در روزهاى گذشته ملت فلسطين و ملتهاى عربى و اسلامى پنجاه و هفتمين سال غصب فلسطين و اعلام تشكيل رژيم صهيونيستى و همچنين سالگرد شكست پنجم ژوئن سال 1967 ميلادى را پشت سر گذاشتند كه در آن صهيونيستها سرزمين و مقدسات فلسطين و قدس را به طور كامل غصب كردند.
در اين مقاله، منظور ما پرداختن به فاجعه دردناك غصب فلسطين و زارى بر گذشته نيست كه ياد آن دلها را مالامال از نااميدى و يأس مىسازد و چشمان انسان براى آن خون مىگريد. به ويژه كه ملت فلسطين اين فجايع را پشت سرگذاشته و از سال 1948 ميلادى براى محو آثار اين فاجعه و تجاوز، كه به تشكيل رژيم منحوس صهيونيستى و آغاز طرح صهيونيستها براى توسعهطلبى در منطقه انجاميد مىكوشد.
به رغم دستاوردهاى واقعى و ملموس ملت فلسطين در مبارزه و مقاومت و فداكارى در برابر رژيم صهيونيستى در طول سالهاى گذشته، برخى از سياستمداران، انديشمندان و صاحبان قدرت در كشورهاى ما همچنان مصرند كه ما را در قالبهاى شكست و فرهنگ سازش قرار دهند و جنگ ما با رژيم صهيونيستى را فقط از زاويه امكانات مادى و زرادخانه نظامى دشمن صهيونيستى و موازنه قواى مختل شده به نفع دشمن مىبينند و اصرار دارند كه مسؤوليت شكست روحى و ترس خود از مقابله با دشمن صهيونيستى را بر ملت فلسطين و مقاومت اين ملت تحميل كنند.
درست است كه رژيم صهيونيستى در عرصه واقعيت از قدرت و سيطره برخوردار بوده و پيروزىهاى منطقهاى و بين المللى زيادى در سطوح نظامى، سياسى و اقتصادى محقق ساخته است و رابطهاى ويژه با امپراتورى شرارت يعنى آمريكا دارد به گونهاى كه اين رابطه امروز نشان مىدهد كه اسراييل نقش ايالات متحده آمريكا در سياست هايش در خاورميانه را ترسيم مىكند و آنچه مورد رضايت اسراييل است مورد رضايت آمريكا نيز مىباشد. اما ما بايد عمق اين صحنه را مطالعه كرده و حجم تحولات داخلى در نقشه دشمن صهيونيستى و درگيرىاش در تمام سطوح با ملت فلسطين را زير نظر بگيريم.
آيا ملت اسراييل رو به زوال است؟ اين پرسشى است كه امروز صهيونيستها را نگران كرده است. مركز برنامه ريزى سياستهاى ملت يهود اخيراً گزارشى از سوى كارشناسان اسراييلى و بين المللى منتشر كرد كه مىگويد: ملت يهود در معرض تهديدهاى خارجى مانند تقويت اصول گرايى اسلامى و تهديدهاى داخلى مانند ازدواجهاى مختلط قرار دارد كه مىتواند بقاى ملت يهود را تهديد كند. اين در حالى است كه رژيم صهيونيستى مدتى قبل پنجاه و هفتمين سالگرد اعلام تشكيل دولت خود را جشن گرفت.
پژوهشگران مركز كه گزارش را آماده كردهاند هشدار دادند كه يهوديان جهان در برابر مسيرى دنباله دار از توقف رشد جمعيت و كاهش جمعيت روبرو هستند كه به موازنه منفى مىانجامد. به عنوان مثال در سالهاى 1970 تا 2003 ميلادى جمعيت جهان بيش از 70 درصد افزايش داشت (5/2 ميليارد نفر) اما افزايش جمعيت يهوديان در اين دوره حدود 2 درصد يعنى 250 هزار نفر بود (شمار يهوديان جهان در حال حاضر3/13 ميليون نفر است).
نويسندگان گزارش در توصيههاى راهبردى خود به رژيم صهيونيستى از آنها مىخواهند روند مهاجرت را افزايش داده، به تقويت هويت يهودى براى جبران كاهش رشد جمعيت، پرداخته، زاد و ولد را تشويق نموده و جوانان يهودى را به تلاش براى پيمودن راه دستيابى به مناصب بلند پايه در كشورهايشان تشويق كنند. شارون نخست وزير دولت دشمن صهيونيستى از نتايج اين گزارش ابراز نگرانى كرد و گفت: در اينجا نسلى رشد يافته كه تاريخ سرزمين اسراييل و قواعد يهود و حق ما در اين سرزمين را نمىشناسد. آموزش فرزندان اسراييل در جهان بايد يهودى و صهيونيستى و به موازات آموزش عمومى باشد.
اما “سلاى مريدور” رييس آژانس يهود گفت: ما در آينده در برابر چالشهايى بىنهايت خطرناك قرار مىگيريم كه اگر در
برابر آن نايستيم ملت يهود رو به افول خواهد نهاد.
البته اگر موازنه جمعيتى ميان فلسطينىها و يهوديان را با يكديگر مقايسه كنيم مىبينيم كه بدون شك اين موازنه به نفع ملت فلسطين است.
رييس اداره مركزى آمار فلسطين اخيراً گفت: تعداد فلسطينىهاى ساكن مناطق كرانه باخترى و نوار غزه در اواسط سال 2005 ميلادى 3 ميليون و 762 هزار و 5 نفر است كه از اين ميان دو ميليون و 372 هزار و 216 نفر در كرانه باخترى و يك ميليون و 389 هزار و 789 نفر در نوار غزه ساكنند.
وى اعلام كرد كه شمار فلسطينىهاى ساكن استان قدس حدود 398 هزار و 633 نفر است. همچنين شمار فلسطينىهاى مقيم خارج از وطن بر اساس آمارهاى سال 2004 ميلادى حدود 5 ميليون نفر مىباشد. اما نكته قابل تأمل در اين آمارهاى جمعيتى تعداد فلسطينىهاى ساكن مناطق اشغالى سال 1948 ميلادى است. بر اين اساس تمام ملت فلسطين مجبور به مهاجرت شدند و در اين مناطق فقط 154 هزار فلسطينى باقى ماندند كه امروز در پنجاه هفتمين سالگرد فاجعه فلسطين جمعيّت آنها 1/1 ميليون نفر يعنى 17 درصد كلّ جمعيت رژيم صهيونيستى است اما درصد ورود آنها به آموزش و پرورش به رغم دشوارى اوضاع و تبعيض نژادى كه اسراييل عليه آنها اعمال مىكند به حدود 8/97 درصد رسيد.
اين نكته آمارى نشان از ميزان پايدارى ملت فلسطين و تمسك آن به سرزمين و هويت خود و ميزان انتشار و تراكم جمعيت فعال آن است در حالى كه رشد جمعيت و هويت قومى و ايدئولوژيك رژيم صهيونيستى در معرض تهديد قرار دارد. زيرا مبتنى بر مهاجرت يهوديان است كه ستون فقرات استراتژيك و حياتى اين رژيم براى بقاست.
نكته مهم و راهبردى ديگر سرنوشت شهرك نشينها در فلسطين است. يكى از روزنامههاى اسراييل در اين زمينه نوشت: روند شهرك نشينى صهيونيستى در قلب صهيونيسم قرار دارد و صهيونيسم بدون اسكان نخواهد بود. شهرك نشين در گذشته طلايه دار ملت يهود و بخشى از قدرت نظامى اسراييل به حساب مىآمد، زندگىاش بدون رفاه و ايدئولوژى توسعهطلبانه صهيونيسم وفادار بود اما شهرك نشين امروز فردى رفاه طلب است كه به دنبال راحتى، لذت و منفعت خود مىگردد. اين همان نكتهاى است كه “زليف شيف” تحليلگر سرشناس روزنامه “هاآرتص” در شماره مورخه 17/6/1987 ميلادى آن را امنيت دولوكس ناميد. شهرك نشينهاى صهيونيست جديد در كرانه باخترى و نوار غزه نمىخواهند اسلحه يا خيش در دست بگيرند بلكه مىخواهند ارتش اسراييل و ساير دستگاههاى امنيتى، زندگى عالى را برايشان تضمين كنند.
“اسحاق رابين” در روزنامه”حروزالم پست” مورخه 4/2/1988 ميلادى بر اين مفهوم تأكيد كرد. آنجا كه گفت: شهرك نشينها بارى سنگين بر دوش تشكيلات نظامى هستند. ايهود باراك نخست وزير سابق رژيم صهيونيستى نيز در سخنرانى خود در كنفرانس “هرتسليا” كه در روزهاى 13 تا 16/12/2004 ميلادى برگزار شد گفت: طرح ايجاد شهركها پس از سال 1967 ميلادى يك اشتباه تاريخى بود كه امروز بهايش را مىپردازيم.
دكتر “بشير نافع” انديشمند فلسطينى در مقالهاى در سال 1997 با عنوان «مسائل اساسى جنگ اعراب و اسراييل» نوشت: از زمان آغاز مهاجرت صهيونيستها به فلسطين در اواخر قرن گذشته تاكنون، صهيونيسم براى بازسازى اين امت از طريق كانالها و مؤسسات اساسى يعنى كيپوتسها، ارتش و نهادهاى آموزشى تلاش مىكند. اگر به بررسى اين سه جنبه بپردازيم درمىيابيم كه آن مرهون روند ادغام ساختارهاى جامعه صهيونيستى، مهاجران و تناقضات دينى، نژادى و فكرى در يك جامعه واحد بود. اما امروز مىبينيم كه موقعيت يك كيپوتس در جامعه صهيونيستى در حال اضمحلال است.
آمارها نشان مىدهد كه شمار ساكنان شهركهاى كشاورزى به ميزان زيادى كاهش يافته و امروز فقط 2 درصد مجموع ساكنان اسراييل را تشكيل مىدهند. همچنين با نگاهى به ارتش صهيونيستى كه در گذشته بر اساس عقيده و ايدئولوژى تشكيل شده مىبينيم كه از محتواى ايدئولوژيك خود تهى شده و كشمكشهاى موجود در جامعه صهيونيستى به درون آن نيز كشيده شده است. ما همچنين ميزان تأثير مقاومت فلسطين بر روحيه نظاميان اسرائيلى و افزايش خودكشى، مصرف مواد مخدّر و فرار از خدمت نظامى در اين ارتش را شاهديم در زمينه آموزش و پروش كه زمانى مملو از روحيه دينى و ايدئولوژيك صهيونيستى بود نيز مىبينيم كه اين نهاد رويكردى لائيك يافته است.
اين تحليل به معناى آن نيست كه اسراييل امروز يا در آينده نزديك از بين مىرود بلكه بدان سبب است كه ما مىخواهيم نقاط ضعف راهبردى كه موجوديت اين رژيم را تهديد مىكند كشف كنيم.
شارون تروريست كه امروز تنها سمبل باقى مانده از اجداد و رهبران تاريخى جنبش صهيونيسم است تصميم به عقب نشينى از نوار غزه آنهم به صورت يكجانبه و تحت عنوان طرح جداسازى مىگيرد و همچنين ديوار بتونى جدا كننده امنيتى را مىسازد. به طور حتم اين يكى از نتايج مقاومت فلسطين و شدت عملياتهاى شهادت طلبانه است كه اركان رژيم صهيونيستى را لرزاند و آن را در برابر چالشهاى بقا يا فنا قرار داد.
همچنين از زاويه ديگر اين امر نمايانگر شكست طرح صهيونيسم است و صهيونيستها امروز در حال بازگشت به انزوا و فرهنگ گتوى يهودى هستند. اما اين بار در پشت ديوارهاى ترس از ملت فلسطين و عقب نشينى از زمين هايى كه در گذشته خاك اسراييل بزرگ و سرزمين موعود ناميده مىشد.
بن گوريون رهبر جنبش صهيونيسم و از بنيانگذاران رژيم صهيونيستى در سال 1938 ميلادى گفت: نبايد اميد داشته باشيم كه گروههاى تروريستى خسته نشوند، اگر يكى از آنها خسته شد ديگران به جايش مىآيند. ملتى كه عليه غصب سرزمينش مىجنگد به سرعت خسته نمىشود.
امروز پس از گذشت 57 سال از غصب فلسطين نه تنها سخن بنگوريون مورد تأكيد قرار مىگيرد بلكه فراتر از آن پروفسور اسراييلى ” مارتين ون كريفپلد” متخصص در تاريخ نظامى و امور راهبردى در دانشگاه عبرى در سال 2000 ميلادى و پس از آغاز انتفاضه مسجد الاقصى گفت: اگر روند امور بدين شكل پيش رود ما به مرحلهاى خواهيم رسيد كه دولت اسراييل از هم مىپاشد. به نظر مىرسد ما در اين مسير قرار داريم.
به طور حتم مهمترين عامل براى فروپاشى توهم امت صهيونيستى ادامه جنگ عليه طرح صهيونيسم و ابزارها و ارزشهاى اين طرح است. اين مسئوليت نه فقط بر عهده ملت فلسطين بلكه بر دوش تمام ملتهاى عربى و اسلامى است.
پاورقي ها: