تفسیر قانون اساسی

حجت الاسلام یحیی سلطانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اصل اول :

« حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران بر اساس اعتقاد دیرینه اش به
حکومت حق و عدل قرآن در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر
تقلید آیت الله العظمی امام خمینی در همه پرسی دهم و یازدهم فروردین ماه یکهزار و
سیصد و پنجاه و هشت هجری شمسی برابر اول و دوم جمادی الاولی سال یکهزار و سیصد و
نود و نه هجری قمری با اکثریت 2/98% کلیۀ کسانیکه حق رای داشتند به آن رای مثبت
داد».

در این اصل دو نکته قابل توجه است: نکته اول این است که از این اصل استفاده
میشود که : حکومت جمهوری اسلامی حکومت حق و عدلی است که قرآن مجید آنرا خواسته است
و نکته دوم جمع بین جمهوری و اسلامی است که بایستی به توضیح این دو نکته بپردازیم.
اما توضیح نکته اول پس از شرح و تفسیر اصول قانون اساسی روشن میگردد که باید منتظر
باشیم تا انشاء الله بحث به پایان برسد و اینک توضیح نکته دوم:

حکومت جمهوری :

در میان انواع حکومت ها سه نوع آن بیشتر رایج است و معمولا در نوشته ها همین
سه نوع است که محور بحث قرار میگیرد:

1 ـ حکومت استبدادی : و آن این است که یک نفر بتنهائی و بدون هیچ قانون حکومت
کند و بدون قاعده هر چیزی را مطابق اراده و هوی و هوس خود انجام دهد.

2 ـ حکومت مشروطه: و آن این است که یکنفر حکومت کند ولی بوسیله و تحت سلطۀ
قوانین ثابت و معین .

3 ـ حکومت جمهوری : و آن حکومتی است که تمام یا قسمتی از ملت زمام امور را
بدست داشته باشد ( روح القوانین).

حکومت ایران از نوع حکومت جمهوری است زیرا طبق قانون اساسی، امور کشور به  اتکاء آراء ملت اداره میشود.

در این حکومت حاکم و فرمانفرما ملت است همانطوری که فرمانبردار نیز خود ملت
است.

در اصل ششم قانون اساسی میگوید: « در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به
اتکاء آراء عمومی اداره شود از راه انتخابات: انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس
شورای ملی اعضای شوراها و نظائر اینها یا از راه همه پرسی در مواردی که در اصول
دیگر این قانون معین میگردد».

در اصل هفتم میگوید: « شوراها: مجلس شورای ملی، شورای استان، شهرستان، شهر،
محل، بخش روستا، و نظائر اینها ازارکان تصمیم گیری و ادارۀ امور کشورند».

چون حکومت ایران حکومت مردم بر مردم است و زمام امور به دست خود مردم سپرده
شده، جمهوری است و چون طبق اصل پنجم قانون اساسی ولایت فقیه را پذیرفته و طبق اصل
چهارم کلیه قوانین آن باید بر اساس قوانین اسلام باشد، اسلامی است. بنابراین
جمهوری اسلامی حکومتی است با دو ویژگی و بهمین علت جمهوری اسلامی نامیده شده است.

چرا جمهوری و چرا اسلامی

همانطوری که در اصل پنجاه و ششم قانون اساسی آمده است: « حاکمیت مطلق بر جهان
و انسان از آن خدا است و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است» و
هیچکس نمی تواند این حق را به خود اختصاص دهد و زمام حکومت را در دست بگیرد و این
تودۀ ملت است که باید سرنوشت خود را بدست گیرد و امور کشور خود را اداره نماید. از
این جهت ملت نوع حکومت را جمهوری اعلام نموده است تا همۀ مردم از راه انتخابات به
سرنوشت خود حاکم باشند و از طرفی ملت ایران، مسلمان است و دین اسلام را کاملترین
ادیان و ناسخ همۀ آنها شناخته و آنرا پذیرفته است و طبق آیات و احادیث فراوان ـ که
در آینده قسمتی از آنها را مورد بحث قرار میدهیم ـ اسلام کلیۀ قوانینی را که مورد
احتیاج بشر بوده آورده است و مسلمان، موظف است در همۀ شئون زندگی خود همان قوانین
را بکار گیرد، و چون در نظام حکومت اسلام، امامت یک اصل اساسی است و نیابت آن در
زمان غیبت ولی عصر «عج» به دست ولایت فقیه است از این رو، در حکومت اسلامی ایران،
ولایت فقیه پذیرفته شده و به تعبیر دیگر: پذیرفتن اصل امامت و حاکمیت قوانین کافی
و مترقی اسلام که هر دو وظیفۀ دینی مسلمان ایرانی است، حکومت جمهوری را به صورت
اسلامی درآورده و ملت ایران، حکومت را با این دو ویژگی و با همین نام تایید و
تثبیت نموده است.

اصل دوم :

« جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایۀ ایمان به: 1 ـ خدای یکتا( لااله الاالله)
و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او 2 ـ وحی الهی و نقش
بنیادی آن در بیان قوانین 3ـ معاد و نقش سازندۀ آن در سیر تکاملی انسان بسوی خدا 4
ـ عدل در خلقت و تشریع 5 ـ امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب
اسلام 6 ـ کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توام با مسئولیت او در برابر خدا که
از راه: الف ـ اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین سلام
الله علیهم اجمعین ب ـ استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری و تلاش در
پیشبرد آنها ج ـ نفی هر گونه ستمگری و ستم کشی و سلطه گری و سلطه پذیری، قسط و عدل
و استقلال سیاسی و اقتصادی و  اجتماعی و
فرهنگی و همبستگی ملی را تامین میکند».

در تفسیر اصل فوق در سه مورد باید بحث خود را دنبال کنیم: مورد اول اینکه چرا
این شش چیز که در اصل یاد شده آمده پایه و اساس برای نظام جمهوری اسلامی قرار
گرفته است. مورد دوم اینکه چرا در این نظام بر اجتهاد مستمر فقهاء و استفاده از
تجارب دیگران و نفی سلطه گری و سلطه پذیری تکیه میشود، مورد سوم اینکه چگونه این
نظام با تکیه بر امور یاد شده می تواند استقلال را در همۀ شئون تامین نماید.

بحث در مورد اول:

نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی است الهی و یکتاپرستی و ایمان به اصل ( لااله
الاالله ) مهمترین پایه و اساس همۀ ادیان الهی بوده است. قرآن مجید عده ای از
پیغمبران را یاد نموده و به رسالت آنها اشاره فرموده است و در ضمن بیان رسالت آنها
قبل از هر چیز این جمله را فرموده که آنها بر حسب رسالتی که داشتند بقوم خود
میگفتند: « اعبدوا الله مالکم من اله غیره» خدا را پرستش کنید زیرا غیر از او
معبودی برای شما نمیباشد. همۀ انبیای خدا روی این اصل تکیه داشتند و رسالت آنها
این بود که مردم را به یکتا پرستی دعوت کنند و آنها را از شرک دور نمایند. ما در
مقدمۀ این تفسیر به این مطلب اشاره کرده ایم و آنرا تکرار نمی کنیم. خوانندگان
عزیز به آیات 59 و 64 و 73 ـ 85 از سورۀ اعراف که دربارۀ رسالت حضرت نوح و حضرت
هود و حضرت صالح و حضرت شعیب سخن میگوید مراجعه فرمایند و در نظام توحیدی قرآن
حاکمیت مطلق از آن خدا است و قرآن مجید در آیات متعدد با تعبیر ـ « له الحکم » حکم
مخصوص خدا است و « ان الحکم الا لله » نیست حکم مگر برای خدا ـ حکومت را مخصوص
بخدا و در انحصار حضرت حق دانسته است .

( رجوع شود به آیات 88 از سوره قصص و 57 از سورۀ انعام و 40 و 67 از سورۀ
یوسف) .

و بر طبق احادیث وارده در اسلام قانونگذاری حق خداوند است و قوانین اسلام کلا
بوسیلۀ خداوند تشریع شده و توسط وحی به رسول اکرم ابلاغ گردیده و آن حضرت در
اختیار مردم قرار داده است و هیچ فردی حق ندارد قوانین اسلام را کم و زیاد نماید و
یا با رای و سلیقۀ خود در آنها دخل و تصرف کند. روایاتی که از مجموع آنها مطالب
یاد شده استفاده میشود، چند دسته هستند.

دستۀ اول : روایاتی که میگوید کلیه قوانینی که مورد احتیاج بشر بوده است تشریع
شده و در کتاب و سنت آمده است.

دستۀ دوم : روایاتی است که میگوید این قوانین باید تا قیامت محفوظ بماند.

حماد از امام صادق « ع » نقل میکند که فرمود: « ما من شیی ء الا و فیه کتاب او
سنة » هیچ چیزی نیست مگر اینکه دربارۀ آن کتابی و یا سنتی آمده است یعنی هیچ حکمی
نمانده مگر اینکه در کتاب و یا سنت بیان شده است. و محمد بن قیس از امام باقر «ع»
نقل کرده که فرمود: « ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیئا یحتاج الیه الامة الا
انزله فی کتابه و بینه لرسوله » خداوند تبارک و تعالی هیچ چیزی را که امت به آن
نیاز دارد فرو گذار نکرده مگر اینکه آنرا در کتاب خود نازل نموده و برای رسول خود
بیان فرموده است ( اصول کافی ج 1 ص 59 )

و معلی بن خنیس از امام صادق«ع» نقل کرده که فرمود: « ما من امر یختلف فیه
اثنان الا وله اصل فی کتاب الله عز و جل » نیست امری که دو نفر در آن اختلاف
نمایند مگر اینکه برای (حل) آن اصلی در کتاب خدای عز و جل موجود است.( اصول کافی ج
1 ص 60 )

از زراه نقل شده که او گفت: از امام صادق«ع» دربارۀ حلال و حرام سوال نمودم،
حضرت فرمود: حلال محمد «ص» تا قیامت همیشه حلال است و حرام او همیشه تا قیامت حرام
است و غیر از آن احکام حکم دیگری نمی باشد و غیر از آن حضرت، پیغمبر دیگری هم
نمیاید ( که احکام را تغییر دهد) . « عن زراه قال: سالت ابا عبدالله عن الحلال و
الحرام فقال: حلال محمد حلال ابدا الی یوم القیامة و حرامه حرام ابدا الی یوم
القیامة لا یکون غیره و لا یجیی ء غیره. ( اصول کافی ج 1 ص 58 )

دستۀ سوم : روایاتی است که از بدعت گذاری و آوردن قانون جدید بنام اسلام نهی
فرموده است. از امام صادق «ع» نقل شده که رسول خدا «ص» فرمود: هر بدعتی گمراهی است
و هر گمراهی به آتش دوزخ منتهی میگردد « قال رسول الله کل بدعة ضلالة و کل ضلالة
فی النار» از قول امام باقر «ع» نقل شده که آنحضرت فرمود: امیرالمومنین «ع» برای
مردم خطبه ای خواندند و در ضمن آن خطبه فرمودند « ایها الناس انما بدء و قوع الفتن
اهواء تتبع و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب الله » ( اصول کافی ج 1 ص 54 ) ای مردم
آغاز وقوع فتنه ها هنگامی است که از هواهای نفسانی پیروی شود و احکام ( و قوانینی
) تازه و نو روی کار بیاید که با کتاب خدا مخالف باشد. در این خطبۀ شریف که ذیل
آنرا جهت رعایت اختصار نقل نکردیم، علی «ع» از پیدایش افکار التقاطی و آمیختن حق
با باطل ابراز نگرانی فرموده و به مردم هشدارها داده است. و در ضمن، روایت دیگری
که از ابن محبوب نقل شده آمده است که امیرالمومنین «ع» فرمود : یکی از مبغوضترین
خلق در نزد خداوند مردی است که بدعتی را در بین مردم گذارده ( و قوانینی را بنام
اسلام در بین مردم نشر داده) و به آن دل خوش نموده است این شخص باعث گمراهی پیروان
خویش است و گناهان آنها بر دوش این شخص حمل میگردد. ( اصول کافی ج 1 ص 55 )

دسته چهارم : روایاتی است که از اعمال سلیقه شخصی و اظهار نظر در احکام خدا و
آرایش احکام با فلسفه بافی ها از روی فکر محدود بشری نهی نموده است. از یونس بن
عبدالرحمن نقل شده که او گفت: « قلت لابی الحسن الاول بما اوحد الله ؟ فقال یا
یونس لا تکونن مبتدعا من نظر برایه هلک و من ترک اهل بیت نبیه ضل» ( اصول کافی ج 1
ص 73 ) به امام هفتم عرض کردم بچه وسیله خدا را به یگانگی بپرستم فرمود: بدعت گذار
مباش هر کس به رای و سلیقه خود نگاه کند تباه گردیده و هر کس اهل بیت پیغمبر خود
را رها کند گمراه شده است. و از امام باقر نقل شده که فرمود: « من افتی الناس
برایه فقد دان الله بما لا یعلم و من دان الله بما لا یعلم فقد ضاد الله حیث احل و
حرم فیما لا یعلم » هر کس به رای خویش برای مردم فتوی دهد با چیزی که نمیداند دین
داری و خدا پرستی کرده است و کسیکه ندانسته خداپرستی کند با خدا مخالفت و ضدیت
کرده زیرا آنچه را ندانسته حلال و حرام نموده است ( اصول کافی ج 1 ص 75 )

دسته پنجم : روایاتی است که از قیاس نهی فرموده است قیاس اینست که انسان حکمی
را در جائی بیابد و آنرا در موضوع مشابه پیاده کند مثلا انسان بیابد که گوشت خوک
حرام است و چون خاصیت و اثر گوشت خوک حرام است و چون خاصیت و اثر گوشت خوک را در
گوشت حیوان دیگر ببیند آنرا به خوک قیاس کند و بگوید آنهم بهمین علت حرام است در
روایات شیعه از اینگونه مقایسه ها و فلسفه یابی ها و فلسفه بافی ها شدیدا نهی شده
است.

از ابی شیبة نقل شده که او گفت از امام صادق شنیدم که میفرمود: « ان اصحاب
القیاس طلبوا العلم بالقیاس فلم یزدادوا من الحق الا بعدا ان دین الله لا یصاب
بالقیاس». همانا اصحاب قیاس علم را در قیاس جستند و قیاس جز دوری از حق چیزی را(
بردانش آنها) نیفزود زیرا دین خدا با قیاس بدست نمیاید ( اصول کافی ج 1 ص 74) .

از مجموع این پنج دسته روایات چنین نتیجه میگیریم که در نظام اسلام همۀ قوانین
تشریع شده و باید همانگونه تا قیامت محفوظ بماند هیچکس حق ندارد آنرا کم یا زیاد
نماید و حق ندارد در آن اعمال نظر کند و با سلیقۀ شخصی خود آنرا دگرگون نماید، و
حتی اگر در متن فقه قانونی را نباید نمی تواند آنرا با قیاس و استحسان تشریع کند و
از روی قیاس فتوی دهد.

تسلیم در برابر خداوند:

همانگونه که توضیح دادیم توحید پایه و اساس نظام اسلام و هر نظام الهی است و
نشانه توحید و علامت بارز موحد بودن تسلیم در برابر خداوند است . در قرآن مجید در
آیات متعدد به موضوع تسلیم اشاره شده و آنرا بهترین نشانۀ دین دانسته است. رجوع
شود به آیات 125 از سوره نساء و آیه 14 از سورۀ انعام و آیه 19 از سورۀ آل عمران و
آیه 85 آل عمران . و در آیه 71 از سورۀ انعام میفرماید: « قل ان هدی الله هوالهدی
و امرنا لنسلم لرب العالمین » بگو بدرستیکه هدایت خدا هدایت صحیح و هدایت راستین
است و ما ماموریم که در برابر پروردگار جهانیان تسلیم باشیم.

نقش وحی در بیان قوانین:

همانگونه که توضیح دادیم قوانین اسلام توسط رسول خدا تشریع شده و چیزی را فرو
گذار نکرده است و در قرآن مجید تصریح شده که رسول خدا هرگز از روی هوی و هوس چیزی
نمیگوید، هر چه میگوید مستند به وحیی است که از جانب خداوند رسیده است« و ما ینطق
عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» بنابراین، در جمهوری اسلامی تسلیم در برابر خدا و
تکیه بر قوانینی که به وسیلۀ وحی آمده باید پایه و اساس قرار گیرد.

معاد و نقش سازندۀ آن :

یکی از پایه های جمهوری اسلامی ایمان به معاد است. همانگونه که در مقدمۀ این
تفسیر توضیح دادیم، اسلام زندگی انسان را محدود به جهان ماده نمیداند بلکه زندگی
این جهان را وسیله ای برای استکمال و آمادگی انسان برای حیات دیگر دانسته است. این
اعتقاد نیز زیر بنای نظام جمهوری اسلامی است و در همۀ شئون اجتماعی و سیاسی این
نظام باید به مسئله معاد توجه شود. این مطلب را در گذشته توضیح داده ایم و آنرا
تکرار نمی کنیم.

امامت و رهبری

در نظام اسلامی اعتقاد به امامت یک اصل اساسی است که باید پایه و اساس تنظیم
مسائل سیاسی قرار بگیرد، انشاء الله در آینده دربارۀ این موضوع بطور گسترده بحثی
خواهیم داشت و بطور اشاره باید دانست که قوانین اسلام از جانب خداست و برای حفاظت
و اجراء صحیح و کامل این قانون نماینده و خليفه اي از طرف خداوند لازم است خلیفه
در زمان حضور ائمه معصومین علیهم السلام بوده اند و در زمان غیبت، فقیه عادل به
نیابت از امام زمان «عج» میباشد.

عدل خدا در خلقت و تشریع :

یکی دیگر از پایه های نظام اسلامی ایمان به عدل خداوند است اعتقاد ما این است
که خداوند هرگز به بندگان خود ظلم نمیکند و نتیجتاً تفاوت هائی که در نظام خلقت
دیده میشود ظلم نخواهد بود و نیز قوانین آسمانی اسلام بر پایه عدل است و باید این
اعتقاد زیر بنای تنظیم امور اجتماعی و سیاسی و قضائی و غیره قرار بگیرد و کلیه
قوانین اسلام را مو بمو بدون کم و زیاد اجرا نمائیم اگر چه فلسفه بعضی از آنها
برای ما روشن نباشد، و هرگز نمی توانیم بگوئیم بعضی از احکام اسلام مانند قطع دست
برای سارق بر اساس عدالت نیست زیرا قوانین ثابت اسلام بموجب وحی از طرف خداوند است
و خداوند هرگز به بندگان خود ظلم نمی کند.

اگر ما فلسفۀ حکمی را ندانستیم از جهل و نارسائی عقل ما خواهد بود.

کرامت و ارزش والای انسان:

در تنظیم قوانین جمهوری اسلامی باید کرامت و ارزش انسانی را در نظر بگیریم
زیرا انسان از دیدگاه اسلام خلیفة الله است و زندگی او یک زندگی حیوانی نیست تا
فقط نظام حکومت به فکر تامین زندگی و رفاه او در امور مادی باشد آنچه برای انسان
مهم است رشد فضائل اخلاقی و تقویت بعد معنوی اوست. نظام جمهوری اسلامی باید بگونه
ای تنظیم گردد که علاوه بر تامین شئون زندگی مادی، وسیله رشد فضائل اخلاقی و
کمالات معنوی را برای فرد و جامعه فراهم نماید.