برگی از دفتر عشق…

واگویه
های اهل بیت شهیدان و ایثارگران

 خراسان شمالی از زبان یک جانباز

لحظه‌لحظه حضور مقام معظم رهبری در میان اقشار
مختلف مردم و در سفر اخیرشان به استان خراسان شمالی عرصه تجلّی شگفتی‌هايی است که نظیر
آن در خارج از آيین حق و پیوند الهی امت- امامت یافتنی نیست.

 در
یکی از این صحنه‌ها، جانبازی قطع نخاعی که نزدیک به سی سال در سخت‌ترین شرایط غیرقابل
تصور ویلچرنشین است؛

 جان
و دل باخته‌ای از قافله عاشقانی که تا نقطه صفر مرز شهادت رفتند، اما مشیت معشوق این
بود که آنان را در این سو نگاهدارد و سختی یک لحظه جان دادن را به ده‌ها سال بکشاند؛
ده‌ها سال جان دادن تدریجی در کوره درد و رنج جانکاه تا صابران و پذیرفتگان در این
امتحان دشوارتر از خط مقدم جبهه را به مقامی بس والا از مقامات شهادت برساند؛

 جانبازی
همنام «حسین» و ملقب به «سقايی» یادآور سقای دشت کربلا از جمله کسانی بود که در مراسم
باشکوه دیدار اهل بیت شهیدان و جانبازان و آزادگان با مولا و مقتدایشان حضرت آیت‌الله
خامنه‌ای، در مصلای بجنورد رخصت یافت تا زبان حال خود و هزاران عاشق حاضر را در قالب
شعر و نثری ادیبانه بسراید. زبان حالی که بارها با شعارهای پرشور و توفنده حاضران به
امضاء رسید؛ اشک‌ها را جاری ساخت و دل‌ها را جلا داد تا مشتاقانه به سخنان حکیمانه
و روح‌افزای مقتدایشان گوش جان بسپارند.

 با
تقدیم شعر منتخب و سخنان این جانباز عزیز، لحظاتی از روزهای حماسه‌ساز خراسان شمالی
را با چشم دل به تماشا می‌نشینیم:

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

رفته بودیم شبی سمت حرم، یادت هست؟

خواستم مثل کبوتر بپرم، یادت هست؟

توی این عکس به جا مانده عصا دستم نیست

پیش از آن حادثه پای دگرم، یادت هست؟

رنگ و رو رفته‌ترین تاقچه خانه‌مان

مهر و تسبیح و کتاب پدرم، یادت هست؟

خانه کوچک‌مان کاهگلی بود، جنون

در همان خانه شبی زد به سرم، یادت هست؟

قصد کردم که بگیرم نفس دشمن را

و جگرگاه ستم را بدرم، یادت هست؟

خواهر کوچک من تند قدم برمی‌داشت

گریه می‌کرد که او را ببرم، یادت هست؟

گریه می‌کرد در آن لحظه عروسک می‌خواست

قول دادم که برایش بخرم، یادت هست؟

… راستی شاعر همسنگرمان، اسمش بود

اسم او رفته چه حیف از نظرم، یادت هست؟

شعرهایش همه از جنس کبوتر، باران

دیرگاهی است از او بی‌خبرم، یادت هست؟

آن شب شوم، شب مرده، شب دردانگیز

آن شب شوم که خون شد جگرم، یادت هست؟

توی اروند، در آن نیمه شب، با قایق

چارده ساله علی، همسفرم، یادت هست؟

ناله‌ای کرد و به یکباره به اروند افتاد

بعد از آن واقعه خم شد کمرم، یادت هست؟

سرخ شد چهره اروند و تلاطم می‌کرد

جستجوهای غم‌انگیز تَرَم، یادت هست؟

مادرش تا کمر کوچه به دنبالم بود

بسته‌ای داد برایش ببرم، یادت هست؟

بعد یک ماه، همان کوچه، همان مادر بود

ضجه‌های پسرم، واپسرم، یادت هست؟

اتفاقی که مرا خانه‌نشین کرد افتاد

و نشد مثل کبوتر بپرم، یادت هست؟

 

آقا جان سلام، سلامی به گرمی سینه‌های مالامال
از عشق به ولایت و به وسعت‌دیدگانی که فــرش راهــت گشته‌اند.

رهبر عزیز و فرزانه انقلاب چقدر منتظر حضورت
بودیم و چقدر لحظه‌شماری می‌کردیم تا لحظه وصال فرارسد و با دیدار نائب امام زمان چشمان
بی‌رمقمان نورباران گردد و از زلال چشمه معرفت کلام‌تان جرعه‌جرعه بنوشیم و بر این
نعمت لایزال، خدای قادر متعال را سپاس گوییم که هرگز از عهده سپاسش برنخواهیم آمد.

رهبرا! اگر فتنه‌گران کوردل با فتنه‌گری‌شان
زمین و آسمان را غبارآلود کنند. اگر دشمنان قسم‌خورده این نظام و انقلاب برای انهدام
نظام جمهوری اسلامی ایران، هر روز طرحی تازه بیاندازند، باز ما همان ثابت قدمان دیروزیم
و چشمان بیدار ما و امت حزب‌الله به انگشت اشارت رهبر و مقتدایشان است.

رهبرا! آن هنگام که خسته از آلام و دردهایی
که فتنه‌گران کوردل بر وجود نازنینت وارد آوردند و با قلبی خسته به پیشگاه ولی عصر«عج»
شکوه بردی، سینه‌های ما از آه سوزناکت پاره پاره شد.

جانان من!

این جان برکفان و عاشقان ولایت و شهادت زنده
باشند و تو آه بکشی؟…

واغیرتا و حاشا به مردانگی ما…

دشمنان این نظام و انقلاب بدانند ما همه فداییان
رهبریم و اگر از سرهایمان کوه‌ها بسازند فرزندانمان هرگز در کتاب تاریخ نخواهند خواند
که خامنه‌ای تنها ماند.

و وای بر آن روزی که مولایمان ما را امر به
جهاد کنند. آن روز است که دودمان‌تان را به باد خواهیم داد. آن روز است که خانه ظلم
و استکبار را خراب کرده و پرچم پرافتخار اسلام را بر بام جهان شکوهمندانه به اهتزاز
درخواهیم آورد.

و دشمنان این نظام بدانند که این تحریم‌ها
بر ملت ما عرصه را تنگ نخواهد کرد و به حول قوه الهی تحت رهبری مقتدرانه عزیز دل زهرا«س»
و به برکت خون شهدا از این برهه تاریخ هم با سرافرازی عبور خواهیم کرد و با ایستادگی
و کوتاه نیامدن در مقابل ظلم، معادلات بین‌المللی را برخواهیم زد و نشان خواهیم داد
ملتی که شهادت دارد از هیچ تهدیدی هراس نخواهد داشت و الگویی خواهیم شد برای ملت‌های
ستمدیده و مظلوم جهان که امروز نمونه‌های بارز آن را در موج بیداری اسلامی منطقه شاهدیم.

و در پایان، آقاجان! اگر ما آن روز نبودیم
که همراه فاطمه زهرا حامی ولایت باشیم و اگر ما آن روز نبودیم که نگذاریم علی سر به
درون چاه برد، امروز نمی‌گذاریم که علی دوران تنها بماند.

امروز نمی‌گذاریم که خاطره کوفه و نامردهای
مرد نمایَش دوباره تکرار شود.

آری امروز نمی‌گذاریم که علی محکوم به گوشه‌نشینی
گردد.

رهبرم! برای من، برای ما و برای تمامی مظلومان
جهان بمان. تا ظهور منجی عالم بشریت بمان. بمان که ماندنت نوید رویش جوانه‌های امید
بر شاخسار ایثار است.

تا روز ظهور منتظر باید بود

نزدیک شده آمدن آن موعود

آن مرد که پرچم سپُرَد بر مهدی

سیدعلی خامنه‌ای خواهد بود