خاطراتى سبز از ياد شهيدان
«شهادت شهد شيرين شهيدان»
شهادت راه مردان خداست، شهادت شهد شيرين است بكام شهيدانى كه رشادت را با شجاعت آميختهاند تا در شرارههاى عشق پا به مسلخ عشق بگذارند. شهيدان شاهدان هميشه شاهد كوى عرفانند آنان عاشقانه و عارفانه و اسمعيل وار پابه عرصه شهادت گذاشتهاند تا خود شبحى از نفوس مطمئنه باشند. شهادت آرمانى است الهى كه هر آن سوسوزنان مردان طريق حقيقت، عاملان شريعت و پويندگان راه عترت را به آغوش فرا مىخوانند و آنان لبيك گويان تا حريم شهادت پيش مىروند. حريمى كه جز حرمت شخصيت و طينت پاك چيزى را نمىطلبد حتى نيازى به احرام لبيك اللهم لبيك گويان بيت العتيق ندارد. شهيدان خود در نسيم صبا شنيدهاند كه:
اى صبا از من به اسمعيل قربانى بگو
زنده برگشتن زكوى دوست شرط عشق نيستآنان در ميان هزاران بسيجى گوى سبقت را ربودند و آنچنان بى پيرايه سر به آستان دوست نهادند و جان را در طبق اخلاص تقديم كردند كه مورد غبطه همرزمان خود واقع شدند.
اگر نبود شهادت شهيدان در راه وصال به حق امروز بجاى مسجد و معبد، موحدان مردم در بتخانهها، لات، عزى و هبل را مىپرستيدند يا در مقابل ابراهيم خليل كه گفت انّى لا احبّ الآفلين در مقابل ماه و خورشيد كرنش مىكردند شهيد كسى است كه در ميان راههائى كه مىتواند به خدا برسد مسير شهادت را برگزيده، كوتاهترين و مطمئنترين راهى كه سالك خود را به مقصد مىرساند. شهادت، صراط مستقيم مردان خداست شهادت، نردبان آسمانهاست شهادت، خط سرخ محمّد و آل محمّد است. منظرگاه شهيد وجه اللّه است. شهيد است كه زنده بودنش را مردمان دنيوى نمىدانند. ولا تقولوا لمن يقتل فى سبيل اموات بل احياء و لكن لا تشعرون. شهيد است كه عند ربهم يرزقون است. شهادت عشق است و شهيد عاشق، شهادت پل است و شهيد عابر، شهادت عروج است و محفل شهيد معراج پاك انديشه اسلامى، شهادت مذبح است و شهيد قربانى، شهادت پرواز است و شهيد پرندهتر ز مرغان هوائى،
كجائيد اى شهيدان خدائى
بلاجويان دشت كربلائى
كجائيد اى سبك بالان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوائىشهيدان آلالههاى خفته در خاكند. شهيدان شقايقهاى هميشه خاموشندو مزار شهيدان دورنماى قبر شش گوشه مولايمان حسين (ع) است. ياد و خاطره شهداى پيروزى انقلاب و هشت سال دفاع مقدس گرامى و راهشان پر رهرو باد. حسن پور از منوجان(كهنوج)
شهيد سيد ابوالفضل رضايى
پيام شهيد به فرزند:(1)
همسرم، تو و فرزندت را به خداى بزرگ مىسپارم اما سفارشم اين است كه همسرم، به فرزندم راست بگويى. بگو پدرت بيشتر از نصف روز تو را نديد. و يكشب بيشتر پهلوى تو نبود. به او بگوييد پدرت بيش از يك بوسه برگونهات نزد. به او بگو همسرم، راست بگو. بگو كه پدرش را صداميان كشتند. بگذار كينه كافران را بر دل بگيرد. شايد كه در آينده به فكر اسلام باشد. به او راست بگو. بگو كه پدرت براى دفاع از اسلام رفت، بگو كه آمريكا نقشه ترور پدرش و همرزمانش را كشيده بود و عاقبت به كشتن جوانان عزيز وطن دست زد. به او بگو اى همسرم، بگو كه پدرش از شهر كردستان، سنندج، شهر شهداى گمنام برگشته بود و اين كافران امان ندادند كه حتى يك روز نزد تو باشد، و به خاطر پيام رهبرش به جبههها رفت تا نداى هل من ناصر حسين زمانش را لبيك بگويد. بگو،بگو، راست بگو به فرزند خردسالم، شايد به ياد خدا باشد و به فكر آينده اسلام و از راهروان صديق راه اللّه و امام و رهبر عزيزم.
شهيد محمد جمشيد نژاد
مناجات: معبودا، آن چنان سوز و گدازى عطا كن كه سينهام را آتش زند تا در فراسوى نور و علم و معرفتى كه عطا مىكنى، از اين جسم خاكى به در روم و با ملكوتيان به سجده شكر درافتم كه اينجا نه منزلگه عاشقان است كه يافتن مقدمات وصال است پس براى وصال بايستى ترك جان و سركرد و بايد از درياهاى خون گذشت. مىدانم كه لياقت شهادت در راه خدا را ندارم. چه اينكه شهيد عند ربّ است و محو جمال حضرت احديت است. پس اين بدن و روح گنهكار و غافل مرا با مشاهده معبود چكار؟ اگر هم شهيد شدم، اين كمال لطف و بخشش و كرم معبود است، وگرنه من كه هنوز از منيّت عبور نكردهام، چگونه به او برسم؟
شهيد حسين ابوالقاسمى
جهاد: جهاد براى حفظ آزادى و استقلال (است) جهاد براى حفظ حريت و عظمت انسان (است). جهاد براى احياء عدالت و جوانمردى (است) جهاد براى احياء تقوا و صداقت و ديانت (است) جهاد براى از بين بردن موانع پرورش استعدادهاى انسانى (است).
شهيد شعبانعلى عفيفه
فرماندهى امام زمان (ع): وظيفه انسانى من حكم مىكند تا چند كلمه به آنانى كه هنوز اندر خم يك كوچهاند و اين انقلاب و اسلام را درك نكردهاند، بگويم كه به خدا فرماندهى امام زمان (ع) در جبههها به وضوح مشهود است.
شهيد ابوالقاسم على عسگرى
شعر شهيد: شهيد در سرلوحه وصيتنامه خويش بعد از نام خداوند سروده است:
روزى كه تفنگ ما دهان باز كند
با ناى شراره نعره آغاز كند
اندوخته خويش به آتش بكشد
در پيكر كافران پس انداز كندشهيد ابوالفضل غلامپور
مناجات: الهى، يا الهى، اى خدايا، اى كريما، يا رحيما، اى غفورا، نمىدانم با كدام زبان ثنايت گويم…زبان اين بنده سرتاپا تقصير، كمتر شكرت را به جا آورده؛ كمتر از آنچه مىبايست، تو را شكر گفتهام. زبانم لال است. بدنم از آتش جهنم برخود مىلرزد. هر وقت منادى ندا مىدهد، برخود گريه مىكنم… الهى، تو كه خود با خبرى يك قدم براى رضايت تو برنداشتهام. پروردگارا، منتظر چنين روزى بودم. خود را آماده ديدارت كرد(ها)م. حال آمادهام و آمدهام، مرا بپذير. از درگهت دورم مكن… پروردگارا، عبادت مىكنم چونكه شايسته و سزاوار آنى. پروردگارا، دوست دارم مرگم فقط در راه رضاى تو و جهت يارى رسانيدن اسلام باشد. الهى، دوست دارم در راه رضايت، بميرم (و) جزو بندگان آمرزيدهات باشم.
شهيد سيد محمد حسين گلستانه
در آرزوى وصال: …ديگر برايت مرگ مفهومى ندارد. و مرگ را راه فلاح و سعادت مىبينى و وصال. و خود را در اتصال با تمام انبياء و ائمه. تويى ناچيز كه جز جسمى غرق در گناه و فساد نبودى، اينقدر خود را بالا مىبينى كه مىخواهى با خدا معامله كنى. جسم ناقابلى در برابر فلاح. اكنون ديگر اميدت به ارحم الراحمين و آرزويت، وصال (است). وصال به يگانه عشقى كه بر سينهات نشسته، و يگانه اميدى كه تنها قلبت براى او مىتپد و خونت براى او در رگهايت مىدود.
شهيد سيد مصطفى قانع
پشيتبانى از ولى فقيه: مبادا پير جماران، ولى فقيه، يارى كننده مستضعفان و آن منادى طلوع فجر و آن پيرى كه رهروان راهش خويش را در راه حسين مىدانند، قلبش از اعمال شما برنجد، كه قلب او همان قلب صاحب اصلى مملكت، آقا امام زمان (عج) مىباشد. پس او را دريابيد كه… دنيا و آخرت را از آن خود كردهايد.
شهيد على آزاد فلاح
كربلاى حسينى: اين بزرگوار در وصيتنامه ترسيم زيبايى از كربلاى حسينى كرده، گفته است: اكنون در ايامى هستيم كه چند روزى ديگر تا محرم(بيشتر) نمانده. و قافله حسين در راه كوفه به صحراى كربلا نزديك است، به جايى كه در آنجا اسلام بار ديگر زنده مىشود. مكانى كه حسين بن على بعد از چند روز تشنگى…به دست يزيديان به شهادت مىرسد و درس جوانمردى و آزادگى را به تمام انسانهاى آزاده در طول تاريخ مىدهد. مكانى كه در آنجا تمامى حق در مقابل تمامى باطل قد علم مىكند. و با ايثار خون خود كاخ طاغوتيان و ظالمان را بر سرشان خراب، و اسلام را زنده و پاينده مىنمايد.
رزمندگان آماده نبرد: شهيد فلاح در ترسيم حال و هواى بسيجيان آماده رزم گويد: بار ديگر تاريخ تكرار مىشود. قافلهاى از پيروان حسين به عشق شهادت و براى يارى و حفظ اسلام از تمام مسائل مادى و دنيوى دست كشيده و جان بركف اخلاص نهاده و به امر رهبر خويش به سوى كربلاهاى ايران رهسپار مىشوند. و اكنون كه اين وصيتنامه را مىنويسم، عمليات خيلى نزديك است. و شور و حالى ديگر براينجا حاكم است. برادران، خود را آماده مىكنند. بعضى خود را براى لقاء اللّه آماده مىكنند. بعضى دعا مىخوانند و بعضى به يكديگر وصيت مىكنند. و راستى در اينجا غوغايى است… اين را بدانيد كه من به اختيار خودم و بر حسب وظيفه شرعى و امر ولى امر و رهبرم حضرت امام خمينى قدم به اين مكان مقدس گذاردهام و خداى را بىنهايت شكر مىگزارم كه اين توفيق را به اين بنده گناهكارش عطا كرد.شهيد ابوالفضل نادعلى
مناجات: اين خداى من، تو را ستايش مىكنم آنگونه كه پيامبران به درگاه تو حمد و ثنا مىكردند. تو را با دل و زبانى كه اولياء و بندگان مقرب، تو را تسبيح مىكنند، پرستش مىكنم. اى خدا، اى رحمان، اى رحيم، اى پناهگاه بى پناهان، اى محبوب و معبود من، تو را آنچنان كه هستى و آنگونه كه سزاوار آنى، ستايش مىكنم. تو را شكر مىكنم تا نيكبخت شوم و با شهدايى كه در راه رضا و خوشنودى تو در نيستى را كوبيدند تا هست شوند(محشور كنى). الهى، حمد و ثنايم را بپذير. هدايتم كن. جرائم مرا ببخش. دريچه مغفرت و رحمت را به روى من باز كن. و حال سرگشته مرا به جوار رحمت خود، به سوى بهشت راهنمايى كن. خدايا،…بندهاى محتاج و ذليلم، به اميد فيض تو روى به درگاهت آوردهام و پيشانى شرمسارى برخاك نهادهام تا به تو بپيوندم.
شهيد عباس پاينده
مناجات: اى خداى من، زبانم گوياى آن نيست و عقلم را توان تفكر كه تو را حمد گويم. از اين رو كه به من روحيهاى عطا نمودهاى كه از مرگ نمىترسم و اين كار كه مرگم عروسى من شده…خدايا، احساس مىكنم كه روحم عوض شده. مرا حالى ديگر دادهاى. نمىدانم چرا وقتى سر بر سجده مىگذارم، بى اختيار گناهانم در خاطرم زنده مىشود و اشك، مهر نمازم را سيراب مىكند. و در آن حال نمىدانم كه چه هستم، كجا هستم. و وقتى به خود مىآيم ؛ سر را از سجده برمى دارم، همرزمانم را مىبينم، از خجالت اينكه مرا در اين حال ديدهاند، (آرزو مىكنم) آب شوم و برزمين فرو روم. و آنها با اين كلام كه عباس نكند مىخواهى نزد هم نامت عباس (ع) بروى، اندكى دلم را تسلى مىبخشند… خدايا، گاهى اوقات اشك در چشمانم حلقه مىزند. بعض، گلويم را مىفشارد. و درد، سرم را اذيت مىكند. و تمام اين ناراحتىها فقط از اين كه مىترسم نكند به خاطر سنگينى گناهانم نتوانم به سوى تو پرواز كنم… خدايا تو…مىدانى كه هرگاه نامى از حسين(ع) مىآيد، بىاختيار اشك در چشمانم جارى مىشود.
شهيد سيد طاهر دارابى چهرهقانى
مناجات: خدايا، دردمندم. از شدت درد مىسوزم. قلبم مىخروشد. احساسم شعله مىكشد و بندبند وجودم از شدت درد صيحه مىزند. تو مرا در بستر مرگ آسايش بخش، خسته شدم، دلشكستهام، نااميدم، ديگر آرزويى ندارم، احساس مىكنم كه اين دنيا ديگر جاى من نيست. با همه وداع مىكنم. و مىخواهم فقط با خداى خود تنها باشم. خدايا، به سوى تو مىآيم. از عالم و عالميان مىگريزم. تو مرا در جوار رحمت خود سكنا ده.
دفاع از اسلام و پشتيبانى از ولايت فقيه: به شما وصيّت مىكنم كه از روحانيت كه همان پيام رسانان خدا هستند و دين خدا را به مردم يادآورى مىكنند، پشتيبانى كنيد. و از ولايت فقيه – كه ادامه دهنده راه انبياء است – پشتيبانى كنيد. به امام عزيزتر از جانمان دعا كنيد و از امام دست برنداريد. هميشه از اسلام دفاع كنيد كه اسلام نجات دهنده مستضعفان جهان مىباشد.شهيد محمد تقى امين
امام حسين (ع) و كربلا: جويبار خون كه از زخمگاه پيكره شهيدان تشنه لب در بيابان تفتيده و سوزان كنار فرات جارى شده بود، همواره و تا هميشه تاريخ، و هر روز موّاجتر و خروشناكتر از پيش بر گستره زمين جريان دارد. و پيام خون شهيدان را در گوش جانها زمزمه مىكند. و شور و شوق شهادت را در دل انسانها زنده مىسازد. و بر هر كوهسارى ارغوان خونرنگ عشق مىروياند. و بردشت… لالههاى سرخ شهادت را به شكوفه مىنشاند. حسين (ع) رهبرى است كه به آزادگان جهان رسم و راه شهادت مىآموزد. و به قهرمانان درس اخلاص و پاكبازى مىدهد. و خلقها را به دفاع از حقيقتها فرا مىخواند. و به محكومان نظامهاى جور و جاهليت چگونه مردن را ياد مىدهد. و فلسفه ايثار، را در مكتب خويش تبيين مىكند. حسين(ع) آن ابرمرد تاريخ اسلام، حج را…به كربلا آورد. و سراپا تسليم و رضا در برابر دوست در عيد عاشورا به قربانگاه خويش آمد…
شهيد محمود حسين زاده
ايجاد زمينه ظهور، وظيفه روحانيت و ديگران: وظيفه ما (قشر روحانى و طلبه) رهبرى نيست كه به رهبر رساندن است. وظيفه ما ايجاد زمينه براى آن رهبر خدايى است كه با شاخصه عصمت… رهبرى مىكند….و تو اى برادر، بكوش كه خود سربازى شايسته باشى و بكوش كه سربازانى شايسته بسازى كه امام (زمان (عج)) سخت چشم انتظار است. و وظيفهاى كه تو دارى با وظيفهاى (را) كه امام دارد، اشتباه نگير و عوض نكن، كه وظيفه ما ساختن است و وظيفه او رهبرى و …
شهيد اصغر سعيدى
حمايت از دولت: پشت جبههها را با نماز جماعات و جمعه، و با جان و دل حمايت از دولت جمهورى اسلامى گرم نگهداريد. و در هنگام نارساييها و ناملايمات سخت فعلى از خواستههاى غير ضرورى خود بكاهيد.
شهيد على خوش لهجه
ولى فقيه: امروز خورشيد اسلام در مشرق زمين با نداى هل من ناصر ينصرنى نور افشانى مىكند. و آنان كه اين نور را ديدهاند (و) به او گرويدهاند، سعادت آخرت را سبك كردند… ما امروز مكلف هستيم كه دستورات رهبر كبير انقلاب را دقيقاً عمل كنيم…پيوسته در خط ولايت فقيه باشيد تا اينكه نغمههاى كور استعمار كه پس از 2500 سال از سرزمين اسلامى محو شده، رد پايى پيدا نكند.
شهيد محمد عبداللهى
توجه به خانواده شهدا: اى عزيزان، حتماً به خانوادههاى شهدا سربزنيد و آنان را دلدارى بدهيد؛ و بخصوص به خانوادهاى كه بچههاى كوچك دارند، حتماً سر بزنيد و آنان را يارى كنيد.
عشق به شهادت: عزت و شرف ما به ما حكم مىكند كه مرگ را در آغوش گيريم. آه خداى مهربان، چقدر مشتاقم كه هر چه زودتر به صف جوانان شهيد بپيوندم ان شاءاللّه…چقدر شهادت شيرين است. ان شاءاللّه شهادت نصيب اين دل خسته و سنگر نشين هم مىشود.
پيمان خون با حسين زمان: خدايا ما با تو پيمان بسته بوديم كه تا پايان راه برويم و حسين زمان را يارى مىدهيم. و بر پيمان خويش همچنان استوار مانديم تا شهادت… ما رزمندگان با امام خمينى ميثاق بستهايم و به او وفاداريم، زيرا كه او به اسلام و قرآن وفادار است. و اگر چندين بار ما را بكشند و زنده كنند، دست از او بر نخواهيم كشيد. اين است راه سعادت و رسيدن به آقايمان حسين(ع).شهيد هادى ولى مهانى
شهيد: سلام بر شهيدان گلگون كفن انقلاب اسلامى، آنان كه سرود عاشقى خواندند و رخت سفر به سوى حق بربستند و رفتند… تو اى شهيد، با خون كدام امام وضو گرفتى كه اينگونه به سوى نماز شهادت شتافتى و رفتى؟ شما از كدام مكتب درس آموختى كه حسين وار از جان خود گذشتى و شهادت را در آغوش خود صميمانه فشردى و به لقاء اللّه پيوستى؟ شما كدام شعر را زمزمه كردى كه اينگونه عاشق شدى و هجرت كردى؟…
مناجات: بياييد خدايى را حمد كنيم كه ما را از آتش دردناك قهرش آزاد سازد و به جوار لطف و كرمش رساند. حمدى خالصانه كه در شرف اخلاص باحمد فرشتگان حق معارضه و همسويى كند. و در مقام بهشت ابدى كرامت و نعمت بىحد در سر حد الهى، ما را با انبياء و رسل جمع گرداند.