آزادي و اهميت آن از ديدگاه اسلام و امام

جاودانگي راه
امام

حجة الاسلام
و المسلمين اسدالله بيات

آزادي و
اهميت آن از ديدگاه اسلام و امام

در مقاله
گذشته تعريفي از آزادي در مكتبهاي گوناگون داشتيم و به اين نتيجه رسيديم كه: آن
آزادي كه اصل و اساس معارف الهي را متزلزل سازد و توحيد را از صحنه خارج نمايد، در
مكتب اسلام مردود است و تنها آن آزادي پذيرفته است كه در آن به هيچ وجه، تعدي و
تجاوز از محدوده حريم اسلامي نشود. اكنون مباني مطالب گذشته را از آيات قرآن كريم،
مورد بررسي قرار مي‌دهيم:

توحيد اساس
تمام معارف الهي است

با اندك
مراجعه به كتاب الهي روشن مي‌شود كه در قرآن، مؤثر واقعي و حاكم بالذات و رازق بشر
و خالق عالم و مدبر امور و مرسل انبياء و هادي سبل و انزال كننده كتابهاي آسماني و
اول و آخر و ظاهر و باطن و صاحب اسماء حسني و و… پروردگار عالم بوده و غير او
اگر از اين قبيل اوصاف و افعال به او نسبت داده شود، بالعرض و بالمجاز است زيرا
فاعل بالذات و الاستقلال فقط او است؛ آفريننده موجودات او است و نقطه آغاز هستي و
مرجع و بازگشت همه آنها هم او است و شايد يكي از اسرار مكرر ذكر شدن كلمه «الله»
در قرآن براي همين باشد كه نشان دهد:

پايه تمام
مسائل، توحيد است و تمام معارف الهي روي توحيد مبتني مي‌باشد.

اينكه در
قرآن كريم حدود 980 دفعه كلمه «الله» آورده شده است و 80 بار بصورت «اله»، و
«الها»، 16 بار «الهك»، 2 دفعه «الهكم»، 10 بار «الهنا»، 1 بار «الهه»، 2 بار
«الهين»، 2 بار «آلهه»، 18 بار «آلهتك»، 1 بار «آلهتكم»، 4 بار «آْهتنا»، 8 بار
«آلهتهم»، 2 بار «آلهتي» براي اين است كه در اين مكتب، محور همه اشياء و همه هستي
و همه اديان حقه و همه ارزشها و قانونها، خداي عالم است و لا  غير. در فصول گذشته به بعضي از ابعاد مسئله
اشاره شد و در اين مسئله بيش از اين لازم نيست معطل شويم زيرا مسئله در غايت بداهت
و وضوح مي‌باشد.

از طرف ديگر
قرآن كريم سعادت انسان را در عبوديت و بندگي الهي دانسته و تسليم شدن در برابر
اوامر الهي را تنها راه درست و حق مي‌داند و عبوديت الهي و تسليم  شدن در برابر اراده حق، همان اسلام و دين فطري
و حركت در صراط مستقيم است كه ورود در آن ورود در حق و انطباق با موازين حق
به  حساب آمده و خروج از آن، ضلالت و بطلان
و هلاكت و نابودي تلقي شده است.

از جمله: در
قرآن كريم حدود 21 بار كلمه «اعبدوا» را به صورت جمع و خطاب به همه انسانها از
زبان تمام پيامبران الهي نقل كرده است. و در همه آنها روي اين معنا تأكيد شده است
كه هر پيامبري از طرف خداي جهان مبعوث شد و بسراغ مردم رفته است، نخستين مطلبي كه
به آنها ابلاغ كرد و از آنان خواست اين بود كه مردم بايد بنده خدا باشند و از
عبوديت غير خدا خارج شوند. و قرآن كريم مسئله عبوديت الهي را آن قدر بالا گرفته
است كه آن را بعنوان هدف و مقصد اصلي از آفرينش جن و انس معرفي كرده است. مي‌فرمايد:

«ما جن و انس
را نيافريديم مگر آنكه در مسير عبوديت ما قرار گرفته و ما را پرستش نمايند».[1]

قرآن عبوديت
خداوند را صراط مستقيم مي‌داند و از زبان عيسي(ع) چنين نقل مي‌كند:

«خداي جهان
منزه‌تر از آن است كه براي خود فرزندي اتخاذ نمايد او همان خداوندي است كه هر چه
را بخواهد فرمان مي‌دهد و آن هم بي درنگ تحقق مي‌يابد. و بدرستي كه خداي جهان
پروردگار من است و پروردگار شما هم هست، پس از او پرستش كنيد و اين شيوه پرستش راه
راست و صراط مستقيم است».[2]

و صراط
مستقيم كه همان عبوديت خداي عالم است، همان زندگي ديني كردن و با دين استوار و
فطري متقيد گرديدن مي‌باشد. مي‌فرمايد:

«بگو اي
پيامبر همانا پروردگارم مرا به صراط مستقيم و راه راست هدايت كرد و اين همان دين
درست و استواري است كه ابراهيم نبي و حق گرا آن را براي خود، كيش و آئين قرار داد
كه داراي باور توحيدي و بينش الهي بود و از مشركان نبود. و به آنان بگو: بدرستي كه
نماز من و تمام عبادتهاي من و زندگي و مردنم، همه براي پروردگار جهانيان است. و
براي او شريكي وجود ندارد و من مأمورم كه پيام توحيد را بمردم ابلاغ نمايم و من
اولين تسليم شونده و اسلام آورنده در برابر اراده او هستم».[3]

پس صراط
مستقيم همان عبوديت الهي بوده و عبوديت الهي همان دين زندگي كردن ومقررات ديني را
در زواياي زندگي حاكم كردن است و حاكميت دين در زواياي زندگي همان تسليم شدن در
برابر اراده حق و رهائي از شرك در تمام ابعاد و مراحل آن مي‌باشد. و لذا قرآن با
صراحت مي‌فرمايد:

«هر كس غير
از اسلام و تسليم شدن در برابر حق، دين و ‌آئين ديگري را برگزيند، از آن پذيرفته
نخواهد شد».[4]

و در جاي
ديگري هم مي‌فرمايد:

«همانا دين
در نزد خدا، اسلام و تسليم شدن است، آنان كه اهل كتاب هستند و مطالب را مي‌دانند
اختلاف نكردند مگر بعد ازآنكه علم پيدا كردند و آگاه شدند بخاطر خصلتهاي نفساني و
حسادتها حاضر نشدند از روي حقيقت پرده برداري كرده و در برابر دعوت حق پيامبر
تسليم شوند. به آنان اعلام كن كه اگر كسي به آيات الهي كفر ورزد، خداي جهان، زود
بحساب آنان رسيدگي خواهد كرد».[5]

بنابراين، در
مكتب اسلام اگر مردم مي‌خواهند بهلاكت جاودانه گرفتار نشوند، بايد پشت سر پيامبران
آسماني قرار گرفته و با دعوت و پيام آنان بدستور العملهاي آنان باور پيدا كرده و
طبق آن عمل نمايند و از آن روگردان نشوند و بر تمام زواياي زندگي خود، صبغه الهي
بدهند و پس از آنكه خود را تسليم اراده حضرت حق كردند و دين را  حاكم خود قرار دادند و محكوم مقررات الهي شدند،
در دو مرحله آزادي بدست آورده و از حمايت كامل نظام سياسي اسلام بر خوردار خواهند
شد:

حدود استفاده
از نعم الهي

مرحله يكم،
استفاده از امكانات الهي به تعبير قرآن كريم، بهره‌برداري از نعم الهي براي انسان،
به طوري كه افراط نداشته باشد و تفريط هم نكند آزاد است و مي‌تواند هرنوع استفاده
معقول و مشروع از آنها داشته باشد، نه از حيث كميت كسي مي‌تواند در آن محدوديت
ايجاد كند و نه از  حيث كيفيت، چون فرض بر
اين است كه تمام كارها در چارچوب اسلام و مقررات ديني صورت مي‌گيرد؛ در اين چارچوب
مالكيت اشخاص، محترم و قابل دفاع و حمايت است و در اين چارچوب مي‌تواند از هر نوع
وسايل و امكانات و تلاشها و فعاليتها، بهره‌برداري كرده و متنعم گردند!

قرآن در اين
باره چنين مي‌فرمايد:

1-   
آيا نمي‌بينيد خداي
جهان تمام آنچه را كه در آسمانها و زمين وجود دارد براي شما مسخر كرده و در
اختيارتان گذاشته است.[6]

2-   
و او آن خداوندي است
كه دريا را براي شما مسخر كرده است تا از آن صيد كرده و از گوشت تازه آن بهره‌برداري
نمائيد.[7]

3-   
او آن خداوندي است كه
تمام چيزهائي كه در زمين است، آنها را براي شما و براي بهره‌برداري شما خلق كرده
است، سپس به آسمان پرداخته و آنها را هفت آسمان ساخته است و او بهمه چيز عالم و
آگاه است.[8]

4-   
اي مردم از آنچه كه
در زمين است و مصرف آن حلال و پاك و پاكيزه است، از آن استفاده كنيد و از طريق
خوردن به مصرف برسانيد.[9]

5-   
اي فرزندان آدم در
كنار هر مسجدي از زينت‌هايتان استفاده كنيد و بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نكنيد،
زيرا خداي عالم مسرفان را دوست نمي‌دارد. و بگو به آنان استفاده از زينت‌ها كه خدا
مقرر فرموده است  حلال است و چه كسي آنها
را تحريم كرده در صورتي كه پروردگار عالم آنها را براي بندگانش آفريده و آنها را
از روزيهاي پاكيزه بهره‌مند ساخته است و بگو همه آنها در اختيار كسي است كه ايمان
آورده‌اند در زندگي دنيائي از آنها مي توانند استفاده كنند و در آخرت مخصوص آنان
خواهد بود و ما همچنين آيات و نشانه‌هاي خودمان را براي كساني كه علم دارند و آگاه
هستند، توضيح مي‌دهيم.[10]

بنابراين،
انسان مسلمان در چارچوب احكام و مقررات اسلامي، آن قدر از آزادي عمل برخوردار است
و محدوده فعاليت توليدي و فرهنگي و هنري و علمي وسيع دارد كه هر انساني هر اندازه
كه بخواهد مي‌تواند تلاش نمايد و از همه امكانات موجود بهره‌برداري كند و هيچگونه
محدوديت و ممنوعيت در اين زمينه وجود ندارد. اين نخستين مرحله است كه انسان از
آزادي عمل وسيع و گسترده برخوردار است.

آزادي در
ميدان انديشه

و اما مرحله
دوم كه فوق العاده مهم است و اين مرحله فقط در اين بينش قابل پياده شدن و تفسير و
توجيه است و در فلسفه‌هاي ديگران اين نوع آزادي مطلقاً قابل تحليل و توجيه نمي‌باشد،
آن آزادي در ميدان فكر و انديشه است كه بحق مي‌توان ادعا كرد: اسلام طلايه درا اين
تز هست كه انسان از حيث انديشه نبايد به حد و مرزي بسنده كند و نبايد دامنه تفكر
بشري را محدود كرد و ميدان ورود عقل و انديشه را محصور نمود و يكسري مناطق ممنوعه
اعلام كرد. نه، چنين چيزي در نظام اسلامي وجود ندارد بلكه قرآن كريم مشوق انسان
است بر اين كه جلو افكار و انديشه‌هايش را باز كند و اغلال و زنجيرهاي عصبيت و
تقليد وكوركورانه پيروي كردن را كه موجب ركود و وقوف عقل و انديشه بشري خواهد بود،
از جلو پايش بردارد تا بتواند با تعقل و تفكر و صفاي دل و روشنائي قلب، در عالم بي
نهايت وارد گشته و در كشف حقايق عالم، حركتهاي چشم گير و موقعيتهاي ارزنده‌اي بدست
آورد و تا هر روز و هر لحظه، روزنه جديدي از افقهاي لايتناهي جهان هستي بر وي
گشوده شود. و لذا در قرآن كريم مكرر بچشم مي‌خورد كه از افراد بشر خواسته شده است
فكر كنند و بيانديشند و بهره‌برداري از قرآن و آيات الهي نشانه تفكر و تعقل و صاحب
عقل و درايت معرفي شده است و كساني كه فكر نمي‌كنند و نمي‌انديشند مورد انتقاد و
سرزنش قرار گرفته‌اند، در اين باره قرآن مي‌فرمايد:

1-   
از شما درباره شراب و
قمار مي‌پرسند، در پاسخ آنان بگوئيد: در آن دو گناهي بس بزرگ وجود دارد و گناهشان
از سودشان بزرگتر و بيشتر مي‌باشد و سپس از تو مي‌پرسند چه چيزي را انفاق كنند؟ در
پاسخ آنان بگو: آنچه كه از قوت و مخارج اهل و عيال، اضافه مي‌ماند، همان را انفاق
كنيد. اينطور خداي عالم آيات و نشانه‌هايش را بيان مي‌نمايد، باشد كه شما فكر كنيد
و بيانديشيد.[11]

2-   
همانا در آفرينش
آسمانها و زمين و در اختلاف شب و روز، هر آينه آيات و نشانه‌هائي است براي صاحبان
خرد و عقل. صاحبان عقل و خرد كساني هستند كه در حال قيام و قعود، خدا را ياد مي‌كنند
و در حالي كه به پهلو تكيه داده‌اند و در آفرينش آسمانها و زمين مي‌انديشند و مي‌گويند
خداي اين عالم را باطل و بيهوده و بدون هدف نيافريدي و تو منزه هستي از آنكه كار
باطل انجام دهي، پس خدايا ما را از عذاب آتش نگهدار.[12]

قرآن تنها
موضوع تفكر را، خلقت آسمانها و زمين معرفي نمي‌كند بلكه دامنه آن را خيلي گسترده‌تر
مي‌داند. و در بعضي از آيات، به آيات آفاقي و انفسي[13]
هر دو اشارت شده است و در بعضي ديگر، خود قرآن كريم[14]
محور مطالعه و فكر و انديشه قرار گرفته است و در بعضي امثال[15]
و در بعضي قصص[16] محل
مطالعه و انديشه شناخته شده است و در بعضي از آيات قرآن كريم ورود در عالم ربوبي
بعنوان جهاد[17] بزرگ
و عامل هدايت راههاي الهي اعلام شده است. و پرواضح است كه اين نوع جهاد با جهادهاي
ديگر فوق العاده متفاوت است، هر چند همه جهادها داراي قداست و ارزش است، ليكن اين
جهاد، نوع ديگري است و لذا دست آورد اين جهاد هم با ديگر جهادها فرق زيادي دارد. و
آن جهادها في سبيل الله است و اما اين جهاد: فينا و جهاد في الله است و معني اين
نوع جهاد اين است كه با قدم معرفت و سير معنوي و دروني و قلبي وارد اين عالم بي
نهايت گرديده و عقل و انديشه را در اين وادي بكار گيرد و از تمامي قيود و حدود و
حجابها رهائي يافته و مطلق العنان خودر ا فراموش نمايد و متن هستي را به اندازه
ظرفيت وجودي و علمي و معرفتي كه بدست آورده است، مشاهده كند و با فناء خويش به بقاء
برسد.

نتيجه گيري

پس از آنكه
مجموعه آيات مربوط به اين بحث را مورد مطالعه و دقت قرار داديم و ملاحظه كرديم از
جمع بندي آنها مطالب زير بدست مي‌آيد:

1-   
اساس و مبناي همه
معارف الهي و قوانين و مقررات بر توحيد و بينش توحيدي بوده و در ظرف توحيد، همه
آنها ديده شده است.

2-   
بشر فطرتاً داراي
گرايش ديني و متمايل به زندگي ديني آفريده شده است و انبياي الهي آمده‌اند تا بشر
را به همان فطرت رهنمون گردند.

3-   
سعادت بشر در آن است
كه روي فطرت خود حركت كرده و از مقتضاي آن عدول ننمايد. بنابراين سعادت بشر در اين
است كه در سايه دين فطري زندگي كند و در صورتي كه از آن مقتضاي فطرت و از مسير
زندگي ديني عدول نمايد و منحرف گردد، موجب سقوط انسانيت گرديده و منشأ فساد و
تباهي عالم خواهد بود و لذا اسلام آن را بر خلاف مسير حق تشخيص داده و در برابر آن
خواهد ايستاد.

4-   
اساس اديان آسماني
روي حق بوده و از منطق حق برخوردار است و اين همان صراط مستقيم الهي است و عدول از
آن عدول از صراط مستقيم و انحراف از مسير حق و در واقع فرو رفتن در ضلالت است.
«فما ذا بعد الحق الا الضلال».[18]

5-     انسان اگر بخواهد بكمال
مطلوب خود برسد و بسعادت هميشگي نايل گردد نمي‌تواند از تقيد بمبادي ديني و فضايل
اخلاقي دور بماند و از كنار آنها با بي خيالي و بي تفاوتي عبور نمايد. پس انسان در
اصل انتخاب دين آزاد نمي‌باشد و وقتي مي‌تواند به اهداف انساني نايل گردد كه در
چارچوب دين حنيف زندگي كند زيرا دين، فطرت و حق و هدايت و صراط مستقيم است و
مخالفت با آن، مبارزه با فطرت و ضلالت و باطل و به بيراهه رفتن است.

6-   
انسان در محيط ديني و
در چارچوب دين توحيدي، آزاديهاي فراواني دارد و نظام سياسي اسلام ضامن بقاء و حفظ
آنها است و اين نوع آزاديها و آن نوع محدوديتها، ريشه در اصل خلفت و نيازهاي فطري
وي دارد.

7-   
انسان علاوه بر آزاديهاي
فراوان و زياد- البته در چارچوب احكام الهي- كه دارد، از حيث تفكر و انديشه، آن
قدر آزاد و مطلق و رها است كه مي‌تواند جلو فكر و انديشه را باز بگذارد و در تمام
موضوعات و مسائل بيانديشد و كوچكترين ممنوعيت و محدوديت در برابر خود نبيند. ادامه
دارد

 

 



[1] – سوره الذاريات- آيه 56.