شرح زیارت امین الله علیه السلام

شرح زیارت
امین الله علیه السلام

* نسیان
مقابل ذکر، باعث عما و کوری در عالم آخرت است و طبعا ذکر، موجب بصیرت است.

* تذکر آیات
حقتعالی اگر ملکه شود، تجلی حق در آیات کونی شهود می گردد.

* و تذکر
اسماء و صفات، تجلی حق را در تجلیات اسمائیه و صفاتیه مشاهده می کند.

* و تذکر
ذات، موجب تجلی یار بی پرده از در و دیوار است. و این تذکرات ثلاثه، شاید همان
فتوحات سه گانه: «فتح قریب، فتح مبین، فتح مطلق» باشد.

* خواطر:
ربانی، ملکی روحانی، نفسانی، شیطانی و اشاره به میزان فرق بین آنها.

* نبای عظیم،
القاء اصل صحیح از ناحیه شیطان -مانند اصل توحید- به عالم گرفتار عقده و متفرع شدن
نتائج و ثمرات تلخ بر آن اصل صحیح.

قوله علیه
السلام:

«… مولعة
بذکرک و دعائک». – نفس و جانم را به ذکر و دعایت حریص گردان.

گفتیم:
ذکرالله تعالی سبب طمانینه ی قلب می شود، و طمانینه مزبور، عوامل اضطراب و تعصب ها
و غرورها و تقلیدها و سالوسی ها و تزویرها را بر باد می دهد…

لازم به
تنبیه است که مقابل این ذکر آن نسیانی است که خداوند متعال درباره ی متلبس به آن
نسیان می فرماید:

«وَمَنْ أَعْرَضَ
عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى
(١٢٤)قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا (١٢٥)قَالَ كَذَلِكَ
أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَى (١٢٦)».

– هر کس از
یاد من اعراض کند، زندگیش تنگ می شود، و روز قیامت نابینا محشورش   می کنیم. گوید: ای پروردگارم، چرا مرا نابینا
محشور کردی و حال آنکه من بینا بودم؟

می فرماید:
همچنان که تو آیات مرا فراموش می کردی امروز خود فراموش گشته ای.

(سوره طه-
آیات 126-124)

مدلول این
آیات کریمه این است که نسیان آیات الهی و کوری باطنی از رویت مظاهر جمال و جلال حق
در این عالم، موجب عما و کوری در عالم آخرت می شود. مقابل این نسیان که ذکر است،
موجب بصیرت باطن است، و تذکر آیات و اسماء و صفات خدای تعالی و یادآوری جمال و
جلال حق سبحانه، فروغ دیده ی دل را قوت می بخشد و هر اندازه تذکر قویتر باشد، فروغ
دیده ی دل قویتر خواهد بود.

و چنانچه
تذکر آیات حقتعالی به صورت ملکه درآید، بصیرت باطنی و فروغ دیدگان دل، چنان قوی
گردد که تجلی جمال حق را در آیات و مظاهر کونی مشاهده نماید، چنانکه تذکر اسماء و
صفات حضرت حق، موجب می شود که حق متعال را در تجلیات اسمائیه و صفاتیه مشاهده کند،
و تذکر ذات مقدس حضرتش بدون حجاب آیات و اسماء و صفات، موجب می- گردد که همه ی
حجابها مرتفع شود، و یار بی پرده جلوه گر آید.

بعضی از
وارثان علوم حضرت سید المرسلین صلوات الله علیه و آله الاطیبین می فرماید:

«این -تذکرات
سه گانه- یکی از توجیهات و تاویلات فتوحات ثلاثه است که قرة العین عرفا و اولیاء
است: «فتح قریب» و «فتح مبین» و «فتح مطلق» که فتح الفتوح است».

اهل معرفت در
آنجا که از «مراتب کشف و انواع آن» بحث می کنند، اشاره ی اجمالی به فتوحات می
نمایند و مراد از فتح، ظهور سالک به کمال علمی و غیر آن است و فتح قریب عبارت است
از ظهور سالک به کمالات روحی و قلبی بعد از عبور از منازل نفسی، که آیه کریمه:
«نصر من الله و فتح قریب» را بدان اشارت می گیرند.

و فتح مبین،
ظهور سالک است به مقام ولایت و تجلیات انوار اسماء الهیه که پدیدآور کمالات مرتبه
ی سر انسانی است و می گویند آیه ی: «انا فتحنا لک فتحا مبینا» ایماء بدان است.

و فتح مطلق،
فناء همه ی رسوم و آثار خلقیه به تجلی ذات احدیت است که آیه ی   شریفه ی «اذا جاء نصرالله والفتح» را اشاره به
آن می دانند.

تعامی و
اعراض از یاد خدای سبحان طبع اولی انسان را که مفطور بر گرایش به حق و حب اوست،
دگرگون می کند، وقتی که آیات حق یکی پس از دیگری بر وی، عرضه شد و او اعراض کرد و
پیروی از هوای نفس نمود، قلب وی گرفتار طبع و ختم می شود و کوری باطنی در وی، تحقق
می یابد و در محدوده ولایت شیطان محصور می گردد:

«وَمَنْ يَعْشُ
عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (٣٦)وَإِنَّهُمْ
لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (٣٧)».

– هر کس از
ذکر خدای رحمان روی برتابد، شیطانی را بر وی محیط و مسلط کنیم            -همانطور که پوست تخم مرغ محیط بر
محتوای تخم است- که همیشه قرین اوست، و آن شیاطین حتما آنان را از راه خدایتعالی
باز می دارند و آنان می پندارند که هدایت یافته اند.

(سوره
الزخرف- آیات 36 و 37)

آیات کریمه
با تعبیر: «یحسبون انهم مهتدون» اخطار می کند که این گروه که در حیطه ولایت و
سلطنت شیطانند از تمیز بین حق و باطل محرومند و القائات و خواطر شیطانی را حق می
پندارند و شیطان قرین آنها با القاء باطل وادارشان می کند که آن باطل القاء شده را
حق فطری بپندارند و خویشتن را در عین ضلال، مهتدی می انگارند و در عین خسران و
زیانکاری می پندارند که سود کلانی می برند چنانکه در آیه ی شریفه ی:

«الَّذِينَ ضَلَّ
سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا».

نیز آنان را
وصف می نماید:

– بگو آیا
خبر دهیم شما را به زیانکارترین مردمان؟ آنان، آن طایفه ای هستند که سعی و کوشش
آنها در حیات دنیا ضلال است، و حال آنکه آنان می پندارند که کردارشان نیکو است.

(الکهف- 104)

و اما آنهائی
که از موهبت ذکر خدایتعالی بهره ورند، چنین غفلتی در حریم آنان راه ندارد، زیرا
دارای فرقان تمیز بین حق و باطلند، و القاءآت و خطورات شیطانی را از غیر آنها می-
شناسند، بلکه القاءآت شیطان موجب ازدیاد بصیرتشان می شود چنانکه می فرماید:

«إِنَّ الَّذِينَ
اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ».

– آنان که تقوی
پیشه اند، هنگامی که شیطان طواف کننده در حول قلب آنان القاء وسوسه می کنند متذکر
شده و بر بصیرتشان می افزاید.

ارباب معرفت
می گویند: القاء و خطور قلبی، یا صحیح است، یا فاسد، و صحیح یا ربانی است و آن
متعلق است به علوم و معارف، و یا ملکی است و آن القاء و خطوری است که بر اطاعت از
شریعت وادار می کند و آن را الهام می گویند و یا نفسانی است که مطلوب آن التذاذ
نفس است که آن را الهام می گویند و یا نفسانی است که مطلوب آن التذاذ نفس است که
آن را هاجس می خوانند، و یا شیطانی است که به معصیت حقتعالی دعوت می کند و نام آن
وسوسه است.

و خواطر همین
چهار امر است و پنجمی برای آنها نیست و معیار تمیز میان آنها میزان شرع است، آن
خاطری که در آن قربت الی الله تعالی است از دو قسم اول است و آن خاطری که در آن
کراهت شرعیه است از دو قسم اخیر است.

القاء شیطانی
گاهی یک امر خاصی است مثلا به معصیت خاصی دعوت می کند و گاهی القاء شیطانی یک امر
عامی است مثلا یک اصل عامی را در قلب انسان عالمی القاء می- کند و بدین وسیله راهی
برای او به سوی اموری مفتوح می نماید که انجام آنها برای شیاطین ممتنع است و فقط
عالم گرفتار وسوسه و القاء ابلیس می تواند آنها را انجام دهد و در واقع شیاطین
گرچه در القاء آن اصل عام مزبورند و آن عالم است که با دقت نظر و تفقه در آن اصل،
معانی مهلکه ای را استنباط می کند که برای وی از واضحات غیر قابل رد است، و منشا
این ضلال و اضلال همان اصل القاء شده از ناحیه شیطان است، و اگرچه آن اصل بنفسه
اصلی است صحیح، ولی در هنگام تفقه و تدبر در آن اصل، با کج فهمی و تعصب، قلب وی
آماج شبهات و ضلال می گردد و معانی فاسدی را که بر وی ظاهر گردیده صحیح و غیر قابل
رد می پندارد، و بر این اصل است مشی اهل بدع و اهواء خصوصا طائفه وهابیت که شیاطین
بر کبیرشان، اصل صحیح توحید را القاء نمودند تا بدینوسیله برای وی راهی به امور
مهلکه ای بگشایند که شیاطین از انجام آن امور ناتوان بودند مانند تخریب مزار ائمه
ی معصومین علیهم السلام و قبور صحابه ی محترم و صدها بدعت دیگر بنام توحید و ده ها
کتاب و رساله بر رد حجج الهی و افتراء و بهتان صریح بر شیعه ی امامیه که نمونه ی
بارز آنها کتاب منهاج السنة است که ظاهرا به ضد محتوایش نامگذاری گردیده، زیرا
مملو از ضلال و کذب و زورگوئی و تکفیر مسلمین، و اجهار به عداوت با اهل بیت علیهم
السلام است، و نام مناسب برای آن، منهاج البدعة است.

قال الحجة
الامینی قدس سره فی «الغدیر»:

«اذا اردت ان
تنظر الی کتاب سمی بضد معناه فانظر الی هذا الکتاب الذی استعیر له اسم «منهاج
السنة» و هو الحری بان یسمی: منهاج البدعة. و هو کتاب حشوه ضلالات و اکاذیب و
تحکمات و انکار المسلمات… و نصب و عداء محتدم علی اهل بیت الوحی علیهم السلام
فلیس فیه الا تدجیل محض..».

شیطان در
القاء اصل توحید که اصلی است صحیح، مباشرت داشته و معلم وی بوده و با القاء این
اصل صحیح بر وی و وادار کردن او به تفکر و تفقه در آن و لوازمش با مبادی فکری مئوف
و منحرف، نتائج الحادی را ببار آورد که روز به روز در تزاید است، خدایتعالی این
فتنه افروخته را به عنایت خویش خاموش فرماید. آمین

(جلد 3- صفحه
148)

ادامه دارد