«روایت فتح» و شهادت «روای فتح»

«روایت فتح» و
شهادت «روای فتح»

بسم رب الشهداء و الصدیقین

«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی
نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا». (سوره احزاب- آیه23)

«یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی
فی عبادی وادخلنی جنّتی». (سوره فجر- آیات 27-30)

شهادت عشاقانه یکی از بلبلان دلسوخته انقلاب اسلامی، راوی
فتوحات یاران امام زمان (سلام الله علیه) و بسیجیان خمینی کبیر هنرمند متعهد «سید
مرتضی آوینی» نویسنده، کارگردان و مجری برنامه تلویزیونی «روایت فتح»، بار دیگر
داغ جگر سوز فقدان امام و عاشقان و بسیجیان شهید و مفقود الاثرش را در قلب و روح
تمامی ما بیچارگان جا مانده از قافله نور و شهادت تازه کرد و موجی از تألم و تأثر
و اندوه را در میان مردم بوجود آورد.

بی شک سیِد مرتضی آوینی از زمره معدود هنرمندان متعهدی بود
که بدور از هرگونه آلایش و در کمال تواضع و فروتنی و با نیتی الهی صادقانه و بلندی
را در به تصویر کشیدن عظیم ترین صحنه های حماسه دفاع مقدس برداشت و در نشان دادن
ثمرات انقلاب اسلامی به جهانیان نقشی سترگ و بی بدیل را ایفا نمود به طوری که
جملات عارفانه اش در تشریح «روایت فتح» حتی به وجدانهای خفته نیز «تلنگری» «ملیح»
میزد تا آنانکه هنوز فطرت الهی خویش را یاد نبرده اند قدر و منزلت قضای مقدسی را
که در آن تنفس می کنند بشناسند و بدانند که به بهای چه خون دل خوردنها و چه
جانفشانی این انقلاب به چیروزی رسید و چگونه در مقابل تمامی دنیای ظلم و تزویر و
بیداد،مظلومانه تا آخرین لحظاتی که خدا می خواست مقاومت کرده و راه امام خویش را
تا رسیدن به حکومت عدل جهانی مهدی موعود (ع) طی می نماید.

به یقین اگر از دوستداران و محبین واقعی انقلاب اسلامی سؤال
شود که الگوی شما در نشان دادن مدینه فاضله انقلاب و زندگی بسیجی وار چیست و به چه
وسیله ای می توانید پیام انقلاب خود را به جهانیان عرضه بدارید، اکثرین قریب به
اتفاق توجهات و نظرات به سوی برنامه های مختلف و متعدد روایت فتح معطوف می گردد.

«روایت فتح» حرفهای پنهان و ناگفته دلیر مردان جبهه ها و
زاهدان شب هایی بود که خلوص و  صفای معنوی
شان مانع از ذکر عملیات قهرمانانه و شجاعانه شان در عرصه های عزت و شرف و جبهه های
نور علیه ظلمت حتی برای خانواده شان می شدو همزه وصلی بود که عاشقان پشت جبهه را
از حال و هوای عطرآگین و بهشتی سنگرنشینان و پیکارگران صفوف مقدم بخوبی مطلع می
ساخت.

سخنان دلنشین «آوینی» این روای صاق فتوحات عاشقان خمینیف
جمله جمله اش بوی وصل می داد و عطر روح انگیز شهادت را به مشام جان طالبان و
مشتاقان شهادت قرین می ساخت. او همچون بلبلی عاشق، وصف گلستان خمینی کبیر (س9 را
سرلوحه برنامه هی تلویزیونی خود قرار داده بود و چه خوب لسان الغیب حافظ شیرازی
(که به نیت این شهید سعید بر دیوان غزلیات آن عارف والا مقام تفألی زده شد) آورده
است:

بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

 گل سرسبد انقالب
اسلامی، روح الله چنین بلبلان عاشق اهل بیت عصمت و طهارت را به تغزّل شهادت رهنمون
ساخته و می سازد. راهی که «آوینی» به همه مدعیان هنر متعهد نشان داد و به اشخاصی
که گرباد مهیب دنیا طلبی و عشق های زمینی امروزی، آنها را در «تخته بند تن»  محصور و محدود ساخته و به دیگرانی که راحت ترین
راه را در شرایط فرهنگی کنونی جامعه مان، تسلیم شدن در برابر جوّ غالب و همنوا شدن
با نغمه های شوم ولنگاری و «لودگی» می دانند، راهی است که هم امام راحلمان در این
باره دعا کرده اند:

«خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان
باز و ما را وصول به آن محروم مکن. خداوندا کشور ما ملت ما هنوز در آغاز راه
مبارزه اند و نیازمند به مشعل شهادت، تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان
باش».

و هم در آخرین برنامه های روایت فتح بخصوص در انتخاب
«تیتراژ» برنامه و گزینش قسمتهایی از یک مثنوی زیبا با صدای زمزمه گونه حاج صادق
آهنگران (که صدایش هنوز هم یادآور مظلومیت بسیجی هاست) تکرار می شدو طی آن با تضرع
از شهدای عظیم الشان انقلاب درخواست عاجزانه می گردیدکه:

در باغ شهادت نبندید

به ما بیچارگان زآن سو نخندید

و جالب اینکه در قسمتهایی از این مثنوی بلند که لحن شاعر به
اعتراض گرائیده و یا سؤال نموده که مثلا: «چرا برداشتند این نردبان (شهادت) را و
یا…» علیرغم زیبایی در تعابیر بکار گرفته شده، معهذا آن قسمتها مورد پسند آوینی
جهت «تیتراژ» سرایالهای اخیر روایت فتح قرار نمی گیرد و به قسمتهایی از این مثنوی
که شاعر با التماس و تضرع از رفقای شهیدش درخواست می کند که دست او را نیز گرفته و
با خود به میهمانی معشوق ببرند، توجه آوینی جلب می شود.

اگرچه تمامی برنامه های روایت فتح و سخنان دلنشین آوینی در
آن برنامه ها بسیار جالب توجه می باشد اما آوینی با تهیه سری جدید روایت فتح که
تنها چهار قسمت آن از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد و در جریان تهیه
دنباله آن در بیستم فروردین 72 در ارتفاعات فکه به درجه رفیه شهادت نائل آد، کاری
کرد کارستان، کاری که پیام هشدار دهنده ای در آن برای همه ما و بخصوص دست
اندرکاران امور سیاستگزاری فرهنگی کشور مستتر است و به نظر می رسد عدم توجه به این
هشدار و هشدارهای دیگری از این قبیل، موجبات بروز انحطاط اخلاقی جامعه و اسقاط
فرهنگ منبعث از انقلاب اسلامی در عرصه تبلیغات جاری و روزمره دستگاههای تبلیغات
عمومی کشور را فراهم می آورد. به نظر می رسد آوینی با سری جدید روایت فتح، قصد
داشته ضمن اعلام بانگ رحیل خویش به ما هشدار دهد که می توان در وانفسای پوچ گرایی
حاکم بر تبلیغات فرهنگی و اقتصادی رسانه های گروهی کشور، باز هم از ارزشهای انقلاب
سخن گفت و میلیونها واقعه عظیم را که در لحظه لحظه های دفاع مقدس و عمر کوتاه
انقلاب اسلامی مان بوقوع پیوسته اما ابعاد گوناگون آن بوسیله هنرمندان متعهد به
روشنی ترسیم نگردیده (تا الگویی برای ایندگان و پویندگان و طرفداران واقعی اسلام
ناب محمدی (ص) باشد) به تصویر کشید.

آوینی به ما آموخت که ترسیم و تجسیم وقایع ارزش انقلاب،
هنوز هم قادر است که انسان را تا خدا ببرد و به عکس، تسلیم شدن در برابر موج دنیا
طلبی، خداگونه گان را آن قدر به زیر خواهد کشید که در چهاردهمین سالگرد پیروزی
انقلاب، «بخور بخور، خیلی بخور» را شعار محوری آینده سازان مان قرار دهیم و هر صبح
جمعه با مسخره کردن اقوام و لهجه های مختلف، «طنز» را به «جوک های مبتذل روحوضی»
مبدل سازیم و در تبلیغات تجاری بانک های بدون ربا! چک مسافرتی را به جای ذکر الله
باعث «اطمینا قلب» عنوان نمائیم.

آوینی به ما آموخت که می توان در «نوروز 72» به جای طرح
سئوالهای نامربوط از مردم و سلب نمودن اعتماد مردم از گزارشگران سیمای جمهوری
اسلامی ایران، به چشم انتظاران مفقودین فکّه و فاو و مجنون اعلام کرد که عزیزان
شما فراموش نشده اند و بهترین و عزیزترین هنرمندان این مرز و بوم برای به تصویر
کشیدن یادها و خاطره های آن سالکان الی الله، تا مرز شهادت پیش می روند.

آوینی به ما آموخت که «بعد از خبر» شهادتش، خیل عظیم
هنرمندان متعهد و دلسوخته، باید هم پیمانی خویش جهت تکمیل کار «روایت فتح» را به
همان حال و هوا و خلوص آوینی گونه به جامعه هنر اعلام نمایند و مطمئن باشند که:

«الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»

خداوند این شهید
سعید را با بسیجیان شهید و خمینی کبیر (س) – که دعایش محشور گشتن با بسیجیان شهید
بود- محشور نماید و انّا ان شاء الله بکم لاحقون.