شفاعت در قرآن و حديث

 

شفاعت در قرآن و حديث‏

محمود سعدى‏

اين مقاله توسط مركز فرهنگ و معارف قرآن تهيه و در اختيار مجله قرار گرفته.

مقدمه‏

يكى از مزايايى كه خداى متعال به مؤمنان، اختصاص داده اين است كه اگر مؤمن، ايمان خودش را تا هنگام مرگ حفظ كند كه باعث سلب توفيق و سوء عقاب و سرانجام، شك و ترديد يا انكار و جحود نشود، و خلاصه در يك جمله «اگر با ايمان از دار دنيا برود» به عذاب ابدى مبتلا نخواهد شد و جهنم برايش ابدى نخواهد بود و گناهان كوچكش به واسطه اجتناب و دورى از گناهان كبيره، بخشوده شده و گناهان بزرگش به وسيله توبه كامل و مورد قبول‏پروردگارش، آمرزيده مى‏شود، و اگر موفق به چنين توبه‏اى نشد، تحمل گرفتارى‏ها و مصائب دنيا بار گناهانش را سبك مى‏كند و سختى‏هاى برزخ و مواقف آغازين رستاخيز ناخالصى هايش را مى‏زدايد و اگر باز هم از آلودگى‏هاى گناهان پاك نشد به وسيله شفاعت – كه مظهر تجلى بزرگ‏ترين و فراگيرترين رحمت الهى در اولياء خدا به ويژه رسول اكرم و اهل بيت كرامش (عليهم الصلوة والسلام) مى‏باشد – از عذاب دوزخ نجات خواهد يافت.(1) بر حسب روايات فراوان «مقام محمود» كه در قرآن كريم(2) به رسول اكرم(ص) وعده داده شده همين مقام شفاعت است، و نيز آيه شريفه «و لسوف يعطيك ربّك فترضى؛(3) و همانا پروردگارت «آنقدر» به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوى.» اشاره به آمرزش الهى است كه به واسطه شفاعت آن حضرت شامل حال كسانى كه استحقاق دارند مى‏شود.
بنابراين، بزرگترين و نهايى‏ترين اميد مؤمنان گنه كار، شفاعت است، ولى در عين حال نبايد از «مكر الهى» ايمن شوند و بايد هميشه بيمناك باشند كه مبادا كارى از آنها سر زده باشد يا سر بزند كه موجب سوء عاقبت و سلب ايمان، در هنگام مرگ گردد و مبادا علاقه به امور دنيوى به حدّى در دلش رسوخ يابد كه «العياذ بالله» با بغض خداى متعال از اين جهان برود بدان جهت كه مى‏بيند اوست كه به وسيله مرگ، بين او و محبوب‏ها و معشوق‏ها جدايى مى‏افكند.

مفهوم شفاعت‏

شفاعت از ماده «شفع» است كه در لغت به معناى «جفت شدن با چيزى» است، و اصطلاحاً به معناى حائل شدن براى رفع ضرر از كسى و يا رساندن منفعتى به اوست و در عبارت ساده‏تر و در محاورات عرفى بدين معنا به كار مى‏رود كه شخص آبرومندى از بزرگى بخواهد كه از مجرمى بگذرد يا بر پاداش خدمتگزارى بيفزايد. البته در اين وساطت براى دفع ضرر از كسى بايد سه طرف وجود داشته باشند:
الف – شفاعت، ب – شفاعت شونده، ج‏شفاعت كننده‏
در اصطلاح شرعى و مذهبى شفاعت درآن جا مطرح مى‏شود كه شخصى در نزد خداوند براى ديگرى طلب مغفرت و آمرزش نمايد و يا بخواهد عقابى كه در اثر گناه متوجه نفس گنهكار شده از او برداشته شود و يا تخفيف يابد. در اين حال، شخص گنهكار، شفاعت شونده و ذات مقدس پروردگار پذيرنده شفاعت خواهد بود.
شفاعت به معناى مذكور از مسلّمات دين مبين اسلام به شمار مى‏رود و در اين زمينه علاوه بر آيات متعدد قرآنى، روايات فراوانى از طريق شيعه و سنّى از رسول‏اكرم(ص) نقل گرديده است. شايد به جرأت بتوان گفت كه از همه ائمه معصومين در زمينه شفاعت روايت داريم و اين روايات هرگونه ابهام و شك و ترديدى را در زمينه شفاعت از بين مى‏برد و موجبات يقين را براى حقيقت جويان با انصاف فراهم مى‏سازد.
در موارد متعارف علت اين كه كسى شفاعت شفيعى را مى‏پذيرد اين است كه مى‏ترسد اگر نپذيرد شفاعت كننده رنجيده مى‏شود و رنجش خاطر وى موجب محروميت از لذت مؤانست و خدمت و يا حتى موجب ضررى از ناحيه شفيع گردد. مشركانى كه آفريدگار جهان را داراى اوصاف انسانى و از جمله نياز به انس با همسر و نديمان و كمك ياران و همكاران و يا ترس از انبازان و همتايان مى‏پنداشتند براى جلب توجه خداى بزرگ يا مصونيّت از خشم وى دست به دامن خدايان پندارى مى‏زدند و به پرستش فرشتگان و جنّيان و كرنش در برابر بت‏ها و تنديس‏ها پرداخته و مى‏گفتند: «هؤلاء شفعائنا عند الله؛(4) اينان شفيعان ما نزد الله هستند» و نيز مى‏گفتند:
«ما نعبدهم الاّ ليقربونا الى الله زُلفى؛(5) اينان را پرستش نمى‏كنيم؛ جز به اين منظور كه قرب و منزلتى براى ما نزد الله تحصيل كنند.»
قرآن كريم نيز در مقام ردّ چنين پندارهاى جاهلانه‏اى مى‏فرمايد: «ليس لها من دون الله ولىٌّ و لا شفيع؛(6) ولى بايد توجه داشت كه نفى چنين شفيعان و چنين شفاعتى به معناى نفى مطلق شفاعت نيست و در خود قرآن كريم آياتى داريم كه «شفاعت باذن الله» را اثبات و شرايط شفيعان و نيز شرايط كسانى كه مشمول شفاعت واقع مى‏شوند را بيان فرموده است. وانگهى پذيرفته شدن شفاعت شفيعان مأذون از طرف خداى متعال، به واسطه ترس يا نياز به ايشان نيست، بلكه راهى است كه خود او براى كسانى كه كمترين لياقت دريافت رحمت ابدى را دارند گشوده و براى آن، شرايط و ضوابطى تعيين فرموده است. در حقيقت فرق بين اعتقاد به شفاعت صحيح و شفاعت شرك‏آميز، همان فرق بين اعتقاد به ولايت و تدبير استقلالى است كه در مباحث خداشناسى بيان مى‏شود.
واژه شفاعت گاهى به معناى وسيع‏ترى به كار مى‏رود و شامل ظهور هر تأثير خيرى در انسان به وسيله ديگرى مى‏شود و چنان كه پدر و مادر نسبت به فرزندان و گاهى بالعكس، يا آموزگاران و ارشادگران نسبت به شاگردانشان و حتى مؤذن نسبت به كسانى كه با صداى اذان او به ياد نماز افتاده و به مسجد رفته‏اند شفاعت مى‏كنند، و در حقيقت، همان اثر خيرى كه در دنيا داشته‏اند، به صورت شفاعت و دستگيرى در قيامت ظاهر مى‏شود.
نكته ديگر اين كه: استغفار براى گنهكاران در همين دنيا نيز نوعى شفاعت است و حتى دعا كردن براى ديگران و درخواست قضاى حوائجشان از خداى متعال نيز در حقيقت از قبيل «شفاعت عندالله» به شمار مى‏رود، زيرا همگى اينها وساطت نزد خداى متعال براى رساندن خيرى به شخصى ديگر يا دفع شرى از اوست. اينك به ذكر و ترجمه برخى از آيات و روايات كوتاه كه در اين زمينه وجود دارد مى‏پردازيم:

آيات‏

«مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ؛(7) كيست كه در نزد خداوند براى ديگران شفاعت كند مگر به اذن او؟»
«مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ؛(8) شفيعى نيست مگر پس از اذن او».
«يَوْمَئِذٍ لا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِىَ لَهُ قَوْلا؛(9) در آن روز (قيامت) شفاعت هيچ كس سودى نبخشد جز آن كس كه خداى رحمن به او رخصت شفاعت داده و سخنش مورد پسند او گرديده است.»
«لا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلا مَنِ اتَّخَذَ عِند الرَّحْمَنِ عَهْدًا؛(10) در قيامت هيچ كس مالك شفاعت نمى‏باشد مگر كسى كه [به پرستش حق‏] از خداى متعال عهد [نامه توحيد كامل ]دريافته است».
«وَلا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ؛(11) و هرگز آن مقرّبان درگاه الهى از احدى جز آن كس كه خدا از او راضى است شفاعت نمى‏كنند و آنها دائماً از خوف قهر خدا هراسانند.»

روايات‏

همان طور كه گفته شد در زمينه شفاعت هم از طريق اهل سنّت و هم از طريق شيعه اخبار فراوانى به دست ما رسيده است. نخست به ذكر چند روايت كه از طريق اهل سنّت از پيامبر اكرم(ص) رسيده است مى‏پردازيم و سپس اخبار شيعه را در زمينه شفاعت بررسى مى‏كنيم.

اخبار اهل سنّت‏

قال رسول الله(ص): «شفاعتى نائلة ان شاء الله من مات و لا يشرك بالله شيئاً؛ از شفاعت من – اگر خداوند بخواهد – آن كس برخوردار خواهد شد كه بميرد در حالى كه هيچ گونه شائبه شركى نسبت به خداوند در دلش نباشد.»
قال رسول الله(ص): «قوله تعالى: عسى ان يبعثك ربّك مقاماً محمودا؛(12) هو المقام الذى اشفع لامتى فيه؛ منظور از «مقام محمود» در آنجا كه خداوند مى‏فرمايد: «اميد است كه خداوند تو را براى مقام محمود برگزيند» مقامى است كه من در آن براى امتم شفاعت مى‏كنم».
قال رسول الله(ص): «يشفع يوم القيامة الانبياء ثم العلماء ثم الشهداء؛ در آن روز نخست انبياء، پس از آن علما و سپس شهداء، گنهكاران را شفاعت مى‏كنند».

اخبار شيعه(13)

قال رسول الله(ص): «ثلاثة يشفعون الى الله فيشَّفعون: الانبياء، ثم العلماء ثم الشهداء؛ سه گروهند كه در نزد خداوند براى گنه‏كاران شفاعت مى‏كنند و شفاعتشان مورد قبول واقع مى‏شود: نخست انبيا، سپس علما، پس از آن شهداء».(14)
قال رسول الله(ص): «انما شفاعتى لاهل الكبائر من امتى؛ شفاعت من فقط براى كسانى از امتم مى‏باشد كه مرتكب گناهان كبيره شده‏اند.»
قال اميرالمؤمنين(ع): «لنا شفاعة و لاهل مودّتنا شفاعة؛ اميرالمؤمنين (در ضمن حديثى) فرمودند: براى ما و نيز براى اهل مودّت و دوستى ما حق شفاعت وجود دارد.»
قال الصادق(ع): «من انكر ثلاثة اشياء فليس من شيعتنا، المعراج والمسألة فى القبر والشفاعة؛ امام صادق(ع) فرمودند: هر كس منكر سه چيز شود از شيعيان ما محسوب نمى‏شود: معراج پيامبر، سؤال در قبر و مسئله شفاعت.»
قال الصادق(ع): «نمجّد ربّنا، و نصلّى على نبيّنا، و نشفع لشيعتنا فلايردّنا ربّنا؛ امام صادق(ع) فرمود: ما پروردگارمان را تمجيد مى‏كنيم و بر پيامبرمان درود و سلام مى‏فرستيم، و براى شيعيانمان شفاعت مى‏كنيم، و خداوند نيز درخواست ما را ردّ نمى‏كند.»
قال الرضا(ع): «من كذب بشفاعة رسول الله(ص) لم تنله؛ هر كس شفاعت رسول خدا(ص) را تكذيب نمايد مشمول آن نخواهد شد.
با توجه به آيات متعدد قرآنى و روايات فراوانى كه از شيعه و اهل سنت در زمينه شفاعت وجود دارد، انكار و تشكيك در آن هرگز براى اهل تحقيق و انصاف ممكن نيست.

جمع بندى روايات در باب شفاعت‏

آن چه از روايات در اين جا ذكر گرديد، تعداد كمى از روايات متعددى است كه در زمينه شفاعت به معناى گسترده آن به ما رسيده است. ما در اين جا براى رعايت اختصار از ذكر بقيه روايات اين باب كه در كتب احاديث آمده است خوددارى مى‏كنيم و با جمع بندى جامع از مجموع روايات به دست آمده، معانى گوناگون و اصطلاح «شفاعت» در لسان شرع را نيز بيان مى‏كنيم:
به طور كلى مى‏توان اين روايات را به سه دسته تقسيم كرد:
دسته اوّل: رواياتى است كه شفاعت را به پيامبر اسلام(ص) و اهل بيت شان، مؤمنين و يا گروه‏هاى خاص ديگر مثل انبيا، علما و شهدا نسبت مى‏دهند و در بعضى از روايات آمده است كه همسايه نيز درباره همسايه شفاعت مى‏كند.(15)
دسته دوم: رواياتى است كه شفاعت را به بعضى از اعمال نسبت مى‏دهند. به عنوان مثال در روايتى شفاعت به «رحم و امانت‏دارى» نسبت داده شده است.(16)
دسته سوم: رواياتى است كه مفادشان اين است كه همه مردم (ظاهراً بدون استثناء) در قيامت نيازمند شفاعت پيامبر اكرم(ص) مى‏باشند.(17)
اگر بخواهيم معناى عام و جامعى براى شفاعت – با توجه به گونه‏هاى مختلف آن – ارائه دهيم، بهتر اين است كه بگوييم: «شفاعت همان واسطه شدن در درگاه الهى است» و اين گروه‏ها، اشخاص و يا افعالى كه در روايات به عنوان «شفيع» مطرح مى‏شوند، هر يك به نوبه خود مجرايى از مجارى فيض بارى تعالى هستند و وسائط و كانال‏هاى جريان لطف و رحمت خداوندى به شمار مى‏روند يعنى همان گونه كه هر يك از فيوضات الهى سبب و مجراى خاصى دارد، فيض شفاعت الهى نيز سبب و كانال خاصى دارد.

توضيح مطلب‏

اگرچه سراسر وجود و هستى ما از آن خداست، و در هر لحظه غرق در درياى فيض الهى هستيم؛ امّا خداى تعالى فيوضات خاصى دارد كه شامل حال همه افراد نمى‏شود. بلكه متوقّف بر اعمال و افعال اختيارى‏اى است كه هر كس موفق به انجام آن اعمال گردد از آن فيوضات بهره‏مند مى‏شود. هم چنين با توجه به تفاوت و اختلافى كه بين اين افعال – به عنوان اسباب تحصيل آن فيض‏ها – وجود دارد، خود اين فيض‏ها نيز مختلف مى‏شود. به گونه‏اى كه فيض خاصى كه از راه انجام يك فعل معيّن عايد انسان مى‏شود با فيض خاص عمل ديگر تفاوت دارد و اين دو قابل جانشينى و تبديل نيستند. به عنوان مثال فيض و ثوابى كه از راه «صدقه» به انسان مى‏رسد، ممكن نيست كه از راه ديگرى كسب شود. و هر يك از اعمال نيك و صالح ديگر نيز سبب فيض خاصى هستند كه اين فيض‏هاى خاص جز از راه انجام فعل اختيارى خاص خودشان حاصل نمى‏شود. براين اساس مى‏توان گفت حتى ملائكه الهى نيز كه موجوداتى تام التجرد بوده و جميع كمالات ممكنه نوع خود را بالفعل داراست از آن جا كه در كارهاى خود مختار نيستند، نمى‏توانند لذّت خاصى را كه از راه انجام يك فعل اختيارى براى ما قابل درك است ادراك كنند.
هدف از اين توضيحات اين است كه بگوييم: شفاعت نيز همچون ساير فيوضات حق تعالى سبب و مجراى خاصى دارد، اگر اين سبب فراهم نشود اين فيض هرگز به كسى نخواهد رسيد، و اين اسباب نيز هم‏چون ساير اسبابِ فيض‏هاى الهى جز از راه افعال اختيارى قابل تحصيل نيست.

پاسخ به دو سؤال:

حال با توجه به مطالب مذكور پاسخ دو شبهه از شبهاتى كه در زمينه شفاعت مطرح شده است روشن مى‏شود.
از آن جا كه پاسخ اين دو شبهه ارتباط مستقيم با مطالب مذكور دارد، لذا اين دو شبهه را در اين جا مطرح كرده و پاسخ مى‏دهيم و پاسخ شبهات ديگر را در جاى خود پاسخ مى‏دهيم.
سؤال اول: آيا شفاعت به معناى تحت تأثير قرار گرفتن خداوند در برابر ديگرى – يعنى شفيع – نيست؟ چرا كه اگر بگوييم در مسأله شفاعت مؤثر حقيقى تنها و تنها خداست، بنابراين درخواست شفيع هيچ اثرى نداشته و شفاعت بى‏معناست؛ و اگر بگوييم ديگرى نيز در افاضه اين فيض الهى از ناحيه خداوند مؤثر است، مستلزم تأثر و انفعال خداوند است!
سؤال دوم: آيا شفاعت كردن شفيع براى رفع عقاب از كسى است كه مستحق عقاب است و آيا پذيرش اين شفاعت از جانب خداوند به اين معنا نيست كه رحمت و لطف و مهربانى شفيع بيشتر و بالاتر از رحمت و لطف خداوند است؟

پاسخ سؤال اول:

با توجه به اين كه گفتيم شفاعت نيز فيضى از فيوضات خداوندى است بنابراين روشن است كه منشأ اصلى و حقيقى اين فيض شفيع نيست، هرچند كه او تنها و تنها به عنوان كانال و فيض خاص الهى در رسيدن آن به انسان مدخليت دارد. يعنى فيض شفاعت تنها و تنها از آن خداست؛ اما خود او كانال خاصى، مانند: پيامبران، ائمه، شهدا، علما و… را براى اين فيض قرار داده است كه اين فيض جز از اين مجارى قابل تحصيل نيست، بنابراين در عين حالى كه اين وسائط در شفاعت مؤثرند، هرگز اين مطلب به معناى متأثر شدن و انفعال پذيرى خداوند نيست.

پاسخ سؤال دوم:

از پاسخ سؤال قبلى پاسخ اين سؤال نيز روشن مى‏شود يعنى وقتى روشن شد كه فيض و رحمت تنها از ناحيه خداست، و اين شفعا و وسائط تنها نقش مجرا و واسطه دارند؛ بنابراين هرگز چنين نيست كه رحمت و مهربانى شفيع بيشتر از خداوند باشد،بلكه اين رحمت بى‏منتهاى اوست كه باعث شده بابى به نام «شفاعت» به عنوان آخرين مرحله بهره مندى از فيض الهى گشوده گردد تا از اين طريق نيز افراد بيشترى مشمول فيض و رحمت او واقع شوند.

شرايط شفاعت‏

هرچند مسئله شفاعت از اصول مسلّم و قطعى اسلام است، اما تابع شرايط و مقتضيات خاص و ويژه‏اى است، كه از لابلاى مباحث گذشته تا حدودى مى‏توان اين شرايط را به دست آورد، اين شرايط را به صورت خلاصه ذكر مى‏كنيم:
1 – اذن الهى: چنان كه در بسيارى از آيات قرآن كريم مشاهده كرديم، يكى از شرايط اساسى و اصلى شفاعت اين است كه به اذن الهى باشد. بنابراين چنين نيست كه هر كس بتواند در مورد هر كس كه بخواهد شفاعت كند:
«رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الرحْمَنِ لا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًا».(18)
2 – رضايت خدا نسبت به شفيع: علاوه بر اين كه اصل شفاعت بايستى با اذن الهى باشد، شخص شفيع نيز بايستى از كسانى باشد كه خداوند شفاعت آنان را مى‏پذيرد. با توجه به اين شرايط نيز نمى‏توان از هر كسى توقع شفاعت داشت وهر كس نمى‏توانند مدّعى حق شفاعت شود.
3 – رضايت خدا نسبت به فرد مورد شفاعت: در مسئله شفاعت، رضايت خداوند نسبت به شفاعت شوندگان نيز شرط است. يعنى چنين نيست كه فيض شفاعت بدون استثنا نصيب هر كس شود، بلكه – چنان كه اشاره نموديم – اسباب و ملاك خاصى دارد كه هر كس اين ملاك را تحصيل كرده باشد، مشمول شفاعت شفاعت كنندگان قرار مى‏گيرد و در غير اين صورت از اين فيض محروم خواهد بود.
از آيات و روايات شفاعت مى‏توان بعضى از شرايط شفاعت شوندگان را كه موجب رضايت خداوند نسبت به شفاعت در حق آنان مى‏گردد به دست آورد، مانند شرائط «ايمان»، «اقامه نماز» «پرداخت زكات» و «اعتقاد به معاد» كه از آيات زير به دست مى‏آيد:
«فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِينَ * مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ *وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ * وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ * حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ * فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ؛ بهشتيان در بهشت از مجرمين سؤال مى‏كنند كه چه كرديد كه اينك گرفتار عذاب دوزخ شديد؟
دوزخيان پاسخ مى‏دهند، ما از نمازگزاران نبوديم، و با پرداخت زكات دستگيرى از مسكينان نكرديم، و همواره عمر خويش را با اهل باطل به بطالت گذرانديم، و روز جزا و قيامت را دروغ مى‏پنداشتيم، تا اين كه ناگاه مرگ گريبان ما را گرفت و برايمان يقين حاصل شد. [اما اينان بايد بدانند كه‏]، با اين وضع، شفاعت شافعان در روز رستاخيز هرگز شامل حال آنها نمى‏شود.(19)
به طور كلى بايد سنخيّتى بين شفاعت‏كنندگان و شفاعت شوندگان وجود داشته باشد تا شفاعت مؤثر باشد، اما اگر زنگارهاى سياهى و پليدى و گناه آنقدر زياد باشد كه به طور كلى سنخيّت بين دو گروه از بين رفته باشد، شفاعت هيچ اثرى نخواهد داشت (بايد آهن باشد تا آهن ربا، جذب كند ولى اگر زنگار تمام روى آهن را بپوشاند، آهن‏ربا آن را جذب نخواهد كرد).

پى‏نوشت‏ها: –
1) عن النبى(ص): «ادّخرتُ شفاعتى لاهل الكبائر من امتى؛ شفاعتم را براى ارتكاب كنندگان گناهان كبيره از امتم ذخيره كردم». (بحارالانوار، ج‏8، ص‏37 – 40).
2) بعضى از شب را بيدار و متهجد باش و نماز شب را به جاى آر، باشد كه خدايت تو را به مقام محمود مبعوث گرداند. (اسراء/79)
3) سوره ضحى، آيه‏5.
4) سوره يونس، آيه‏18.
5) سوره زمر، آيه‏3.
6) سوره انعام، آيه‏7.
7) سوره بقره، آيه‏255.
8) سوره يونس، آيه‏3.
9) سوره طه، آيه‏109.
10) سوره مريم، آيه‏87.
11) سوره انبياء، آيه‏28.
12) سوره اسراء، آيه‏79.
13) بحارالانوار، ج‏8، ص‏29 – 63.
14) بحارالانوار، ج‏8.
15) بحارالانوار، ج‏8، ص‏34 – 40، ح‏21، ص‏42، ح‏35.
16) بحارالانوار، ج‏8، ص‏43، ح‏39.
17) بحارالانوار، ج‏8، ص‏48، ح‏51، ص‏42، ح‏31، ص‏38، ح‏10.
18) سوره نبأ، آيه‏37.
19) سوره مدثر، آيات 48 – 40.