ريشه يابى ، پديده اباحيگرى

ريشه يابى, پديده اباحيگرى

حجه الاسلام والمسلمين محمد تقى رهبر


امام على(ع):
((لاتعجلن الى صديق واش و ان تشبه بالناصحين; فان الساعى ظالم لمن سعى به, غاش لمن سعى اليه))
(غرر الحكم, ج2, ص812, ح176)
به سوى دوست نمام و سخن چين مشتاب, اگرچه او خود را مانند پند دهنده جلوه دهد, زيرا كه شخص بدخواه و نمام, درباره آن كس كه درصدد بدى با اوست ظلم كننده است و به كسى كه بخواهد با آن سخن چين بدى كند خائن است.

در بخش نخستين اين مقال از اباحيگرى به عنوان يك خطر و تهديد جدى براى اسلام و انقلاب سخن گفتيم, پديده اى هدايت شده از سوى دشمنان كه بر اثر سهل انگارى در مسائل فرهنگى و اجتماعى, ندانم كارىها و عملكردهاى نامناسب برخى خودىها در سالهاى اخير چنگ و دندان نشان داده و مانند غده سرطانى رو به رشد است بيم آن است كه انقلاب اسلامى و عقائد و اخلاق نسل جوان و نسلهاى آينده و نظام خانواده و امنيت اجتماعى را مورد تهديد قرار دهد و اگر دست اندركاران امور بدون فوت وقت براى آن چاره اى نينديشند جز ندامت و عقوبت پيش روى نخواهند داشت.
گفتيم: اباحيگرى مانند هر پديده ديگر اجتماعى علل و عواملى دارد و ريشه يابى اين عوامل و سپس يافتن راهكارهاى جمعى جهت پيشگيرى از گسترش آن و مبارزه با لايه هاى فسادى كه از اين رهگذر دامنگير قشرهايى از جامعه و جوانان ما شده است. مسئله جدى روز و تكليف شرعى ماست. و در اينجا تإكيد مى كنيم كه خطر اباحيگرى يك توهم نيست كه از بدبينى و بزرگ نمايى مسائل كوچك نشإت گرفته باشد بلكه يك واقعيت تلخ است كه دشمنان سوگند خورده اسلام و انقلاب به عنوان آخرين سلاح جهت درهم شكستن سد پولادين ايمان و آرمانگرايى و مقاومت امت ما تشخيص داده و در ترويج آن با تمام توان و همه ابزارها مى كوشند و پاره اى عناصر داخلى از روى جهل يا عمد در اين توطئه آنان را يارى مى رسانند!

O استفاده از تجارب تلخ تاريخى
دشمنان اسلام در گذشته تاريخ تجربه كرده اند كه براى تسخير جوامع اسلامى و استعمار و استثمار آن و غارت و چپاول سرمايه هاى ملى شان, سلاحى برنده تر از اباحيگرى و لاقيدى اخلاقى نيست. در اسپانيا كه قرن ها زير سيطره حكومت اسلامى بود, صليبى ها با همين سلاح و از راه ترويج مفاسد و سرگرم ساختن جوانان مسلمان به اميال نفسانى و در معرض قراردادن زنان و دختران در تفريحگاه ها و ترويج فرهنگ ابتذال و اشاعه منكرات و مسكرات و نفوذ در فضاى آموزشى و فرهنگى به ميدان آمدند و آن فاجعه بزرگ را سامان دادند و تمدن چند صد ساله اسلامى در غرب را ساقط كردند. مساجد و معابد اسلامى كه امروز در آن سرزمين گرد غربت گرفته و سر در جيب تفكر و تحسر فرو برده, حامل يك پيام تاريخى و تكان دهنده براى امت اسلام است تا بدانند صليبى هاى نوين و صهيونيسم و امپرياليسم امروزه با تكنولوژى و راهكارهاى جديد به ميدان آمده اند و بخصوص با ضربه هايى كه از انقلاب اسلامى در قرن بيستم خورده اند, همچون مار زخم ديده در جستجوى فرصت اند تا زهر خود را بپاشند و انتقام شكست هاى خود را بگيرند!
تإسف بار اينكه برخى از خودىهاى ساده دل از درك اين واقعيت و شناخت خطر صليبى گرى جديد و صهيونيسم جهانى غافل نشسته و با خوش باورى نسبت به غرب و غربى ها و غفلت از ترفندهايشان آنها را محرم راز خود گرفته و سفره دل خود را برايشان گسترده اند و برخى ديگر بر اين باورند كه غربى ها با گشودن بازارهايشان به روى كشور ما در صدد خدمت به ما هستند! و برخى رابطه صميمانه با غرب و حتى امريكا دشمن شماره يك انقلاب اسلامى را براى ادامه حيات ملت ضرورى مى دانند! و به رفت و آمدهاى جاسوسان و خبرنگاران غربى انگليسى و امريكايى با آغوش باز چراغ سبز نشان داده و بر اين پندارند كه اين اهريمنان كهنه كار و حراميان بين المللى از جنايت فطرى و خباثت ذاتى شان دست كشيده و تغيير رويه خواهند داد, در حالى كه تمام اينها جز توهمات پوچ و تصورات بى حاصل نيست كه بازتابهاى منفى آن را در گذشته ديده ايم و تجربه كردن تجربه ها از خرد و حزم دور است و جز پشيمانى ثمره اى ندارد ((من جرب المجرب حلت به الندامه)).

O استعمار تجربه ديگر
تجربه ديگر: پس از انقلاب مشروطيت و وزيدن نسيم آزادى در كشور, غربى ها به سرعت وارد عرصه سياسى كشور شده و مشروطه را به سوئى ديگر هدايت كردند و با صدور فرهنگ غربى و سلطنت استبدادى و آوردن رضاخان و دودمان كثيف او ثمرات فداكارىهاى مشروطه خواهان واقعى را بر باد داده و فرهنگ منحط اخلاقى غرب را به صورت كشف حجاب و شكستن مرزهاى اخلاقى و آزاديهاى به شيوه غربى, وارد كردند و كشور را وابسته به غرب و انگليس نمودند و بالاخره با كودتاى بيست و هشت مرداد, امريكايى ها سكاندار امور كشور شدند و جنايات بيشمارى را سامان دادند.
بطور خلاصه در اين مقطع تاريخى نيز عزت و شرف و استقلال ميهن اسلامى را غربى ها به يغما بردند و اگر انقلاب اسلامى به رهبرى بزرگ مرد تاريخ معاصر اسلام خمينى كبير(ره) رخ نمى داد و رژيم منحط و فاسد اين دودمان به زباله دان تاريخ رانده نمى شد, آن وقت مى ديديم كشور به كجاها رفته بود و اين نسل چه سرنوشتى داشت! انقلاب اسلامى با يك دگرگونى بنيادين در تارپود فرهنگ و بينش جامعه و سياست كشور ارزشهاى اسلامى را با ايمان عميق به جامعه بازگردانيد و نسلى موفق و صالح پديد آورد كه مى توانست الگوى مناسبى براى يك تحول بزرگ در كشورهاى اسلامى و انقلابى جهان باشد و دشمن با احساس خطر از چنين روندى بر آن شد كه انقلاب اسلامى را به شكست و بن بست بكشاند, انواع شگردها و ابزارهاى سياسى و فرهنگى و تبليغى و ترور و جنايت و گروهك سازى را به كار گرفت و بزرگترين حمله نظامى عصر را سامان داد اما در اين مصاف شكست خورد و بالاخره به سراغ تجربه ديگرى رفت, تجربه اولين و تجربه مشروطيت! و آن پوسانيدن نسل جوان از درون و پوك كردن مغزها از انديشه درست و ايجاد ترديد و ضعف و دگرانديشى در دل ها و برداشتن حجاب و حيا از زنان و مردان و در اين طراحى خائنانه پاره اى عوامل وابسته داخلى و روزنامه هاى زنجيره اى به يارى دشمن شتافته و زمينه ساز اباحيگرى شدند.
كه گام نخست آن, شكستن حصارهاى اخلاقى بود و سپس رخنه در عقايد دينى و تقدس زدايى و حرمت شكنى, و چه بى شرمى ها كه در اين مجال كردند كه آثار و تبعات آن پيش روى ماست بدينسان ترويج اباحيگرى را بى ترديد بايد از طرحهايى برشمرد كه دشمن در راستاى هجمه فرهنگى براى نابودى اسلام و انقلاب و وابسته كردن مجدد كشور و غارت سرمايه هاى مادى و معنوى آن ساماندهى كرده و به همين دليل مبارزه با آن يك تكليف است و اين مستلزم شناخت عوامل و شيوه مقابله و علاج اين بيمارى اجتماعى است.

O ريشه يابى عوامل اباحيگرى
هرچند براى يك پديده اجتماعى علل و عوامل بسيارى را مى توان برشمرد, اما در اينجا بر اهم موارد موثر بر اباحيگرى نگاهى گذرا مى كنيم:
1ـ توطئه و طراحى بيگانه كه بدان اشاره كرديم و با توسعه و وسائل ارتباط جمعى و ماهواره و اينترنت, القائات و بدآموزىهاى دشمن به خانه ها راه يافت و آثار آن در جامعه منتشر گرديد و اضافه مى كنيم كه اين عامل با زمينه ها و عوامل داخلى بيشتر موثر افتاده و بنابراين بايد به سراغ عوامل داخلى رفت كه زمينه نفوذ و تبليغات سوء در ترويج اباحيگرى را فراهم ساخته است.
2ـ غرب گرايى جديد
ريشه غرب گرايى از رسوبات فكرى است كه در ضمير قشرى اقليت باقى مانده و در سالهاى اخير مجال ظهور يافته است. غرب باورانى كه پس از انقلاب اسلامى به گوشه انزوا خزيده بودند, در فضاى باز سياسى و آزادى! اين سالها جان تازه گرفتند و انديشه هاى منسوخ خود را به فضاى فرهنگى كشور گشودند و در مقالات و سخنرانى ها مدافع آزادىها به شيوه غربى شدند و با حمايت مادى و تبليغاتى و رسانه هاى خارجى و بعضا داخلى مروج اباحيگرى شدند و با رخنه در عقايد و باورها به جنگ ارزشهاى اسلامى آمدند و پاره اى قشرهاى جامعه نيز كه از محدوديت هاى دينى دلخوش نبودند و لااباليگرى با مزاجشان سازگار بود به حمايت از آنان برخاستند و از شعار آزادى سوء استفاده كردند و اين در حالى بود كه گروه هاى اباحى طلب نه به چپ و به راست اعتقاد نداشتند و تنها با اين اميد و تكيه گاه كه جريان سياسى جديد فضاى مناسب ترى است براى تإمين خواسته هاى آنان و رسيدن به اميال و آمال كه در ضمير داشتند حضور برخى قشرهاى بى تعهد و برخورد انتخابات ها با اينكه به هيچ چيز اعتقاد نداشتند براساس چنين پندارى بود كه به زعم خود چنين فضايى را با آرمانهاى نفس پرستانه خود مناسب تر مى ديدند.

3ـ سوء استفاده از آزادى
تحريف مفهوم آزادى در فضاى كشور انقلابى از ديگر ستمهايى بود كه بر آزادى شد و زمينه ساز اباحيگرى گرديد. برخى مسئولان با تكرار واژه آزادى و تبليغات و آب و تاب دادن به آن, ناخودآگاه هوس گروه هايى را برانگيختند كه خواهان آزادى به معناى اباحيگرى بودند. طرح شعار آزادى در تبليغات سياسى اخير كشور, شعار گمراه كننده اى بود كه استخدام گرديد اما كسى به اين سوال پاسخ ندادند كه مگر شعار آزادى از شعارهاى مردم استبداد كشيده ما نبود كه سالها زير فشار رژيم ستمشاهى به ستوه آمده و خواهان آزادى و مفهوم اسلامى و انسانى شدند؟ طرح واژه آزادى در تبليغات سياسى و انتخاباتى اين مفهوم را تداعى مى كرد كه نوعى استبداد بر جامعه حاكم شده است كه سياسى كاران جديد خواهان رفع آنند؟! و اين تصور دشمنان اسلام از داخل و خارج بود كه نظام اسلامى را متهم به استبداد دينى مى كردند و محدوديت هاى اخلاقى يا سياسى و اجتماعى را منافى با آزادى مى دانستند! و مع الاسف و ناخودآگاه طرح شعار آزادى بدون تبيين حدود و ثغور آن نوعى همصدايى با دشمن تلقى شد, هرچند طرح كنندگان آن شعار بر اين باور نبودند اما در هر حال حق و باطل به هم آميخت و محدوديت هاى دينى, اخلاقى و سياسى نوعى استبداد تلقى گرديد! و زير لواى اين شعار گروه هاى اباحى طلب در عرصه فرهنگ و اخلاق و سياست وارد ميدان عمل شده و ديديم كه سوء استفاده از اين شعار چه ضربه ها بر فرهنگ و اخلاق و سياست ما فرود آورد و امروز جامعه ما غرامت آن را مى پردازد و سيل مخرب فساد اخلاق و اباحيگرى ارزشهاى جامعه را تهديد مى كند و اگر اين روند ادامه يابد ديگر جلوگيرى اين سيل بنيان كن با هيچ عاملى ميسر نخواهد بود. يك نگاه گذرا به فضاى عمومى اجتماع و نحوه روابط و لباس و تيپ و بازار و خيابان و پارك ها و نمايشگاه ها به خوبى نشان مى دهد كه چگونه آزادى به اباحيگرى سوق داده مى شود و مفهوم آزادى تحريف مى گردد و مورد سوء استفاده گروههاى لاقيد و اباحى طلب قرار مى گيرد.

4 ـ ضعف تشكيلاتى در هدايت جوانان
نداشتن يك طرح جامع و سياست فرهنگى كامل جهت هدايت نسل جوان و پاسخگويى به نيازهاى مادى و معنوى آنان نيز زمينه ساز روانى اين نسل براى پذيش بذر مسموم دشمن بوده و متإسفانه با گذشت 22 سال از انقلاب و استقرار نظام اسلامى فضاى آموزشى ما هنوز ضعف ها و كاستى هاى فراوان دارد و به همين دليل نتوانسته نسل جوان را به درستى هدايت و جذب كند و تغذيه نمايد و مصونيت روحى و روانى بدهد. تقسيم فضاى آموزشى به دو بخش انتفاعى و دولتى شكافى در محيط فرهنگى پديد آورده و نوعى اشرافى گرى و تبعيض ميان غنى و فقير را در تعليم و تربيت تداعى مى كند كه از تإثيرات آن بر روحيات نسل جوان نبايد غفلت ورزيد. بدآموزىهاى برخى اساتيد غرب باور و كج انديش در خلال كلاس هاى درسى دانشگاه و عدم مقابله با آنها را نيز از عوامل نفوذ ليبراليسم جديد و القاى انديشه سكولاريسم, بايد برشمرد كه متإسفانه با عنوان مغالطهآميز آزادى انديشه نضج گرفته و موجب لاقيدى اخلاقى و اباحيگرى شده است. فضاى هنر و تئاتر و سينما نيز در اين راستا به زن گرايى و زن ابزارى و فمينيسم جديد و عشق و عاشقى و يا بدزبانى كمك كرده و محدوديت هاى اخلاقى و اعتقادى را در روابط اجتماعى مرد و زن كم رنگ كرده و از اين طريق بدآموزيهاى هنر و نمايش بر روح اين نسل تإثيرگذار بوده و با عنوان هنر مجاز! به خورد جامعه داده شده كه ثمرات آن نوعى اباحيگرى بوده است. كشيده شدن ابزار لهو و لعب و تغنى و ترنم به رسانه هاى جمعى و ارتباطى نيز قبح برخى اعمال مبتذل, را از ميان برده و متإسفانه با سوء استفاده از عنوان مجاز, رايج گرديد! و تقيدات شرعى را در اين زمينه با ترديد مواجه ساخته است و عملا پاره اى اعمال خلاف شرع در قالب شرعى تزريق شده كه علاوه بر زيانهاى اخلاقى هويت دينى را نيز خدشه دار ساخته و مى رود تا اباحيگرى اعتقادى و عملى را ببار آورد و در اين راستا بايد افزود كه ضوابط شرعى و مسئله حجاب و روابط زن و مرد و احكام موسيقى مجاز و غير مجاز و مسائلى از اين قبيل به صورت استدلالى در رسانه ها كمتر تبيين شده و تنها به ذكر كليات بسنده گرديده در حالى كه شايسته بود رسانه ها, بويژه صدا و سيما با استفاده از كارشناسان اسلامى به تبيين و توجيه بيشتر اين مسائل مى پرداخت و محدوده شرعى را به وضوح بيان مى كرد تا مسائلى چون حجاب اسلامى و روابط زن و مرد و قلمرو آزادى زن و روابط و حقوق خانوادگى و اجتماعى به درستى روشن مى شد كه هر كس طبق سليقه خود از دين تفسير نداشته باشد و مسائل ضد اسلامى با عنوان اسلامى رسميت پيدا نكند!

5ـ مشكلات اقتصادى
از تإثير فشارهاى اقتصادى و گرانى و بى در و دروازه شدن نرخ ها در اين پديده نبايد غفلت ورزيد بى ترديد, مسائل اقتصادى و معيشتى جامعه يك واقعيت انكارناپذير است و روند نابسامان مشكلات معيشتى قشرهاى عمده اى از مردم و سير صعودى قيمت زمين و مسكن كه معلول سياست هاى غلط دستگاههاى اجرايى و ادارى ذى ربط و سوء استفاده سوداگران از اين آشفته بازار است از يك سو عقده هاى روحى را موجب شده كه با دهن كجى به تقيدات اخلاقى مجال ظهور يافته و لاقيدى و بى اعتنايى به توصيه هاى اخلاقى را پديد آورده و از سوى ديگر كارآيى برنامه هاى نظام را در حل مشكلات اقتصادى با ترديد مواجه ساخته و اميدها و نويدها در بهبودى اوضاع معيشتى را با يإس و حرمان پاسخ داده و اينها سبب گرديده نوعى واكنش منفى در برابر محدوديت هاى اجتماعى و اخلاقى و ارزشها را پديدار سازد.
و در كنار اين اوضاع و احوال ميدان دارى سوداگران پول و زمين و تجارت و شغل هاى سودآور ديگر نيز نوعى اشرافى گرى را كه معادل با اباحيگرى است موجب شده و شكاف فقر و غنا روحيه ها را ضربه پذير ساخته و فقر و بيكارى بسيارى از كودكان و نوجوانان و بالاتر را به بازار فروش قاچاق و مواد مخدر و ساير بزهكارىها كشانيده و به نظام خانواده نيز سرايت كرده است و در مجموع تركيبى نامناسب از طبقات مرفه و محروم بوجود آورده كه ميدان مناسبى براى ضربه پذيرى و رواج اباحيگرى و فساد و اخلاق شده كه بررسى حوادث جارى كشور و علل و عوامل بزهكاريها را مى توان شاهدى بر اين مدعا دانست.

6ـ تضاد قول و عمل
رفاه طلبى برخى مسئولان در رده هاى مختلف و تضاد آن با آنچه از عدالت اجتماعى سخن گفته مى شود موجب سستى و بى اعتمادى برخى عناصر ضربه پذير نسبت به ارزشهاى اخلاقى شده همانگونه كه در كلام رهبرى نظام نيز اين نكته به كرات آمده است و همواره مسئولان را به ساده زيستى و پرهيز از تجمل فراخوانده اند چرا كه هيچ چيز براى بى اعتمادى, موثرتر از تضاد و شعار و عمل نيست, همانگونه كه هيچ عاملى موثرتر از دعوت عملى نيست, لذا در روايات آمده است: مردم را با عمل خود و نه با زبان به خير و نيكى دعوت كنيد. مردم دوست دارند مسئولان خود را همسان و دردآشنا با خود ببينند همانگونه كه اميرمومنان(ع) در رفتار خود نشان داد. اگر خلاف آن را ببينند نه تنها دستخوش رخوت و سستى مى گردند بلكه اگر ضعيف النفس باشند عقائدشان نيز ضربه مى بيند و اين خطر بزرگى است كه جبرانش بسيار دشوار خواهد بود. البته نبايد فراموش كرد كه عملكرد مسئولان يكسان نيست و نقاط مثبت بسيارى وجود دارد. اما اصولا نقاط مثبت كمتر مورد توجه قرار مى گيرد و چشم ها معمولا به نقاط منفى دوخته مى شود و بالاخره اگر روحيه جامعه از اين طريق ضربه ببيند در اعتقاد و عمل به نوعى اباحيگرى منتهى خواهد شد.

7 ـ اختلافات جناحى
يكى از دردهاى مزمن اجتماعى ما اختلافات گروهى و گرايش هاى جناحى است كه هرچند در هر جامعه اى اجتناب ناپذير است اما در كشورى كه اسلام خط مشى ها را تعيين مى كند و روح ايمان بر مسئولان حاكم است و مردم الگوهاى خود را از چهره هاى مذهبى روحانى و غير روحانى برمى گزينند انتظار نيست كه به منازعات و كشمكش ها دامن بزنند. انتظار اين است كه همه با هضم نفس و كنترل خواسته ها و صفا و صميميت و تواضع و تفاهم و صبر و متانت مسائل را حل كنند و به بازار تهمت و ناسزا و تفسيرها مجال ندهند. مع الاسف نيروهاى بسيارى از گروه ها و جناح هاى فكرى و سياسى به جاى اينكه با يكديگر تشريك مساعى نموده و در صدد حل مشكلات كشور و مردم باشند, صرف مشاجرات سياسى وفكرى زيان آور مى شود و بر حجم مشكلات مى افزايد و عكس العمل روانى آن در ميان مردم بويژه جوانان باقى مى ماند و آن را نشانه خودخواهى ها و خودبزرگ بينى ها تلقى مى كنند و اعتمادشان به كسانى كه مى بايست سرمشق وحدت و فداكارى باشند سست مى گردد و گاه به نوعى لاقيدى و بى اعتقادى مى انجامد و زمينه اباحيگرى را فراهم مى سازد.

8ـ نبودن كنترل اجتماعى قاطع
در نظام اسلامى مى بايست اصل امر به معروف و نهى از منكر از طرق مختلف به اجرا درآيد تا شعائر دينى احيا شود و از بزه كارى و گناه و اعمال منكر پيشگيرى به عمل آيد كه اين خود مسئوليتى است خطير و شيوه عمل آن بسيار ظريف و دشوار است. اگر نظارت عمومى و نهادى به درستى در جامعه اعمال گردد و به متظاهرين به گناه عرصه و مجال داده نشود, بى شك چهره اجتماع به گونه اى ديگر خواهد بود. با تإسف بايد گفت: امروزه متظاهرين به گناه با احساس امنيت كامل و حتى گستاخى و دهن كجى به ارزشها, در ترويج ابتذال و روابط آزاد فعالانه مى كوشند و از پيامهاى عناصر ضدانقلاب داخل و خارج الهام مى گيرند تا حريم اخلاق را بشكنند و تقيدات اخلاقى را لوث كنند و اگر با آنان برخورد نشود فردا بدتر خواهد بود. با اين حال در اين روزها برخوردى لازم با متظاهرين به گناه و مروجان اباحيگرى نمى شود و اين بيمارى مسرى رو به گسترش است و اين بر عهده نهادهاى ارشادى و تبليغى و اجرايى و قضايى است كه راه هاى گسترش گناه و ترويج آن را به گونه اى شرعى و وفق مصلحت, سد كنند و از ملامت اين و آن نهراسند.