وحدت حوزه و دانشگاه

وحدت
حوزه و دانشگاه

قسمت
سوم

حجه
الاسلام و المسلمین سید مرتضی مهری

در
دو شماره پیش در رابطه با گفتاری که در مورد وحدت حوزه و دانشگاه ایراد شده بود و
اموری مانع تحقق این وحدت به حساب آمده بود مطالب داشتیم و اینک دنباله مطلب.

نشر
کتابهای مذهبی ضعیف

در
ضمن این گفتار ایرادهای دیگری نیز بر حوزه گرفته شده است مثلا گفته شده است «این
همه کتابی که به نام دین توی جامعه ما پخش می شود این همه روایت که توی کتابهای
روایی و حدیثی ما آمده است و این کتابها مجدداً مورد تجدید طبع قرار می گیرد که
اگر شما مجموع بعضی از آن روایات را جمع بیاورید… واقعاً ضد دینی ترین و ضد
انقلابی ترین کتابها خواهد شد. چرا اینها مورد نقد و بررسی علمای حوزه قرار نمی
گیرد؟ چرا نسبت به اینها حساسیت نشان داده نمی شود؟ من نمی گویم که این کتابها را
بردارند و برخلاف رأی مؤلف عوض کنند… ولی اگر حوزه ما این سخنان را امروزه قبول
ندارد چه کاری دارد چه وظیفه مهمتری دارد غیر از این که بنشیند و  اینها را نقد بکند».

شکی
نیست که در کتب حدیث ما روایات ضعیف و نادرست و مخالف با اصول دین و مذهب و منافی
با منطق و عقل فراوان است. و هیچ کس مدعی نشده است که این کتابها دربست صحیح و
مورد قبول است. و اصولا هیچ کتابی بجز قرآن نمی توان بطور قطع همه مطالب  آن را صحیح دانست در عین حال همه کتابها و
نوشتجات انسانها با همه اشتباهات و خطاهایی که در آنها هست در همه جهان تجدید چاپ
می شود و نشر می شود و این هرگز موجب نمی شود که این کتابها را چاپ نکنند و منتشر
نسازند ولی هرکس می خواهد در یک قضیه تاریخی تحقیق و کاوش کند،وظیفه او دقت در
نوشته های مورخان و انتخاب گفتار منطقی و موافق با مسلمات تارخی است. روایات هم
حکم قضایای تاریخ را دارد. کتابهایی که نقل روایات می کنند ، اسناد تاریخ اند که هرگز
نباید آنها را تغییر داد و نباید آنها را منزوی ساخت حتی اگر ک کتاب روایی اکثر
روایات آن نادرست باشد و حتی اگر مژلف آن مجهول یا مجهول الحال یا غیر مورد اعتماد
باشد یا انتساب کتاب به  مؤلف ثابت نباشد،
اما چون یک سند تاریخی است باید چاپ شود و از آن استفاده شود. ولی کسی که می خواهد
مطلبی را از این روایات استفاده کند و با استناد به آنها چیزی را به معصومین علیهم
السلام نسبت دهد، باید همه جهات دخیل در وثوق و اعتماد به روایت را مدنظر داشته
باشد. همچنانکه فقها این کار را در فقه انجام می دهند و هرکدام از روایات را با
دقت تمام از بعد کتاب روایی و رجال روایت و مت آن و وجود معارض و سایر جهات که
موجب اعتماد به صدق یا کذب آن است بررسی می نمایند و در هر کدام از این جهات
اختلاف نظر بسیار است همچنان که در بررسی هر سند تاریخی اختلاف نظر میان محققان
تاریخ فراوان است.

بنابراین
حوزه (به گفته ایشان) می نشیند و روایات را نقد می کند و بعضی را رد و بعضی را
قبول می کند ولی در بعد مورد نیاز خود و آن هم هر کس طبق نظر خود. و اما این که
باید نسبت به این روایات حساسیت نشان داده و بطور کلی مردود شناخته شود و… اگر
منظور این باشد که این کتابها را چاپ نکنند که بعضی عبارات ایشان چنین می رساند،
ظاهراً این پیشنهاد نابجائی است. هرکس در چاپ کتاب خود و کتابهای گذشتگان آزاد است
و حوزه مسئولیت وزارت ارشاد را ندارد که منع چاپ کند و اگر داشت از چاپ و نشر گفته
های بدخواهان دین و حوزه و علوم و معارف دینی منع می نمود. هم اکنون در همین ایران
صدها کتاب چاپ می شود و منتشر می شود که اکثر علمای حوزه با آن مخالف اند و حتی
کتابهایی به اسم دین و در قالب کتابهای مذهبی چاپ می شود که مورد قبول حوزه نیست
ولی حوزه نمی تواند در این امر دخالت کند.

و
اگر منظور این است که چرا حوزه این کتابها را چاپ می کند؟ همان گونه که گفتیم: چاپ
کتاب بمعنای پذیرفتن محتویات و مطالب آن نیست بلکه کتابهای گذشتگان را بعنوان
اسناد تاریخ باید چاپ و منتشر ساخت و بررسی مطالب آن به عهده استفاده کننده است.
حوزه اگر کتاب را در مجموع مفید بداند چاپ می کند حتی بعضی از کتابهایی که در حوزه
چاپ می شود، مربوط به دشمنان مذهب است ولی مطالب مفید دارد. محقق باید زحمت به خود
بدهد و آن چه مفید است از لابلای آن کتاب به دست آورد.

و
اگر منظور این است که حوزه، کمیته ای تشکیل دهد و روایات غیر معتبر و مخالف با عقل
و منطق یا روایات ضد دین یا (بقول ایشان) ضد انقلاب را جمع آوری نموده و اعلام کند
که این روایات به این دلایل نادرس است بطور موجبه حزئیه، پیشنهاد بدی نیست و آنجا
که لازم دانسته شده انجام گرفته است. هرکس در بعد مورد تحقیق خود و در موارد
بخصوصی روایات منافی با عقل و منطق یا مخالف با اصول مذهب یا مخالف با روایات قطعی
یا آیات قرآن را نقد و رد می کند ولی- بطور کلی- این کار به عنوان یک عمل پایان
یافته که خط قرمزی از سوی کل حوزه یا کل دانشمندان مذهبی بر یک عده روایات زده شود
هرگز ممکن نیست. زیرا اولا اختلاف نظر در اصول و قوانین مربوط به پذیرفت یا در
روایات فراوان است و ثانیاً- در بسیاری از موارد رد یک روایت یا قبول آن، بستگی از
علما و شاید اکثر محققان، نادرست و غیرقابل قبول باشد ولی یک محقق تیزهوش و دقیق،
بتواند آن را به نحوی معنی کند که نه فقط قابل قبول باشد بلکه بابی از علم و دانش
از آن گشوده شود. از باب مثال به مورد زیر کنید:

روایتی
که در کتب سیره و تاریخ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که مضمون
آن این است که ایشان در دوران کودکی مشاهده کردند که دو نفر سینه آن حضرت را
شکافته و قلب مقدس او را در آورده و شستند و دوباره به جای خود بازگرداندند. این
امر برای خود آن حضرت و اطرفیان او که داستان را از زبان او شنیدند، موجب ترس وحشت
فراوانی شد و سپس که پی آمد بدی از آن مشاهده نشد، آرام گرفتند. داستان در کتب
تاریخ مفصل است. استاد مطهری رحمه الله علیه در یکی از سخنرانیها این روایت را
شدیداً مورد انتقاد و رد قرار داده است با منطق و عقل موافق نیست ولی علامه
طباطبائی رضوان الله علیه در تفسیر المیزان آن را پذیرفته است و فرموده است که این
تمثیل برزخی بوده است که طهارت و پاکی باطن به وسیله فرشتگان به چشم آن حضرت و
دیگران بصورت شستن قلب ظاهری جلوه کرده است. بحث ما در حت و سقم  این تفسیر نیست ولی این یک دیدگاه است. آن هم
یک دیدگاهی که بابی از علم می گشاید و بسیاری از روایات را معنی می کند.

بنابراین
نمی توان نظر یک یا چند دانشمند را ملاک دانست و روایاتی را بطور کلی مردود شمرده
و از کتابها حدف و استفاده از آنها را ممنوع اعلام نمود. هرکس باید خود اجتهاد کند
و روایت صحیح را از ضعیف تشخیص دهد.

البته
این نکته را باید پذیرفت که چاپ و تکثیر و اصرار بر انتشار بعضی از کتابها فقط
جنبه بازرگانی دارد و در مجموع، آن کتابها مفید نیستند یا حداقل برای عموم مردم
مناسب نیستند ولی این کار ربطی به حوزه ندارد. بازرگانان کتاب یا دانشمندان حوزه
در انتخاب کتاب برای نشر، مشورت نمی کنند بلکه تبلیغات و بازار ملاحظه می کنند
بعضی از کتابها از قدیم الایام وجهه خوبی به دست آورده است و اکنون بازاریان از
این وجهه خوبی به دست آورده است و اکنون بازاریان از این وجهه استفاده می کنند و
ربطی به حوزه ندارد.

در
این گفتار از کتاب مفاتیح الجنان نام برده شده است که چرا این همه تجدید چاپ می
شود با این که در آن دعایی است راجه به کرم خوردن دندان که هرگز قابل قبول نیست.

مفاتیح
الجنان هم مانند هر کتابی دیگر مطالب درست و نادرست دارد. و اگر منظور از دخالت
حوزه اظهار نظر در مورد دعاها و زیارات آن باشد در استفتاءی حضرت امام قدس الله
روحه اعلام فرمودند که به قصد رجا بخوانید یعنی نباید قصد کنید که این دعاها یا
زیارات حتما از امام معصوم وارد شده است زیرا اکثر آنها سند معتبری ندارد ولی
بسیاری از آنها مانند دعای کمیل متن جالبی دارد و لذا به قصد رجا یعنی به امید این
که دعای مأثور از معصوم باشد خوانده شود اشکالی ندارد. مفاتیح الجنان مجموعه خوبی
است که مؤلف آن سعی کرده است آن چه به نظر او مناسب است و قابل اعتماد جمع آوری
کند و تا حدودی هم موفق بوده است. کار هیچ انسانی بجز معصوم، کامل نیست. نمی توان
یک کتاب جامعی مانند مفاتیح را بخاطر یک یا چند دعای غیر معتبر مردود دانست. تازه
دعای مورد انتقاد ایشان قابل توجیه است البته آن دعا آن گونه که نقل شده نیست.
جمله مورد اعتراض آن چنین است «العجب کل العجب دوده تکون فی الفم تاکل العظم…»
یعنی این بسیار عجیب است که کرمی در درون دهان باشد که استخوان را بخورد… ممکن
است منظور از کرم همان باکتری باشد و چون کسی در آن زمان باکتری را نمی شناخته از
آن به کرم تعبیر شده است. همچنان که در بعضی از روایات که تعبیر به شیطان یا جن
شده در مواردی که تفسیر به میکرب شده است. مثلا در روایت است که کوزه از موضعی که
جای انگشت است آب نخور که جای شیطان است و امثال آن.

تدریس
کتاب دلیل پذیرش کامل آن نیست

و
از مواردی انتقدی که به حوزه نسبت داده شده است مطلبی است که در حاشیه اسفار
صدرالمتالهین از مرحوم ملاهادی سبزواری نقل شده است که: «مرحوم صدرالمتالهین اسم
زنان و حیوانات را در کنار هم آورده است برای این که ذاتا زنها از جنس حیوانات اند
و فقط صورت انسان به آنها داده اند!!!». البته گوینده خود اعتراف دارد که این کتاب
از کتب دینی بمعنای خاص خود که مربوط به حوزه است، نمی باشد ولی ایراد این است که
«این کتات توی حوزه های ما خوانده می شود و مورد تدریس قرار می گیرد» و «این کتاب
تجدید چاپ می شود و خوانده می شود و کتاب محترمی است» و گفته شده است که: «ما هیچ
وقت در علوم دانشگاهی این را نداریم که بگوئیم کتابی مقدس است و بگوئیم بگذارید
بماند علی رغم این که هزار غلط دارد. باز هم چاپ شود…».

اولا
مرحوم ملاهادی چنین نگفته است. رجوع کنید به کتاب اسفار ج7 ص136. ترجمه قسمتی از
عبارت ایشان این است: «زنان به دلیل ضعف عقول آنها جمودشان بر درک مسائل جزیی و
تمایل آنها به ظواهر و زیور آلات نزدیک است به حیوانات صامت (درقبال ناطق) ملحق
شوند و از زمره آنان به حساب آیند…». البته این مطلب نادرست است ولی هیچ ربطی به
آن امر خرافی که در آن گفتار به ایشان نسبت داده شده است ندارد و ظاهراً این نسبت،
ناشی از بعد عهد و فراموشی است. سزاوار نیست و در انی گونه نسبت ها با آن همه
ترتیب اثرها بر حافظه اعتماد شود. و شاید منشأ اشتباه نظریه منسوب به بعضی از
فیلسوفان یونان قدیم است که زن را ذاتاً از جنس انسان نمی دانسته اند ولی این امر
را هرگز نمی توان به مسلمانی که قرآن می خواند و به ان اعتقاد دارد نسبت داد؛
قرآنی که مکرر اعلام فرموده است که: زن و مرد در پیشگاه خداوند هیچ فرقی بجز از
راه تقوی و عمل ندارند (رجوع شود به آیه 195آل عمران و 124 نساء و 97 نل و 40 مؤمن
و 13 حجرات) و چگونه ممکن است کسی که در میان زنها قائل به عصمت حضرت زهرا سلام
الله علیها است و کسی که سوره مریم و آل عمران را می خواند و به شخصیت والای حضرت
مریم سلام الله علیها معتقد است و کسی که شخصیتهای بزرگی همچون حضرت زینب سلام
الله علیها و سایر زنان بزرگ مرتبه اسلام را می شناسد، چنین اعتقاد خرافی درباره
جنس زن داشته باشد؟!

و
ثایناً چاپ و پخش و تدریس و احترام یک کتاب، بخاطر مطالب صحیح و علمی آن کتاب است
و هیچ گاه بمعنای پذیرفتن دربست مطالب آن کتا نیست. نه تنها حاشیه اسفار بلکه خود
اسفار مطالب زیادی دارد که9 یا از نظر فلسفی مورد انتقاد پیشینیان است یا از جهات
دیگر مردود است، مانند مطالبی که در مورد عشق مجازی آمده است. و این امر اختصاص به
این کتاب ندارد. ما هم اکنون کتابهایی در زمینه ادبیات و منطق و تفسیر داریم که
مشتمل بر مطالبی است که شدیداً ضد مذهب ما است و نویسندگان آنها نیز با مذهب ما
شدیداً مخالف اند. با این همه، این کتابها در حوزه مورد استفاده یا تدریس قرار می
گیرد بلکه باید گفت هیچ کتابی بجز قرآن همه مطالب آن از نظر همه دانشمندان مورد
قبول نیست. و این امراختصاص به حوزه ندارد. در دانشگاه نیز چنین است بلکه به دلیل
سرعت تحول و تکامل در علوم دانشگاهی این مطلب در آنجا روشنتر است. مطالبی در
کتابهای مورد تدریس یا مطالعه دانشگاه است که در اثر پیشرفت علم و تغییر و تحول
سریع آن نادرست است ولی هرگز بخاطر یک مطلب تغییر یافته یک کتاب را از اعتبار ساقط
نممی کنند و نباید بکنند.

وضعیت
روایتهای ضد و نقیض

و
در همین رابطه اشاره شده است به روایاتی که درباره زن آمده است و گفته شده است که
سخنانی که بطور رسمی درباره زن بر منابر و مطبوعات گفته می شود سخنان «خطابی و
تبلیغی است، حرف زدن تحقیق نیست. حوزه های ما باید برای یک بار و همیشه روشن کنند تکلیف
خودشان را در باب انواع روایاتی که ما در شرع داریم محدثین ما نوشته اند و در آنها
اصناف سخنانی را نسبت به زنها نوشته اند که الان هیچکدام جرأت ندارند یکی از آنها
بالای منبر بخوانند! جرأت ندارند دیگر!!! باید حوزه های ما تکلیفشان را روشن کنند
نسبت به اینها. استخوان لای زخم نهادن که شیوه یک نهاد علمی نیست…»

این
مطلب کاملا صحیح است. علما و فقهای ما باید تکلیف خود را در برابر این روایات و
سایر روایاتی که به نحوی به عمل مکلفین مربوط می شود روشن کنند. ولی مگر نکرده
اند؟! مگر عملا علمای ما در طول قرون متمادی نشان نداده اند که زن همانند مرد، می
تواند به بالاترین مقامات علمی و عملی برسد؟ مگر علمای ما قائل به عصمت حضرت زهرا
سلام الله علیها نیستند؟ که نمونه بزن کامل و انسان کامل است. مگر این موضعگیری در
برابر این روایات نیست؟ مگر علمای بزگر ما در صدد تعلیم و تربیت دختران  خود تا سرحد فقاهت و اجتهاد نبودند؟! همان
علامه مجلسی- رحمه الله علیه- که این گونه روایات را در کتب خود آورده است مگر
دختر شهید اول (محمدبن مکی عاملی) رضوان الله علیه  که از بزرگترنی فقهای شیعه است «ستّ المشایخ»
نام ندارد که سیده مشایخ اجازه روایات شناخته شده است؟! مگر در این انقلاب عملاً
تمامی زمینه های رشد علمی و فکری بانوان آزاد نیست؟ و مگر تلاش در توسعه این رشد و
تکامل آن نسبت به مرد و زند یکسان نیست؟! آیا معنای این گونه برخورد عملی علما و
فقها در طول زمان و در عصر حاضر که قدرت اجرایی هم به دست آنها است استخوان لای
زخم نهادن است؟!!

ما
در هر زمینه از مسائل فردی و اجتماعی، روایات و مدارک فقهی ضد و نقیض داریم و این
روایات و مدارک همان گونه گفتیم اسناد تاریخ اند و باید باقی باشند ولی محقق و
فقیه در برخورد با آنها، آنچه از نظر مت و سند قوی تر است و با روح فرمان های الهی
و دستورات قرآن سازگارتر است، برمی گزیند و آنچه با آن مخالف است، اگر قابل توجیه
و تفسیر باشد، توجیه می کند و آنچه قابل توجیه نیست، متروک می گذارد و به آن عمل
نمی کند ولی لازم نیست کتاب های حدیث را از آنها پاکسازی کنیم. اگر عملا یا در مقام
فتوی آنها را نادیده گرفتیم یا توجیه و تأویل کردیم، مشکل تعارض و تناقض اخبار را
عملاً برطرف ساخته ایم و نیازی به ستردن آنها از صفحات کتاب نیست. و اصولا این کار
صحیح نیست؛ چه بسا کسانی از همان روایاتی که به نظر ما نادرست است، استفاده ای
کنند که با آن اصول و احکام قطعی پذیرفته شده، منافات نداشته باشد.

ادامه
دارد