اين است باران با جوان تا آدينه موعود

اين است باران با جوان تا آدينه موعود

حجه الاسلام محمد باقر پور امينى


O عطش انتظار
اميد به آينده بهتر, يكى از برجسته ترين شاخصه هاى موفقيت در زندگى جوان است. هر جوانى وقتى به حال و شرايط موجود خود عشق مى ورزد و از اراده و تلاش برخوردار مى گردد كه افق آينده خويش را شفاف و روشن ببيند. و اين پشتوانه, به منزله نيروى محركه اى براى حيات و لذت بردن از كار و كوشش اوست.
اهميت اين شاخصه و ويژگى, بسيارى از مردم جهان را به بحث هايى چون آينده نگرى (فيوچريسم) سوق داده, و در بسيارى از زواياى زندگى ريشه دوانده است به گونه اى كه نظريه پردازان, سياست بازان و حتى هنرمندان غرب را براى اشباع اين نياز به تكاپو واداشته است بدان حد كه ((پيشگويى هاى نوسترآداموس)) وسيله اى براى بازى با احساس نسل نو قرار مى گيرد و كمپانى هاى هاليودى از جمله ((گلدن ماير)) با ساخت فيلم به تخريب چهره موعود مى پردازند. و يا انتظار واقعه ((آرماگدون)) بسيارى از مردم مغرب زمين را به انتظار منجى مى كشاند. آنچه كه ذهن هر جستجوگرى را به كاوش مى كشاند آن است كه منجى خودساخته غرب, پديده اى ذهنى, غير واقعى آن هم در فضاى مه آلود و غير شفاف است كه كاربردى مادى, در خدمت دهكده جهانى و در جهت برآورده ساختن اهداف ترويج گران آن دارد و هيچ تإثيرى در سازندگى حيات نسل نو ايفا نمى كند.
ليكن موعود و منجى اى كه تشيع از آن سخن مى گويد, حقيقتى زنده و واقعى است كه با زندگى بشرى آميخته بوده, جهان را از جاهليت نوين رها مى سازد و با واژگونى بنياد ستم و فريب, حاكميت را به دست صالحان قرار خواهد داد و زندگى شيرين و لذت بخش را به ارمغان خواهد آورد, چنين حقيقتى است كه جهان عطشناك را سيراب خواهد كرد.
صبحى دگر مىآيد اى شب زنده داران!
از قله هاى پرغبار روزگاران
از بيكران سبز اقيانوس غيبت
مىآيد او تا ساحل چشم انتظاران
آيد به گوش از آسمان: اينست مهدى!
خيزد خروش از تشنگان: اينست باران!(1)
انتظار براى آمدن چنين موعودى كه انبيإ و معصومان همگان به آمدنش بشارت داده اند, شاخص خوب زيستن است, زيستنى كه نشاط, اميد, تكاپو و تلاش در آن موج مى زند, و چنين انتظارى در ساختن مردم و سامان بخشى جامعه اثر گذار است; از اين رو جوان امروز مى تواند با شناخت موعود و پيوند با او هندسه زيباى حيات خود را رسم نمايد, البته درنگ در امور ذيل بايسته است:

او چگونه است؟
آيا مى دانيد كه: مهدى موعود(عج), ((جوان)) مى باشد؟
بر همگان روشن است كه آن خورشيد عالمتاب, در نيمه شعبان سال 255 ق به دنيا آمده و صدها سال از حيات او مى گذرد, اما چون جوانى خوش سيما مى ماند و جهان را با نور خود روشن مى كند. امام حسن(ع) مى فرمايد:
((… يظهره بقدرته فى صوره شاب دون إربعين سنه; خداوند مهدى را به قدرت خويش در سيماى جوانى كمتر از چهل سال آشكار و ظاهر مى كند.))(2)
چگونگى ماندگارى جوانى او با رمز و راز عمر بسيارش آميخته است و پاسخ هر دو را در قدرت بى انتها و اراده الهى مى توان جست; قدرتى كه به نوح عمرى بسيار عطا مى بخشد, پيامبرى كه 950 سال در ميان قوم خود زندگى كرد و پس از توفان جهان را از نو بنيان كرد, براستى ما كه نوح پيامبر را با 1000 سال عمر مى پذيريم چگونه در عمر طولانى و جوانى او ترديد روا داريم!
مهدى بايد بماند, چرا كه زمين بدون حجت باقى نمى ماند.
او بايد بماند تا لحظه آمدنش فرا رسد و جهان را از عطر حضورش صفا بخشد. ابليسيان را با قهر خود مجازات نمايد و مستضعفان را با مهر خويش آرامش بخشد.
مثل درخت و سنگ
در رهگذار باد
در انتظار آمدنت
ايستاده ايم
فردا به شهر نور مىآيى
از راه ستاره
از راه آفتاب
با دشمنان چو موج خروشان
با ما ولى
به مهربانى يك جويبار نرم
رفتار مى كنى(3)
((و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين)).(4)

O يارانش كيستند؟
ياران مهدى(ع) چند نفرند و از چه قشرى انتخاب مى شوند؟
آنان 313 نفر هستند;
به تعداد ياران پيامبر اكرم در جنگ بدر.(5)
و به تعداد ياران طالوت در نبرد با جالوت.(6)
اين رقم در بسيارى از روايات معتبر شيعه(7) و سنى(8) ثبت شده است : از جمله اين فرمايش پيشواى ششم امام جعفر صادق(ع):
((لو اجتمع على الامام عده اهل بدر ثلاث مائه و بضعه عشر رجلا لوجب عليه الخروج بالسيف;(9) هر گاه 313 نفر ـ به تعداد اصحاب بدر ـ گرد امام جمع شوند, بر حضرت قيام واجب خواهد شد.))
مهمترين نكته اى كه درباره شخصيت ياران مهدى(عج) مى توان بر آن درنگ و توجه كرد آن است كه ((ياران او همگى جوانند.))(10) اين ويژگى جوان بودن ياران موعود را على(ع) بشارت داده است:
((ان اصحاب القائم شباب لا كهول فيهم الا كالكحل فى العين إو كالملح فى الزاد, و اقل الزاد الملح;(11) ياران قائم جوان هستند در ميان آنها پيرمرد يافت نمى شود به جز مانند سرمه در چشم و نمك در طعام, كه كمتر از هر ماده در طعام نمك آن است. ))
اميرمومنان (ع) به گونه اى از آن ستارگان ياد مى كند كه همگان را به شعف وا مى دارد.
((… الا بإبى و امى من عده (قليله) اسماوهم فى السمإ معروفه و فى الارض مجهوله;(12) پدر و مادرم فداى يك گروه اندكى باد كه اسامى آنها در آسمانها معروف و در زمين ناشناخته است.))
ز جلوه هاى رخ تابناكشان پيداست
كه اين خجسته دلان از تبار خورشيدند(13)

براستى اين جوانان كيستند و ويژگى شان چيست؟
زيبايى شخصيت ياران جوان مهدى(ع) در جلوه هاى ذيل آشكار است:
مومنانى اند كه خداى را به شايستگى شناخته اند;(14)
دلهايشان از كينه و دشمنى پيراسته است;
رخسارشان براى پذيرش حق آماده است;
سيمايشان با نور فضل و كمال آراسته است;
آيين حق را مى پرستند و از اهل حق پيروى مى كنند;(15)
پرتلاش و كوشا در پيروى از (امام) مى باشند;
به هنگام نبرد, پروانه وار شمع وجود امام را در ميان مى گيرند;(16)
دل هايشان از محبت و خيرخواهى به يكديگر آكنده است;(17)
در جمال و برازندگى همانند و هم لباسند.(18)
مصلحت ديد من آن است كه ياران همه كار
بگذارند و خم طره يارى گيرند
خوش گرفتند حريفان سر زلف ساقى
گر فلكشان بگذارد كه قرارى گيرند(19)

O ما چه كنيم؟
هماره اين سوال در ذهن ريشه مى دواند كه آيا مى توان يار مهدى(ع) شد؟ راه و رسم آن چيست؟
بى شك همسان و همانند سازى خود با ويژگى هاى ذكر شده درباره ياران و شيعيان امام مى تواند پاسخ گوى اين خواست عمومى نسل نو باشد.
آنچه كه منشور منتظران به شمار مىآيد اميد به ظهور موعود است و چنين انتظارى, جوان را به ((خودسازى)) رهنمون مى شود. اين سخن از علامه طباطبايى است كه مى فرمود: ((اعتقاد به ظهور مهدى(ع) نگهبان داخلى است كه براى حفاظت حيات درونى پيروان واقعى اسلام گماشته شده است.))
جوان منتظر, زندگى را براساس معيارهاى دينى شكل مى دهد, راه, روش و كردارش را بر محور رضايت امام موعودش ترسيم مى كند, او فراى خويشتن سازى, به اصلاح محيط پيرامون خود نيز توجه دارد و ((جامعه سازى)) را از بايدهاى اين دوران مى شمارد. او آنگونه است كه شايسته اين بشارت مى گردد:
((خوشا به حال پيروان قائم, آنان كه در دوران غيبت , ظهورش را به انتظار مى كشند و در عصر ظهورش در پيروى از او پاى مى فشارند, آنان اوليإ خداوند هستند كه نه ترسى در دل و نه از چيزى واهمه دارند.))(20)
كلام را با چند فراز از ((دعاى عهد)) به پايان مى بريم:
بارخدايا! ما را از ياوران و كمك كنندگان و مدافعان وى قرار ده;
آنانى كه: از پى انجام مقاصدش شتافته, اوامرش را امتثال كرده, به حمايت او برخاسته, و به سوى اراده اش مشتاقانه سبقت مى گيرند و در حضور حضرتش به درجه رفيع شهادت مى رسند.
پروردگارا! اگر ميان من و او مرگ جدايى افكند, پس مرا از قبر برانگيز; در حالى كه كفنم را ازار(21) خود كرده و شمشيرم را از نيام بركشيده و لبيك گويان دعوتش را ـ كه اطاعتش بر تمام مردم شهر و ديار عالم لازم است ـ اجابت كنم.
اى خدا! آن طلعت بلند بالا و چهره زيبا را به من بنما, و او را از پرده غيبت پديدار كن, و بر چشمانم با نگاهى كه بر او مى افكنم سرمه كش. آمين رب العالمين.

پى نوشت ها:
1 . سيد حسن حسينى.
2 . كمال الدين , شيخ صدوق, ص315.
3 . سلمان هراتى.
4 . انبيإ, آيه107.
5 . ((عدتهم ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلا عده إصحاب بدر..)) الملاحم , ابن طاووس, ص63.
6 . ((و على عده اصحاب طالوت الذين جاوزوا النهر)) مستدرك حاكم, ج4, ص554.
7 . ر.ك: كمال الدين, شيخ صدوق, ص;672 غيبه نعمانى, ص195 و ;315 كفايه الاثر, ص;263 منتخب الاثر, ص166, 468 و ;476 معجم احاديث الامام المهدى(ع), ج4, ص9.
8 . الحاوى للفتاوى, سيوطى, ج2, ص150.
9 . معجم احاديث الامام المهدى(ع), ج4, ص9.
10 . كتاب الغيبه, شيخ طوسى, ص286.
11 . غيبه النعمانى, ص;315 اثبات الهداه, ج3, ص;517 بحار, ج52, ص;333 ينابيع الموده, ج3, ص;66 الملاحم والفتن, ص118.
12 . ينابيع الموده, ص512.
13 . عزيز الله خدامى.
14 . ينابيع الموده, ص449.
15 . بحارالانوار, ج52, ص35.
16 . عيون اخبار الرضا(ع) , ج1, ص63.
17 . بحارالانوار, ج52, ص35.
18 . ملاحم, ص148.
19 . حافظ شيرازى.
20 . امام صادق(ع) : ((طوبى لشيعه قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته و المطيعين له فى ظهوره, اولئك اوليإ الله الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون)). (نور الثقلين, ج1, ص781)
21 . ايزار, ازاره, شلوار.