اى على اى بىنهايت بىكران
اى جهان بىكران در تو نهان
اى على اى آفتاب كوى عشق
مىدهد كوى ولايت بوى عشق
در آن دوران كه اعراب جاهلى شبه جزيره عربستان در تاريكى و ظلمت محض به پرستش بتها مشغول بودند و جنگ و خون ريزى بين قبايل همهجا را فرا گرفته بود، خداوند كاملترين دين را به دست خاتم رسولان و پيامبر رحمت بر مردم عرضه داشت، بعد از تلاش بى وقفه آن حضرت آرام آرام بين مردم بدوى و صحرا نشين آن روزگار الفت و همدلى و برابرى و برادرى ايجاد، و مدينه تبديل به مدينه فاضله گشت، و همه مردم، مهاجر و انصار به عنوان مسلمان گرد پيامبر جمع شدند، و امّت اسلامى را در آن زمان بوجود آوردند، و گرچه عدهاى منافق بودند ولى با وجود پيامبر اكرم(ص) جرأت اظهار نيات پليد خويش را نداشتند: ولى بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) همه چيز دگرگون شد و اتفاقاتى رخ داد كه پايه و اساس اختلاف در امّت اسلام و در اقلّيت قرار گرفتن اهلبيت عصمت و طهارت(ع) پديد آمد، از مهمترين اتفاقات مسأله رهبرى و جانشينى پيامبر اكرم(ص) بود.
امّا از آنجا كه پيامبر اكرم(ص) اين آينده شوم را مىديد از همان آغاز بعثت بارها و بارها على(ع) را به عنوان شايستهترين فرد، و منتخب از جانب خداوند براى امر امامت معرّفى نمودند. شاهد اين ادّعا احاديث فراوانى است كه از آن حضرت در اين زمينه رسيده است از جمله: حديث يوم الدّار(1) حديث منزلت(2) حديث معروف ثقلين، و حديث غدير كه در ضمن خطبه غديريّه آن حضرت آمده است. آنچه پيش رو داريد نگاهى است گذرا به خطبه غدير و مطالبى كه درباره اميرمؤمنان در آن آمده است: 1- على خليفه بعد از من است
بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: «خداوند بر من چنين وحى كرده است: «اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن و اگر انجام ندهى، رسالت او را نرساندهاى و خداوند تو را از مردم حفظ مىكند.»(3)
اى مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكردهام، جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام رساند… و مرا مأمور كرد كه در اين محل اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم «ان علىّ بن ابى طالب اخى و وصيّى و خليفتى و الامام من بعدى، الّذى محلّه منّى محل هارون من موسى الّا انه لانبىّ بعدى و هو وليّكم بعد اللّه و رسوله؛ به راستى على بن ابىطالب برادر، وصى و جانشين من و امام بعد از من است. كسى كه نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است، جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست و او صاحب اختيار شما (و سرپرست شما) بعد از خدا و رسولش مىباشد.»(4)
جملات فوق با صراحت تمام اعلام مىدارد كه خليفه و امام بعد از پيامبر اكرم(ص) اميرمؤمنان على(ع) است و اين جملات صريح هيچ توجيه ديگرى غير از خلافت را نمىپذيرد. 2- آيه ولايت درباره حضرت على(ع) است
آنگاه فرمود: خداوند درباره ولايت و امامت على (ع) (آياتى نازل نمود و از جمله) در آيهاى از قرآنش مىفرمايد: «انّما وليّكم اللّه و رسوله والّذين آمنوا الّذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون؛(5) سرپرست شما فقط خدا و رسول خدا و كسانى هستند كه ايمان آورده و نماز را برپا داشته و زكات (صدقه) را در حال ركوع، و على بن ابىطالب كسى بود كه نماز را برپا داشت و صدقه را در حال ركوع (در راه خدا به فقير) داد. و على كسى است كه در همه حال اراده خدا داشت (و جز رضايت خداوند چيزى نخواست).» و آنگاه در ادامه فرمود: مردم آيه تبليغ درباره على(ع) نازل شده است و خدا در آن تهديد كرده اگر ابلاغ نكنم رسالت الهى من ناتمام مانده است. 3- اطاعت على واجب و مخالفت او ممنوع است
براى تأكيد بيشتر مسأله امامت و خلافت فرمود: بدانيد اى مردم! «انّ اللّه قد نصبه لكم وليّاً و اماماً مفترضة طاعته على المهاجرين و الانصار…و على البادى والحاضر و على الاعجمى و العربى و الحرّ و المملوك و الصغير و الكبير و على الابيض و الاسود؛براستى خداوند على را به عنوان ولى (و سرپرست) شما و امام شما نصب كرده است كه اطاعت او بر مهاجر و انصار، بيابانى و شهرى، عرب و عجم، آزاده و برده، بزرگ و كوچك، سفيد و سياه واجب است» هرچه بگويد و فرمان دهد واجب الاطاعت است.
«و على كل موحد ماض حكمه، جائز قوله نافذٌ امره ملعونٌ من خالفه مرحوم من تبعه و من صدّقه فقد غفر اللّه له و لمن سمع منه و اطاع له؛ بر هر خداپرستى حكمش واجب و سخنش لازم و امرش نافذ است. ملعون (و دور از رحمت خدا) است آنكه او را مخالفت كند و مورد رحمت الهى است كسى كه او را متابعت و تصديق نمايد. پس خدا ببخشد على را و كسى را كه سخن او را شنيد و اطاعت كرد.»(6) 4- امامت در نسل على(ع)
پيامبر اكرم(ص) در غدير به بيان امامت اميرمؤمنان (ع) بسنده نكرد در چندين مورد مسأله امامت را در طول زمان، و در نسل على(ع) بيان و تصريح نمود از جمله فرمود: «ثمّ من بعدى علىٌ وليّكم و امامكم بامر اللّه ربّكم، ثم الامامة فى ذريتى من ولده الى يوم تلقون اللّه و رسوله لاحلال الّا ما احلّه اللّه و رسوله و هم ولا حرام الّا ما حرّمه اللّه و رسوله و هم؛(7) و بعد از من على صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند، پروردگار شماست و سپس امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزى كه خدا و رسولش را ملاقات كنيد. حلالى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال كرده باشند و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان حرام كرده باشند…». 5 – مخالفت با ولايت على قابل بخشش نيست
براى تحكيم پايههاى امامت على(ع) بارها مردم را از مخالف با آن حضرت ترساند و شديداً تهديد نمود كه اگر كسانى مخالف امامت آن حضرت باشند جرمشان قابل بخشش نيست، به اين جهت فرمود: «معاشر النّاس فضّلوه فقد فضّله اللّه، و اقبلوه فقد نصبه اللّه، معاشر النّاس انّه امامٌ من اللّه، ولن يتوب اللّه على احدٍ انكر ولايته ولن يغفر له حتماً على اللّه ان يفعل ذلك بمن خالف امره فيه، و ان يعذّبه عذاباً نكراً ابد الابد و دهر الدهور…؛ اى مردم خدا على (ع) را (بر همه) برترى داده است شما هم او را برترى دهيد، و روى آوريد به على(ع) به راستى خدا او را نصب نموده است (براى امامت) اى مردم به راستى او امامى است از طرف خدا، هر كس ولايت او را انكاركند خداوند توبه او را نمىپذيرد و او را نمىبخشد و بر خدا است كه همين رفتار را با كسى داشته باشد كه با فرمان او مخالفت كند و او را دچار عذاب سختى براى هميشه و ابد نمايد.»(8) ممكن است برخى افراد در اين سخنان روا دارند كه چگونه انكار امامت باعث عذاب ابدى مىشود، پيامبر اكرم(ص) براى رد اين ترديد فرمود: «فمن شكّ فى ذلك فقد كفر كفر الجاهلية الاولى و من شكّ فى شىءٍ من قولى فقد شكّ فى الكل منه و الشّاك فى ذلك فله النّار؛ هر كس در اين باره شك كند، مانند كفر جاهليت نخستين كافر شده است و هر كس در چيزى از سخن من شك كند در همه آنچه (بر من نازل شده) شك كرده، و شك كننده در اينباره جايگاهش در آتش است. 6- على برترين مردم بعد از من است
در فراز بعدى علاوه بر اثبات فضيلت على(ع) بر تمام مردم بعد از خود، ولايت تكوينى خود و امامان را به اثبات رسانده لذا فرمود: «معاشر النّاس فضّلوا عليّاً فانّه افضل النّاس بعدى من ذكرٍ و انثى بنا انزل اللّه الرزق و بقى الخلق؛اى مردم! على را برترى دهيد، زيرا او برترين مردم از مرد و زن بعد از من است به (بركت و) وسيله ما خداوند روزى را نازل مىكند و (به بركت ماست كه هستى دوام دارد) خلقت پايدار است.»(9) اين مطلب همان است كه در روايات ديگر آمده كه اگر لحظهاى هستى از حجّت و امام خالى باشد تمام هستى از هم خواهد پاشيد و زمين اهلش را فرو خواهد برد. 7- على(ع) و اهلبيت ثقل اصغرند
در فراز ديگر باز حديث ثقلين را گوشزد مردم نموده و دوباره همراهى قرآن و اهلبيت را و عدم جدايى آن دو را از هم گوشزد نموده و فرمود: «معاشر النّاس انّ عليّاً و الطيبين من ولدى هم الثقل الاصغر و القرآن هو الثقل الاكبر و كلّ واحد مبنىءٌ صاحبه و موافقٌ له، لن يفترقا حتّى يردا علىّ الحوض؛ اى مردم! براستى على و فرزندان پاك من ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر الهى است اين دو از همديگر خبر داده و همديگر را تأييد مىكنند، هرگز از هم جدا نمىشوند تا در حوض (كوثر) بر من وارد شوند.»(10) 8 – على مفسّر قرآن و جامع الكلمات
براى همراه بودن قرآن و اهلبيت وجوه مختلفى بيان شده است كه برخى از آنها در جملات فوق مورد اشاره قرار گرفت، يكى از وجوه اين است كه قرآن را بايد اهل بيت تفسير كنند و هر تفسيرى كه از غير اهلبيت منشأ گيرد، تفسير واقعى قرآن نيست، لذا هميشه حضور امامى از اهلبيت در كنار قرآن لازم و ضرورى است، لذا پيامبر اكرم(ص) در فراز بعدى خطبه غدير فرمود: «معاشر النّاس هذا علىّ اخى و وصيّى و داعى علمى و خليفتى على امّتى و على تفسير كتاب اللّه عزّ و جلّ و الدّاعى اليه و العامل بمايرضاه و المحارب لاعدائه، و الموالى على طاعته، و الناهى عن معصيته، خليفة رسول اللّه و امير المؤمنين…؛(11) اى مردم اين على برادر و وصى و مخزن علم من، و خليفه من بر امتم است (جانشين من) در تفسير كتاب خداى عزيز و جليل و دعوت كننده به آن است و عمل كننده به آنچه كه پسند خدا در آن است و مبارزه كننده با دشمنان خدا، و دوستدار مطيعان خدا، و بازدارنده از معصيت، خليفه خدا و اميرمؤمنان است.» 9- امامت على (ع) باعث كمال دين
راستى دين بى امامت ناقص، و قرآن بى حجّت نامفهوم، و هستى خالى از امام مهدوم و نابود شدنى خواهد بود، در همين راستا پيامبر اكرم(ص) فرمود: «معاشر النّاس انّما اكمل اللّه عزّ وجلّ دينكم بامامته، فمن لم يأتمّ به و بمن يقوم مقامه من ولدى من صلبه يوم القيامة و العرض على اللّه عزّ و جلّ فاولئك حبطت اعمالهم و فى النار هم خالدون؛(12) اى مردم همانا خداوند با امامت او دين شما را كامل نمود، پس كسى كه او را و كسانى كه جانشين او هستند از فرزندان من از نسل او تا روز قيامت و زمان عرضه شدن بر خداوند امام نداند اعمالش نابود شده و در جهنم ابدى خواهد بود.» 10 – رابطه على (ع) با پيامبر(ص)
عظمت يك فرد در برخورد او با رهبر و پيامبر خويش بخوبى نمايان مىشود، على (ع) در اين بخش نيز سرآمد روزگار است چرا كه بهترين و بيشترين حمايت را از پيامبر اسلام داشت، و جز در راه رضايت الهى و رسولخدا(ص) قدم برنداشت. خوب است از زبان خود پيامبر بشنويم كه فرمود: «معاشر النّاس هذا علىٌّ انصركم لى واحقكم بى و اقربكم الىّ و اعزّكم علىّ و اللّه عزّ و جلّ و انا عنه راضيان؛اى مردم اين على يارى كنندهترين شما نسبت به من، و سزاوارترين شما نزد من، و نزديكترين فرد در در پيشگاه من، و عزيزترين شما نزد من مىباشد. و خداى عزيز و جليل و من از او راضى هستيم.» در سطور بعد فرمود: «او ياور دين خدا، دفاع كننده از رسول خدا، پاكيزه و هدايت شده و هدايتگر است، پيامبر شما بهترين پيامبر، وصى شما بهترين وصى و فرزند او برترين اوصياء هستند. 11- على(ع) در قرآن
هميشه اين بحث مطرح بوده كه چند آيه از قرآن درباره على (ع) است؟ دويست آيه، پانصد، يا بيشتر؟ پيامبر اكرم(ص) به اين پرسش اين گونه پاسخ مىدهد: «و ما نزلت آية رضىً الّا فيه و ما خاطب اللّه الذين آمنوا الّا بدأ به و لا نزلت آية مدحٍ فى القرآن الّا فيه، ولاشهداللّه فى الجنّة فى «هل اتى على الانسان» الّا له و لا انزلها فى سواه و لامدح بها غيره؛ هيچ آيهاى درباره خشنودى (خدا) نازل نشده است مگر درباره اوست، و با مؤمنين در قرآن سخن نگفته جز آنكه به او آغاز نموده، و هيچ آيه مدحى وارد نشده است جز آنكه درباره اوست. و شهادت به پاداش بهشت در سوره هل اتى جز براى او نيست و جز درباره او و در مدح او نازل نشده است در فراز ديگر فرمود: «معاشر النّاس القرآن يعرّفكم ان الائمة من بعده ولده و عرّفتكم انه منى و انا منه حيث يقول اللّه عزّ و جلّ «كلمة باقية فى عقبه»(13) و قلت: لن تضلّو ما ان تمسّكتم بهما؛(14) اى مردم! قرآن به شما معرّفى مىكند كه امامان بعد از على فرزندان اوست و من نيز گفتم به شما كه على از من و من از او هستم، قرآن مىگويد: «كلمه باقى مانده است در نسل او» و من نيز گفتم: اگر به قرآن و اهلبيت تمسّك جوييد هرگز گمراه نمىشويد. 12 – فرزندان پيامبر(ص) از نسل على(ع) است
پيامبر(ص) اين سنّت خرافى را شكست كه فرزند دختر، فرزند انسان شمرده نمىشود چنان كه عرب جاهلى چنين بودند كه فقط فرزندان پسر را فرزندان خويش مىدانستند نه فرزندان دختر را(15) ولى پيامبر اكرم(ص) فرمود: «معاشر النّاس ذرية كل نبىّ من صلبه و ذريتى من صلب علىّ؛(16) اى مردم! نسل هر نبى از صلب خودش بود، ولى ذريه من از نسل على است.» به همين جهت است كه به امامان معصوم (ع) يابن رسول اللّه گفته مىشود، و ذريّه رسول خوانده مىشوند. 13- دوستان و دشمنان على(ع)
على ميزان سنجش الهى است، و دوستى و دشمنى او معرّف شخصيّت واقعى افراد. راستى اگر همه به گرد دوستى على(ع) حلقه مىزدند جهنّم و عذابى در كار نبود، امّا چه مىشود كرد كه افراد شقى و فاسد هميشه در جامعه حضور داشته و دارند، به اين جهت پيامبر اكرم(ص) فرمود: «الا انّه لا يبغض عليّاً الّا شقىٌ و لا يتوالى عليّاً الّا تقى و لا يؤمن به الّا مؤمنٌ مخلصٌ(17)
بيدار به راستى دشمن نمىدارد على را جز شقى و دوست نمىدارد على را جز انسان با تقوى و ايمان نمىآورد به او جز مؤمن بااخلاص.»
در بخش ديگر فرمود: «الا انّ اعداء علىّ هم اهل الشقاق و النفاق و اخوان الشياطين الّذين يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً؛ بيدار باشيد دشمنان على اهل شقاوت و نفاقند و برادران شياطين كه بعضى بر بعض ديگر سخنان فريبنده از روى غرور القاء مىكنند».
آنگاه فرمود: دوستان على و اهلبيت كسانى هستند كه ايمان دارند به خدا و آخرت (18) و ايمان خويش را به ستم نيالودهاند(19) آنها بدون حساب وارد بهشت مىشوند(20) و…(21). 14- على اوّلين وصى و مهدى آخرين آنها
اشاره شد كه در غدير فقط امامت على (ع) مطرح نبوده بلكه امامت تمامى امامان دوازدهگانه مطرح و با تأكيد زياد بيان شده است. از جمله فرمود: «انى نبىّ و علىّ وصيى الا انّ خاتم الانبياء منّا القائم المهدى؛ براستى من پيامبرو على وصى من است. بيدار باشيد كه آخرين امامان مهدى قائم از ماست».(22) 15- گرفتن بيعت براى على(ع) و امامان
حضرت سخنان خويش را ادامه داد تا رسيد به جمله معروف «من كنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه…؛ هر كس من صاحب اختيار اويم، اين على صاحب اختيار اوست» تا مىرسد به اينجا كه بدانيد كه من با خدا بيعت و على با من بيعت كرده است و من از جانب خدا براى او از شما بيعت مىگيرم…
اى مردم! شما بيش از آن هستيد كه با يك دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است «ان آخذ من السنتكم الاقرار بما عقدت لعلىٍّ من امرأةٍ المؤمنين و من جاء بعده من الائمّة…؛ كه درباره آنچه براى على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او مىآيند و از نسل من و اويند منعقد نمودم از زبان شما اقرار بگيرم «فقولوا باجمعكم انا سامعون مطيعون راضون منقادون لما بلّغت عن ربّنا و ربّك فى امر علىٍّ و امر ولده من صلبه من الائمة» سپس همگى چنين بگوييد: ما شنيديم و اطاعت مىكنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مىآوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت درباره امامت امامان، على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مىآيند به ما رساندى بر اين مطلب با قلبهايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مىكنيم. بر اين عقيده زندهايم و با آن مىميريم و با آن محشور مىشويم، تغيير نخواهيم داد و تبديل نمىكنيم و شك نمىكنيم و انكار نمىنماييم و ترديد به دل راه نمىدهيم و از اين قول بر نمىگرديم و پيمان را نمىشكنيم.»(23)
آنگاه فرمود: «معاشر النّاس فبايعوا اللّه و بايعونى و بايعوا عليّاً اميرالمؤمنين و الحسن و الحسين و الائمة كلمة باقية؛اى مردم! با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرمؤمنان و حسن و حسين و امامان از ايشان به عنوان كلمه باقيه بيعت كنيد»(24) و اضافه فرمود: هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است و هر كس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر بزرگى عنايت مىفرمايد…». 16- پيشگامان در بيعت
پيشگامان هر كار خير از ارزش و عظمت خاص برخوردار است، و قرآن نيز دستور داده كه در انجام كار خير پيش قدم باشيد «سارعوا الى الخيرات»(25) و پيشگامان در اسلام و جهاد را مىستايد «والسابقون السابقون اولئك المقرّبون»(26) منتهى مهمتر از پيشگامى حفظ پيشگامى است، آيا اين پيشگامان تا آخر خط ماندند؟ پاسخ اين پرسش را تاريخ بخوبى بيان نموده و در آينده به آن اشاره مىكنيم، اكنون بايد ديد سابقان در بيعت چه كسانى بودند.
مردم به سوى پيامبر اكرم(ص) و على(ع) هجوم آوردند و مىگفتند: «آرى شنيديم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و دستمان اطاعت مىكنيم» آنگاه به عنوان بيعت با پيامبر(ص) و على(ع) دست مىدادند و به آنها تبريك مىگفتند: «فكان اوّل من صافق رسول اللّه (ص) الاوّل و الثانى و الثالث و الرّابع و الخامس و باقى المهاجرين و الانصار و باقى الناس عن آخرهم على قدر منازلهم؛ پس اوّل كسانى كه به پيامبر دست داد اوّلى(ابوبكر)و دوّمى (عمر) و سوّمى (عثمان) و چهارمى و پنجمى بودند، آنگاه مهاجرين و انصار و باقى مردم به ترتيب منزلتشان بيعت نمودند. 17- پيشگامان ثابت قدم رستگارند
انسانها چهار دستهاند، برخى از اوّل تا آخر خوب و روبراه هستند، گروه دوّم از اوّل تا آخر گمراه و بى راهه مىروند، گروه سوم كسانى هستند كه از اوّل منحرف و گمراهند، ولى عاقبت هدايتپذير مىشوند، گروه چهارم كه از همه بيچارهتر و زيانكارتر است كسانى هستند كه از اوّل در مسير و پيشگامند ولى عاقبت گمراه و منحرف مىشوند، و بر صراط مستقيم تا ابد نمىمانند، پيشگامان در بيعت غدير اگر جزء گروه دوّم نمىباشند، يقيناً مصداق گروه چهارم شدند، همينها اوّل كسانى بودند كه سر از سقيفه درآوردند و پيشگام در بيعت شكنى شدند، لذا پيامبر اكرم(ص) هشدار داد و فرمود: «معاشر النّاس السابقون الى مبايعته و التسليم عليه بامرة المؤمنين اولئك الفائزون فى جنات النعيم؛ پيشگامان در بيعت با او (على) و دوستى او و تسليم شدن به عنوان حاكم مؤمنين (و ماندن بر اين بيعت) رستگارند در بهشت نعيم.»(27) و آخرين سخن ما اين است كه خدايا ما را تا آخرين لحظه بر امامت و ولايت على و اولادش ثابت قدم بدار. پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. «هذا اخى و وصيّى و خليفتى فيكم ؛ اين (على) برادر و خليفه بعد از من در ميان شما است. ر.ك تاريخ ابن اثير، بيروت دارصادر 1399 ه،ج 2، ص 63 و بحارالانوار، داراحياء التراث، ج 38، ص 144. 2. اما ترضى ان تكون بمنزلة هارون من موسى، اى على راضى نيستى كه نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى باشى؛ ر ك صحيح بخارى، داراحياء التراث، ج 5، ص 24. 3. سوره مائده، آيه 67. 4. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، داراحياء التراث، ج 37، ص 206 و عوالم ج 15، ص 307 و الغدير، ج 1، ص 12. 5. سوره مائده، آيه 55. 1، بحار، همان، ص 207. 6. همان، ص 207 – 208. 7. همان، ص 208. 8. همان، ص 208 – 209. 9. همان، ص 209. 10. همان، ص 209. 11. همان، ص 210. 12. همان، ص 210. 13. سوره زخرف، آيه 28. 14. بحار، ج 37، همان، ص 215. 15. اين شعر منسوب به دوران جاهلى است كه بنونا بنو ابنائنا…. 16. بحارالانوار، همان، ج 37، ص 210. 17. همان. 18. سوره مجادله، آيه 22. 19. سوره انعام، آيه 82. 20. سوره مؤمن، آيه 40. 21. بحار، همان 7 ص 213 با تلخيص. 22. همان، ص 213. 23. همان، ص 218- 219. 24. همان، ص 219. 25. سوره آل عمران، آيه 133. 26. سوره واقعه، آيه 11. 27. بحار، همان، ج 37، ص 217.