حوادث سال اول هجرت

درسهائی از تاریخ تحلیلی اسلام

حوادث سال دوم هجرت

حجه الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی

سال دوم هجرت از نظر حجم حوادث و یا به اصطلاح از نظر کمّی،
پرجادثه ای نبود، زیرا سالهای بعدی – و بخصوص سالهای آخر هجرت- پرحادثه تر از سال
دوم بوده، ولی از نظر اهمیت حوادث و کیفیت، سال مهمی استو بخصوص برای مسلمانان از
نظر پیروزی نظامی و سیاسی، سال مهم و بزرگی بشمار می رود، چنانچه در مقابل، برای
کفار و مشرکان جزیره العرب نیز سال شکست و تلخی بود، زیرا مهمترین و نخستین پیروزی
مسلمانان که در ماه رمضان همین سال اتفاق افتاد پیروزی در جنگ بدر بود، که با توجه
به ابعاد و جوانب این حادثه برای هیچ یک از تحلیل گران آنزمان و شاید برای غالب
مسلمانان نیز چنان پیروزی مهمی قابل پیش بینی و باور کردنی نبود- بشرحی که انشاء
الله تعالی در جای خود خواهیم خواند-

حوادث دیگر این سال نیز مانند ازدواج میمون و مبارک
امیرالمؤمنین علیه السلام با فاطمه سلام الله علیها، و تغییر قبله مسلمانان و
اخراج یهو بنی قینقاع، و غزوه سویق و چند غزوه و سریه دیگر هرکدام در حدّ خود حائز
اهمیت است، که ما در اینجا به خواست خدای تعالی به ترتیب تاریخ وقوع این حوادث
آنها را ذکر می کنیم، و برای تیمّن و تبرک نخست داستان ازدواج علی علیه السلام با
حضرت فاطمه زهرا را – که بنا بگفته جمعی از اهل تاریخ و حدیث از نظر تاریخی هم
مقدم بر سایر حوادث است- ذکر کرده و سخن خود را با این ازدواج فرخنده آغاز می کنیم
و سپس به بحث و گفتگو درباره حوادث دیگر می پردازیم:

1-ازدواج امیرالمؤمنین و فاطمه علیهما السلام

وقبل از ورود در اصل داستان در چند مورد باید بحث شود:

1-درباره تاریخ عقد و ازدواج:

در این باره در رایات شیعه و سنی اختلاق بسیار است، چنانچه
شیخ مفید (ره) آنرا در روز اول ذی حجه می داند و روایتی هم در ششم ماه نقل کرده و
صاحب کتاب کشف الغمه در روایتی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که عقد ازدواج
در ماه رمضان بود و مراسم عروسی در ماه ذی حجه سال دوم هجری انجام شد و در کتاب
اقبال، زفاف فاطمه علیها السلام را در شب بیست و یکم محرم سال سوم هجرت ذکر کرده و
از برخی نقل شده که گفته اند: در ماه زفاف هشت قول است: نیمه رجب، آخر ماه رمضان،
سوم شوال، اول ذی حجه، ششم ذی حجه، بیستم ذی حجه، ماه محرم، ماه صفر.[1]

و از دانشمندان اهل سنت نیزف محب الدین طبری در کتاب ذخائر
العقبی گفته: عقد ازدواج در ماه صفر سال دوم بود و مراسم زفاف در ماه حجه همان
سال.[2]

و ابن جوزی در تذکره گفته: ازدواج در ماه رجب سال اول پنجم
ماه پس از هجرت و زفاف در سال دوم پس از بازگشت از بدر.[3]

و خطیب تبریزی در «امال الرجال» گفته تزویج در سال دوم در
ماه رمضان و عروسی در ماه ذی حجه آن سال انجام شد.[4]

و علامه نبهانی در کتاب «الشرف المؤید» گفته: عقد ازدواج در
ماه محرم سال دوم و زفاف در ماه ذی حجه آن سال بوده است.[5]

طبری مورخ معروف در تاریخ خود و ابن اثیر در کتاب کامل
التواریخ هر دوی آنها عقد ازدواج را در ماه صفر سال دوم ذکر کرده اند.[6]

و چنانچه ملاحظه می کنید بیشتر سیره نویسان و اهل تاریخ و
حدیث، تاریخ این ازدواج فرخنده را در ماههای اولی سال دوم می دانند.

2-درباره سنّ علی علیه السلام و فاطمه (ع) در هنگام ازدواج:

در اینباره نیز در کتابهای تاریخی – بخصوص کتابهای اهل سنت –
اختلافی دیده می شود، چنانچه محب الدین طبری گوید: حضرت فاطمه در هنگام ازدواج
پانزده سال و پنج ماه یا شش ماه و نیم داشت، و علی علیه السلام بیست و یکسال و پنج
ماه از عمر شریفش گذشته بود.[7]

و نبهانی در کتاب «الانوار المحمدیه» نیز همین قول را
اختیار کرده و در کتاب دیگرش پانزده سال تمام ذکر کرده[8]
ابن جوزی در تذکره سنّ فاطمه (ع) را در آنوقت هیجده سال ذکر کرده .[9]
و جلال الدین سیوطی در کتاب مناقب فاطمه، سن آنجضرت را در آنوقت پانزده سال و نیم
دانسته[10]
و مؤلف کتاب اعلام النساء گوید: فاصله عقد ازدواج و عروسی نه ماه بود و در روز
عقد، سن حضرت فاطمه (ع) پانزده سال و پنج ماه و نیم بود، و سنّ علی (ع) بیست و
یکسال و پنج ماه بود.[11]

و در میان علمای شیعه عموماً سنّ حضرت فاطمه علیها السلام
را میان نه سال ذکر کرده اند و سنّ امیرالمؤمنین علیه السلام را میان نه سال و ده
سال ذکر کرده اند و سنّ امیرالمؤمنین علیه السلام را حدود بیست و پنج سال دانسته
اند، و اختلاف در اینباره به اختلاف در سال ولادت آن دو بزرگوار باز می گردد که
علمای سنّت بطور عموم ولادت حضرت زهرا علیها السلام را پنج سال پیش از بعثت دانسته
و ولادت علی علیه السلام را هشت سال پیش از آن می دانند و ما در اینجا اشاره ای به
گفتار اهل سنت درباره ولادت حضرت فاطمه علیها السلام و تناقضی که در گفتارشان دیده
می شود کرده و هم چنین گفتار محدثین شیعه را برای شما ذکر می کنیم، و سپس به نقل
اصل ماجرای ازدواج باز می گردیم:

عموم محدثین و علمای شیعه رضوان الله علیهم ولادت آن حضرت
را در سال پنجم دانسته و روایاتی هم در این باره از ائمه بزرگوار اهل بیت علیهم
السلام نقل کرده اند، ولی بیشتر اهل سنت ولادت آنحضرت را پنج سال پیش از بعثت
دانسته و گفته اند: در همان سالی که قریش خانه کعبه را بنا می کردند – بشرحی که در
زندگانی رسولخدا – صلی الله علیه و آله – گذشت _فاطمه علیها السلام بدنیا آمد. ولی
گفتار آنها با روایاتی که در اینباره از رسولخدا صلی الله علیه و آله روایت کرده
اند سازگار نیست، و روی همرفته تطبیق میان اقوال و روایات در داستان ولادت حضرت
زهرا سلام الله علیها کار مشکلی است! زیرا از طرفی در برخی از روایات شیعه آمده که
ولادت فاطمه علیها السلام پنج سال پس از نبوت اتفاق افتاد و دنباله اش این جمله هم
ذکر شده که: «در همان سالی که قریش خانه کعبه را بنا می کردند»، که جمع میان این
دو مطلب دشوار است.

و در روایات اهل سنت نیز که عموماً معتقدند ولادت آنحضرت
پنج سال پیش از بعثت بوده، در اصل خلقت فاطمه علیها السلام روایات زیادی از
رسولخدا صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که با مختصر اختلاف و اجمال و تفصیلی
آنحضرت فرمود:

اصل انعقاد نطفه فرزندم زهرا سلام الله علیها از آن میوه یا
سیبی بوده که جبرئیل در شب معراج از درخت بهشتی چید و بمن داد و من آنرا خوردم و
سپس بزمین که آمدم با خدیجه نزدیکی کرده و آن نطفه در رحم خدیجه قرار گرفت و زهرا
از آن نطفه خلق شد. و از این جهت او را حوراء انسیه نامید و چنانچه مشاهده می شود
جمع میان این دو مطلب نیز که در گفتار محدثین اهل سنت آمده ممکن نیست. و بهتر آنست
که در ابتداء قدری از روایاتی را که شیعه و سنی نقل کرده اند ذکر کنیم تا ببینیم
کدام قول با مجموع  روایات سازگارتر است:

1-شیخ صدوق (ره) از محدثین بزرگوار شیعه در کتاب امالی و
عیون اخبار الرضا علیه السلام از رسولخدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که
فرمود:

هنگامی که بمعراج رفتم جبرئیل دست مرا گرفت و داخل بهشت کرد
و از «رطب» آنجا بمن داد و من آنرا خوردم و همان رطب تبدیل به نطفه ای در صلب من
شد و چون بزمین هبوط نمودم با خدیجه نزدیکی کردم و خدیجه بفاطمه علیها السلام
حامله شد و از این رو فاطمه حوراء انسیه است، و هرگاه اشتیاق به استشمام بوی بهشت
پیدا می کنم دخترم فاطمه را استشمام می کنم.

2-علی بن ابراهیم قمی (ره) در تفسیر خود از امام صادق علیه
السلام روایت کرده که فرمود:

رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه را بسیار می بوسید،
عایشه از اینکار پیغمبر ناراحت شده و بر آنحضرت ایراد کرد، رسولخدا –صلی اللله
علیه و آله- فرمود: ای عایشه هنگامی که بمعراج به آسمان رفتم داخل بهشت شده و
جبرئیل مرا نزدیک درخت طوبی برد و از میوه آن بمن داد و من آن میوه را خوردم و
بصورت نطفه در پشتم قرار گرفت و چون بزمین آمدم با خدیجه نزدیکی کردم و او بفاطمه
حامله شد و من هر زمان فاطمه را می بوسم بوی درخت طوبی را از او استشمام می کنم.

این دو روایت از طریق محدثین بزرگوار شیعه.

و اما از طریق اهل سنت

1-سیوطی در کتاب درّالمنثور در ذیل آیه: «سبحان الذی أسری
بعبده لیلا من المسجد الحرام…» از عایشه نقل کرده که رسول خدا – صلی الله علیه و
آله- فرمود: هنگامی که به آسمانها بالا رفتم داخل بهشت شده و در برابر درختی از
درختهای بهشت رسیدم که بهتر از آن درختی در آنجا ندیده بودم و برگهایش از هر درختی
زیباتر و میوه اش بهتر بود پس میوه های 
آندرخت را چیده و خوردم و آن میوه بصورت نطفه ای در صلب من قرار گرفت… و
دنباله حدیث را مانند دو حدیث بالا نقل کرده است.

2-نظیر همین حدیث را طبری در کتاب ذخائر العقبی (ص36) از
عایشه روایت کرده.

3-و در همان کتاب ذخائر العقبی (ص44) از رسولخدا –صلی الله
علی و آله- روایت کرده که فرمود:

جبرئیلل سیبی از بهشت برای من  آورد و من آنرا خورده و با خدیجه هم بستر شدم و
خدیجه بفاطمه حامله شد و برسولخدا (ص) عرض کرد: من حمل خفیفی برداشته ام و چون
تنها می شوم این حمل که در شکم من است با من سخن می گوید: … تا بآخر حیدث که
بعداً خواهد آمد.

4-خطیب بغدادی در تاریخ خود (ج5 ص87) بسند خود از عایشه
روایت کرده که گوید: به رسولخدا –صلی الله علیه و آله- عرض کردم: ای روسل خدا
چگونه است که هر وقت فاطمه پیش تو می آید او را آنچنان می بوسی و زبان در دهانش می
نهی که گویا می خواهی عسلی را بخوری؟ فرمود: آری ای عایشه هنگامی که مرا بآسمان
بالا بردند جبرئیل مرا وارد بهشت کرد و سیبی بمن داد و من آنرا خوردم و همان بصورت
نطفه ای در صلب من قرار گرفت و چون بزمین آمدم با خدیجه نزدیک شدم و فاطمه از همان
نطفه است و بهمین خاطر او «حوراء انسیه» است و هرگاه اشتیاق به بهشت پیدا می کنم
فاطمه را می بوسم.

و نظیر این حدیث را از ابی سعد در کتاب شرف النبوه روایت
کرده اند.[12]

و امام سخنان بزرگان

1-ثقه الاسلام کلینی (ره) در کتاب شریف کافی فرموده:

فاطمه علیها السلام پنج سال پس از بعثت پیغمبر صلی الله
علیه و آله بدنیا آمد و چون از دنیا رفت هیجده سال و هفتاد و پنج روز از عمر او
گدشته بود. و مرحوم مجلسی در بحار الانوار (ج43 ص9) حدیث دیگری بهمین مضمون از
امام باقر علیه السلام از همان کتاب کافی نقل می کند.

2-مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب گوید:

فاطمه پنج سال بعد از نبوت و سه سال پس از معراج در بیستم
ماه جمادی الاخر در مکه بدنیا آمد و هشت سال با پدرش در مکه بود سپس بمدینه هجرت
کردو دو سال پس از هجرت در روز اول یا ششم ذی حجه با علی علیه السلام ازدواج نمود
و روزی که پیغمبر صلی الله علیه و اله از دنیا رفت هیجده سال و هفت ماه از عمر
فاطمه علیها السلام گذشته بود.

3-مرحوم اربلی در کتاب کشف الغمه از امام باقر علیه السلام
روایت کرده که فرمود: فاطمه علیها السلام پنج سال پس از بعثت در همان سالی که قریش
خانه کعبه را بنا می کردند متولد شد و روزی که از دنیا رفت هیجده سال و هفتاد و
پنج روز و بنا به روایت «صدقه» هیجده سال و و یک ماه و پانزده روز از عمرش گذشته
بود.

و امام علمای عامه از محمد بن اسحاق و ابونعیم و ابوالفرج و
طبری و واقدی نقل شده[13]
که گفته اند: ولادت فاطمه علیها السلام پنج سال قبل از بعثت بوده است.

نگارنده گوید: پس از اینکه اختلاف در روایات و نقلها معلوم
شد بخوب روشن می شود که گفتار محدثین بزرگوار شیعه بصحت و درستی نزدیکتر و با
روایات منطبقب تر از گفتار علمای اهل سنت است زیرا گفتار آنها با روایاتی که
درباره اصل خلقت آنحضرت و انعقاد آن از میوه بهشتی نقل کرده اند سازگار نیست، اما
با گفتار محدثین شیعه سازگار است زیرا اگر چه بسیاری تاریخ معراج را در سالهای آخر
توقف حضرت در مکه نقل کرده اند، اما اجماع و شهرتی در این باره در کار نیست، گذشته
از آنکه همانطور که در تاریخ زندگانی رسولخدا صلی اللع علیه و آله- ذکر شده از
رویهمرفته روایات استفاده می شوده که معراج رسولخدا- صلی الله علیه و آله- به
آسمانها بیش از یکبار بوده و مکرر اتفاق افتاده است، چنانچه در نقل ابن شهر آشوب
(ره) نیز بود. فقط یک مطلب می ماند و آن این که در حدیث صاحب کشف الغمه نامی از
بنای کعبه بدست قریش در همان سال نیز برده شده که این مطلب با قول اهل سنت
سازگارتر است. که آن نیز محتمل است دو بار اتفاق افتاده باشد یعنی پس از بعثت نیز
چنین اتفاقی پیش آمده باشد، و در تاریخ ذکری از آن بمیان نیامده و  احتمال دخل و تصرف راویان نی در کار هست. و بهر
صورت ارتکاب تأویل و احتمالات در این طرف خیلی کمتر و آسانتر از آن طرف است.[14]

 و برخی نیز مانند
صاحب قاموس الرجال احتمال داده اند که راویان کلمه «بعد النبوه» را به «قبل
النبوه» تبدیل کرده و یا بالعکس.

ضمناً در برابر دو قول مزبور، برخی نیز ولادت آنحضرت را در
سال دوم و سوم بعثت دانسته اند که چندان اعتباری ندارد.

والله العالم.

و درباره سال ولادت علی علیه السلام نیز در مقالات گذشته در
آنجا که از سبقت اسلام و ایمان آنحضرت بر دیگران بحث شده بتفصیل بحث کرده ایم که
تکرار نمی کنیم.[15]

ادامه دارد

امام رضا علیه السلام:

«من جلس مجلساً یحیی فیه امرنا، لم یمت قلبه یوم یموت
القلوب». (بحار – ج1 – ص199)

هر کس در مجلسی نشیند که امر ما در آن زنده شود؛ روزی که
همه دلها بمیرند، دل او نمی میرد.

 



[1] – زندگانی حضرت فاطمه (ع) بقلم نگارنده ص 50- 51.