قسمت سي و
هشتم
مباني رهبري
در اسلام
حجة الاسلام
و المسلمين محمدي ري شهري
حقوق متقابل
مردم و رهبري
در پايان
مقاله گذشته اشاره شد كه از نظر اسلام حقوق رهبري سياسي جامعه نه تنها با حقوق
مردم در تضاد نيست بلكه حقوق رهبري در گرو اداء حقوق مردم توسط رهبر است و در اين
زمينه سخني از امام علي(ع) مورد استناد قرار گرفت و اينك سخني ديگر از آن امام
بزرگ كه مدعاي مذكور را تأييد ميكند:
«حق علي
الامام أن يحكم بما انزل الله و أن يؤدي الامانة فاذا فعل فحق علي الناس أن يسمعوا
له و أن يطيعوا و أن يجيبوا اذا دعوا».[1]
بر امام لازم
است كه طبق آنچه خداوند فرود فرستاده حكومت كند و امانتي را كه خداوند به او سپرده
است ادا كند، هرگاه چنين كرد بر مردم واجب است سخنش را بپذيرند و فرمانش را اطاعت
كنندو به خواستههاي او پاسخ
مثبت دهند.
در اين سخن،
نه تنها حق رهبر در گرو اداء حقوق مردم گذاشته شده بلكه حق امامت و ولايت و رهبري
به عنوان حق امانتداري مطرح گرديده است.
در اينجا به
اين نكته بسيار مهم در زمينه مباني رهبري در اسلام ميرسيم كه
اصولاً حق حكومت در اسلام در واقع چيزي جز
حق ارائه نوعي خدمت به جامعه نيست و رهبر خادم مردم است نه مالك آنها و به تعبير
پيامبر گرامي اسلام(ص):
«سيد القوم
خادمهم»[2].
آقاي مردم،
خادم آنها است.
بر اين مبنا
در فرهنگ اسلام زمامداري و رهبري به عنوان امانت داري، نگهباني و خدمتگذاري مردم و
زمامدار به عنوان امين، راعي، و اجير مردم شناخته ميشود.
رهبري
امانتداري است
قرآن كريم
قبل از اينكه حق رهبري و لزوم اطاعت مردم از رهبران جامعه اسلامي را مطرح كند، بر
حق مردم به عنوان وجوب امانتداري رهبران الهي تأكيد مينمايد:
«ان الله
يأمركم أن تؤدوا الامانات الي اهلها و اذا حكمتم بين الناس أن تحكموا بالعدل»[3].
خداوند به
شما دستور ميدهد كه
امانتها را به صاحبانشان أدا كنيد و هنگامي كه در ميان مردم داوري ميكنيد به
عدالت داوري كنيد.
مرحوم طبرسي
در تفسير مجمع البيان در توضيح اين آيه كريمه ميفرمايد:
«در معناي
اين آيه چند قول است:
1-
مقصود مطلق امانتها
است: الهي و غير الهي، مالي و غير مالي.
2-
مخاطب آيه زمامداران
است، و خداوند با تعبير وجوب اداء امانت به زمامداران دستور داده كه حقوق مردم را
رعايت كنند.
مؤيد
اين معنا اين است كه پس از اين آيه بلافاصله ميفرمايد:
«يا
ايها الذين آمنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و اولي الامر منكم».
اي
اهل ايمان بر شما لازم است كه از خدا و رسول و زمامداران خود اطاعت كنيد.
در
آيه پيش، حقوق مردم و در اين آيه متقابلاً حقوق زمامداران يادآوري شده است. از
ائمه(ع) روايت است كه از اين دو آيه يكي مال ما است «يعني حقوق ما بر مردم را بيان
ميكند» و يكي
مال شما است «يعني حقوق مردم بر ما را بيان ميكند».
امام
باقر(ع) فرمود: اداء نماز و زكات و روزه و حج از جمله امانات اس، از جمله امانات
اين است كه به زمامداران دستور داده شوده كه صدقات و غير آنها را و از آنچه مربوط
به حقوق مردم ميشود» تقسيم
نمايند[4].
معلي
بن خنيس گويد از امام صادق(ع) درباره آيه «ان الله يأمركم أن تؤدوا الامانات الي
اهلها» توضيح خواستم حضرت فرمود:
«علي
الامام أن يدفع ما عنده الي الامام الذي بعده و أمرت الائمة بالعدل و أمر الناس أن
يتبعوهم»[5]
مقصود
اين است كه بر امام لازم است كه آنچه نزد اوست را به امام پس از خود واگذار نمايد
و نيز به امامان دستور داده كه به عدالت رفتار كنند و همچنين به مردم دستور داده
كه از امامان خود تبعيت نمايند.
بنابراين
رهبري و حكومت بر مردم، از ديدگاه اسلام، امانتداري است و هركس در نظام اسلامي
كاري را بعهده گرفته در حقيقت بخشي از بار امانت الهي را بر دوش گرفته است و هركس
از مقام و موقعيت و قدرت بيشتري برخوردار است بار امانت او سنگينتر است.
امام
علي(ع) در نامهاي به اشعث
بن قيس فرماندار خود در آذربايجان در زمينه امانت بودن قدرت در نظام اسلامي چنين
مينويسد:
«و
ان عملك ليس لك بطعمة و لكنه في عنقك امانة و انت مسترعي لمن فوقك. ليس لك أن
تفتات في رعيه»[6]
فرمانداري
براي تو وسيله آب و نان نيست! بلكه امانتي است بر گردنت نهاده شده. درواقع تو
نگهبان حقوق مردم ازطرف مافوق خود هستي، حق نداري در مورد كساني كه حافظ حقوق آنها
هستي با استبداد رفتار كني. جز با احتياط و اطمينان به كاري دست مزن. اموال خدا در
اختيار توست و تو يكي از خزانهداران او هستي تا اين امانت را به من بسپاري و
اميد است كه من رئيس بدي براي تو نباشم!
و
در نامه 41 از نهج البلاغه امام خطاب به يكي از فرمانداران خود كه پولهاي بيت
المال را برداشته و به حجاز برده و مشغول خوشگذراني گرديده چنين مينويسد:
«اما
بعد، فاني كنت اشركتك في امانتي، و جعلتك شعاري و بطانتي و لم يكن رجل اوثق منك في
نفسي لمواساتي و موازرتي و اداء الامانة الي… فاتق الله واردد الي هؤلاء القوم
اموالهم، فانك ان لم تفعل ثم امكنني الله منك لا عذرن الله فيك و لا ضربنك بسيفي
الذي ما ضربت به احداً الا دخل النار».
من
تو را در امانتم شريك خود داشتم و از هر كس به خويش نزديكتر پنداشتم، از ميان
خاندان و خويشاوندانم مطمئن تر از تو نيافتم. پس از خدا بيم دار و مالهاي اين مردم
را باز سپار، و اگر نكني و خدا مرا امكان دست يابي بر تو دهد، چنان با تو برخورد
كنم كه عذرخواه من گردد، و با شمشيرم كه هيچ كس را با آن نزدم جز كه به آتش درآمد،
تو را خواهم زد!
رهبري
نگهباني است
دومين
عنواني كه مي تواند مبين ديدگاه اسلام در زمينه جايگاه حقوقي مردم در نظام اسلامي
باشد، تعبير «نگهبان» در تبيين جايگاه رهبري و امامت است.
احاديث
اسلامي در بسياري از موارد امام را به عنوان «راعي» و مردم را به عنوان «رعيت» مينامند.
مفهوم
واقعي اين دو واژه در عربي، درست عكس معنايي است كه در زبان فارسي از آنها تداعي
ميگردد، در
فارسي اين كلمات نظام ارباب و رعيتي را تداعي ميكند يعني
نظامي كه حقوق مردم به كام اربابان و خداوندان زمين فرو ميرود.
اين
استعمال از باب نامگذاري اشياء به نام اضداد آنها و استفاده از
كلمات مقدس در مفاهيم و مقاصد نامقدس است.
مفهوم
واقعي «راعي» عبارت است از «نگهبان» و «رعيت» به معناي كساني است كه مورد حفظ و
حراست و نگهباني قرار ميگيرند.
در
حديث است كه پيامبر اسلام(ص) فرمود:
«كلكم
راع و كلكم مسئول عن رعيته و الامام راع و هو مسئول عن رعيته».[7]
همه
شما نگهبان هستيد و همگي مسئول پاسداري از حوزه مأموريت خويش، و امام نگهبان است و
مسئول حراست از حقوق مردم!
در
اين سخن پيامبر اسلام(ص) ابتدا لزوم پاسداري از حقوق ديگران به عنوان يك اصل كلي و
عام طرح كرده كه در نظام اسلامي همه بايد حافظ حقوق و منافع همه باشند. و بر اين
مبنا هركس حوزه نگهباني او گستردهتر باشد مسئوليت او بيشتر و سنگينتر است. و
لذا بلافاصله مسئوليت زمامدار را در زمينه حفظ حقوق مردم متذكر ميشود، و پس از
آن مسئوليت شوهر در حفظ حقوق همسر و فرزندان و نيز مسئوليت زن در پاسداري از حقوق
شوهر و فرزندان را يادآور ميگردد.[8]
بنابراين
همه احاديثي كه رهبر را «راعي» و مردم را «رعيت» مينامند بر اين
نكته بسيار مهم حقوقي تأكيد دارند كه حق ولايت و امامت و رهبري در واقع رعايت و
پاسداري از حقوق مردم است، و نه حق بهرهكشي از آنها در جهت
اميال و خواستههاي زمامدار.
در
اين رابطه حديثي از پيامبر اسلام(ص) روايت شده كه فرمود:
«لا
اوتيتكم شيئاً و لا امنعكموه ان انا الا خازن اصنع حيث امرت»[9]
من
شخصاً نه چيزي به شما ميدهم و نه منع ميكنم چيزي را،
من همانا خزانه دارم همان گونه كه به من دستور داده شده عمل ميكنم.
خزانه
دار حافظ و نگهبان اموال ديگران است. پيامبر اسلام در اين سخن خود را به عنوان
خزان و كسي كه از طرف خداوند متعال مأموريت حفظ اموال مردم را دارد معرفي ميكند و ولايت
خويش را تنها در حوزه مأموريت الهي خود مطرح مينمايد و نه
حوزه خواستههاي شخصي
خود.
رهبري
خدمتگذاري است
يكي
ديگر از عناويني كه بيانگر ديدگاه اسلام در زمينه حقوق مردم در نظام اسلامي است
عنوان «اجير» است. پيامبر اسلام(ص) در اين باره فرمود:
«ألا
و اني انا ابوكم الا و اني انا مولاكم ألا و اني انا أجيركم»[10]
آگاه
باشيد كه همانان من پدر شما هستم! آگاه باشيد كه همانا من زمامدار شما هستم! آگاه
باشيد كه همانا من اجير شما هستم!
در
اين سخن پيامبر اسلام با همان تأكيد كه خود را به عنوان پدر مهربان و زمامدار
تواناي جامعه اسلامي اعلام ميكند، خويشتن را اجير مردم مسلمان نيز معرفي مينمايد!
اجير به معناي كسي است كه در مقابل ارائه خدمتي
به مردم از آنها حقوقي دريافت ميكند.
اين
كه پيامبر خود را به عنوان اجير معرفي ميكند و در آغاز حديث
مذكور نفرين ميفرستد بر كسي
كه حقوق رسالت و رهبري او را مورد تجاوز قرار دهد، اشاره به آياتي است كه در آنها
حقوق پيامبر اسلام مورد تأكيد قرار گرفته است.[11]
و
خلاصه كلام اين كه پيامبر اسلام و همه پيامبران و رهبران الهي خدمتگذاراني هستند
كه انتظار هيچ گونه حقوق و مزد مادي از مردم ندارند، تنها چيزي را كه به عنوان مزد
و حقوق از مردم طلب ميكنند پياده كردن برنامههاي حياتبخش
آنها و راهيابي به سوي
كمال مطلق است:
«قل
ما اسألكم عليه من اجر الا من شاء أن يتخذ الي ربه سبيلاً»[12]
بگو
من مزدي از شما نميخواهم، مگر اين كه كسي خواسته باشد راهي به
سوي پروردگار خود انتخاب كند.
بنابراين
در نظام اسلامي رهبر خدمتگذاري است كه حقوقش سودي مادي براي شخص او در بر ندارد،
او از قدرت و امكاناتي كه در اختيار دارد نه تنها به نفع شخصي خود استفاده نميكند بلكه
كمتر از ديگران از لذائذ مادي برخوردار ميگردد، او از توانايي
خود تنها به عنوان امين و نگهبان و اجير مردم استفاده مينمايد.
و
افزونتر اين كه در نظام اسلامي حقوق رهبري نيز حقوق مردم است و درواقع رهبر
خدمتگذاري است بي مزد و منت و اجيري است بدون حقوق!
«قل ما
سألتكم من اجر فهو لكم ان اجري الا علي الله»[13]
بگو مزدي كه
از شما خواستم براي شما است و مزد من فقط بر خداست.
بر اين اساس،
امام راحل(ره) به حقوق مردم در نظام اسلامي اعتقاد و اعتراف داشت، و خود را مكرر
به عنوان خادم مردم معرفي نمود، و در وصيتنامه سياسي الهي خود به طور كامل از اين
اعتقاد پرده برداشت و با اين جملات زيبا و عميق از مردم عذر قصور و تقصير خواست:
از خداي
رحمان و رحيم ميخواهم كه
عذرم را در كوتاهي خدمت و قصور و تقصيرها بپذيرد و از ملت اميدوارم كه عذرم را در
كوتاهيها و قصورها
و تقصيرها بپذيرد و با قدرت و تصميم و اراده به پيش بروند و بدانند كه با رفتن يك
خدمتگذار در سد آهنين ملت خللي حاصل نخواهد شد كه خدمتگذاراني بالا و والاتر در
خدمتند.
و اين است
يكي از مهمترين رازهاي
عشق مردم مظلوم و مقاوم ايران اسلامي به امام عزيز خود…
باري، با
عنايت به شرحي كه درباره جايگاه حقوق مردم در نظام اسلامي گذشت اگر كسي تصور كند
كه ولايت مطلقه فقيه بدين معنا است كه اسلام به زمامدار جامعه اسلامي اجازه داده
هر كاري كه دلش ميخواهد انجام
دهد و به صورت يك ديكتاتور مذهبي حقوق مردم را مورد تجاوز قرار دهد، دچار خطاي
بزرگي است، و اگر اين پندار را به ديگران منتقل نمايد مرتكب بزرگترين خيانت به
اسلام و انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي و ولايت فقيه شده است.
آنچه در اين
سلسله مقالات در زمينه اعتقاد رهبري به حقوق مردم از ديدگاه اسلام آمد به روشني
نشان ميدهد كه هيچ
حكومتي مردميتر از حكومت
اسلمي نيست، و ولايت مطلقه فقيه، ولايت فقيه و ولايت اسلام است. بدين معنا كه ولي
فقيه در نظام اسلامي اختيار مطلق دارد كه به آنچه قانون اسلام و حكم خداوند متعال
است عمل كند، نه آنچه را كه ميخواهد و منافع شخصي او ايجاب ميكند. ادامه
دارد