درسهائى از عقيله خاندان وحى‏

روز 5 جمادى الاول سال پنجم هجرت، مقارن با تولد دخترى پاك سيرت و ستوده خصال از خاندان آل رسول (ص) است. بانوى شايسته‏اى كه الگوى صبر و مقاومت، پاسدارى از ارزشهاى الهى و جلوه‏اى از فضائل و كمالات اخلاقى و انسانى است.
اين نوزاد مبارك آنچنان ويژگيهاى پدر گرامى‏اش حضرت على(ع) را در خود جمع كرده بود كه زينب «زينت پدر» نام گرفت و وارث تمام زيبائى‏هاى خاندان رسالت و امامت در طول تاريخ گرديد.
زينب از همان دوران كودكى پيام آور خصلت‏هاى والاى انسانى معنوى بود كه بعدها در اثر پيشآمدهاى تلخ و شيرين تاريخى آن‏ها را به فعليت رسانده و جلوه‏اى از خصائل پسنديده نبوى علوى و فاطمى گرديد، شكيبايى، پارسايى، دانش و بينش، حلم و حزم، تدبير ، سياست و سيادت، بزرگوارى عظمت روح و جلالت شخصيت، پايدارى در راه هدف، قوت قلب و اراده‏اى فولادين، راستى و امانتدارى، دفاع از حق و عدل و ارزشهاى معنوى، حمايت از يتيمان و ضعيفان و محرومان، مهر و عطوفت و شفقت، پرورش فرزندان پاك و صالح، همسردارى، خانه دارى، عزت نفس، وفا به عهد، برخى از اوصاف و ويژگيهاى اين دختر رسالت و يادگار امامت مى‏باشد كه به غير از مادر گرامى‏اش بانوى ديگرى به آن عظمت نرسيد و به اين جهت به آن حضرت صدّيقه صغرى نيز گفته مى‏شود.(1)
امّا آنچه اين مقال در پى آنست تبيين مقام علمى و بعد فرهنگى و تربيتى آن بانوى آسمانى از ميان ساير اوصاف والايش مى‏باشد.
القاب بلند عقيله، عالمه غير معلّمه و محدّثه، نشانگر عظمت علمى و بلاغت و فصاحت آن بانوى گرامى است.
مقام علمى زينب كبرى آنچنان واضح و روشن است كه سخن حضرت سجاد(ع) براى درك عظمت آن بانوى دانشمند كافى است. حضرت سجاد(ع) در مورد جايگاه علمى آن بزرگوار فرمود: «انت بحمداللّه عالمةٌ غير معلّمةٍ و فهمةٌ غير مفهمّةٍ؛(2) عمه جان! به لطف الهى تو دانشورى هستى كه از گنجينه وحى علم آموخته‏اى و كسى به تو آموزش نداده و انديشمندى هستى كه بدون معلم مى‏فهمى و تعقل و تدبّر دارى!.»
در مقام تعقّل و انديشه و هوشمندى آنچنان اوج گرفته بود كه حضرتش را به عقيله بنى هاشم موسوم گردانيدند.ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبين و در ذيل شرح حال عون بن عبداللّه مى‏گويد: مادر عون، زينب عقيله، دختر على بن ابى طالب (ع) است. زينب همان بانوئى است كه ابن عباس خطبه فدك فاطمه(س) را از او روايت كرده است. ابن عباس در آغاز نقل خطبه مى‏گويد: عقيله ما (بنى هاشم) زينب دختر على (ع) اين خطبه را گزارش نموده است.(3) براى توضيح سخن ما فقط به فرازهائى از خطبه حضرت زينب در كوفه مى‏پردازيم و آن ميراث جاويدان فرهنگى را مورد تجزيه و تحليل قرار مى‏دهيم. نمونه‏اى از مقام علمى آن حضرت‏
با مرورى كوتاه به شرايط و زمينه‏هائى كه خطبه معروف زينب كبرى (ع) در آن بستر زمانى واقع شد مى‏توان به اهميت و جايگاه رفيع آن در فرهنگ عالى اهل بيت(ع) واقف شد. سخن گفتن در حال اسارت، بعد از آن همه مصيبت و ناراحتى‏ها و تألمات روحى و جسمى، كه بحرانى‏ترين حالات را براى هر انسانى مى‏تواند در پى داشته باشد. امّا زينب كبرى(ع) از يك سو به خاطرات گذشته مى‏انديشد كه چگونه 20 سال قبل از آن با عزت و احترام تمام، در كنار عزيزين اعضاء خانواده‏اش با شكوه و عظمت زندگى مى‏كرد.
او كه در آن شهر معلم و مفسر قرآن براى بانوان بوده است، و از سوئى ديگر امروز حتى نه به صورت فردى عادى و آزاد به اين شهر مى‏آيد بلكه بعنوان اسير دست دشمن و همراه با سرهاى به نيزه زده شده دلبندهاى عزيزتر از جانش، وارد آن شهر غم زده مى‏شود. زينب كبرى بدون اينكه خم به ابرو بياورد و ذرّه‏اى ابراز ذلت و خوارى و شكستگى بكند با سيمائى كاملاً پر صلابت و قاطعيت و گفتارى فصيح و بليغ همچون پدرش على(ع)، به كوهى استوار مى‏ماند كه در برابر طوفان حوادث، سخت و مقاوم حتى واژه بلند شكيبائى و بردبارى در مقابل عظمت و شكوه آن شير زن نينوا به زانو در آمده است. آرى تصور آن لحظات حساس تاريخى به ما مى‏آموزد كه صبورى و بردبارى نيز از رفتار آن گرامى شگفت زده و متعجب است.
زينب (س) آنچنان در سخنان خويش به آيات الهى و مثل‏هاى متداول تمسك مى‏جويد مثل اينكه يك خطيب و مفسر ورزيده در اوج اقتدار و متعادل‏ترين حالات روانى سخن مى‏گويد. او در خطبه‏اش تاريخ نكبت بار گذشته و اعمال نفرت‏انگيز و عبرت‏آموز كوفيان بى وفا را به رخ آنان مى‏كشد و آنان را به تفكر و تعقّل در رفتار پيشينيان فرا مى‏خواند. همچون پيامبرى منذر از فرجام خطرناك اعمالشان آنان را مى‏ترساند. زينب(س) از زحمات رسول گرامى اسلام و خدمات شايان توجّه آن گرامى به اهل اسلام سخن به ميان مى‏آورد. آرى ايراد يك سخنرانى با رعايت فنون خطابه، منظم و منسجم، بدون دغدغه خاطر، تمام نفس‏ها را در سينه‏ها حبس مى‏كند. يادآور بليغ‏ترين خطابه‏هاى اميرمؤمنان على(ع) به اهل آن ديار مى‏شود. او براى خداوند عالميان زيباترين ستايش‏ها را به عمل آورده و در مقام شناسائى خود و تبيين جايگاه ارزشمندش در ميان مسلمانان، خود را فرزند حضرت خاتم الانبياء محمد (ص) معرفى مى‏كند. آرى اين خطابه حماسى، علمى و ادبى يكى از شاهكارهاى اهلبيت و نشانگر بخشى از عظمت علمى آن بانوست.
با توجه به اهميت كلمات آن بانوى شايسته در اين نوشتار نخست متن خطبه را با ترجمه آن مى‏خوانيم و آنگاه به مواردى از آموزه‏هاى اخلاقى، تربيتى و اعتقادى سخنرانى حضرت زينب (س) در ورود به شهر كوفه در سال 61 قمرى مى‏پردازيم:
«الحمد للّه و الصّلاة على أبى محمّدٍ و آله الطّيبين الاخيار. أمّا بعد يا اهل الكوفه، يا اهل الختل و الغدر! أتبكون؟! فلا رقأت الدّمعة، و لا هدأت الرّنّة، انّما مثلكم كمثل الّتى نقضت غزلها من بعد قوةٍ أنكاثاً تتخذون ايمانكم دخلاً بينكم. ألا و هل فيكم الّا الصّلف و النّطف و الصّدر الشنف و ملق الأماء و غمز الأعداء؟ أو كمرعى على دمنةٍ او كفضّةٍ على ملحودةٍ، الا ساء ما قدّمتم لأنفسكم ان سخط اللّه عليكم و فى العذاب أنتم خالدون. اتبكون و تنتحبون؟ اى و اللّه فابكوا كثيراً و اضحكوا قليلاً فلقد ذهبتم بعارها و شنارها و لن ترحضوها بغسلٍ بعدها ابداً، و انّى ترحضون قتل سليل خاتم النّبوّةٍ و معدن الرّسالة و سيّد شباب اهل الجنّة و ملاذ خيرتكم و مفزع نازلتكم و منار حجّتكم و مدرة سنّتكم. الا ساء ماتزرون و بعداً لكم و سحقاً. فلقد خاب السّعى و تبّت الايدى و خسرت الصّفقة و بؤتم بغضبٍ من اللّه و ضربت عليكم الذّلة و المسكنة. ويلكم يا اهل الكوفة! أتدرون اىّ كبدٍ لرسول اللّه فريتم؟ و اىّ كريمةٍ له ابرزتم؟ و اىّ دم له سفكتم؟ و اىّ حرمةٍ له انتهكتم؟ لقد جئتم بها صلعاء عنقاء سوداء فقماء كطلاع الارض و ملاء السّماء أفعجبتم ان مطرت السّماء دماً و لعذاب الآخرة اخزى و انتم لاتنصرون، فلا يستخفّنكم المهل فانّه لايحفزه البدار، و لا يخاف فوت الثّار، و انّ ربّكم لبالمرصاد…»
حمد و ستايش خداوند را و درود و صلوات بر پدرم محمد و اهل بيت پاك و برگزيده او. اى مردم كوفه! اى صاحبان مكر و خدعه! آيا بر ما گريه مى‏كنيد؟ هرگز آب ديدگان شما فرو نايستد و ناله‏هاى شما ساكت نگردد. مثل شما مثل زنى است كه رشته‏هاى خود را نيكو ببافد و سپس از هم باز كند. شما ايمان خود را مايه مكر و خيانت در ميان خود ساختيد و رشته ايمان را بستيد و دو مرتبه باز كرديد. در ميان شما جز خودستايى و تملقى چون تملق كنيزان و غمازى با دشمنان، خصلتى نيست. شما مانند گياههاى زباله دانها هستيد كه قابل خوردن نيستند و به نقره‏اى مى‏مانيد كه زينت قبور باشد و از آن استفاده نمى‏گردد و عذاب جاويدان براى شما آماده شد. آيا پس از كشتن ما بر ما گريه مى‏كنيد و خود را سرزنش مى‏نماييد؟ آرى، به خدا قسم زياد گريه كنيد و كم بخنديد. همانا شما لكه عار روزگار را به دامان خود افكنديد كه به هيچ آبى نمى‏توان شست و شويش داد. چگونه شسته شود قتل پسر پيغمبر و سيد جوانان اهل بهشت و آن كسى كه در جنگها و گرفتاريها ملجأ شما، و در مقام محاجه با دشمنان، رهنماى شما بود، و كسى كه در سختيها به او پناه مى‏برديد و دين و شريعت را از او مى‏آموختيد. بدانيد و آگاه باشيد كه وزر و وبال بزرگى بجا آورديد. دور باشيد از رحمت خدا، و هلاكت بر شما باد. به تحقيق كه كوشش شما به نااميدى كشيد و دستهاى شما (از رحمت) كوتاه شد و معامله شما، موجب خسران و زيانتان گرديد. همانا به غضب خدا بازگشت نموديد و ذلت و بيچارگى شما را احاطه كرد. واى بر شما اى اهل كوفه! آيا مى‏دانيد چه جگرى از رسول خدا شكافتيد؟ و چه گوهرهايى از حرم او را آشكار ساختيد و چه خونى از او بر زمين ريختيد؟ و چه حرمتى از او هتك نموديد؟! كار زشت و ناشايسته‏اى انجام داديد و جنايت بزرگى مرتكب شديد و ظلم و ستمى عظيم به بزرگى زمين و آسمان نموديد، آيا تعجب مى‏كنيد كه آسمان خون باريد؟ و بى شبهه عذاب آخرت سخت‏تر و خوار كننده‏تر است و در آن روز شما را ياورى نخواهد بود، پس اين مهلتى را كه خداوند به شما داده است شما را سبك نكند و از حد خود خارج نسازد.(4) مقام عبوديت و بندگى‏
شكر الهى و حمد و ثناى بر آفريدگار هستى از مهمترين آموزه‏هاى اهل بيت (ع) براى پيروان آنان مى‏باشد. كه نشانگر نهايت بندگى و عبوديت در برابر حق است و زينب كبرى (س) در اين سخنرانى به ما مى‏آموزد كه در هيچ حالى ستايش از حق را نبايد فراموش كرد و حمد خداوند جلوه‏اى از مقام تسليم و رضاست.
آن بانوى خردمند نه تنها از خداوند متعال كوچكترين رنجشى ندارد بلكه به تمام بلاها و سختى‏هائى كه در راه رضايت الهى مبتلاء مى‏شود به ديده رضا و كمال معنوى نگاه مى‏كند.
آرى او از ابتلاءات و آزمايش‏هاى سخت الهى سربلند و پيروز بيرون آمده و به اين جهت از خدايش راضى و او را در همه حال شكرگزار و سپاسگزار است.
زينب خدا را حمد مى‏كند چرا كه خداوند او را در ميان ديگران براى اين امتحان و نيل به درجات عالى دنيوى و اخروى انتخاب كرده است.
آنكه در اين بزم مقربتر است‏

جام بلا بيشترش مى‏دهند
او در مقابل مصائب و گرفتاريها لحظه‏اى لب به شكوه نمى‏گشايد و هيچ جا اظهار ذلت و خوارى نمى‏كند و با كمال شكوه و عظمت حمد الهى را بر زبان جارى مى‏سازد چرا كه دختر قهرمان على(ع) معتقد است تمام كارهاى خدا در حق بندگان زيباست نيش و نوش، و قهر الهى همه‏اش رحمت است و نعمت، و پذيرفته شدن در شايسته‏ترين راه تكامل. او نه تنها همه مشكلات را به جان خريده و آنها را زيباترين لحظات زندگى خود مى‏داند.(5) بلكه اينها را اولين گام عشق به حق و خدا مى‏داند و به همين علت به پيروان خود مى‏آموزد كه در هر شرائطى بايد حمد خدا را گفت و شكر او بجاى آورد. تبيين جايگاه اهل بيت(ع)
زينب كبرى (س) در مراحل نخستين خطابه‏اش بدون اينكه نظم كلام را به هم بزند به حياتى‏ترين آموزه دينى اشاره مى‏كند كه مسئله رهبرى جامعه توسط انسانهاى صالح و متعهد است. او بر پيامبر (ص) و آل او بعنوان رهبران صالح، پاك و برگزيده الهى درود مى‏فرستد و خطر انحراف از رهبرى صالح را با اين جمله گوشزد مى‏كند و به مردم مى‏فهماند كه، پيروى نكردن از رهبران شايسته چه نتائج زيانبارى را به دنبال خواهد داشت.
آن حضرت اين نكته ضرورى را يادآور مى‏شود كه يك مسلمان همواره بايد بعد از ياد خداوند در انديشه پيروى از پيامبر و آل او باشد و اگر اهلبيت را جداى از مسير الهى تلقى كند و راه خداوند را بدون راهبر شايسته طى نمايد به ظلمات و تاريكى‏ها خواهد رسيد.
طى اين مرحله بى همرهى خضر مكن‏

ظلمات است بترس از خطر تنهائى‏

در همين زمينه زينب(ع) تصريح مى‏كند كه مهمترين اشتباه شما در جدائى از اهلبيت(ع) بود كه اينگونه شما را به هلاكت و گرفتارى كشانيد و تأكيد آن گرامى بر اينكه به پيامبر بعنوان پدر سلام مى‏كند مى‏خواهد بفرمايد كه شما حتى اهل بيت را از پيامبر جدا مى‏انگاشتيد و خيال مى‏كرديد با كشتن فرزندان پيامبر به مقام والائى نزد خدا و رسول او خواهيد رسيد. آرى فاصله گرفتن از پيامبر(ص) و اهل بيت پاكش نه تنها موجب هلاكت و بدبختى در جهان آخرت خواهد بود بلكه در اين جهان نيز سبب ذلت و خوارى و رسوائى و پشيمانى مى‏شود.

بازتاب اعمال‏
طبق فرهنگ متعالى قرآن تمام اعمال نيك و بد انسان در اين جهان و دنياى آخرت بازتاب دقيقى دارد. هيچ يك از حوادث و پيشامدهاى روزگار اتفاقى و بدون حساب و كتاب پيش نمى‏آيد بلكه همه آنها بر اساس برنامه‏اى منظم و با فرمانى از سوى خداوند عالميان و توسط فرشتگان و ساير عوامل غيبى به مرحله اجرا در مى‏آيد چرا كه:
جمله ذرّات زمين و آسمان‏

لشگر حقّ‏اند گاه امتحان‏

از آنجائى كه انسان سرنوشت خود را با اختيار انتخاب مى‏كند و تمام اعمال و رفتار خوب و بد وى كيفر و پاداش بدنبال دارد و خداوند متعال به كسى ذرّه‏اى ستم روا نمى‏دارد، تمام ذرّات هستى گوئى به فرمان حق بوده و در موارد لازم كيفر و پاداش هر كس را به نسبت به رفتارش انجام مى‏دهند. و در اين زمينه خداوند به وضعيت ناسپاسان و ستم گران اشاره كرده و مى‏فرمايد: «ذلك جزيناهم بما كفروا و هل نجازى الّا الكفور؛(6) ما اين كيفر را( به قوم سبا به خاطر ناسپاسى و كفران نعمت) بر آنان نازل كرديم و آيا ما به غير از ناسپاسان را كيفر مى‏كنيم؟!»
زينب كبرى طبق اين انديشه قرآنى اهل كوفه را به خاطر پيمان شكنى، ناسپاسى، و خيانت به رهبر الهى مورد مذمت و سرزنش قرار داده و از آينده وخيم و دردناك آنان خبر مى‏دهد و اشاره مى‏كند كه: خوارى و خفّت، روزهائى ترسناك و نگران كننده، برانگيختن خشم الهى و بالاخره عذاب دردناك جهنم را بايد منتظر باشند و اين همان بازتاب اعمال و رفتار آنان در حادثه كربلا است. تكيه بر كلام وحى‏
زينب كبرى(ع) در اين خطبه كوتاه ولى بجا و دقيق و پربار بارها بر كلام وحى تكيه كرده و از آيات حياتبخش آن در القاء سخن خود به مردم بهره مى‏برد. و اين از تسلط عميق آن تربيت يافته مكتب وحى به كلام خدا دارد. آن حضرت بى وفائى و خيانت كوفيان را به زنى مثال مى‏زند كه رشته‏هاى خود را بعد از بافتن پنبه مى‏كند و تمام زحمات خود را بدون علت تلف مى‏سازد. اين سخن بانوى كربلا برگرفته از آيه 92 سوره نحل است كه خداوند متعال در مورد وفاى به عهد و اهميت آن سخن گفته آنگاه مى‏فرمايد: «ولاتكونوا كالّتى نقضت غزلها من بعد قوّةٍ انكاثا؛(7) و همانند آن زن سبك مغز نباشيد كه پشمهاى تابيده خود را پس از كامل شدن دوباره وا مى‏تابيد!»
عقيله خاندان وحى در فراز ديگرى از خطبه پرمايه‏اش با اقتباس از آيات وحيانى خداوند، وجدان عهد شكنان را به محاكمه كشيده و به آنان هشدار مى‏دهد كه: «الا ساء ما يزرون؛ بدانيد كه شما خيلى بد عمل كرديد. و اين لكّه ننگ با هيچ وسيله‏اى پاك شدنى نيست. و اين همان هشدار قرآن كريم است كه در آيه 31 سوره انعام، به دنياپرستان و آنانكه زندگى ناچيز دنيا را در مقابل ارزشهاى الهى و زندگى جاويدان آخرت خريده‏اند بيان شده است. خداوند با اشاره به حسرت و ندامت و زيانكارى آنان در روز قيامت، به آنان خداوند تأكيد مى‏فرمايد كه: «قالوا يا حسرتنا على ما فرّطنا فيها و هم يحملون اوزارهم على ظهورهم الاساء مايزرون؛ آنان مى‏گويند: افسوس بر ما كه درباره (حق) كوتاهى كرديم! و آنها بار سنگين گناهانشان را به دوش مى‏كشند چه بد بارى به دوش خواهند كشيد.
وعده عذاب الهى و عاجز و ناتوان شدن معاندان، كافران و دشمنان اسلام در مقابل آن از نكته هائى است كه قرآن بارها به آن پرداخته است. قرآن كريم در مورد قوم عاد بعد از نزول بلاء و هلاكت آن قوم سركش مى‏فرمايد: «ولعذاب الآخرة اخزى و هم لاينصرون؛(8) عذاب آخرت از عذاب دنيا(دردناكتر و) سختتر خواهد بود و آنان هيچگونه يارى نخواهند شد.
زينب (ع) بعد از آنكه جنايات كوفيان را شرح داده و زشتى كارشان را كاملاً نمايان مى‏سازد با اشاره به عذاب وجدان و گرفتاريهاى دنيوى آنان كه در پيش خواهند داشت. با استناد به آيه فوق، عذاب اخرويشان را خيلى شكننده‏تر و خوار كننده‏تر از عذاب دنيوى مى‏داند. و بالاخره خطابه حماسى و آتشين بانوى كربلا و پرچمدار عدل و آزادى با اقتباس از آيه‏اى ديگر از سوره فجر به پايان مى‏رسد. در آن آيه خداوند متعال به اقتدار و تسلط خود بر تمامى انسانها اشاره كرده و حضور خويش و فرشتگان آسمانى را در تمام صحنه‏ها و حوادث روزگار اعلام داشته، طرح‏ها، نقشه‏ها و تمام تلاشهاى ستم گران را در مقابل حق و پيام آوران حقيقت بيهوده دانسته و مى‏فرمايد: «انّ ربّك لبالمرصاد؛(9) به يقين پروردگار تو در كمين (ستمگران و مخالفان حق) مى‏باشد و زينب كبرى به كوفيان فرمود: «انّ ربّكم لبالمرصاد؛ مطمئن باشيد كه پروردگارتان در كمينگاه است و در مورد لازم شما را به سزاى اعمالتان خواهد رسانيد. افزون بر آيات وحى، استفاده از تمثيل، استدلال منطقى و عقلى، عبرت اندوزى و مقايسه اعمال گذشته و حال و آينده و تحريك عواطف از ديگر فنون خطابه است كه به وضوح در كلام دختر بلاغت و فرزند فصاحت ديده مى‏شود. اين خطابه به بررسى كاملى نياز دارد كه مجال را گنجايش آن نيست.
همچنين در حاشيه خطابه جلوه صفات اخلاقى و كمالات انسانى همچون حيا، عفت، امر به معروف و نهى از منكر و تبليغ عملى و گسترده آموزه‏هاى دينى كاملاً نمايان است. دست‏آوردهاى فرهنگى‏
كوفيان گرچه به اعمال ناپسندى دست زدند و گناهى را مرتكب شدند كه هيچگاه فراموش نمى‏شود. امّا زينب كبرى(س) با خطابه روشنگر و آتشين خود چنان تحولى در آنان ايجاد نمود كه نسل‏هاى بعدى آنان با الهام از سخنان آن بانوى عصمت به سوى كمال گام برداشتند. آن حضرت تخم و بذرى را در دل كوفيان پاشيد كه ثمره آن در دهه‏هاى بعدى حاصل شد.
آرى شيعيان كوفه بعد از تجربه‏هاى تلخى كه در آن شهر نسبت به اهل بيت(ع) امام على (ع) و امام حسن و امام حسين(ع)) صورت گرفته بود از كرده خود پشيمان شدند و علاوه بر شركت در قيامهاى سياسى همچون قيام توابين و مختار به سوى اهل بيت روى آوردند به همين جهت بسيارى از ياران، شاگردان و دوستان امام سجاد(ع)، امام باقر و امام صادق(ع) را كوفيان تشكيل مى‏دهند. امام صادق(ع) براى اولين بار در زمان ابوالعباس سفاح به كوفه آمد و مورد تكريم او قرار گرفت. حتى امام صادق(ع) بسيارى از شاگردان خود را در كوفه تربيت نمود.(10)
آرى خطابه زينب در سال 61 هجرى روح ايمان را دوباره در كوفيان زنده كرد و آن زحمات در پنجاه سال بعد ثمره داد و اينك نام بخشى از مردان و زنان كوفى كه پاسدار فرهنگ اهل بيت بعد از حماسه عاشورا و از ياران امام سجاد(ع) و امام باقر (ع) و امام صادق(ع) و ائمه بعدى محسوب مى‏شدند به اختصار ذكر مى‏شود:
1- ابراهيم بن حيّان اسدى كوفى.
2- بشربن غالب اسدى كوفى.
3- ثابت بن دينار معروف به ابوحمزه ثمالى.
4- سعيد بن جبير كه بعدها در مكه ساكن شد(از شاگردان امام سجاد(ع)).
5 – منهال بن عمرواسدى.
6- مفضل بن عمر كوفى .
7- عبداللّه بن ابى يعفور عبدى كوفى.
8 – زرارة بن اعين.
9- ام اسود دختر اعين شيبانى و خواهر زرارة بن اعين.
10 – ام خالد عبدى كه مورد توجه امام صادق(ع) بود.(11) پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. مستدرك سفينة البحار، ج 4، ص 313. صاحب تنقيح المقالى در مورد حضرت زينب(س) مى‏نويسد: زينب و ما زينب و ما ادراك ما زينب هى عقيلة بنى هاشم و قد حازت من الصفات الحميدة مالم يحزها بعد امّها احد حتى حق ان يقال هى الصديقة الصغرى…(تنقيح المقالى، ج 3، باب فضل النساء، ص 79). 2. الاحتجاج، ج 2، ص 305. 3. الانوار العلويه، ص 434. 4. اللهوف فى قتلى الطفوف، سيد ابن طاووس حسنى، ص‏176. 5. لهوف، سيد بن طاووس، ص 292. 6. سوره سباء، آيه 17. 7. زينب عقيله خاندان وحى، ص 46. 8. سوره فصلت، آيه 16. 9. سوره فجر، آيه 14. 10. كوفه و نقش آن در قرون نخستين اسلامى، ص 56. 11. رجال شيخ طوسى، ياران امام چهارم و پنجم و ششم ؛ زنان دانشمند و راوى، ص 298.