي خود فراهم ساخته، اما در برابر
پايمال شدن ارزش هاي انساني اين گونه ساکت و بي تفاوت نشسته است! ننگ و نفرين بر
نظام نوين که سردمدار استکبار جهاني آمريکا مبشر آن است و مفهومي جز سلطه اهريمني
شيطان بزرگ و غارتگران بين المللي بر مقدرات نسل هاي انساني و هجوم ارزش هاي مادي
و معنوي ميلياردها انسان ندارد! روشنفکران بايد بدانند که گرچه غربيها در تکنيک و صنعت
پيشتازند اما در انسانيت و اخلاق و عواطف انساني با آدمخواران وحشي چندان فرقي
ندارند، اين حقيقتي است که گوشه اي از آن را در حوادث بوسني و هرزگوين مي توان ديد
که حتي نشريات غربي بدان اعتراف کردند.

نشريه بهار پرس نوشت: «آقايان بزرگ
سياست جهاني! ايده نظم نوين جهاني خودتان را به همراه هزاران جسد شکنجه شده مردم
بوسني با دست خود به خاک سپرده ايد» باري اين حوادث که فصلي از کتاب جنايت بار غرب
را نشان مي دهد، به روشنفکران مي آموزد که عقل و قلب خود را از چنگال اسارت غرب
رهانيده و به خود آيند و بدانند که رشد تکنولوژي غرب هرگز دليلي بر رشد عقلي و
انساني او نيست و بيش از اين فريب غرب را نخورند.

2-هشدار به دولت ها

و اما دولت هاي وابسته که همه
چيزشان را تسليم غربيها کرده اند و با اين حال موجوديت خود را مديون غرب مي دانند!
بايد بپذيرند که غرب با آنها و کشورها و ملتهايشان همانند گوسفند قرباني عمل مي
کند، از شير و پوست و گوشت آنها بهره کشي مي کند و آنان را به مسلخ مي کشند و
هرگاه پاي منافع مادي در ميان نباشد، عملکردي بهتر از آنچه در بوسني و هرزگوين مي
گذرد نخواهد داشت.

سران کشورهاي اسلامي به خاطر داشته
باشند که جلو چشم غربي ها کشورهاي مسيحي حوزه بالتيک مانند لتوني و استوني اعلام
استقلال کردند و هيچگونه اتفاقي هم نيافتاد اما گناه مردم بوسني و هرزگوين، مسلمان
بودن آنها است و غرب با اينکه با مسلمين کينه ديرينه دارد و دول غربي نمي خواهند
در اروپا اسلام پا بگيرد، انگليس و فرانسه که بخاطر حجاب چند دانش آموز جار و
جنجال ها کردند و رسوائي ببار آوردند چگونه آرام مي نشينند در قلب اروپا دولتي به
نام اسلام اعلام موجوديت کند. حقيقت اين است که سردمداران غرب از شنيدن صداي اسلام
در قلب اروپا به وحشت افتاده اند و بايد مانع رشد اسلام خواهي شوند گرچه قتل عام
زنان و کودکان و مردم بي دفاع حتي اروپايي باشد!.

اين است که به احساسات صدها ميليون
مسلمان در سراسر جهانکه از حوادث بوسني و هرزگوين خشمکين اند وقعي نمي گذارند و
صرب ها را ساح و تجهيزات مي دهند و حمايت سياسي مي کنند و آدمکشان صرب، دوره هاي
نظامي و شکنجه گري را در اسرائيل و در قلب خاورميانه عربي و جلو چشم دول و ملل عرب
مي گذرانند و براي جنايتکاري راهي منطقه مي شوند. امپرياليسم و صهيونيسم و دول
غربي و ساير سياستگذاران قطب استکباري دست در دست يکديگر نهاده و دول اسلامي هم به
نظاره ايستاده و ميليون ها بشکه نفت و ميلياردها دلار سرمايه ملل مسلمان را روزانه
به خزانه هاي جهنمي غرب مي ريزند و اين هم عملکرد غرب با يک اقليت مسلمان و بي
دفاع در خاک اروپاي مدعي دموکراسي. جا داشت غيرت اسلامي و انساني و غيرت عربي و
ملي، سران کشورهاي اسلامي را بر آن دارد که در برابر ظلم و جنايتي که از سوي غرب
بر مسلمين مي گذرد واکنش تند مناسب و قاطع نشان دهند. و اين بي تفاوتي نيز دور از
انتظار نيست! بويژه از رژيم هايي که رگ و خونشان از آمريکا و غرب تغذيه سياسي مي
شود و بعد از سه ربع قرن هنوز نتوانسته اند با رژيم اشغالگر قدس برخوردي جدي داشته
باشند و اين غده سرطاني را در قلب جهان اسلام تحمل کرده و امروزه سخن از مشروعيت
دادن به اين مولود نامشروع آمريکا مي گويند! و تا جهان اسلام چنين سراني دارد وضعي
بهتر از اين نخواهد داشت.

3-آزمايش مسيحيت!

مسيحيت که خود را مبشر رحمت قلمداد
مي کند و کليسا که هزاران مبلغ مسيحي در لباس طبيب و پرستار و مهندس و کاردينال و
مبشر به اقطار جهان مي فرستد تا مردم عالم را به مسيحيت فرا خواند و دم از صلح و
بشر دوستي مي زند. آيا نمي بيند در بوسني و هرزگوين چه مي گذرد؟ آيا آقاي پاپ در
تعاليم مسيح خوانده است که نبايد ناظر فجيع ترين جنايات بر مظلومان باشد و حتي يک
کلمه به نشانه اعتراض بر لب نياورد؟ آيا دژخيماني که در اين جنايات دست دارند خود
را جزء جامعه مسيحي نمي نامند؟… اين حوادث همچون صدها نمونه ديگر نشان داده که
مسيحيت تبشير ايده اي جز دفاع از منافع ابرقدرتها ندارد و تبشير استعمار با يکديگر
پيوند ناگسستني دارند. آيا چنين آئيني با چنان رهبران و پيرواني هرگز مي تواند اميدي
براي محرومان و ستمديدگان جهان باشد؟!  اين
است که در حوادث بوسني و هرزگوين و سکوت پدران روحاني ديگر بار خشم و کينه مسيحيت
و وراي آن صهيونيسم را نسبت به اسلام و مسلمين بايد نظاره کرد و وجدان هاي عمومي
مردم جهان را به داوري طلبيد.

4-بي اعتباري سازمانهاي جهاني

در اين گونه حوادث، بي اعتباري و
وابستگي سازمان هاي جهاني حقوق بشر بيش از پيش برملا مي شود مردم دنيا به ماهيت
مکاران آنها آگاهتر مي گردند. سازمان ملل در حادثه اي چون خليج فارس در ظرف يک ماه
چندين قطعنامه صادر مي کند و متحدين را در دخالت هاي نظامي حمايت مي کند چرا که با
منافع غرب و آمريکا هماهنگ است و فلسفه وجودي اين سازمان ها خدمت به منافع
ابرقدرتهاست اما در حوادثي چون بوسني و هرزگوين قدرت تصميم گيري ندارد و دست به
عصا راه مي رود همچنان که قطعنامه هاي اين سازمان در محکوميت رژيم اشغالگر قدس طي
ده ها سال اخير نقش بر آب بوده است.

و اينک بر ملت هاست که هشيار تر از
پيش با قطع اميد از اين سازمان ها که بازيچه سلطه استکباري اند، خود در فکر کار
خويش باشند و براي احقاق حقوق انساني بپاخيزند و بدانند که حق گرفتني است و نه
دادني!

5-مسئوليت ملت ها!

ملت ها بايد بياموزند که در قاموس
سلطه استکباري هيچ چيز جز منافع نامشروع که از طريق راهزني بين المللي به چپاول مي
برند ارزش ندارد و غرب و جهان به اصطلاح متمدن براي ملتهاي محروم و جهان سوم
کمترين بهائي قائل نيست و دولت هاي وابسته نيز بازيچه دست آنها مي باشند. حال که
چنين است چرا سينه خود را به کانوني آتش فشان عليه غرب و سردمدار آنها نظام نوين
سلطه آمريکائي، بدل نکنند؟ و منافع آنان را درسراسر جهان به خطر نيندازند؟

اين اژدهاي خوش خط و خال غربي نه
عاطفه مي شناسد نه انسانيت و حتي عنوان حقوق بشر و مذهب و مسيحيت را نيز در همان
راستا يدک مي کشد. با توجه به اين واقعيت بود که رئيس جمهوري بوسني پس از نشست اين
محافل به منظور بررسي مسائل يوگوسلاوي گفت: ما به اين نتيجه رسيديم که از مجامع
بين المللي قطع اميد کنيم و روي پاي خود بايستيم و تمام توان خود را در دفاع از
کشور خود به کار بنديم. اين از يک سو، از سوي ديگر بر ملل مسلمان و نيروهاي
غيرتمند جهان اسلام در جاي جاي جهان است که در حوادثي از اين دست به ياري يکديگر
بشتابند و در همين مسئله حاد جاري در يوگوسلاوي فرياد مظلومانه برادران و خواهران
مظلوم خود را پاسخ گويند و دولت هاي خود و مجامع بين المللي را تحت فشار قرار داده
تا به صرب ها و حاميان آنها پاسخي مناسب بدهند و هرکجاي ديگر که شيطان بزرگ رد
پائي دارد هوشيارانه به مقابله برخيزند و انتقام اين سکوت و بي تفاوتي را از نظام
سلطه بگيرند و همين جا لازم مي داند حماسه با شکوه ملت مسلمان و درد آشناي ايران
اسلامي در پشتيباني از مردم مظلوم بوسنيو هرزگوين و کمک هاي بي دريغ بشر دوستانه
آنها را مورد ستايش و تقديس قرار دهد.

ملتي که خود تلخي جنگ را چشيده و
مفهوم مظلوميت را مي داند و آوارگي و خانه خرابي و اسارت را مي فهمد و هنوز درگير
مشکلات و خسارات جنگ تحميلي و توطئه جهان استکباري و جنايات شيطان بزرگ است. اين
ملت و همچنين دولت اسلامي، هرکجا فرياد مسلماني به دادخواهي بلند شود به فرمان
وجدان و تعاليم پيامبر عظيم الشأن اسلام کمر همت مي بندد و براي اثبات انسانيت و
اسلاميت خود از هرچه در توان دارد دريغ نمي کند. در مسئله آوارگان عراقي، کشورهاي
همسايه مرزهاي خود را به روي اين مردم مظلوم بستند، آغوش ايران براي پذيرائي گشوده
شد و تحسين جهانيان را بر انگيخت. در مسئله افغانستان، لبنان، فلسطين و جنگ زدگان
و سيل و زلزله زدگان در هر گوشه جهان، عطوفت اسلامي مردم ما شايان ستايش و تقدير
ملل جهان است. در سيزده شهريور و روز اعلام همبستگي با مردم بوسني و هرزگوين ديديم
که علاوه بر تظاهرات ميليوني توأم با فريادهايي چون «غرب حمايت مي کند، صرب جنايت
مي کند» از سيل کمک هاي مادي و نقدي و حتي آذوقه روزانه خود، چه منظره با شکوهي از
احساس و عشق بشر دوستانه را نسبت به مسلمانان و مظلومان اروپا و اعلام آمادگي دفاع
جاني به نمايش گذاشتند که نظير آن را در جريان جنگ تحميلي مي توان ديد.

اينها درسهايي است که اسلام به ملت
ما داده و تعاليمي که مبشر رحمت و آزادگي در روزگار ما حضرت امام خميني «قدس سره»
به مردم ما آموخته و امروز شاگردان مکتب او، راهش را تعقيب مي کنند تا دنيا بداند
حقوق بشر، انسانيت و عطوفت و ستم ستيزي و امداد مظلوم جايگاهي جز در اسلام ناب
محمدي (ص) که تبلور آن در انقلاب اسلامي است ندارد تا ملت هاي تحت سلطه اسلام ناب
را از اسلام آمريکايي باز شناسند همچنان که مردم مسلمان بوسني و هرزگوين پس از قرن
ها تازه مفهوم اسلام را فهميدند، باشد که اين حوادث تلخ باعث شود اسلام چهره واقعي
خويش را در اروپا بنمايد و پاک بازان مسلمان، با جبهه قوي و هوشياري به بازسازي
انديشه اسلامي بپردازند و اسلام اروپايي رنگ اسلام محمدي (ص) بگيرد و براي منافع
نامشروع غرب تهديد جدي و براي محرومان طليعه اميدي باشد. گرچه کافران و جنايتکاران
و قدرت هاي سلطه گر از آن روگردان باشند.