تمدن غرب در سراشیبى سقوط

تاریخ بشر آمیزه‌اى است از شکلگیرى، شکوه تمدنها و سقوط تمدنها. این شکوه یا سقوط هرگز بى علت و بدون دلیل و تصادفى نبوده است. چرا که تصادف و اتفاق را دلائل فلسفى و عقلى رد مىکند و آن را ناشى از جهل به اسباب و غفلت از عوامل می‌داند، بنابراین براى هر پدیده یا حادثه‌اى علل و عواملى را جستجو باید کرد. از دیدگاه قرآن کریم و جامعهشناسى دینى هم نه تنها براى شکوه یا سقوط تمدنها دلائل و عوامل روشنى بیان شده است، بلکه به عبرت گرفتن انسانها از حوادث تاریخى اصرار می‌ورزد و از سرنوشت گذشتگان آیینه‌اى مىسازد تا انسانها بتوانند سرنوشت خود را با آن معیارها به نظاره بنشینند، درس زندگى بیاموزند و موضع درست اتخاذ کنند.


بخش عظیمى از آیات قرآن کریم تاریخ و حوادث تاریخى و تصویرگرى است از سقوط یا شکوه تمدنهاى کهن. قرآن هر حادثه‌اى از این حوادث را ترسیم مىکند به تفکّر و تأمّل در آنها فرا مىخواند و به نیکوترین وجه بهره بردارى مکتبى و تربیتى و اجتماعى مىنماید. از باب مثال داستان شیرین و زیبا و پر حادثه یوسف صدیق. درسهاى اخلاقى و سیاسى و اقتصادى و… را بیان مىکند و در پایان متذکر مىشود که: در داستانهاى عنوان شده عبرتها و آموزههائى براى خردمندان است. «لقد کان فى قصصهم عبره لاولى الالباب».()
همانگونه که در داستانهاى جباران از جمله فراعنه مصر و سرکشى و طغیان و استکبار آنان را باز مىگوید و سرنوشت آنها را در تابلوى روشن تاریخ ارائه می‌دهد و آن را مایه اعتبار و بیدارى براى آیندگان و حاکمان قرار می‌دهد تا بنگرند پیشینیان آنها به کدامین سرنوشت رهسپار شدند. و تمام سرمایه قدرت و مقام و جاه و لذّت و رفاه را نهادند و رفتند و به عنوان مجرمان تاریخ در کام هلاکت و امواج نیل فرو رفتند و از آنجا رهسپار دوزخ شدند. «…کم ترکوا من جنّات و عیون وزروع و مقام کریم و نعمه کانوا فیها فاکهین کذلک و اورثناها قوماً آخرین فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانوا منظرین. و لقد نجّینا بنى اسرائیل من العذاب المهین. من فرعون انّه کان عالیا من المسرفین».()
چه بسیار باغها و چشمه سارها و کشتزارها و جاه و مقام و نعمتهاى لذت بخش که در آغوش آن خوش و خرّم بودند به جاى نهادند و ما آنرا در اختیار اقوام دیگر نهادیم. نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین و به آنان مهلت داده نشد و فرزندان یعقوب (که مستضعفان آن زمان بودند) را از عذاب ذلّت بار نجات دادیم، از چنگال فرعون که سر به طغیان برداشته بود و از اسرافکاران بود.
سنت جاریه خداوندى
نمونههاى دیگرى از این دست در قرآن فراوان است که سنّت الهى را براى مستکبران بیان مىکند.
و ناگفته پیداست که سنتهاى خداوند در جهان و سرنوشت انسانها فراگیر و تغییرناپذیر است و به زمان خاص و نسلى به خصوص اختصاص ندارد. «ولن تجد لسنه اللّه تبدیلا».
یکى از مباحث بسیار جالب قرآنى بحث استکبار و استضعاف است که سر فصلهاى مهمى را در تاریخ و انسانشناسى و جامعهشناسى ارائه می‌دهد. آیات کریمه این بحث، سرنوشت مستکبران و مستضعفان و عوامل آن پدیده شوم اجتماعى حیات بشرى را به شیوه آموزنده و عبرت‌انگیز بیان مىکند که براى هر عصر و نسل راهگشاست و به ستمدیدگان تاریخ می‌آموزد چه کنند تا زنجیر استکبار و استعمار را پاره کنند و وراثت زمین را در دست گیرند،()
این کتاب آسمانى ضمن بحثهاى تاریخى این مبحث، تأکید مىکند که این سنت لایتغیر الهى است که سرنوشت نکبت بارى را براى مستکبران و طاغیان رقم زند و مستضعفان در بند را برهاند و بر سرنوشت خویش حاکم گرداند که این نیز قوانین و قواعد خاص خود را دارد. و البته فرق نمىکند که روحیه استکبارى در کدامین نسل ریشه بدواند. یعنى ممکن است قومى در عصر و زمانى در زمره مستضعفان باشند که خداوند آنان را نجات بخشیده، اما همین قوم مستضعف وقتى به قدرت رسیدند در صف مستکبران درآیند و پایان کارشان همان باشد که دیگر مستکبران پیشین!
و براى این مطلب مثالى از یهودیان مىتوان آورد و خصومتهاى آنها با پیامبران خدا و امروز جریان صهیونیسم.
مستکبران و جباران قرن
غربىها با در دست داشتن تکنولوژى روز و رشد سریع علمى در پهنه گیتى سر به طغیان برآوردند هرچند نباید از یاد ببریم که دانش غرب میراث همین مسلمین است که روزى از پر شکوهترین تمدنها برخوردار بودند و نمونه آن را در عصرهاى نخستین و میانى امت اسلام مىتوان دید، هر چند این تمدن دیرى نپایید و حکّام و فرمانروایان بى کفایت به اصطلاح مسلمان لیاقت پاسدارى از این تمدن را نداشتند و به نام حاکم مسلمین وارث تخت و تاج قیصرى و کسروى شدند و سرمایه گرانسنگ اسلامى را به رایگان به دشمنان اسلام سپردند و به جاى اینکه در اندیشه حراست و نگهبانى این میراث ارزشمند باشند تمام هم خود را مصروف به عیاشى و پاسدارى از تخت و تاج شاهانه نمودند و بر امت اسلام آمد آنچه آمد.
در این ماجرا تمدن و فرهنگ اسلام جاى خود را عوض کرد و به مغرب زمین ره سپرد و البته عنصر معنوى اسلام همچنان غریب و منزوى ماند نه در دربار خلفا و سلاطین جایى داشت و نه در غرب که نخواستند معارف اسلامى جایگزین خرافه پرستى کلیسایى باشد. تفصیل این ماجرا را در کتابهایى باید خواند که خود غربىها و شرق شناسان نگاشته‌اند و بدان اعتراف کرده‌اند.
بارى سخن از طغیانگرى غرب بود، غرب با کینه دیرینه صلیبى که از اسلام داشت پا از گلیم خود فراتر کشید و اندیشه سلطه بر شرق را در سر پروراند چرا که مشرق زمین و از جمله خاورمیانه با موقعیت استراتژیک و ذخائر عظیم نفتى و معادن زرخیر لقمه چربى براى غرب چپاول گر بود. از زمان صفویه به این طرف جریان سلطه جویى غرب بر شرق و تسلّط بر منابع نفتى را بخوبى مشاهده مىکنیم. در آغاز پرتقالیها راهى خاورمیانه شدند و بعد از آن انگلیسىها و متعاقب آن آمریکاییها و در کشورهاى دیگر اسلامى نیز فرانسوىها، آلمانها و در بخشى دیگر روسها و… اینهمه ثمره بى شخصیتى شاهان و شاهزادگان حاکم بر مسلمین بود که امروزه نیز این ماجرا در بسیارى از کشورهاى تحت سلطه ادامه دارد. و مایه شرمندگى است که کشورهاى اسلامى نیز از این جریان ذلّت بار مصون نمانده و در حالیکه ملّتهاى دربند در خاورمیانه و لبنان، فلسطین و عراق و افغانستان و آمریکاى لاتین و برخى کشورهاى آفریقایى و غربى بیدار شده و برآنند تا زنجیر سلطه امپریالیسم را پاره کنند شاهان و حاکمان خود فروخته که نفس کشیدن خود را مدیون حمایت سلطهگران می‌دانند همچنان گردن ذلّت در برابر خارجىها و بیگانگان آن طرف دنیا فرود آورده و بى تردید سیه رویى و عاقبت ننگین همانند رضاخان، محمد رضا، و صدام و… در انتظار آنان خواهد بود. و اینست فرجام روى گردانى از ملتها و دل سپردن به دشمنان مردم که تا بدانند ابزار بى اراده در برابر بیگانگان نباشند زیرا آنها را نگاه می‌دارند و همینکه از کار افتادند به ذباله دانشان می‌اندازند!
نگاهى به سرنوشت آمریکا و اروپا
پس از فروپاشى نظام سوسیالیستى شوروى و پایان جنگ سرد، آمریکا داعیه دارى سلطه بى منازع بر جهان را ساز کرد، به این سو وآنسو لشکر کشى کرد که نمونه آخر آن افغانستان و عراق بود و در همین حال که انقلاب اسلامى را تنها سد راه خود می‌دانست از هر گونه توطئه‌اى براى درهم شکستن مقاومت ملت ما فروگذار نکرد. جنایات این غول جهانخوار در عراق و افغانستان چهره زشت حاکمان کاخ سفید را بیش از پیش بر ملا کرد، جنایات بوش و همدستانش مردم را به یاد آیشمن و هیتلر و سفاکان دیگر تاریخ آورد اینها در قالب حقوق بشر و آزادسازى! نسبت به مردم این سرزمینها زشتترین چهره توحش را از خود نشان دادند.عملکرد نومحافظه کاران با سیاست و روحیه جنگطلبى روز به روز جهانیان را به ماهیت این رژیم آگاهى داد، تنفر و انزجار از سیاستهاى رژیم آمریکا نه تنها در کشورهاى دیگر بلکه در خود آمریکا به خیابانها کشانده شد. حمایت این رژیم از رژیم غاصب صهیونیستى با آن جنایات نفرت‌انگیز فصل دیگرى از عملکرد کاخ سفید بود اینها و نظائر آن با حمایت اروپاییها از انگلیس گرفته تا فرانسه و آلمان و…صورت مىگرفت، دامن اروپا را نیز گرفت. انقلاب اسلامى و پایان دادن به سلطه بیگانه در جمهورى اسلامى ایران درس‌آموز سایر ملتهاى دربند که با تکیه بر توان ملى و اعتقاد به خدا مىتوان رو در روى مستکبران ایستاد تا وعده خداوندى به حاکمیت
مستضعفان محقق گردد، هرچند پیمودن این راه دراز مجاهدات مستمر، هزینه کلان و زمان طولانى را طلب مىکند و مجاهدان راه خدا نباید خستگى به خود راه دهند.
نبرد ۳۳ روزه حزب اللّه با رژیم اشغالگر به جهانیان درس بزرگى داد که یک جمعیت محدود و منسجم و مؤمن با تکیه به خداوند و توان معنوى مىتواند ارتش اسغالگر را زمینگیر کند و به فضیحت جهانى بکشاند که دیگر افسانه شکست ناپذیرى خود را زمزمه نکنند. همین اواخر بود که دولت اولمرت سقوط کرد در حالیکه مىگفت: افسانه اسراییل بزرگ خیالى بیش نیست و اگر این رژیم بتواند خود را نگهدارد هنر کرده است! بارى وعده الهى حق است که فرمود: «انّا من المجرمین منتقمون» بى شک خدا انتقام خونهایى که از بندگان مستضعف خدا بر زمین ریخته شده و آه و ناله رنج دیدگان را در شکنجه گاهها خواهد گرفت. تاریخ بشر حکایت شداد و ضحاک و فرعون و آتیلا و هیتلر و استالین را از یاد نمىبرد، سرنوشت حاکمان پیشین و روزهاى آخرشان آنچنان ذلّت بار و ننگین است که براى همه عبرت‌انگیز است. آنها باید غرامت غرور و استکبار و طغیانگریهاى خود را به رأى العین بپردازند و دیگران نیز عبرت گیرند هرچند به فرموده امیرالمؤمنین(ع) «وسائل عبرت بسیار است اما عبرتگیر کم است.»
در هر حال آمریکا و حاکمان کاخ سفید امروزه در سراشیبى و افول اقتدار خود قرار دارند، امروزه نباید از کنار این حادثه بى تفاوت گذشت. بوش که ماههاى آخر ریاست جمهورى خود را مىگذراند امروز در بدترین شرائط کاخ سفید را ترک مىکند. هر چند به خواست خداوند خواهیم دید که بدتر از این نیز خواهد شد. به اعتراف رسانههاى آمریکایى و نظر سنجىها تاریخ ریاست جمهورى آمریکا منفورتر از بوش ثبت نکرده است. هر چند سیاستهاى دولتهاى آمریکایى همواره برپایه تجاوز و سلطه بوده و این سیاست استراتژیک ایالات متحده است که تغییر نمىکند هرچند چهرهها، شیوهها و روشها متفاوت است و به همین دلیل هرگز به تغییر دولتهاى این رژیم نباید دل بست و مواضع اصولى ما باید بر اساس همان مبانى استوارى باشد که طى سالها تحکیم شده و امام راحل پى افکند و رهبر نظام و دولتمردان متعهد ما دنبال مىکنند.
چالشهاى اقتصادى غرب
چالشهاى بزرگ غرب بویژه آمریکا بحرانهاى اقتصادى است که تاکنون سابقه نداشته است، این بحران براى غربىها که همه چیزشان اقتصاد و ثروت مىباشد سنگین است.
آمریکا که همه دنیا را به غارت برده و مىبرد امروزه با بحران مالى بىنظیرى روبرو است، ورشکستگى بانکهاى بزرگ، بحران بورس، درخواست هفتصد میلیارد دلار از کنگره براى حل مشکلات اقتصادى در آمریکا بحران کمى نیست. این بحران به اروپا نیز سرایت کرده و بى تردید به این زودىها قابل جبران نیست. حقا که وعده الهى حق است که مىفرماید: «فلما نسوا ماذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شىء حتى اذا فرحوا بما اوتوا اخذ ناهم بغته فاذا هم مبلسون. فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمدللّه رب العالمین.»().
آنگاه که تذکرات آسمانى را به فراموشى سپردند همه درها را به روى آنان گشودیم تا بدان سرمست شدند، پس ناگهان آنان را به انتقام گرفتیم و از همه چیز ناامید و درمانده شدند پس پشت ستمگران شکست و ستایش خداى جهانیان را.»
یکى از مصادیق این آیه حاکمان تبهکار ایالات متحده‌اند که در اوج رفاه و سرمستى طعم تلخ شکست را چشیده و انشاءاللّه بیش از این خواهند چشید. جالب آنکه آیه کریمه فوق حمد خداى جهان آفرین را می‌آموزد که مردم مستضعف از شکستهاى مستکبران خرسند باشند و مرگ آن حاکمان را جشن بگیرند و خداى را ستایش و ثنا گویند که تحقق وعده خویش را به آنان نمود و همین جا از سخن تاریخى معمار انقلاب اسلامى امام خمینى (سلام اللّه علیه) یاد کنیم که فرمود: «من با اطمینان مىگویم که اسلام ستمگران را به خاک مذلّت خواهد نشاند.»
آرى قرن آینده قرن اسلام است، قرنى که ایدلوژیهاى ورشکسته و مکتبهاى ساخته دست بشر با بن بست روبرو شده و انسانهاى دربند، نجات بخشى را انتظار مىکشد و زمینه ساز آن نهضت عالمیگر همانا توجه به اسلام و ناامیدى از مکتبها و آیین هایى است که چون سراب می‌آیند ومى روند و تشنه کامان را سیراب نمىکنند و آتش و خون براى بشر به ارمغان می‌آورند. و اینک رسالتداران اسلام اند و مسؤولیت هدایت بشر و ابلاغ رسالت الهى در گفتار و کردار و اطمینان به وعده الهى و بى اعتنایى به فشارها و تحریمها و تهدیدها «و ما النصر الا من عند اللّه».

پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. سوره یوسف،آیه .۱۱۱
. سوره دخان، آیات ۲۵ تا .۳۱
. بنگرید: کتاب استضعاف و استکبار از دیدگاه قرآن.از نویسنده این مقال.
. سوره انعام، آیات ۴۴ و .۴۵