سخنان معصومين

سخنان معصومين

نبرد اسلام با فقر

رسول اکرم‌(ص): «الفقر أشد من القتل»
(بحارالانوار ج 72 ص 74)

فقر از کشتن سخت‌تر است.

رسول اکرم‌(ص): «أوحي الله تعالي الي ابراهيم
فقال: يا ابراهيم، خلقتک و ابتليتک بنار نمرود، فلو ابتليتک بالفقر و رفعت عنک
الصبر، فما تصنع؟ قال ابراهيم (ع): يا رب، الفقر أشد من نار نمرود» (بحار- ج 72، ص
47)

خداي متعال بر حضرت ابراهيم وحي فرستاد و
فرمود: يا ابراهيم! من تو را آفريدم و به آتش نمرود، مبتلايت کردم؛ پس اگر تو را
به فقر آزمايش مي‌نمودم و صبر را از تو بر مي‌داشتم، چه مي‌کردي؟ عرض کرد: بارالها
فقر از آتش نمرود، بسيار شديدتر است.

اميرالمؤمنين(ع): «الفقر مع الدين، الشقاء
الأکبر» (غرر الحکم- ص 28)

فقر همراه با بدکاري بدبختي بزرگ است.

اميرالمؤمنين(ع):

«يا بني اني اخاف عليک الفقر، فاستعذ بالله
منه، فان الفقر منقصة للدين» (نهج البلاغه ج 3 ص 229)

فرزندم! بر تو از فقر مي‌هراسم، پس به خدا
پناه ببر از آن، چرا که فقر دين را مي‌کاهد.

اميرالمؤمنين(ع):

«ان الفقر مذهلة للنفس، مدهشة للعقل، جالب
للهموم» (غررالحم- 102)

همانا فقر، انسان را سراسيمه مي‌کند، عقل را
مي‌زدايد و غم و اندوه مي‌آفريند.

اميرالمؤمنين (ع): «الفقر في الوطن غربة» (نهج
البلاغه- ج 3 ص 164)

فقر، غربت است هر چند انسان در وطن باشد.

اميرالمؤمنين(ع): «يا بني، الفقير لا يسمع
کلامه، و لايعرف مقامه» (بحار ج 72 ص 47)

فرزندم! فقير، سخنش شنيده نمي‌شود و شخصيتش
شناخته نمي‌شود.

اميرالمؤمنين(ع): «اللهم ان اعوذبک أن أفتقر
في غناک» (نهج البلاغه حکمت 679)

بارالها، به تو پناه مي‌برم که در سايه غنايت،
فقير گردم.

امام باقر(ع): «أسألک اللهم الرفاهية في
معيشتي ما أبقيتني، معيشة أقوي بها علي طاعتک، و أبلغ بها رضوانک … و لا ترزقني
رزقا يطغيني و لا تبتليني بفقر أشقي به» (بحار ج 97، ص 379)

پروردگارا! از تو مي‌خواهم که زندگيم را تا
آخرين دم، مرفه گرداني، چنان رفاهي به من بخشي که بتوانم در اطاعتت نيرو گيرم و
رضايتت را جلب کنم … و آنچنان روزي به من نده که مرا به طغيان وا دارد و مرا به
فقري مبتلا مساز، که بدبختم سازد.

امام صادق(ع): «قال لقمان: ذقت المرارات کلها
فما ذقت شيئا أمر من الفقر» (بحار ج 13 ص 421)

حضرت لقمان گفت: تمام تلخي‌هاي روزگار را
چشيدم، هيچ تلخي و مرارتي، تلخ‌تر از فقير فقر نيافتم.

امام رضا(ع): «المسکنة مفتاح البؤس» (بحار ج
78، ص 353)

فقر کليد بيچارگي است.