دانستنى هايى از قرآن رابطه كردارها و رويدادها

 

دانستنيهائى از قرآن
رابطه كردارها و رويدادها

ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ايدى الناس ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون ( سوره روم ـ آيه 41).
فساد و تباهى در خشكى و دريا(تمام زمين) به كرده هاى بد خود مردم پديد آمد تا ما هم كيفر برخى اعمالشان را به آنها بچشانيم باشد كه (پشيمان شده و به درگاه الهى ) بازگردند.
البر و البحر: مقصود از بر و بحر تمام گستره زمين است.
الفساد: مقصود از فساد, بلاهاى عمومى است كه جهان را فرا مى گيرد و حرث و نسل را از بين مى برد ( مانند قحطى, زلزله, بيماريهاى مسرى, جنگ ها, غارتگريها ) و خلاصه هر بلائى كه نظام جهان را مختل مى سازد كه برخى از آنها توسط خود مردم صورت مى گيردمانند جنگها و غارتها و برخى در اثر اعمال بد مردم, در طبيعت به وقوع مى پيوندد مانند زلزله و خشكسالى و نيامدن باران.
آنچه مسلم است اين است كه بلاها و مصيبت ها و پيشامدهائى كه فراگير است و حتى پيدايش ظالمان و ستمگرانى كه آسايش عمومى را به هم مى زنند و سلب آزادى از مردم مى كنند و بى گناهان را مى آزارند, همه اينها در اثر كارهاى زشت و قبيح انسان ها است و در اثر گناهانى است كه متاسفانه روز به روز افزايش يافته و هرچه گناهان بيشتر مى شود, بيماريهاى وبائى و خطرناك مانند ايدز افزايش مى يابد و قحطى و گرسنگى و زلزله و آفت هاى ديگر زيادتر مى شود.
جالب اينجا است كه تمام مردم اين مطلب را خوب مى دانند و به آن ايمان دارند كه علت پيدايش اين همه مصيبت ها و بلاهاى ارضى و جوى و بحرى, در اثر ارتكاب گناهان است, با اين حال عبرت نمى گيرند و بيشتر به آن دامن مى زنند. وگرنه خداوند وعده داده است و وعده اش تخلف ناپذير است كه اگر مردم, با ايمان و با تقوا باشند, خداوند درهاى بركت را از زمين و آسمان بر آنها مى گشايد و آنان را متنعم به نعمتهاى بى زوال مى سازد ((ولو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السمإ و الارض ولكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون)) ـ و همانا اگر اهالى بلاد و ملت ها ايمان مى آوردند و تقوا را پيشه خود مى ساختند , بى گمان بركتهاى آسمان و زمين را بر آنها مى گشوديم ولى آنها پيامبران را تكذيب كردند پس ما هم به خاطر كردارشان آنان را عذاب كرديم.
بنابراين قطعا رابطه اى مستقيم ميان اعمال و كردار مردم و ميان حوادث و رويدادهاى جهان وجود دارد كه اگر مردم صالح و خوش رفتار شدند, از حوادث كاسته مى شود و اگر مردم طغيان كردند, طبيعت نيز به امر خداوند طغيان مى كند و آنها را در كام خشم خود فرو مى برد. و لذا است كه ائمه عليهم السلام تاكيد كرده اند كه در سايه حكومت امام زمان عجل الله فرجه كه ظلم و ستم ازبين مى رود و عدل و داد همه جهان را فرا مى گيرد, خداوند نيز به بركت وضعيت موجود, بركات خود را از زمين و آسمان افزايش مى دهد كه تمام مردم در رفاه و آسايش زندگى كنند.
بعض الذى عملوا: خداوند به خاطر وسعت و گستردگى رحمتش بسيارى از عذاب ها و حوادث ناگوار را مى پوشاند و از آنها صرف نظر مى كند.در آيه اى آمده است: ((و ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير)) ـ هر مصيبت و بلائى بر سرتان بيايد به خاطر كرده هاى خودتان است و خداوند از بسيارى بلاها چشم پوشى مى كند.
لعلهم يرجعون: خداوند مردم را به عذاب هاى دنيوى گرفتار مى كند شايد از گناهانشان دست بردارند و به اطاعت خداى خود بازگردند. البته عذاب ها به همين جا بسنده نمى شود كه اگر توبه نكردند به عذاب دردناك اخروى كه هرگز قابل مقايسه با عذابهاى دنيوى نيست, نيز گرفتار خواهند شد.و اين بلاها به خاطر ايجاد جرقه اى است كه غافل را هشيار و خواب را بيدار سازد. پس اگر مردم در اثر اين بلاها و رويدادهاى ناگوار بيدار شوند و به عذاب غير قابل تحمل اخروى بيانديشند و با توبه و انابه به خداى خود بازگردند, مانع از خشم الهى شده و عذاب از آنان دور خواهد شد.
از اين آيه معلوم شد كه يك ارتباط تنگاتنگ ميان حركت كلى انسانها و كردارهايشان و گفتارهايشان ( چرا كه تاثير گفتار در ايجاد كردار خوب يا بد قطعى است ) و ارتباطاتشان با يكديگر ( چه در زندگى فردى و چه در زندگى اجتماعى ) و ميان نتايج مثبت و منفى اين حركتها در راستاى كردارها وجود دارد زيرا هر كار خير و هر كار شرى تاثيرى ذاتى و جوهرى در وجود انسان و حيات اجتماعى انسان در اين جهان و آن جهان دارد, پس هيچ بلائى مجرد از وضعيت محيط نيست و هيچ كيفرى جداى از عوامل درونى رفتار انسانها نمى باشد, بلكه نتيجه اى طبيعى براى آن كردارها و اعمال است ; تا انسان طعم تلخ مصيبت ها و بلاها را بچشد, شايد به خود آيد و از كارهاى منفى كه موجب ايجاد شر و بلوا در جهان است خوددارى كند.
در يكى از آيات شريفه قرآن آمده است: ((ضرب الله مثلا قريه كانت آمنه مطمئنه ياتيها رزقها رغدا من كل مكان فكفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما كانوا يصنعون)) ـ خداوند مثل مى زند به قريه اى ( بلدى ) كه اهل آن در امن و امان زندگى مى كردند و رزق و روزى آنان از هر سوى جهان مى رسيد ولى به نعمتهاى خدا كفران كردند و شكر نعمت را به جاى نياوردند, پس خداوند لباس ترس و گرسنگى به آنان پوشانيد كه از اين دو بلا بچشند و اين به خاطر كردارهاى خودشان بود. و اين كه خداوند در اين آيه به يك بلدى مثال زده است معنايش اين است كه اين وضعيت مربوط به جا و مكان خاصى نيست و شان نزول اين آيه مربوط به محدوده مكه نمى شود چنانچه برخى مفسرين به اشتباه آن را منحصر در جاى خاصى مانند مكه دانسته اند, بلكه عبارت از يك حكم كلى الهى است كه مخصوص هيچ زمان و مكانى نيست. ((ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم)) آرى ! خداوند هرگز زندگى ملتى را ( به بدتر يا بهتر ) تغيير نمى دهد تا آنكه خودشان در سرنوشت خويش تغيير دهند, پس اگر ملتى خواهان وضعيت بهتر است بايد خود وضعيت خويش را تغيير دهد ((ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمه انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم)) همه جاى قرآن بحث از اين است كه انسانها خود سرنوشتشان را رقم مى زنند و خود با كردارهايشان به مدينه فاضله رسيده يا به برهوت پرتاب مى شوند.