فلسطينى تر از فلسطينيان نيستيم

 

فلسطينى تر از فلسطينيان نيستيم

 


 

يكى از روشن ترين مشخصه هاى راه امام و نهضت در انقلاب اسلامى, مساءله ستيز و مبارزه انعطاف ناپذير با مثلث شوم شاه, امريكا و اسرائيل بود كه با پيروزى انقلاب اسلامى ضلع شاه و رژيم ستمشاهى فرو ريخت و روند مبارزه براى نابودى اسرائيل و شكستن شيشه ابرقدرتى امريكا تا بازپسين روزهاى حيات امام, همچنان با اقتدار و به شيوه تهاجمى ادامه يافت. اين خصيصه با توجه به ريشه هاى قرآنى و حقانيت آن, چنان در متن انقلاب اسلامى پايدار و نهادينه شده است كه تا امروز و براى هميشه هيچ كس نمى تواند آن را انكار كند, از دوست داران و پيروان امام گرفته تا سرسخت ترين دشمنان; كه همان امريكا و اسرائيل باشند, از اين ويژگى ثابت امام و انقلاب آگاهى دارند و يقينا اين ستيز به تعبير امام راحل, تا محو شدن اسرائيل از صفحه وجود و به خاك مذلت نشستن امريكا ادامه خواهد يافت. اما در اين ميان جريانى در پوشش نفاق و ملهم از شيطان بزرگ با تلاش مرموزى براى شكستن و مخدوش كردن اين ويژگى وارد ميدان گرديده و تا آنجا پيش رفتند كه مخالفت جمهورى اسلامى ايران را با روند سازش خاورميانه كه سالها است با كارگردانى امريكا پى گيرى مى شود, با منطقى امريكايى زير سوال بردند.
نقطه اوج استقلال فريبنده اين جريان اين بود كه وقتى خود ملت فلسطين تصميم بر صلح با اسرائيل گرفته اند ما چه كاره ايم كه با آن مخالفت كنيم و باز هم از مبارزه براندازانه عليه اسرائيل سخن بگوييم!
وقتى دولت خودگردان كه نماينده قانونى ملت فلسطين بر سر ميز مذاكره و از طريق صلح آميز مى خواهد به حقوق خود برسند, چرا ما بايد با خواست مردم ((فلسطين)) مخالفت كنيم؟!…
در اين مجال با صرف نظر از ماهيت دولت خودگردان و رفتار خائنانه و زبونانه عرفات و نافرجامى تلاش هاى آنها براى احقاق حقوق ملت فلسطين و نقش آنان در سناريوى امريكايى اسرائيلى, سازش به نفع صهيونيست ها, بهتر ديديم پاسخ اين جريان فتنه گر را از زبان خود فلسطينيان با استفاده از سرمقاله شماره اخير نشريه بزرگترين و فراگيرترين سازمان فلسطينى يعنى حماس, ارائه دهيم كه متن آن را ملاحظه مى فرمائيد.
عبارت فريبنده اى كه تسليم طلبى و سازش كارى را توجيه مى كند اين جمله چه از روى حسن نيت و چه با سوءنيت , از روى جهل و يا مغرضانه بر روى زبان جارى و يا در نوشته هاى برخى سياستمداران, نويسندگان و انديشمندان و با معنى ظاهرا دلسوزانه و در باطن توطئه گرانه و رنجشآور تكرار مى شود. معنى و مفهوم ظاهرى آن صحيح است ليكن پيامدهاى خطرناكى دربردارد . در واقع مراد از اين جمله پذيرفتن برسميت شناخته شدن صهيونيستها, اشغال فلسطين , آوارگى مردم آن ديار, اشغال قدس و مقدسات اسلامى در فلسطين و مآلا دفاع از تسليم طلبى ها, سوءتدبيرها و امتيازات بناحقى است كه عرفات و تشكيلات خود گردان با ادعاى نمايندگى تمامى فلسطينيان در اختيار رژيم صهيونيستى قرار داده و مى دهند. از طرفى اين عبارت مخدوش بمثابه نقد و ارزيابى موضع برخى كشورهاى اسلامى و عربى مانند ايران و سوريه و بعضى از رهبران و يا گروههاى مبارز اسلامى در رد طرح اسلو و رد امتيازدهى عرفات به شمار مى رود. قدر مسلم اين تلاش مذبوحانه اى است تا انظار ملتها را از مواضع عزت و كرامت و معانى جهاد و مقاومت منحرف و تمهيدات پذيرش صلح با رژيم غاصب صهيونيستى , گشايش و يا بازگشايى سفارتخانه هايش در اين كشورها و عادى سازى كامل روابط با او را فراهم سازد.
و اين يعنى طغيان و سركشى عليه دين , قوميت و انسانيت .
حال به منظور بررسى نيرنگ نهفته در اين تعابير و رد آنها بوسيله حقايق روشن ذكر مسايلى چند ضرورى مى نمايد:
اول : هر فرد و شخص مسلمان و يا عرب بايد اين ديدگاه و بينش را داشته باشد, فلسطين نيز همچون مكه و مدينه , كه به سعوديها و جزيره العرب اختصاص ندارد, مختص فلسطينيان نبوده بلكه از آن امت اسلامى است و همه در برابر آن مسئوولند.
دوم : هر فرد مسلمان و مومن به خداى سبحان , قرآن مجيد و پيامبر خدا بايد بداند كه يهود, طبق نص صريح قرآن كريم دشمنان همه مسلمانان بوده و از همان ابتدا عليه اسلام و مسلمانان به توطئه و دسيسه چينى مشغولند.
حال چه رسد به اينكه اراضى مسلمانان را اشغال واهالى آن را آواره ساخته اند و به اين قدر هم بسنده نكرده بلكه مقدسات اسلامى را نيز اشغال و براى انهدام مسجدالاقصى و ساخت معبد كذائيشان توطئه مى چينند.
سوم : بر هر مسلمانى است كه بداند, حضور دولت غاصب صهيونيستى موسوم به ((اسرائيل)) در قلب جهان اسلام يك طرح خبيث صهيونيستى ـ صليبى با هدف درهم كوبيدن مسلمانان و جلوگيرى از وحدت و ترقى آنان , تاراج منابع و ثروتهاى آنها, و نهايتا تضعيف و به بند كشيدن امت اسلامى است.
گرچه پيش درآمد اين طرح شوم فلسطين است اما بى شك تا تحقق روياى ((اسرائيل بزرگ)) و((ابراسرائيل)) امتداد مى يابد تا جهان اسلام را به زير سلطه خود درآورد.
چهارم : هر مسلمانى بايد بداند, كشورش هرچند كه بلحاظ جغرافيايى از اين كيان غاصب دور باشد و گرچه با آن ترك مخاصمه كرده و به عدم دشمنى با او متقاعد شده باشد , بى شك از دايره و شعاع توطئه و كيد آن (اسرائيل) ايمن نخواهد بود. تخريب اقتصاد مالزى و اندونزى و همچنين همكارى و همدستى با هند بر ضد مجاهدان كشميرى و پاكستان و جاسوسى بر تاسيسات اتمى پاكستان به منظور تهيه مقدمات حمله به آن (نظير حمله به تاسيسات اتمى عراق), جانبدارى از صربها و كرواتها در برابر مسلمانان مظلوم بوسنى هرزه و گوئين, همكارى و جانبدارى از روسيه بر ضد مسلمانان مظلوم چچن واعزام افسران مزدور صهيونيستى به كشمير, چچن و حتى افغانستان و تاجيكستان همه و همه مشتى از خروار بوده و نشانگر ماهيت توطئه گرانه يهودى است , اما توطئه صهيونيستها عليه ايران اسلامى كه كتاب هزار من مى شود.از توطئه اقتصادى (از طريق تركيه , كردستان عراق , قزاقستان و آذربايجان ) گرفته تا جاسوسى (بهره گيرى از ايرانيان يهودى), همدستى با گروهك منافقين و پس مانده هاى شاه مقبور همچنين تحريك آمريكا و اروپا و شوروى و چين و هند و … بر ضد جمهورى اسلامى از طريق مزدوران (يهودى ) خود در نهادهاى امريكايى و غيره و يا بواسطه رسانه هاى جمعى تبليغاتى و مراكز پولى جهان را برشمرد.
و چه راست گفت خداى متعال:
((و لايزالون يقاتلونكم حتى يردوكم عن دينكم ان استطاعوا))
همچنان به جنگ با شما ادامه مى دهند تا اگر بتوانند (شما را) از دينتان برگردانند.
اقليت هاى مسلمان در امريكا, اروپا, آفريقا و آسيا نيز از توطئه صهيونيستها مستثنى نيستند.
پنجم: با عنايت به اين فرموده حق تعالى: ((ها انتم هولاء تحبونهم و لا يحبونكم)) و اين آيه كريمه ((يرضونكم بافواههم و تابى قلوبهم)) مسلمانان بايد بدانند, يهوديانى كه دولت غاصب صهيونيستى نماد عينى آنهاست با آنان صلح و آشتى نخواهند كرد گرچه خود مسلمانان براى صلح و آشتى با آن پيشقدم بشوند.
گرچه نظام مقبور شاهنشاهى ايران با (اسرائيل) يهود در صلح و آشتى بود اما با اين حال (يهود) منابع و ثروت هاى آن را همچون زالو مكيدند و عليه مردم مسلمان, اعتقادات و قيام اسلامى آنها توطئه كردند و در كنار شاه خودكامه ايستادند.
تركيه از زمان زمامدارى آتاتورك جنايت پيشه نيز با آنها (يهود) از در آشتى درآمد ولى با اين حال منابع و ثروتهاى آن را به تاراج بردند و به روال هميشه در كنار حكام و عليه مردم مسلمان صفآرايى كردند وتوانستند, اين كشور (تركيه) را از همسايه هاى مسلمان خود جدا سازند. يهوديان (صهيونيست) بر مراكز و تاءسيسات نظامى و امنيتى تركيه تسلط يافته و جاسوسان خود را در اين كشور فعال كردند. اقتصاد تركيه نه تنها از اموال و سرمايه گذارى يهود بهره اى نبرد كه متضرر و زير فشار سنگين وامهاى آنچنانى به زحمت افتاد. مصر نمونه ديگرى است, اين كشور عليرغم گذشت بيش از بيست سال از قرارداد صلحى (كمپ ديويد) كه به دست سادات مقبور با رژيم صهيونيستى به امضاء رسيد و قاعدتا مى بايد نويدبخش رفاه و آسايش براى مصر و مردمانش مى بود, اما چنين نشد و اوضاع اقتصادى پس از صلح نابسامان و فقر و گرسنگى انتشار يافت و شمار بيكاران و بى خانمان آواره پياده روها و قبرستان ها فزونى يافت. افزون بر اين (يهود) كشاورزى و پنبه معروف مصر را نابود و با اعزام و گسيل هزاران جاسوس خود به نشر فحشا, اعتياد, جعل اسكناس و بى بندو بارى اخلاقى و نيز انتقال بيماريهاى خطرناكى چون ايدز به جوانان مصرى روى آوردند, يهوديان به اين هم بسنده نكرده و مراكز جاسوسى زير پوشش موسسه هاى تحقيقات علمى داير كرده و ضمن تحريك قبطى ها عليه دولت, وحدت ملى مصر را هدف قرار دادند.
و اين اتفاق اينك پس از امضاى قرار داد ذلت بار ((وادى عربا)) در مورد اردن به اجرا درمىآيد. كما اينكه همين اتفاق با وضعيتى به مراتب بدتر در مناطق تشكيلات خودگردان اتفاق افتاده است, به نحوى كه اوضاع معيشتى در پى وعده هاى پوشالى رفاه و شكوفايى و آزادى براى مرحله پس از صلح, به شدت نابه سامان و فقر و فساد و سلطه صهيونيستها فزونى و شتاب بيشترى يافته است. اين اتفاقات هر انسان ذى عقلى را به اين باور و اعتقاد صحيح سوق مى دهد كه دشمنى صهيونيستها براى سلامتى ميهن و منافع و مصلحت ملت و سلامت اقتصاد از افتادن در دام صلح با آنها آسيب كمترى داشته باشد چرا كه ما را به احتياط و پيشگيرى, حمايت و محافظت از خود و فراهم سازى نيروى ممكن و بسيج مردم براى پاسدارى از دين, ميهن, وحدت و منافع ملى وا مى دارد. ((ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا)), ((واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم))
ششم: تحقيقا صلح ميان هر كشور اسلامى با اين موجوديت صهيونيستى, ارمغانى جز نابودى عزت و شوكت و از دست رفتن جايگاه و تاثير اسلامى بلكه جهانى آن نخواهد داشت و از دولت پيشرو, كشورى ذليل و وابسته و از وحدت ملى و حركت حول محور رهبريت, تشتت و دو دستگى خواهد ساخت.
ملت مصر به رهبرى جمال عبدالناصر حتى پس از شكست 1967 (1346) و زمانى كه (عبدالناصر) خواستار رويارويى با صهيونيستها و آزادسازى فلسطين مى شد, يكپارچه و متحد بود, همين ملت وقتى انورسادات , در سال 1973 با صهيونيستها جنگيد, يكپارچه و متحد پشت سر او قرار گرفت ولى وحدت ملى مصر زمانى از هم پاشيد كه انور سادات صلح با رژيم صهيونيستى را در كمپ ديويد به امضاء رساند.
سادات با اين عمل (ننگين ) خود محبوبيتش را از دست داده و بهاى سنگين اين صلح ذلت بار را پرداخت و جانش را بر سر آن گذاشت .
دست انتقام ملت مصر از آستين بيرون آمد و مجاهد شهيد خالد اسلامبولى انور سادات را به سزاى عمل ننگينش رساند.
ملت فلسطين نيز تا زمانيكه صاف و مقاومت وشخص عرفات در خندق مقاومت براى آزاد سازى فلسطين مى رزميد, پيرامون آن گرد آمده و متحد بود. ليكن قراردادهاى ذلت بار اسلو وحدت اين ملت را از هم پاشيد و به انزوا و طرد عرفات از ميان ملت فلسطين و ملل عرب و مسلمان انجاميد.
همين اتفاق , متعاقب امضاى قرارداد ذلت طلبانه وادى عربا درباره شاه حسين نيز روى داد.
اين در حالى است كه وقتى امام خمينى(ره) و آيت الله خامنه اى رهبر انقلاب اسلامى ايران خصومت ايران اسلامى با كيان غاصب صهيونيستى را اعلام و خواستار آزاد سازى قدس و فلسطين شدند, مردم يكپارچه پشت سر آنها به حركت درآمدند. همين امر در باره سوريه و رهبر فقيدش پرزيدنت حافظ اسد, مقاومت اسلامى لبنان و حزب الله در اين كشور و نيز در مورد مقاومت اسلامى در فلسطين اتفاق افتاد و به عبارتى هر كه با رژيم صهيونيستى بنوعى رابطه برقرار كرده و با آن از در آشتى درآمد, پشتوانه (مردم ) خود را از دست داده و دچار تفرقه و تشتت گرديده است .
هفتم : قدر مسلم وجود اين كيان غاصب سرزمين و مقدسات اسلامى براى هر دولت و رهبر اسلامى بلكه براى هر مسلمانى و در هر مقطع زمانى چالش بالقوه و اهانت و شكست محسوب مى شود. چه مدارا كرده و يا جنگيده و چه با اين رژيم غاصب آشتى و يا به خصومت برخاسته باشد. اما بى شك هر كس بااين رژيم غاصب اشغالگر به مخالفت برآمده و براى رويارويى با آن خود را تجهيز و مهيا كند, نزد خداوند و بندگان خدا معذور خواهد بود.
هشتم : و اما در مورد فلسطينيان كه اكثريت قريب باتفاق آنها هرگونه صلحى با دشمن غاصب صهيونيستى را كه ميهن , مقدسات و ملت آواره در چهارگوشه جهان را باز نگرداند مخالف هستند. از اين رو عرفات و تشكيلات او بدون مشورت مردم فلسطين و يا نظرخواهى از آنها تصميم به چنين صلح ذلت بارى گرفتند. موضوع به اينجا ختم نمى شود بلكه سازمان آزاديبخش كه در جريان انتفاضه اسلامى مردم فلسطين به رهبرى نهضت اسلامى نگران موجوديت خود شده بود, شتابان به آمريكا و صهيونيستها روى آورد تا از اين رهگذر بتواند, زمام از دست رفته امور را به هر نحوى باز يابد حتى اگر به قيمت تضييع حقوق حقه فلسطينيان , اعطاى امتيازات بناحق و صلح با صهيونيستها تمام شود.
هر ادعايى كه قائل به موافقت فلسطينيان با قراردادهاى ننگين اسلو باشد, كذب محض بوده و هيچ سنخيتى با حقايق و واقعيتها ندارد بيش از 65% از مردم فلسطين را پناهندگان خارج از كشور تشكيل مى دهند و قراردادهاى تشكيلات خودگردان آنها را كه مخالف تشكيلات عرفات و قراردادهاى آن هستند ناديده گرفته و در خفا با اسكان , جابجايى و پرداخت غرامت به آنان (پناهندگان) موافقت كرده است .
از طرفى هم بيش از يك ميليون فلسطينى همچنان در سرزمينهاى اشغالى 1948 به سر مى برند كه قراردادهاى تشكيلات عرفات از آنها چشم پوشيده و شهروندان اسرائيلى به شمار آورده است .
در مورد جمعيت كرانه باخترى و نوار غزه كه قريب به دو ميليون نفر بوده و بيشتر آنها از پناه جويانى هستند كه از سال 1948 به منظور ايمن ماندن از كشتارهايى كه صهيونيستها در شهرها و روستاهايشان مرتكب مى شدند, به اين مناطق پناه آورده اند, اين دسته از مردم فلسطين نيز در قراردادهاى تشكيلات خودگردان ناديده انگاشته شده اند.
چنانچه از مردم فلسطين در مورد تعيين سرنوشت خويش نظرخواهى بشود بى شك نتايج حاكى از مخالفت قاطعانه با هرگونه صلحى با صهيونيستهاى اشغالگر و فراخوان به مقاومت و جهاد تا آزادسازى كل فلسطين خواهدبود.
انتخاب سنديكايى و دانشجويى در نوار غزه و كرانه باخترى بخوبى گوياى همين نتيجه مسلم مى باشد. در اين انتخابات همه بسود ((حماس)) و جبهه مخالف راى داده اند و همين امر سبب شد تا عرفات در پى اعلام آمادگى ((حماس)) , جهاد اسلامى و گروههاى مخالف براى مشاركت در انتخابات شوراى شهر و روستا, اين انتخابات را ملغى كرده و به شيوه انتصاب روى آورد.
اگر برخى به نتايج انتخابات مجلس قانون گذارى و رياست تشكيلات خودگردان كه در غزه و كرانه باخترى برگزار شد, استناد مى كنند, بايد گفت كه ((حماس)) و جهاد اسلامى و ديگر گروههاى معارض از مشاركت در آن سرباز زدند. زيرا اين انتخابات زير چتر قرارداد اسلو و با نظارت و هدايت صهيونيستها و امريكائيها انجام گرفت.
پر واضح است چنانچه جبهه معارض در اين انتخابات شركت مى نمود, گرچه كل ساكنان غزه و كرانه باخترى بيش از 30% جمعيت فلسطينيان خارج از كشور را تشكيل نمى دهند, جايگاه مردمى اش هويدا و مخالفت مردم فلسطين با تشكيلات خودگردان و قراردادهايش برملا مى گشت.
نهم : آن دسته از كسانى كه نغمه صلح با اين رژيم غاصب صهيونيستى را سر مى دهند, بايستى قدرى تامل كرده و فريب پروسه سازش را نخورند و خوبست كه بدانند, صهيونيستها حداقل حقوق فلسطينيان در قدس , زمين, كشور مستقل و بازگشت پناهندگان را نخواهند داد و نه شهركها را برچيده و نه مرزى (زمينى ـ هوايى ـ دريايى ) را تحويل تشكيلات خودگردان خواهند داد.
بنابراين تقواى الهى پيشه كنند و در پيشداورى شتاب به خرج ندهند و به اين ملت مظلوم , مسلمان و بپا خاسته ظلم روا مدارند و او را به تضييع حقوق و قبول تشكيلات خودگردانى كه توسط اتحاديه عرب و مجامع بين المللى بر اين ملت مظلوم تحميل شد و براى خدمت به دشمنان و سركوب مردم آمده است متهم نكنند.
اين تشكيلات به همان اندازه نماينده مردم فلسطين است كه شاه مزدور نمايندگى ملت مسلمان ايران را داشت . اين تشكيلات همان جايگاهى را دارد كه سادات نزد ملت مجاهد مصر و يا انطوان لحد نزد ملت مبارز لبنان داشت .
تشكيلات خودگردان براى سركوب مردمش , به سازمانهاى امنيتى و همكارى و كمك صهيونيستها و امريكائيها متكى است.
دهم: در پايان يادآور مى شويم , بسيارى ازآنان كه جمله ((فلسطينى تر از فلسطينيان نيستيم)) را بر زبان جارى مى سازند بايد بياد آورند هنگامى كه (از ابتداى قرن گذشته تا دهه هاى هشتاد) فلسطينيان با صهيونيستها مى جنگيدند و صدها هزار شهيد و مجروح و اسير تقديم مى داشتند, برخى از نظامهاى اسلامى , اين رژيم را برسميت شناخته بودند و سادات نيز روابط ديپلماتيك و صميمى با اين رژيم غاصب برقرار و حتى كشورهاى عربى نظير اردن , مغرب و عمان و… طبق مدارك مستند روابط پنهانى و صميمانه اى با صهيونيستها داير كرده بودند.