تقويت امانتدارى مهمترين نياز جامعه‏

از مهمترين دغدغه‏هاى عصر ما تضعيف و كم رنگ شدن خصلت زيبا و خدا پسندانه امانتدارى است. فراگير شدن اين پديده ناشايست ممكن است در تمام رده‏هاى جامعه تأثير منفى بگذارد. حتى بعيد نيست در اثر عملكرد برخى افراد اساساً اين صفت والاى انسانى جايگاه ارزشمند خود را از دست بدهد و در نتيجه انسانهاى امين و درستكارى عقب رانده شده و نكوهش شوند و افراد خيانت پيشه و چاپلوس و دروغگو مورد مدح و ستايش و تشويق قرار گيرند. اين امر همان وارونه شدن ارزش‏ها و تبديل آن به ضد ارزش مى‏باشد كه اميرمؤمنان على(ع) در خطبه 108 نهج البلاغه آن را پيش‏بينى كرده و فرمود: «و غار الصّدق و فاض الكذب و استعملت المودّة باللسان و تشاجر النّاس بالقلوب و صار الفسوق نسباً و العفاف عجباً و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوباً؛راستى از ميان رفته و دروغ شايع مى‏شود مردم در زبان با هم دوست و در دل با هم دشمن مى‏شوند، به گناه افتخار مى‏كنند و از پاكدامنى به شگفت مى‏آيند و اسلام را همچون پوستينى واژگونه مى‏پوشند.»
عبدالواسع جبلى نيز در اين زمينه چنين سروده است:
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا

زين هر دو نام ماند چو سيمرغ و كيميا
شد راستى خيانت و شد زيركى سفه‏

شد دوستى عداوت و شد مردمى جفا
بنابراين براى جبران اين مشكل اخلاقى در جامعه متوليان امور فرهنگى لازم است قدمهائى برداشته و در حدّ توان و امكانات خود در رفع اين خلأ اخلاقى بكوشند تا خداى ناكرده به جائى نرسيم كه معروف‏ها منكر و منكرها معروف شود. ارزش ضد ارزش و خلافكاريها و فريب دادن‏ها و اختلاس‏ها به عنوان كارهاى مورد پسند و زرنگى و هوشيارى تلقى گردد. اگر ما بتوانيم با تقويت و پرورش امانتدارى در وجود افراد تحولى ايجاد كرده و افراد جامعه را زير پوشش صفات اخلاقى بويژه امانتدارى گرد آوريم بسيارى از مشكلات و گرفتاريها، برطرف شده و برخى از مشكلترين پرونده‏هاى قضائى ديگر تشكيل نخواهد شد. چرا كه اكثر درگيرى‏ها، اختلافات از خيانت در امانت و دروغگوئى‏ها و تجاوزها به حقوق همديگر سرچشمه مى‏گيرد. امّا در صورت ايمان به راستى و امانتدارى و دانستن فوائد و بركات بى‏شمار اجتماعى و فردى آن خيلى‏ها آنرا با جان و دل پذيرفته و به سوى آن متمايل مى‏شوند. در اين مقاله تلاش شده برخى از روشهاى تقويت امانتدارى در افراد جامعه از منظر قرآن و اهل بيت(ع) بررسى شود و به عنوان راهكارى عملى در منظر شيفتگان اهل بيت(ع) قرار گيرد. 1- آشكار ساختن اهمّيت امانتدارى‏
همچنانكه مى‏دانيم كه اشتياق به چيزى بعد از معرفت و شناخت ارزش آن است و ميانبرترين راه براى نشان دادن اهمّيت هر چيزى شناساندن صحيح آن و بيان كردن منافع و فوائد اوست. گذشته از اين انسان فطرتاً طالب سود و نفع بوده و تلاش مى‏كند با جلب منفعت و دفع مفسده، عزت نفس خويش را كه يك نياز طبيعى است به دست آورد و در نهايت غريزه كمالجوئى خود را ارضا كند. بنابراين ما مى‏توانيم با ذكر آثار و بركات امانتدارى و تأثير آن، كمال شخصيت انسان و توضيح اهمّيت آن در زندگى افراد و سطح جامعه، مردم را به سوى امانتدارى ترغيب نموده و اين ويژگى را در وجود آنان تقويت كنيم.
شواهد فراوانى در سيره و تاريخ ائمه اطهار(ع) و زندگى بزرگان دين در رابطه با اين شيوه وجود دارد كه ما به برخى از آنان اشاره مى‏كنيم:
امام باقر(ع) در مورد اهميت فوق العاده امانتدارى مى‏فرمايد: «عليكم بالورع والاجتهاد و صدق الحديث و اداء الامانة الى من ائتمنكم عليها برّاً كان او فاجراً، فلو انّ قاتل علىّ بن ابى طالبٍ(ع) ائتمننى على امانةٍ لادّيتها اليه؛(1) بر شما باد! پارسائى، تلاش و كوشش، راستگوئى و بازدهى امانت به هر كسى كه شما را امين ساخته و امانتى به شما سپرده است شخص نيكوكار باشد يا بدكار، اگر قاتل على بن ابى‏طالب (ع) بر من امانتى بسپارد مطمئناً من آنرا براى او باز خواهم گرداند.»
اين بيان شيواى پيشواى پنجم(ع) با استفاده از اين شيوه در توسعه و گسترش فرهنگ امانتدارى صورت گرفته است. در بعضى از روايات ضمن توصيه به امانت دارى و راستگوئى، اين ويژگى ارزشمند مهمترين ملاك ارزيابى ايمان و شخصيت افراد قرار گرفته است. امام صادق(ع) فرمود: «لا تغترّوا بصلاتهم، و لا بصيامهم فانّ الرّجل ربّما لهج بالصّلاة و الصوم حتى لو تركه استوحش ولكن اختبروهم عند صدق الحديث و اداء الامانة؛ به نماز و روزه افراد فريب نخوريد چه بسا برخى از مردم به نماز و روزه عادت كرده و به آن شيفته مى‏شود تا آنجائى كه اگر اين عادت را ترك كند به هراس مى‏افتد ولى آن‏ها را با راستگوئى و اداء امانت آزمايش كنيد.»
امام صادق(ع) با اين گفتار حكيمانه خويش اهميت امانتدارى و راستگوئى را آن چنان بالا برده كه ميزان شخصيت، اعتماد كردن و در واقع ملاك سنجش ايمان راستين افراد قرار داده است. زيرا نماز و روزه ظاهرى و ساير اعمال عبادى افراد را نمى‏توان معيار ارزش قرار داد براى اينكه ممكن است بعد از مدتى اينها جزء عادات شخصى وى شده باشد و فرد بدون توجه به روح عبادت آن اعمال را انجام دهد و يا به انگيزه‏هاى غير خدائى به عبادت اشتغال ورزد كه هيچگونه تأثيرى در تكامل روح و پيشرفت فضائل اخلاقى در انسان ندارد بلكه گاهى عبادت‏هاى بى خاصيت افراد تأثير منفى در نسل جديد مى‏گذارد.
بنابراين در شناخت ايمان راستين بايد به راستگوئى و امانتدارى افراد تكيه كرد. در همين رابطه امام جواد(ع) از اميرمؤمنان (ع) نقل فرمود كه: «لاتنظروا الى كثرة صلاتهم و صومهم و كثرة الحجّ و المعروف وطنطنتهم بالليل، انظروا الى صدق الحديث و اداء الامانة؛(2) نگاه نكنيد به بسيارى نماز و روزه افراد يا اينكه زياد به حج مى‏روند و در ظاهر كارهاى نيك انجام مى‏دهند و شبها دعا و زمزمه دارند (اين اعمال شما را فريب ندهد) شما فقط دقت كنيد به راستگوئى و اداء امانت آن‏ها». با توجه به اين سخنان ارزنده ما بايد افراد جامعه خود را از اهميت اين خلق پسنديده در نزد خداوند و رهبران الهى آگاه سازيم و همچنين به كارگمارى افراد و سپردن مسئوليت‏ها را با توجه به اين معيار انجام دهيم و گرنه ممكن است در جامعه ما افرادى پيدا شوند كه در مراسم مذهبى شركت مى‏كنند، به دين دارى تظاهر نمايند در حج رفتن پيشقدم بوده و بارها مشرف شوند امّا در راستگوئى و امانت‏پردازى دچار مشكل باشند و نتوانند از عهده برآيند: البته امانتدارى از منظر امام صادق(ع) سه مرحله دارد كه بايد يك شخص امين در هر سه مرحله موفق باشد و گرنه نمى‏توان به وى امين و امانتدار راستين اطلاق كرد. آن حضرت فرمود: «لايكون الامين اميناً حتّى يؤتمن على ثلاثةٍ فيؤدّيها: على الاموال و الاسرار و الفروج، و ان حفظ اثنين و ضيّع واحدةً فليس بامينٍ؛(3) كسى را نمى‏توان امين دانست تا اينكه در سه مورد امانتدارى خود را نشان دهد: در حفظ اموال، حفظ اسرار و حفظ ناموس اگر چنانكه دو مورد را مراعات كند اما در يكى بلغزد او امين نخواهد بود.» ناگفته نماند كه اين مراحل به ترتيب درجات امانتدار را نشان مى‏دهد زيرا امانتدارى در اموال آسانتر از اسرار است و اين دو آسانتر از امانتدارى در ناموس است.
اين همه اهتمام و توجه ويژه به مقوله امانتدارى در سيره اهل بيت(ع) اگر به عموم بيان شود. مى‏تواند در پايدارى و تقويت اين روحيه والا آحاد مردم را يارى كند.
آيا مى‏دانيد مهمترين عاملى كه سبب شد على(ع) در نزد پيامبر(ص) به آن مقامات عاليه دست يابد چه بود؟ امام صادق در پاسخ به اين پرسش فرمود: «فانّ علياً(ع) انّما بلغ ما بلغ به عند رسول اللّه (ص) بصدق الحديث و اداء الامانة؛(4) همانا على(ع) به آن مقامات عالى در نزد رسول خدا با راستگوئى و اداء امانت نائل شد». 2- ياد آورى فوائد و بركات‏
بيان فوائد بيشمارى كه براى امانتدارى ذكر شده تأثير فراوانى در تقويت روحيه امانتدارى در افراد دارد. به عنوان نمونه رسولخدا(ص) در اين زمينه فرمود: «الامانة تجلب الغنى؛حفظ و اداء امانت موجب جلب ثروت مى‏شود.» آن حضرت با اين بيان شيوا يكى از فوائد امانتدارى را بيان كرده و مردم را به سوى آن ترغيب مى‏كند. البته علت اين قضيه روشن است اگر فردى امين و درستكار باشد مردم به آنها اعتماد مى‏كنند و در اثر اطمينان و اعتماد مورد توجّه خلق قرار مى‏گيرند و مردم كارهاى خود را به آنان واگذار كرده و كار و زندگى‏شان رونق مى‏گيرد.
در اين زمينه مى‏توان با استفاده از آيات و روايات متعدد و خاطرات و نظرات بزرگان دين و تجربيات شخصى آثار و فوائد بيشمار امانتدارى را بررسى كرده و به مسئولين، مديران، جوانان، زنان و مردان جامعه اسلامى بيان كرده و توضيح داد.
آنچه از بررسى روايات بر مى‏آيد برخى از فوائد امانت دارى عبارتند از: حاكم شدن فضاى اعتماد به همديگر، گسترش امنيت و آسايش در جامعه، تحكيم جايگاه اجتماعى افراد، داشتن زندگى شاد و نشاط آور، كامل شدن ايمان و فضائل اخلاقى، محبوبيت نزد خداوند متعال، رسيدن به سرچشمه فضائل، تقويت احساس اعتماد به نفس و آرامش وجدان، هماهنگى با انبياء و اولياء، مأيوس شدن شيطان، امنيت در روز قيامت، ايجاد وحدت و همدلى.(5)
اساساً بدون شناخت منافع و آثار يك عمل خير انجام آن غير مقدور است زيرا انسان انگيزه و محرّكى براى آن نخواهد داشت. مولاى متقيان فرمود: «من لم يعرف منفعة الخير لم يقدر على العمل به؛(6) هر كس بهره‏هاى اعمال نيك را نداد براى انجام آن قادر نخواهد بود.
براى توضيح بيشتر نقل خاطره‏اى از سيره تربيتى امام صادق(ع) در اين زمينه مناسب مى‏نمايد:
عبدالرحمن بن سيابه كوفى مى‏گويد: موقعى كه پدرم از دنيا رفت، يكى از دوستانش براى تسليت به منزل ما آمد و پس از تفقد و دلدارى، از وضع مالى ما جويا شد. برايش توضيح دادم كه پدرم هنگام مرگ مالى بجاى نگذاشت و ما هم اكنون دست خالى هستيم. او هزار درهم به من داد و گفت: با اين پول، خريد و فروش كرده و از منافعش مخارج زندگى را، تأمين نماو در حفظ و نگهدارى اصل آن مراقبت كن!
من بى اندازه از اقدام به موقع آن مرد مسرور شدم و نزد مادرم دويدم و گشايشى را كه خداوند برايمان فراهم نموده بود براى او گفتم و شب را با خوشحالى تمام بسر برديم. روز بعد بازار رفتم و به شخصى كه با پدرم سابقه رفاقت داشت مراجعه كردم. او براى من مقدارى كالاى تجارتى و و پوشاك خريد و من در مغازه‏اى آنها را در معرض فروش گذاشتم. خريدو فروش لباس ادامه يافت و من به فضل الهى از اين راه سود كلانى بردم و كارم رونق گرفت. موسم حج فرا رسيد و شوق زيارت خانه خدا و انجام مناسك حج در دلم افتاد، مادرم را از نيت خود با خبر كردم. او گفت: پسرم! تو قبل از سفر حج وظيفه مهمترى دارى كه بايد انجام دهى و آن اين است كه هزار درهم امانت آن مرد را به او برگردانى و خود را از بدهكارى مردم نجات دهى. من آن پول را آماده كردم و نزد او رفته و امانت را به صاحبش تسليم نمودم. گفت: چرا پول را بر مى‏گردانى؟ اگر مقدارش كم است بر آن بيفزايم؟ گفتم: نه. قصد سفر حج دارم و خواستم امانت ترا قبل از سفر رد كرده باشم، صاحب پول آنچنان خوشحال شد كه گويا من آن مبلغ را از جيب خودم به وى بخشيدم. آنگاه به تهيه مقدمات سفر پرداخته و قدم در راه خدا نهادم.
پس از انجام مناسك، به مدينه رفته و به محضر امام صادق(ع) شرفياب شدم. گروه بسيارى از مردم در اطراف آن حضرت گرد آمده و مسائل خود را از حضرت مى‏پرسيدند.
من كه جوانى نورس بودم پائين مجلس نشستم. هنگامى كه مجلس خلوت شد، امام(ع) به من اشاره كرد و من نزديك رفتم. از من پرسيد: آيا كارى دارى؟ خودم را معرفى كردم. از پدرم سؤال كرد: گفتم: وفات كرد! حضرت ناراحت شد فرمود: خدايش رحمت كند، آيا ثروتى براى تو باقى گذاشت؟ گفتم، نه. پرسيد: پس مخارج حج را از كجا آوردى؟ من نيز داستان آن مرد نيكوكار و تجارت خود را براى امام (ع) شرح دادم، پيش از آنكه سخنان من تمام شود، حضرت با نگرانى پرسيد: با پول امانتى آن مرد چه كردى؟ گفتم: آنرا به او رد كردم. فرمود: احسنت! كار خوبى كردى! مى‏خواهى ترا نصيحتى بكنم؟ گفتم: بله، فدايت شوم. فرمود: بر تو باد راستگوئى و امانتدارى! انسان راستگو و امانتدار شريك مال مردم است. آنگاه انگشتان دستانش را درهم داخل كرد و فرمود: اين چنين!(7)
عبدالرحمن بن سيابه در ادامه مى‏افزايد: بعد از آن من سفارش امام(ع) را به كار بستم و تا الآن (آنچنان وضع ماليم خوب شده است كه) سيصد و شصت هزار درهم حقوق مالى و وجوهات شرعيه پرداخته‏ام.(8)
پيشواى ششم در اين روايت، علاوه بر اينكه، اين جوان كوفى را بخاطر امانتدارى ستوده و تشويق مى‏كند، براى شناساندن و تقويت امانتدارى در وجود او، ضمن توصيه به اين خصلت زيبا، آثار و بركات آنرا نيز بر وى يادآور مى‏شود تا او با آگاهى بيشترى به سمت امانتدارى متمايل شود. همچنين مادر اين جوان نيز كه در تحريك و ترغيب فرزندش به اداى حقوق مردم پافشارى كرده و قاطعيت نشان مى‏دهد در اين زمينه سرمشق مناسبى براى پدران و مادران و مسئولين است. گذشته از اينها، بازگرداندن سپرده‏هاى مردم در هنگام مسافرت كه به پيروى از سيره اهل بيت (ع) انجام يافته – بويژه آنكه امام(ع) با نگرانى از او مى‏پرسد: وقتى به سفر آمدى با آن وديعه چه كردى؟ – يكى ديگر از پيامهاى تربيتى اهل‏بيت (ع) به آحاد مردم بويژه بر متوليان امر مى‏باشد. افزون بر اينها در اين روايت پرداختن وجوهات شرعيه مورد توجه قرار گرفته كه يكى ديگر از اقسام امانت‏دارى است. 3- آموزش عملى امانتدارى‏
در ميان شيوه‏هاى تربيتى آموزش عملى بهترين و موفقترين طريقه تعليم و تربيت است. پند و اندرزى كه از راه گوش ما به قلب انسان راه مى‏يابد قطعاً مؤثر است ولى اثرش محدود و موقتى است، بدين جهت اگر مبلغ و مربى به موعظه تنها اكتفاء كند و گفته هايش در عمل او محسوس نباشد تأثيرى بر مخاطب نخواهد داشت. ولى اگر او گفتارش را در رفتار نشان دهد اثرى عميق و ماندگار در دلهاى مخاطبان گذاشته و مؤثرترين انگيزه را براى عمل ايجاد خواهد كرد. راز موفقيت رسول اكرم(ص) و پيشوايان معصوم(ع) در تربيت انسانها را بايد در همين حقيقت جستجو نمود. پيامبر اسلام (ص) قبل از بعثت در مكه در اثر عملكرد شايسته خويش، به لقب «امين» شهرت يافت و يا در سخت‏ترين بحران‏هاى زندگى اش كه حتى جانش در خطر بود و مى‏خواست به سوى مدينه مهاجرت كند، على(ع) را مأمور نمود كه امانتها را به صاحبانش برگرداند، گرچه آنان دشمن او بودند، قرآن از پيامبران بزرگ الهى به عنوان امين ياد مى‏كند.(9) و بالاخره نمونه‏هاى فراوانى در سيره عملى اهل بيت(ع) در اين زمينه وجود دارد، كه ما را به اين واقعيت رهنمون مى‏شود. بنابراين سرمشق عملى بودن رهبران جامعه، مديران ارشد، مربيان، معلمان چنين تأثير ماندگارى در تقويت روحيه امانتدارى در افراد دارد.
ما فقط به نقل دو نمونه از سيره عملى رسول اكرم(ص) در زمينه پاسدارى از امانت بسنده مى‏كنيم:
1- پيامبر اكرم (ص) دوران جوانى را قبل از بعثت مى‏گذراند و هنوز با خديجه ازدواج نكرده بود كه به عنوان وكيل با اموال خديجه يك سفر تجارتى به سوى شام رفت. قبل از سفر خديجه كسى را به دنبال آن حضرت فرستاد كه: راستگوئى، امانت دارى و اخلاق پسنديده‏ات توجه مرا جلب كرده است من حاضرم دو برابر آنچه به ديگران مى‏دادم، به تو بدهم و دو غلام ويژه خود را با تو همراه خواهم كرد كه در تمام مراحل سفر در تحت فرمان تو باشند.
پيامبر(ص) اين پيشنهاد را پذيرفت و به همراه كاروان به شام رفت. سفر پايان يافت و همگى اهل كاروان با سودى سرشار و بى سابقه به مقصد رسيدند. خديجه در مورد وكيل جوان و امين قريش از غلام خود سؤال كرد. او نيز وقتى از كرامات، صفات برجسته و پسنديده و امانتدارى حضرت محمد(ص) به خديجه گزارش داد خديجه گفت: ميسره! كافى است علاقه مرا به محمد(ص) دو چندان كردى. برو من تو و همسرت را آزاد كردم.(10)
2- در ماجراى هجرت پيامبر(ص) از مكه به سوى مدينه حضرت رسول(ص) على (ع) را در مكه گذاشت كه امانتها و سپرده‏هاى مردم را ادا كند زيرا قريش آن حضرت را پيوسته در جاهليت به امانتدارى و راستگوئى مى‏شناختند و او را محمد امين مى‏گفتند و امانت‏هاى بسيارى به آن حضرت مى‏سپردند و هم چنين در موسم حج در مكه زائران حرم امانتهاى خويش را نزد آن حضرت به وديعه مى‏سپردند و بعد از بعثت نيز اين برنامه ادامه داشت براى همين به على (ع) در هنگام هجرت فرمود: صبح و شام در ابطح ندا كن و با صداى بلند بگو: هر كس نزد محمد(ص) امانتى به وديعه نهاده بيايد و از من بگيرد و امانتهاى مردم را در ملأ عام و آشكارا به آنان تحويل ده زيرا تو جانشين من هستى.(11)
على(ع) نيز به نقش عملى مربى گرانقدرش حضرت رسول خدا(ص) مباهات كرده و مى‏فرمايد: «يرفع لى فى كلّ يومٍ علماً من اخلاقه و يأمرنى بالاقتداء به؛ آن حضرت براى من هر روز از سجاياى پسنديده خود پرچمى مى‏افراشت و امر مى‏فرمود، عملاً از اخلاق آن حضرت پيروى كنم.(12)
پرورشهاى عميق و عالمانه و عملى رسول اكرم(ص) تمام استعدادهاى نهانى وجود مقدس على(ع) را شكوفا نموده و در مدت كوتاهى به عالى‏ترين مدارج انسانيت رسانيد و اين گوياى تأثير شگرف رفتار بزرگان، رهبران و مربيان جامعه در اعمال و رفتار آحاد مردم و جوانان و نوجوانان مى‏باشد. يكى از بزرگان در ضمن سخنانى كه خطاب به مبلغان و مربيان ايراد مى‏كرد چنين گفت: اگر شما يك ماه تمام در رابطه با يك موضوع اخلاقى صحبت كنيد و تمام جوانب و زواياى آنرا بررسى و موشكافى نموده و با شكلى زيبا و سخنانى شيوا بر مخاطبين عرضه كنيد در مدت كوتاهى تمام گفته‏هاى شما و يا اكثر سخنانتان از حافظه شنونده‏گان پاك مى‏شود اما در طول اين مدت اگر يك عمل مثبت و يا منفى قابل توجه از شما سر بزند آن عمل تا مدتهاى مديد در خاطر آنان باقى خواهد ماند. 4- شناساندن اسوه‏هاى امين‏
تأثير الگو و نقش پذيرى انسان از وى يك امر طبيعى است كه از غريزه تقليد سرچشمه مى‏گيرد. حس تقليد يكى از نيرومندترين غرايز بشرى است كه در طبيعت هر انسانى به وديعت نهاده شده است و در صورت هدايت صحيح آن مى‏تواند دستاوردهاى ريشه دار و سودمندى را براى شخص در پى داشته باشد. در حقيقت وجود غريزه تقليد زمينه ساز تأثير الگوها و اسوه هاست.
از شاخص‏ترين ويژگيهاى مكتب تربيتى اسلام ارائه الگوهاى كامل و بى عيب و نقص براى پيروان خود مى‏باشد كه آنها را مى‏توان مظهر جلال و جمال و كمال حضرت حق قلمداد كرد. در همين راستا يكى از شيوه‏هاى تربيتى قرآن شناساندن اسوه و سرمشق مى‏باشد. بر خلاف ساير مكاتب تربيتى و مادّى كه در آن مدل روشن و كاملى از انسانهاى خودساخته و ايده آل براى عرضه به مردم وجود ندارد. از منظر آئين وحيانى اسلام رسول اكرم(ص) بارزترين الگوى كامل و تمام عيار براى مسلمانان مى‏باشد و خداوند در اين زمينه فرمود: «لقد كان لكم فى رسول اللّه اسوةٌ حسنهٌ؛(13)مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا(ص) سرمشق خوبى است.»
هر چقدر مسلمانان بيشتر از آن حضرت پيروى كنند و در اخلاق و رفتار و كردار از آن بزرگوار تأسّى جويند بيشتر به كمالات نزديك خواهند شد. يكى از مهمترين ويژگيهاى رسول خدا(ص) امانتدارى وى است كه دوست و دشمن آنرا پذيرفته بود. او در امانتدارى نه تنها سرمشق مسلمانان بلكه الگوى همه انسانها بود. رسول خدا نه تنها خود چنين بود بلكه ياران خويش را نيز با اين ويژگى ارزش داده و براى امور مهم برمى‏گزيد و امانتدارى و صداقت را در سرلوحه برنامه هايش قرار داده بود. به همين جهت امام صادق(ع) در پيام خود به عبداللّه بن ابى يعفور به اين نكته تأكيد كرده و فرمود: اى عبداللّه! دقت كن در آن چيزى كه حضرت على(ع) را در نزد رسول خدا(ص) سرافراز كرد و به آن مقامات عالى رسانيد، پس تو هم آنها را براى خودت لازم بدان و شخصيت خويش را به آن صفات زيبا بياراى! بدان! مطمئنّاً على (ع) در نزد پيامبر(ص) به آن درجه و عظمت نرسيد مگر با راستى و امانتدارى.(14)
گذشته از اين مى‏توان براى ترويج و تقويت امانتدارى نمونه‏هاى عينى و ملموس را از عصر خود شناسائى كرده و معرفى كنيم. هر كجا فردى امين و درستكار باشد او را به ديگران شناسانده و خصلت‏هاى نيكويش را بستائيم. خاطرات، و داستانها و هرگونه مطالبى را در اين زمينه منتشر سازيم. در قرآن حضرت يوسف و حضرت موسى و ساير پيامبران الهى را با صفت امين در ناموس و اسرار و اموال ستايش كرده و با روشنترين عبارات معرفى مى‏كند. زندگى ائمه اطهار(ع)، ياران شايسته آن بزرگواران، علماى صاحب نفس، عرفاى برجسته و انسانهاى پاك و وارسته در هر عصر و زمانى مى‏تواند مطرح شده و سرمشق ديگران باشد. گاهى نيز مى‏توان با ارائه نشانه‏ها و علامت‏هاى انسانهاى وارسته آنها را شناساند. روزى پيامبر اكرم(ص) رو به مردم كرده و فرمود: آيا مى‏خواهيد مؤمن واقعى را بشما معرفى كنم؟ مؤمن كسى است كه انسانهاى با ايمان او را بر جان و مال خود امين بدانند.(15) 5 – تشويق و تكريم انسانهاى امين‏
تشويق در روح و جان آدمى اثر فوق العاده و معجزه آسائى دارد و او را در انجام كار مصمم‏تر مى‏كند چرا كه هر انسانى طبعاً خودش را دوست دارد و احترام و قدرشناسى ديگران عزت نفس او را تقويت كرده و از ته دل مسرور مى‏سازد. اين شيوه محركى بسيار قوى براى رساندن افراد تشويق شده به سوى اهداف مطلوب مى‏باشد. آرى تكريم و تشويق، افراد را در مداومت آن عمل به شوق مى‏آورد و او را ناخواسته به سوى تكرار عمل مى‏كشاند. در مقابل ناسپاسى، دلسردى و يأس بدنبال دارد. على(ع) مى‏فرمايد: هرگز نيكوكار و بدكار در نزد تو يكسان نباشند زيرا چنين روشى نيكوكار را در كار نيك بى رغبت كرده و بدكار را به سوى كار بد سوق مى‏دهد.(16) تجربه نشان داده است كه هرگاه متوليان و دست اندركاران جامعه در مقابل فردى كه فعاليت‏هاى دلسوزانه و مخلصانه انجام مى‏دهد بى‏تفاوت باشند و عمل نيك وى را مورد ستايش و تحسين قرار ندهند او براى ادامه فعاليت‏هاى دلسوزانه كمتر علاقه نشان مى‏دهد و يا مأيوس مى‏شود.
از منظر اسلام اصل تشويق و تنبيه به عنوان يك اصل مسلّم تربيتى پذيرفته شده است و اساساً وجود بهشت و جهنم، انذار و تبشير پيامبران و آيه‏هاى مربوط به پاداش و كيفر، وعده و وعيدهاى شوق‏انگيز و هراسناك و ساير موارد جلوه‏هائى از تشويق و تنبيه است.
خداوند متعال حضرت يوسف(ع) را به خاطر امانتدارى و حفظ ناموس مردم در نوجوانى، تشويق و ستايش مى‏كند و او را با صفات زيباى “امين”، “محسن”، “متقى” و “مخلص” تحسين كرده و علاوه بر اعطاى حكومت دنيوى، وعده پاداش نيك اخروى و فضل و رحمت الهيه به وى مقرر داشته و دوازدهمين سوره قرآن را به تمجيد و تكريم از آن شخصيت وارسته و امين اختصاص داده است. امام صادق(ع) نيز عبدالرحمن بن سيابه را بخاطر اداى امانت تشويق و تحسين نمود. در هر صورت براى تقويت روحيه امانتدارى در افراد، جوانان، مسئولين و ساير رده‏هاى اجتماعى بهتر است از اين شيوه قرآنى بهره بگيريم. بدون ترديد تشويق كارگزاران امين، متصدّيان درستكار و مديران و مجريان و كارگران و كارفرمايان و ساير آحاد مردمى كه امانتدارى خود را به نوعى در جامعه ثابت كرده‏اند نتايج خوب و ثمر بخشى را به دنبال خواهد داشت. 6- استفاده از هنر
انسان طبيعتاً از هنر لذت مى‏برد و از شيوه‏هاى متنوع و جديد نيرو مى‏گيرد، چه زيباست براى انتقال و آموزش صفات نيك از روشهاى هنرى و القاءات غير مستقيم بهره گيريم. به كارگيرى هنر و شيوه‏هاى جديد عصر در قالب فيلم، كارتون، تآتر، نقاشى، خط، مسابقه، معمّا، شعر، سرود، خاطره، قصه، برنامه‏هاى رايانه‏اى و…مى‏تواند ما را در ترويج آموزه‏هاى اخلاقى و دينى يارى كند. اگر بجاى اين همه برنامه‏هاى بى خاصيت و گاهى زيانبار هنرى، تلويزيونى و سينمائى، بازيگران و هنرپيشه‏ها در نقش انسانهاى امين و درستكار البته با پشتوانه‏اى قوى و…عمل كنند يقيناً در تمام مردم بويژه در نسل جديد نفوذ خواهند كرد و ويژگى‏هاى اخلاقى و معنوى را خواهند پذيرفت.
اين برنامه‏هاى هنرى، اگر با سوژه‏هاى مثبت و با شيوه‏هاى صحيح تربيتى تنظيم و اجرا گردد، ضمن بيان وقايع تاريخى، معرفى زندگى و شخصيت افراد صالح، آشكار ساختن آثار سوء انحرافات و كجرويهاى افراد خائن و منحرف، روح و قلب مخاطبان خود را تسخير كرده و تا عمق حوادث وقايع آنان را با خود همراه مى‏كند و با همين شيوه مى‏توان الگوهائى ملموس و محسوس از افراد امين در اذهان مخاطبان مجسم ساخته و گفتار و رفتار آنان را سرمشق قرار داد.
در فرهنگ اسلامى براى تربيت افراد استفاده از خلاقيت‏هاى هنرى و روش‏هاى غير مستقيم جايگاه ويژه‏اى دارد. بخش اعظمى از تربيت‏هاى قرآنى با بهره‏گيرى از هنر قصه، تمثيل، موزون و همگون بودن آيات – كه جذابيت ويژه‏اى براى خواننده و شنونده دارد – حركات نمايشى(مانند داستان آموزش خاك سپارى جنازه هابيل براى قابيل توسط حركت نمايشى دو كلاغ و يا مرافعه نمايشى دو فرشته در پيش حضرت داوود(ع)) شيوه سؤال و جواب و ساير روشهاى هنرى بيان شده است.
خداوند متعال تأثير هنر در انحراف مردم را در قرآن كريم بيان كرده و به آثار سوء خيانت سامرى كه با يك هنرنمائى (مجسمه سازى) همراه بود اشاره مى‏فرمايد و همچنين با نقل قصه‏هاى شيرين و جذّاب به فوائد و آثار امانتدارى و عواقب زشت خيانت در امانت مى‏پردازد.
حضرت امير مؤمنان على(ع) در برابر خواست نامشروع برادرش عقيل، كه از آن حضرت تقاضا مى‏كرد مقدارى گندم از بيت المال مسلمانان به صورت غير قانونى به او بدهد و در امانت مردم خيانت كند؛ ميله‏اى آهنى داغ كرده و به دست او نزديك نمود. آنگاه كه او حرارت آتش را احساس كرد بانگ ناله‏اش بلند شد. امام (ع) به او فرمود: «اتئنّ من حديدةٍ احماها انسانها للبعه و تجرّنى الى نارٍ سجرها جبّارها لغضبه؛(17)آيا تو از آهن پاره‏اى كه آدمى آنرا براى بازى خود (در ضمن يك حركت نمايشى) سرخ كرده ناله مى‏كنى؟ و مرا بسوى آتشى كه خداوند قهار آنرا از روى خشم خويش افروخته، مى‏كشانى؟! و بدين ترتيب آثار خيانت را عملاً به او فهمانيد. 7- تكرار و مداومت‏
اهميت تكرار و دوام پى‏گيرى در يك برنامه ترتيبى و پرورش اخلاقى و رشد خصلت‏هاى نيك، در نهاد انسانها بر كسى پوشيده نيست. در بيان فرق ميان تعليم و تربيت گفته‏اند: كه در تربيت،تكرار و ممارست يك اصل اجتناب‏ناپذير است. تكرار موجب مى‏شود تا خصلت‏هاى پسنديده‏اى كه مورد نظر مربّى است در عمق جان مخاطب نفوذ كرده و به صورت يك عادت و ملكه درآيد.
براى ترويج امانتدارى لازم است كه اين موضوع در رأس برنامه‏هاى تبليغى، فرهنگى قرار گيرد، موضوعات امانتدارى پى‏گيرى شود و پيامها و برنامه‏هاى مربوطه به صورت مداوم تكرار شود.
در برنامه آموزشى و تربيتى پيشوايان دين ما اين شيوه به صورت گسترده‏اى مورد بهره‏بردارى قرار گرفته است، دستورات اكيد به مداومت در نماز و روزه و بطور كلى انجام دائمى تكاليف شرعيه، توصيه و ترغيب به تلاوت مكرر قرآن، تكرار برخى آيات بيش از سى مرتبه و توصيه به زنده نگه داشتن ايام اللّه، ياد و نام و خاطره اهل بيت(ع) (بويژه عزادارى امام حسين(ع)) ترغيب به زيارت‏هاى مكرر، دعاها و مراسم‏هاى مذهبى،ممارست به كارهاى پسنديده و صفات نيكو، نمونه‏هائى از روش تكرار در فرهنگ اهل بيت(ع) است. آنان براى عمق بخشيدن به روحيه امانتدارى در روح و جان مسلمانان با پيامهاى متعدد بيان فوائد و بركات آن سعى مى‏كردند كه آنرا به صورت يك عادت در وجود افراد در آورند. تكرار موضوع امانت و امين در آيات قرآن و صدور اخبار و احاديث فراوان كه موجب فتح بابى در متون روائى و فقهى شده است، نشانگر بهره‏مندى پيشوايان معصوم ما از شيوه تكرار و مداومت مى‏باشد. پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. تحف العقول، ص 299. 2. وسائل، ج 19، ص 69. 3. تحف العقول، ص 316. 4. وسائل الشيعه، ج 19، ص 67. 5. تفصيل اين بخش را در مقاله آثار امانتدارى از نگارنده مى‏توانيد مطالعه كنيد. 6. غررالحكم، حديث 9009. 7. الكافى، ج 5، ص 134. 8. بحارالانوار، ج 47، ص 384. 9. انى لكم رسول امين، اين آيه شريفه مكرر در مورد پيامبران الهى در قرآن بيان شده است. 10. فروغ ابديت، ج 1، ص 190. 11. حيوةالقلوب، ج 2، ص 461. 12. حليه الابرار، ج 2، ص 30. 13. سوره احزاب، آيه 21. 14. وسائل الشيعه، ج 19، ص 67. 15. اصول كافى، باب مؤمن و علاماته، ح 19. 16. نهج البلاغه، عهدنامه مالك اشتر. 17. نهج البلاغه، خطبه 224.