سپيده سخن
در يكصد سال اخير با طرح نهضت احياى فكر دينى در منطقه آفريقا، شبه قاره هند و منطقه خاورميانه توسط انديشمندان مصلحى همچون سيد جمال الدين اسدآبادى، اقبال لاهورى، محمد عبده، كواكبى و ديگر شخصيتهاى متفكر اسلامى حركات جديدى به وقوع پيوست. اين انديشه انقلابى در ايران در نهضت تنباكو، انقلاب مشروطيت و نهضت ملى ايران به رهبرى علماء و انديشمندان دينى به ويژه چهرههاى ارزندهاى همچون ميرزاى شيرازى بزرگ، شهيد شيخ فضل اللّه نورى، آيت اللّه كاشانى، شهيد نواب صفوى و در نهايت در پديد آمدن انقلاب اسلامى ايران به رهبرى بزرگ رهبر حركت اسلامى در جهان معاصر ظهور يافت. گسترش شعاع حركتهاى اسلامى در سراسر جهان، استكبار جهانى را بر آن داشت كه براى مقابله جدّى با اين حركتهاى شتابنده و انقلابى كه تمام منافع شان را در معرض خطر قرار داده است به مقابله و مبارزه برخيزد. چرا كه سياست استكبار جهانى چه در دوره نفوذ استعمار پير انگليس و يا در دوران سلطه آمريكا بر بخش عمدهاى از مناطق جهان بر جلوگيرى و خاموش نمودن شعلههاى انقلاب در سطح جهان استوار گرديده بوده و در طول قرنهاى اخير اين سياست آنان همچنان ادامه يافته است.
امّا همان گونه كه خداوند متعال وعده داده است: «و لا يحيق المكر السىّء الّا باهله؛(1) نيرنگهاى بد و انديشههاى زشت تنها دامان صاحبانش را مىگيرد». همه توطئهها و نقشههاى شياطين شرق و غرب به خودشان برگشته و نقش بر آب شده است. پرواضح است كه اين رويه و سنت الهى در ناكام گذاشتن اهل باطل تا زمانى ادامه خواهد يافت كه ملت مسلمان ايران و متوليان نظام جمهورى اسلامى ايران با خلوص نيت در مسير الهى گام بر مىدارند امّا اگر خداى نخواسته روزى از اين مسير منحرف شوند و يا انگيزههاى غير الهى را در اقدامات خود مد نظر داشته باشند آنگاه ديگر نمىتوان به اميد امدادهاى الهى چشم دوخت چرا كه خداوند متعال مىفرمايد: «ان تنصروا اللّه ينصركم و يثبّت اقدامكم؛(2) اگر آئين خدا را يارى كنيد او هم شما را يارى خواهد كرد و گامهايتان را استوار مىگرداند.» امّا خداوند متعال اين وعدهاش را مشروط به استوارى در راه حق و صراط مستقيم قرار داده است و اگر از اين طريق مسلمانان تخطّى كنند ديگر دست غيبى الهى بر سر آنان سايه افكن نخواهد بود خداوند متعال فرمود: «عسى ربّكم ان يرحمكم و ان عدتم عدنا؛(3) اميد است پروردگارتان به شما رحم كند امّا هرگاه(از راه حق) برگرديد ما هم (از انديشه امداد و يارى شما) بر مىگرديم.
همچنان كه در مدت 25 سال گذشته شاهد بودهايم دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامى ايران چه در داخل و چه در خارج لحظهاى از طرحهاى خائنانه و نقشههاى شيطانى خود دست نكشيدهاند و همواره انديشه سقوط نظام اسلامى را در سر پروراندهاند.
اساساً ماهيت نظام اسلامى و ساختار تشكيلاتى جبهه كفر چنين اقتضاء مىكند كه مادامى كه از اسلام و ارزشهاى اسلامى در منطقه خاورميانه بويژه كشور اسلامى ايران دفاع مىشود دشمنان اسلام براى محو كامل آن از هيچ تلاشى فروگذارى نكنند زيرا با تحقق اهداف آسمانى دين مبين اسلام تمام سياستها و منافع جبهه كفر در خطر نابودى و در آستانه سقوط قرار مىگيرد و به طور حتم نابودى دشمنان اسلام را بدنبال دارد به همين جهت خداوند به پيامبر عظيم الشأن خويش هشدار مىدهد كه: «لنترضى عنك اليهود و لاالنّصارى حتّى تتبع ملّتهم؛(4) هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد مگر اينكه (بطور كامل) تسليم خواستههاى آنان شوى و از آئين آنان پيروى كنى!» انگيزهها و ريشههاى توطئه
خطر و تهديد كه استكبار جهانى براى منافع خود از ناحيه حركت اسلامى احساس مىكرد با استقرار جمهورى اسلامى در ايران وضعيت ديگرى پيدا كرد و آنچه كفر جهانى براى مقابله با آن جدّيت مىكرد با اقتدار تمام در قالب يك نظام سياسى در ايران متجلّى گرديد.
ديرى نپائيد كه اين حركت برق آسا از مرزهاى ايران بيرون رفت و تمام كشورهاى دنيا را در نورديد و با دميدن روح اميد و اطمينان به محرومان عالم، بيش از يك ميليارد مسلمان را تحت تأثير قرار داد. به همين جهت جرج شولتر وزير خارجه آمريكا گفت: «انقلاب اسلامى ايران خطرناكترين دشمن مشترك تمدّن غرب در سراسر تاريخ آن است».(5) دشمن با بسيج نيروهاى خود و با بهرهگيرى از امكانات بسيار گسترده راه كارهاى جديد و پيشرفتهاى را براى جلوگيرى از گسترش حركت اسلامى در جهان و سركوب انقلاب در امالقراى آن يعنى ايران طرح ريزى نمود و به كمك عوامل داخلى و خارجى خود به مرحله اجرا گذاشت. استاد حسن التلّ اردنى از معروفترين نويسندگان مجله «الدستور» در مورد ريشهها و علل توطئههاى دشمنان انقلاب اسلامى مىگويد: «رشد سريع ارزشهاى انقلاب اسلامى در ديگر جوامع، غرب را ناچار به چاره جوئى و نشان دادن واكنش كرده است و ما اين واكنش را در به راه انداختن جنگ هشت ساله عليه ايران و ديگر توطئههائى كه هر روزه در ايران راه مىاندازد، مىبينيم».
قبل از انقلاب اسلامى كشور ايران به عنوان يكى از حساسترين نقاط استراتژيك جهان در حوزه نفوذ غرب قرار داشت، زيرا بعد از پايان جنگ جهانى دوم به ويژه بعد از كودتاى 28 مرداد 1332، با ريشه كن شدن آخرين بقاياى نفوذ شوروى در ايران، غرب كاملاً نفوذ خود رادر اين كشور گسترش داد. برژينسكى، مشاور امنيّتى دولت زمان كارتر در اين مورد مىگويد: «ايران مهمترين پايگاه استراتژيك ما در خليج فارس پس از خروج انگليس از «شرق سوئز» به شمار مىرفت تخليه نيروهاى انگليسى از خليج فارس خلأ قدرتى در اين منطقه به وجود آورد و سياست آمريكا در آن زمان پركردن اين خلأ با افزايش قدرت نظامى ايران در وهله اول و عربستان سعودى در مرحله بعد بود…»(6)
به اين ترتيب در زمان پيروزى انقلاب اسلامى، به اعتراف سايروس ونس وزير خارجه وقت آمريكا: «در واقع ايران جانشين طبيعى و منطقى قدرت نظامى روبه زوال انگلستان در خليج فارس به شمار مىآمد.»
طوفان انقلاب اسلامى، اين پايگاه امن جهان غرب را به لرزه انداخت و تلاشهاى مكرر و بى ثمر امپرياليسم غرب، براى شكست انقلاب و جلوگيرى از فرجام پيروزمند آن به جائى نرسيد. با پيروزى انقلاب و استقرار نظام نوپاى جمهورى اسلامى، نظريه پردازان غرب به ارزيابى نشستند. سايروس ونس بر اين باور بود كه: «در ايران يك عامل، عمده ثبات در منطقه خليج فارس به شمار مىآمد. قدرت اين كشور هم امنيت گذرگاه حياتى خليج فارس براى كشتىهاى بازرگانى و كشتىهاى نفت كش غرب را تأمين مىكرد و هم سدّى در برابر مقاصد توسعه طلبانه شوروى به شمار مىرفت.»(7)
بر اين اساس از ديدگاه غربىها ايران از دو جهت عمده براى آنان ارزش حياتى داشت: 1- مهمترين پايگاه استراتژيك غرب
2- نقش ايران در تأمين نفت و تضمين امنيت خليج فارس به عنوان «انبار نفت جهان غرب» هرچند به خطر افتادن اين محور به تنهائى كافى بود كه ايران بعد از انقلاب اسلامى آماج سهمگينترين توطئهها قرار گيرد، امّا فرانسوا ميتران، به عنوان نظريه پرداز سوسياليسم – صهيونيسم و حلقه رابط ميان امپرياليسم غرب و كمونيسم شرق به پديده مهمتر در انقلاب ايران متوجه شد و بلوك شرق و غرب را متوجه خطر اساسى و تعيين كنندهاى ساخت كه قبل از وى غربىها از آن غفلت داشتند، او دقيقاً دو روز پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، در روز 24 بهمن 1357 به همفكران غربى و شرقى خود چنين هشدار داد: «انقلاب هائى از نوع انقلاب ايران، در كشورهاى همسايه نيز روى خواهد داد، مسلمانان زيادى در اطراف ايران، در عراق و آسياى مركزى، زندگى مىكنند. انقلاب ايران رژيمهاى منطقه را با خطر سقوط مواجه خواهد كرد.»(8)
دكتر ميشل جانسون در مقالهاى در نشريه «ژئوپوليتيكال استراتژيست» خطر رو به گسترش انقلاب اسلامى ايران را براى سياستمداران جهان غرب چنين گوشزد نمود: بنياد گرائى اسلامى(9) در سراسر جهان اسلام رشد قابل توجهى كرده است. از مراكش تا فيليپين، اسلام در حال گسترش است و به موازات رشد اسلام، نفوذ و منافع غرب شديداً تحت تأثير آن قرار مىگيرد. «بنياد گرائى اسلامى نيروئى پويا، متنفذ و پرجنب و جوش است كه قادر به مبارزه عليه منافع غرب در سراسر جهان اسلام است. جامعه مسلمين جهان از آن حالت ضعف و ناتوانى خود خارج شده و به يك قدرت بدل گرديده است».(10) تبليغات قوىترين ابزار توطئه
از آنجائى كه استحكام قدرتهاى استكبارى بر پايه تبليغات، تسليحات و اطلاعات پايه ريزى شده است و هر يك از اين ابزارها به نوبه خود نقش مهمى را در تثبيت قدرتهاى استكبارى ايفا نمودهاند. طبيعى است كه دشمنان اسلام در مواجهه با پديده حيرتانگيز انقلاب اسلامى ايران با تمام توان از اين حربههاى خود استفاده نمايند. امّا در اين ميان تبليغات از اهميت و كارآيى بيشترى برخوردار بوده است و حتى نسبت به آن دو ركن ديگر نقش زيربنائى و تعيين كننده دارد. اين عامل مهم در طول تاريخ همواره در راستاى تحكيم كفر جهانى و مقابله با حركتهاى ضد استعمارى و ضد استكبارى به ويژه در جهت مقابله با اسلام به كار گرفته شده است.
پس از پيروزى انقلاب، استكبار جهانى با رهبرى آمريكا بهرهگيرى از همه ابزارهاى تبليغاتى، هجوم گستردهاى را در سطح جهان اسلام بر عليه باورهاى دينى و نظام جمهورى اسلامى به كار گرفت و علاوه بر بهرهگيرى از رسانههاى خبرى، صدها نويسنده معاند و مزدور در جهان غرب و اروپا را براى تخريب مبانى دينى استخدام كرده كه جريان سلمان رشدى مرتد يكى از آنها بود. خشنترين چهرههاى توطئه
در اينجا به خشنترين چهرههاى توطئه استكبار جهانى كه در چهار واژه خلاصه مىشود مىپردازيم: كودتا، تجزيه، ترور و تجاوز الف – كودتا
يكى از كودتاهاى شاخص كه توسط استكبار جهانى بر عليه انقلاب اسلامى تدارك ديده شد كودتاى نوژه بود. كودتايى كه نمونههاى بسيار كوچكتر آن رژيمهاى بسيارى را در سراسر جهان سرنگون كرده است. به جرأت مىتوان ادّعا كرد، كه كودتاى آمريكائى 28 مرداد سال 1332 در ايران در مقايسه با كودتاى نوژه بازى كودكانهاى بيش نبود، كودتاى نوژه در تاريخ 18 تيرماه 1359 خنثى شد. ب – تجزيه
تجزيه و يا حداقل ايجاد آشوبهاى جدائى طلبانه، يكى ديگر از چهرههاى اصلى توطئههاى استعمارى و نواستعمارى است. با اوجگيرى انقلاب اسلامى، انواع طرحهاى تجزيه طلبانه توسط سازمانهاى جاسوسى و امنيتى «سيا» و «كا،گ، ب» مورد بررسى قرار گرفت اين چهره توطئه در محور به هم پيوستهاى اكثر استانهاى مرزى و حاشيهاى كشور را در بر مىگرفت: از تركمن صحرا تا كردستان، از خوزستان و منطقه ايل قشقايى (فارس، بوشهر، و بخشى از هرمزگان) تا بلوچستان و آذربايجان.
اين توطئهها هم على رغم تلاشهاى زياد عوامل خارجى و داخلى آمريكا به نتيجهاى نرسيد، و ملت مسلمان ايران در پرتو عنايت حضرت ولى عصر (عج) شاهد امدادهاى غيبى بودند. ج – ترور
در ادامه توطئهها استكبار جهانى به سركردگى آمريكا همزمان با آشوبهاى مختلف پرده ديگرى از توطئه هايش را به نمايش گذاشت و به فاصلههاى اندكى ياران امام(ره) و پيروان اسلام ناب محمدى (ص) را آماج حملات ناجوانمردانه تروريسم كور خويش قرار داد. حربه ترور در چنان مقياس وسيعى عليه انقلاب به كار گرفته شد كه در هيچ نقطه جهان همانند و نظير نداشت. توجه به بخشى از فهرست گسترده و زنجيرهاى ترورهاى دشمنان در ماههاى اول انقلاب مىتواند ما را به اين حقيقت واقف سازد كه، چه طور اين توطئههاى ناجوانمردانه مىتوانست در مدت كوتاهى هر نظام نوپائى رااز پاى درآورد، برخى از ترورهاى كور دشمنان عبارت بودند:
ترور سرلشگر ولى اللّه قرنى، نخستين رئيس ستاد كل ارتش جمهورى اسلامى ايران (3/2/1358) ترور آيت اللّه مطهرى، نخستين رئيس شوراى انقلاب و برجستهترين نظريه پرداز انقلاب اسلامى (11/2/1358) ترور حاج طرخانى(7/4/1358) ترور حاج مهدى عراقى و پسرش(4/6/1358) ترور آيت اللّه قاضى طباطبائى اولين شهيد محراب (12/8/1358) ترور آيت اللّه مفتح (27/9/1358) شهادت آيت اللّه بهشتى و 72 يار امام (7/4/1360) و بسيارى از ترورهاى ديگر… دشمن با طرح و اجراى اين نقشههاى جنايتكارانه استكبار جهانى و با غفلت تمام از مددهاى غيبى و الطاف الهى، به انتظار سقوط جمهورى اسلامى ايران لحظه شمارى مىكرد.
پس از اين ترورهاى ناجوانمردانه، مجله «تايم» چاپ آمريكا نوشت: «بهشتى مىرفت تا مردى پرقدرت شود و در سن 52 سالگى اميد اصلى براى تداوم انقلاب اسلامى بود.»(11)
نشريه ديگر آمريكائى «واشنگتن استار» با خوشحالى و ذوق زدگى نوشت: با مرگ بهشتى، روحانيت حاكم، تواناترين استراتژيست و سازمانده خود را از دست داده است و ديگر كسى وجود ندارد كه بتواند جانشين او شود، ايران در حال حاضر با فقدان سازماندهى و آگاهى سياسى روبروست.(12)
در همان ايام اميد دنياى استكبارى به سقوط جمهورى اسلامى ايران آنچنان بالا گرفت كه مجله نيوزويك از قول بنىصدر نوشت: فقط دو تن از مقامات مهم در دستگاههاى دولتى باقى ماندهاند، فقط يك انفجار ديگر و از آن پس همه چيز تمام مىشود. آرى فقط دو نفر رجائى و باهنر.
امّا بزودى دشمنان اسلام و انقلاب اسلامى به شكستهاى خود در طرح اين چهره توطئه نيز اقرار نمودند. آنان با اين حال دست از توطئههاى خشن بر نداشتند و علاوه بر ترور رهبران شاخص نظام اسلامى، تيمهاى ترور آمريكائى، در كوچهها و خيابانها مردم عادى را هدف قرار دادند و حتى كار را به جائى رساندند كه در روز عاشوراى حسينى (ع) در حرم مطهر رضوى(ع) زائران و عاشقان امام رضا(ع) را به خاك و خون كشيدند.
جالب توجه است كه شيطان بزرگ، ملت مسلمان ايران را كه چنين بيرحمانه آماج حملات تهاجم تروريستى قرار گرفتند به عنوان تروريست معرفى مىكند! خانم فلوارالؤئيز نويسنده برجسته آمريكائى كه انديشهها و مقالات او بر عملكرد سياستمداران آمريكا تأثير به سزائى دارد، چنين مىنويسد: «برداشت حكومت ما از تروريسم اين است كه اگر كسى در برابر ادعاهاى ما قد علم كند، تروريست بالفطره است و چنين آدمى وقتى مورد حمله ما قرار مىگيرد بايد به حقانيت اين حمله، بسان يك كيفر آسمانى اذعان كند! حمله ما به اين چنين فردى شامل قوانين حقوقى مربوط به جنگ نمىشود، زيرا اين كار ما يك جنگ نيست، بلكه يك «جهاد مقدس صليبى» است. به نظر ما تروريست كسى است كه در مقابل حملات ما از خود دفاع كند.» د – تهاجم از طبس تا صدام
با اشغال لانه جاسوسى آمريكا در ايران توسط «دانشجويان مسلمان پيرو خط امام» در 13 آبان 1358، آمريكا حيثيت جهانى خود را در معرض ضربهاى شديد و حقارتآميز و شكستى بسيار بىسابقه احساس كرد و از آن روز به بعد به تكاپو افتاد تا راه چارهاى براى اعاده حيثيت و آزادى گروگانهاى خود بيابد. امّا هنگامى كه آمريكا هرگونه اميد و سازش با رهبرى انقلاب را از دست داد به فكر توطئه تجاوز نظامى افتاد آمريكا در بخش اول اين توطئه كه به «ماجراى طبس» معروف شد توسط نيروى معنوى و غيبى خداوند متعال گرفتار آمد او كه هيچگاه به مخليهاش آن قدرت مافوق بشرى را راه نداده بود به صورت شگفتانگيز در محاصره طوفان شن قرار گرفته و به رسواترين وجهى شكست خورد.
بخش دوم طرح تجاوز، حمله گسترده نظامى به ايران از طريق كشور عراق بود. اين حمله در 31 شهريور 1359 با تعرض ارتش عراق به خاك ايران و حمله هواپيماهاى آن به 10 پايگاه هوائى ايران آغاز گرديد. ولى با استقامت و پشتكار رزمندگان اسلام در طولانىترين جنگ قرن، بعد از 8 سال دفاع افتخارآميز با پيروزى ملت مسلمان ايران و شكست توطئه گران خاتمه يافت و به اين ترتيب يكى از طولانىترين نبردهاى تاريخ معاصر جهان كه سه برابر جنگ جهانى اول و دو برابر جنگ جهانى دوم و يك و نيم برابر جنگ آمريكا و كره بود، به پايان رسيد. از ويژگيهاى اين نبرد اين بود كه به عنوان يكى از نمونههاى نادر در تاريخ، دو ابر قدرت با هماهنگى كامل از مهاجم پشتيبانى مىكردند و ديگر اينكه در اين نبرد از هر سلاح و ابزارى براى سرنگونى نظام اسلامى استفاده شد.(13)
ساير چهرههاى توطئه
سياسى:
در شيوه سياسى تهاجم دشمن بر دو حركت استوار بود:
1- چهرهشناسى و چهره سازى
2- تأثير بر افكار عمومى.
در اين دو حركت دشمن تلاش مىكند عناصر سياسى را كه گرايش به نظام داشته يا در داخل نظام مسئوليتى دارند امّا ماهيت تفكر انقلاب و مبانى انديشه نظام را باور ندارند، مورد شناسايى قرار دهد و سپس در جهت تأثيرگذارى آنها روى افكار عمومى تلاش نمايد.
در نظام اسلامى ايران دشمن در موارد متعددى از اين شيوه استفاده كرده است كه به دو نمونه از اوائل انقلاب اشاره مىكنيم گرچه در سالهاى بعد نيز اين توطئه همچنان ادامه داشته است:
1- حمايت از دولت موقت
2- حمايت از بنى صدر مهره هدايت شده دشمن.
در اين دو مورد دشمن با چشم اميد به اين چهرهها نگاه مىكرد، امّا لطف الهى و اقدامات به موقع حضرت امام خمينى(ره) و دستگاههاى مربوطه و درك صحيح مردم از شرائط زمان، توطئه دشمنان انقلاب خنثى گرديد. اقتصادى:
از شيوههاى رائج دشمن براى براندازى، بهرهگيرى از محاصره اقتصادى است. تا كنون قدرتهاى استكبارى بارها از اهرم محاصره و تحريم اقتصادى براى از پا درآوردن نظام اسلامى استفاده كردهاند. آمريكا در اين زمينه با تصويب قوانين فرامرزى، توقيف دارائىهاى ايران در بانكهاى آمريكا و ساير رويهها فروگذارى نكرده است. جاسوسى:
شيوه جاسوسى از خطرناكترين روشها براى براندازى و انحراف حركتهاى انقلابى است. آمريكا براى اين منظور كارهاى بسيارى انجام داد كه مهمترين آنان در تسخير سفارتخانه آن كشور نمايان گرديد كه به عنوان لانه جاسوسى لقب گرفت و بعدها هم چندين مورد عوامل جاسوسى وى شناسايى و شبكههاى جاسوسى آنان منهدم گرديده است. فرهنگى:
اين شيوه يكى از مؤثرترين و بدترين روشهاى براندازى است. كه متأسفانه هم اكنون عليه انقلاب اسلامى در حال اجراست. تهاجم فرهنگى بر خلاف ديگر توطئهها و حملات بويژه تهاجم نظامى كه با سرو صداى شديد و به صورت علنى و محسوس مىباشد بسيار تدريجى، و نامرئى است.
گستردگى، جاذبه و كشش، برخوردارى از امكانات وسيع، طولانى بودن و نفوذ عميق در جوانان، از جمله ويژگيهاى تهاجم فرهنگى است.
در اين جبهه فرهنگى نيز اگر متوليان نظام اسلامى و مردم مسلمان ايران خود را در پناه عمل به اصول و ارزشهاى الهى قرار دهد و با خلوص نيت از حضرت حق مدد طلبد و با آگاهى و هوشيارى كامل با توطئههاى فرهنگى برخورد كند از سوى قدرت لايزال الهى و عنايات اهل بيت (ع) برخوردار خواهد گرديد و بار ديگر نقشههاى دشمنان انقلاب اسلامى بىنتيجه و عقيم خواهد ماند.
امّا اگر دنياگرايى، تجمل گرايى، تبعيض و ناعدالتى، فساد اخلاقى و اقتصادى و سياسى دامنگير جامعه اسلامى و مسئولين آن گرديده و ارزشهاى الهى به بوته فراموشى سپرده شود در آن صورت ممكن است دشمنان تدريجاً در اركان نظام تسلط يافته و نقشههاى خائنانه خود را به اجرا بگذارند. زيرا خداوند متعال با هيچ كس عقد اخوّت نبسته است هر كس به عهد خود با خدا وفا كند او را يارى مىكند و هركس عهد خود را شكسته و از مسير حق خارج شود هلاكت و نابودى او حتمى خواهد بود خداوند با آن همه ارزش و احترامى كه بر پيامبر اسلام (ص) قائل است و در سرتاسر قرآن آن حضرت را با عبارات دلنشين مىستايد امّا باز هم در مورد آن حضرت مىفرمايد: «و لو تقوّل علينا بعض الاقاويل لاخذنامنه باليمين، ثمّ لقطعنا منه الوتين؛(14) اگر او (پيامبر اكرم(ص)) سخنى دروغ به ما نسبت دهد با دست تواناى خود او را مىگيريم و رگ قلبش را قطع مىكنيم. پاورقي ها:پىنوشتها: – 1. سوره فاطر، آيه 43. 2. سوره محمد، آيه 7. 3. سوره اسراء، آيه 8. 4. سوره بقره،آيه 120. 5. انقلاب اسلامى و توطئه، ص 73. 6. راه انقلاب، ج 1، ص 282. 7. توطئه در ايران، ص 105. 8. انقلاب اسلامى و توطئه در دهه نخستين، ص 13. 9. اطلاعات، 25/11/1357. 10. بنياد گرائى اسلامى، واژه ايست كه در نوشتار بين المللى براى ارجاع به پديده انقلاب جهانى اسلام رواج يافته است ؛ بنيادگرائى بازگشت به اصول كهن و اوليه مذهب با بارى سنّت گرايانه و جزم انديشانه را مىرساند. 11. كودتاى نوژه، ص 21. 12 و 13. كودتاى نوژه، ص 48، 49. 140. انقلاب اسلامى و تهديدات، ص 24. 15. سوره الحاقه، 44 – 46.