حوادث سال اول هجرت

درس هايي از
تاريخ تحليلي اسلام

حوادث سال
اول هجرت – 10

قسمت پنجاه و
يکم

حجت الاسلام
و المسلمين رسولي محلاتي

تعدادي از
اين غزوات و سرايا که به گفته ي واقدي و ديگران در سال اول هجرت اتفاق افتاده بدين
شرح است:

سريه حمزه بن
عبدالمطلب

رسول خدا –
صلي الله عليه و آله – مطلع شد که کارواني از قريش به سرکردگي و رياست ابوجهل و به
همراهي سيصد نفر از مردم مکه به سوي شام مي رود، آن حضرت حمزه بن عبدالمطلب را با
سي نفر از که همگي از مهاجران و اهل مکه بودن به سوي آن ها فرستاد وچون به هم
رسيدند يکي از آن ها به نام «مجدي بن عمرو » که با هر دو دسته پيمان صلح داشت
وساطت کرد و از زد و خورد ميان دو دسته جلوگيري نمود و بدون آن که جنگي و برخوردي
رخ دهد از يکديگر جدا شدند، و اين ماجرا چنان چه برخي گفته اند در سال هفتم هجرت
اتفاق افتاد.

و برخي از
سيره نويسان اين سريه را نخستين سريه و مأموريت از طرف رسول خدا (ص) دانسته اند،(1)
چنان چه جمعي ديگر سريه عبيده بن حارث را نخستين سريه دانسته و گفته اند:

« کان اول
رايه عقدها رسول الله رايه عبيده بن الحارث … »

و ابن اثير
در کامل گفته است: اين اشتباه به خاطر نزديکي زمان اين دو مأموريت و اعزام بوده(2)
چون سريه حمزه در ماه رمضان بوده و سريه عبيده در ماه شوال.(3)

و بلکه برخي
اين دو سريه را مقارن يکديگر دانسته اند.(4) والله اعلم

 

سريه عبيده
بن حارث

اين بار نيز
کاروان قريش به سرپرستي ابوسفيان و يا به قول ابن هشام به سرکردگي عکرمه يا مکرز
بن ابي حفص و حمايت دويست نفر مرد شمشيرزن به شام مي رفت که رسول خدا – صلي الله
عليه و آله – عبيده بن حارث را با شصت نفر از مهاجرين يا به گفته ي برخي هشتادتن
به سوي آن ها روانه کرد و باز هم با اين که دو دسته به هم برخوردند ولي بدون جنگ و
زد و خورد از هم گذشتند و تنها سعد بن ابي وقاص که در لشگر مسلمين بود تيري به سوي
کاروانيان پرتاب کرد و اين نخستين تيري بود که به دست مسلمانان به سوي مسلمين
پرتاب مي شد.

اين سفر به
هر منظوري که انجام شده بود براي دو نفر از مسلمانان مکه که نتوانسته بودند خود را
به هم کيشان مهاجر به مدينه برسانند بسيار سودمند بود، زيرا اين دو نفر که يکي
مقداد بن عمرو بهراني و ديگري عتبه بن غزوان مازني نام داشتند، مدت ها بود که
مسلمان شده بودند اما مانند بسياري از مسلمانان ديگر از ترس سران قريش و نزديکان
مشرک خود نتوانسته بودند از مکه هجرت کنند، و همين که ديدن کاروان قريش به سوي شام
حرکت مي کند به عنوان حمايت و نگهباني کاروان همچون ديگر نگهبانان آزادانه از مکه
خارج شدند و گويا چشم به راه آمدن مسيلمانان و مترصد چنين فرصتي بودند که بتوانند
به آن ها بپيوندند و همين برخورد سبب شد که آن دو نفر به آساني بتوانند از ميان
کاروانيان خارج شده و به مسلمانان بپيوندند.

 

غزوه ي ودان
(أبواء)(5)

به گفته ي
ابن هشام در ماه صفر – يعني يازده ماه پس از ورود رسول خدا صلي الله عليه و آله به
مدينه – نخستين غزوه و اولين سفري که آن حضرت به همراه ياران اعزامي خود از شهر
خارج شد اتفاق افتاد، در اين سفر رسول خدا – صلي الله عليه و آله و سلم – سعد بن
عباده را براي رسيدگي به کارهاي مردم در مدينه گماشت و خود با جمعي از مسلمانان به
منظور جنگ با بني ضمره و برخورد با کاروان قريش بيرون آمد ولي به کاروان برخورد
نکرد و با بني ضمره نيز پيماني به عنوان صلح و دوستي و عدم تعرض بست و به شهر
بازگشت.

 

غزوه ي بواط

در ماه ربيع
الاول – يعني يک سال پس از هجرت – غزوه ي بواط اتفاق افتاد و « بواط » نام جايي
بوده در ناحيه اي از نواح کوه « رضوي » که رسول خدا – صلي الله عليه و آله و سلم –
به منظور برخورد با قريش با جمعي از شهر مدينه خارج شد و سائب بن عثمان بن مظعون
را به کار مردم شهر گماشت و بدون آن که با قريش برخورد کند و اتفاقي رخ دهد از
همان جا به مدينه بازگشت.

 

غزوه ي عشيره

و در ماه
جمادي الاولي أباسلمه بن عبدالاسد را در مدينه منصوب فرمود و خود با گروهي از
مهاجرين از شهر بيرون آمد و راه « نقب بني دينار » را پيش گرفته هم چنان تا جايي
به نام « عشيره » براند و در آن جا توقف کرد و تا چند روز از ماه جمادي الثانيه را
نيز در آن جا ماند ودر اين مدت با قبيله ي بني مدلج و متحدين آن ها از قبايل ديگر
پيمان دوستي بسته و به مدينه بازگشت.

ابن هشام و
ديگران از عماربن ياسر نقل کرده اند که گفته است: در غزوه ي عشيره من و علي بن ابي
طالب هم سفر و مأنئس بوديم و در آن چند روزي که در عشيره توقف داشتيم روزي علي بن
ابي طالب به من گفت: بيا تا به تماشاي بني مدلج که در نخلستان در آن نزديکي کار مي
کردند برويم و من با او به آن نزديکي رفتيم و هم چنان که نشسته بوديم و کار آن ها
را تماشا مي کرديم خوابمان گرفت و هر دو برخاسته زير نخله ي خرما و روي شن هاي
نرمي که در آن جا بود خوابيديم.

هنگامي به
خود آمديم که رسول خدا – صلي الله عليه و آله و سلم – بالاي سر ما ايستاده بود و
ما را با پاي خود حرکت مي داد، من و علي بن ابي طالب که سر و رويمان خاک آلوده شده
بود برخاسته و در برابر آن حضرت ايستاديم، پيغمبر اسلام که سر و صورت خاک آلود علي
را ديد فرمود: اي ابوتراب اين چه حالي است؟

و سپس فرمود:
آيا شما را از بدبخت ترين و شقي ترين مردم آگاه نکنم که آن ها کيانند؟

– عرض کرديم:
چرا يا رسول الله!

– فرمود: يکي
همان پي کننده ي ناقه (صالح) است – و در حالي که اشاره به علي بن ابي طالب مي کرد
– و ديگري آن کسي است که بر اينجاي سر تو ضربت مي زند و اين محاسن تو را از آن
رنگين مي سازد.(6)

***

و ما ان شاء
الله در جاي خود روي اين نکته و رواياتي که نقل شده که محبوب ترين کنيه ها نزد آن
حضرت اين کنيه بود، و تحريف و تزويري که در اين باره به دست دشمنان آن بزرگوار
انجام شده بحث خواهيم کرد.

 

سريه سعد بن
ابي وقاص

وپس از
بازگشت رسول خدا – صلي الله عليه و آله و سلم – به مدينه پيش از غزوه ي بدر اولي
يا بعد از آن، سعد را با گروهي که به اختلاف نقل، مرکب از هشت نفر يا بيشتر بودند
به منظور برخورد با کاروان قريش فرستاد، ولي کاروانيان پيش از آن که فرستادگان به
محل عبور آن ها برسند از آن ناحيه گذشته بودند و از اين رو سعد و همراهان به مدينه
بازگشتند.

 

غزوه بدر
اولي (سفوان)

سبب اين غزوه
اين شد که کرز بن جابر فهري دستبردي به اطراف مدينه زد و قسمتي از رمه ها و گله
هاي مردم شهر را به غارت برد، و به گفته ي برخي چون با قريش رابطه داشت اين حمله
يک تجاوز سياسي تلقي شد، و رسول خدا – صلي الله عليه و آله و سلم –زيد بن حارثه را
بر مدينه گماشت و تا جايي به نام « سفوان » که از نواحي بدر بود به تعقيب وي رفت و
چون به او دسترسي نيافت به مدينه بازگشت.

و بنا بر نقل
بسياري از مورخين اين غزوات و سرايا يعني غزوه ي بواط و عشيره و بدر اولي و سريه
سعد بن ابي وقاص در سال دوم هجرت اتفاق افتاده، ولي ما به خاطر جمع بندي آن ها از
نظر بيان اهداف سرايا و غزوات اوليه ي اسلام همه را به دنبال هم و در حوادث سال
اول ذکر کرديم. و اکنون با توجه به نبوت رسول خدا – صلي الله عليه و آله و سلم – و
اهدافي را که آن حضرت از اين نظر مي خواست تعقيب کند يک يا چند هدف از اهداف زير مي
تواند باشد:

1- بستن
پيمان صلح و دوستي و عدم تعرض با قبائل اطراف مدينه مانند قبائل بني ضمره و بني
مدلج و ديگران چنان چه در غزوه ي ودان و عشيره انجام شد.

2- تهيه ي
گزارش و اطلاع از مسير کاروان ها که با آن نفرات بسيار به عنوان تجاريت به سوي شام
مي رفتند، تا مبادا در پوشش کاروان تجارتي احياناً هدف ديگري داشته و به سوي مدينه
تغيير مسير داده و قصد حمله به شهر مدينه و جنگ با مسلمانان را داشته باشند، چنان
چه نمونه اش در حمله ي کرز بن جابر فهري در غزوه ي بدر اولي اتفاق افتاد به شرحي
که خوانديد.

3- براي توجه
دادن سران قريش به وضع موجود مهاجرين و وادار کردن آن ها از اين طريق براي مذاکره
يا جنگ، گروهي را در هنگام حرکت کاروان قريش به سوي شام بر سر راه آنان مي فرستاد
تا به آن ها بفهماند اگر به کارشکني و آزار خود نسبت به مسلمانان – چه آن ها که
هنوز در مکه بودند و چه آن ها که به مدينه هجرت کرده بودند – ادامه دهند با اين
خطر مواجه خواهند بود که افراد مسلماني که از ترس مشرکان و سران مکه و شکنجه و
آزار ايشان دست از خانه و زندگي و کسب و کار خود کشيده و به شهر يثرب گريخته اند
ممکن است با آزادي و آسايشي که در يثرب به دست آورده اند به فکر انتقام برآمده و
مزاحمتي براي کاروانيان فراهم سازند، چنان چه بالاخره هم همين طور شد و به شرحي که
در صفحات آينده خواهي خواند پس از اين که حدود يک سال و نيم از هجرت رسول خدا –
صلي الله عليه و آله و سلم – و مسلمانان به شهر يثرب گذشت بزرگان مکه به منظور
مقابله از اين خطر و براي اين که قدرت و نيروي خود را به رخ پيروان محمد – صلي
الله عليه و آله و سلم – بکشند با آن سپاه مجهز و ساز و برگ جنگي به بدر آمدند و
به آن سرنوشت و شکست سخت دچار گرديدند، و آن وقت به خوبي روشن گرديد که منظور از
آن سفر هاي قبلي و اعزام دسته هاي چند نفري همين بود که مشرکين و سران قريش را به
مجلس مذاکره و گفت و گو، و در صورت عدم توافق، به ميدان جنگ بکشاند و اين مانع
بزرگ را از سر راه نجات مردم جزيره العرب و آيين توحيد بردارد، و راه را براي
ترويج مرام حق همراه سازد، و بر خلاف تصور دشمنان مغرض منظور از غزوات و سراياي
قبل از بدر حمله به کاروان قريش و چپاول و يغما گري اموال مردم مکه نبوده است و
دليل روشن اين مطلب نيز رفتار مسلمانان در اين سفرها بود، معمولاً در اين سفرها
حتي در غزوه ي بدر نيز مسلمانان دستبردي به کاروان نزدند و با اين که در دو سفر از
اين مسافرت ها افراد اعزامي به کاروانيان نيز برخورد مي کردند اما بدون زد و خورد
از هم مي گذشتند  تنها در يکي از اين سفر
ها يکي از مسلمانان تيري به سوي کاروانيان پرتاب کرد که آن هم از طرف کاروانيان بي
پاسخ ماند و به مسالمت انجاميد، و اساساً مقايسه ي شماره ي افراد اعزامي با
نگهبانان کاروان، گواه ديگري بر مدعاي ما است زيرا در يکي از اين سرايا که به
سرکردگي حمزه بن عبدالمطلب صورت گرفت شماره مسلمانان سي نفر و عدد نگهبانان کاروان
سيصد نفر بوده، و ديگري که در تحت فرماندهي عبيده بن حارث انجام گرفته شماره ي افراد
اعزامي شصت تن و عدد مستحفظان کاروان دويست نفر مرد مسلح بوده چنان چه قبلاً نيز
اشاره شد.

ادامه دارد