عملکرد اوباما از بوش بسیار وحشتناک‌تر است

«چشم انداز روابط ایران و غرب پس از برجام»

در گفت و شنود «پاسدار اسلام» با دکتر سید محمد مرندی

 

درآمد:

خطر نفوذ به مراکز تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر و همچنین خطر نفوذ اقتصادی به کشور از سوی شیطان بزرگ، آمریکا، هشدارهایی بودند که مقام معظم رهبری در سخنان اخیر خود به آن اشاره کردند. اینکه ایالات متحده امریکا هنوز و بعد از نهایی شدن متن برجام ادبیات خود را در قبال جمهوری اسلامی ایران تغییر نداده است و به تهدید و کارشکنی‌های خود ادامه می‌دهد. همچنین ادامه سیاست‌های خصمانه این کشور به همراه متحدانش که به برهم زدن امنیت کشورهای منطقه غرب آسیا منجر شده است، شرایط فاجعه باری برای مردم این کشورها به وجود آورده است.

دکتر سید محمد مرندی، رئیس دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و دانشیار دانشگاه تهران در رشته ادبیات انگلیسی و شرق‌شناسی با سابقه‌ای ارزشمند در تحلیل و پژوهش رویدادهای خاورمیانه و جهان اسلام به پرسش‌های «پاسدار اسلام» در باره خطر نفوذ سیاسی و اقتصادی آمریکا به ایران، آینده روابط ایران و غرب  به‌خصوص آمریکا بعد از برجام، سیاست‌های جدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در منطقه، شرایط فعلی سوریه، عراق، یمن و موضع‌گیری‌های ایران در قبال این وقایع و عملکرد غرب در این زمینه پاسخ داده‌اند که از همراهی ایشان صمیمانه سپاسگزاریم.

 

 

مقام معظم رهبری در سخنان اخیر خود خطاب به اقشار مختلف مردم بار دیگر به امریکا به عنوان شیطان بزرگ اشاره کردند و ویژگی‌های آن را برشمردند و فرمودند که ابلیس به عنوان فرمانده شیاطین طبق نص قرآن فقط اغوا می‌کند، اما امریکا هم اغوا می‌کند و هم کشتار و هم تحریم و فرمودند که ملت ایران با انقلاب عظیم خود این شیطان بزرگ را از کشور بیرون راند. سپس هشدار دادند که نباید بگذاریم پای او بار دیگر به این کشور باز شود. اخیراً هم خطاب به فرماندهان سپاه فرمودند که دشمن در صدد نفوذ به مراکز تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر ما و نیز نفوذ اقتصادی است. به نظر شما صحبت‌های ایشان ناظر به چه موضوعاتی است و ایشان چه خطراتی را احساس کرده‌اند؟

به نظر من از تجربه‌های گذشته کشور ما از امریکا و رفتار فعلی این کشور با ما چنین برمی‌آید که مشکل ما با او حل نشده و صورت مسئله رابطه ما تغییری پیدا نکرده است. وقتی اوباما رئیس‌جمهور امریکا شد، مقام معظم رهبری در مشهد سخنرانی و به مردم یادآوری کردند که امریکا به واسطه شاه، صدام، سلاح‌های شیمیایی، تحریم‌ها و… چه به سر این کشور و ملت آورده است. ایشان در عین حال فرمودند که اگرآمریکا رفتارش را تغییر دهد، ما هم به تناسب رفتارمان را عوض می‌کنیم.

قبل از توافقی هم که بین ایران و ۱+۵ صورت گرفت، باز رهبری فرمودند که اگر امریکایی‌ها رفتارشان را تغییر بدهند و به توافق‌هایی برسیم، شاید این آمادگی در ما ایجاد شود که راجع به موضوعات دیگر هم با امریکا صحبت کنیم.

بعد از توافق، باز می‌بینیم که امریکایی‌ها حتی در لفظ تغییر نکرده‌اند و توهین و تحقیرشان ادامه پیدا کرده است. رئیس‌جمهور امریکا دائماً به نظام و ملت توهین و ما را تهدید می‌کند. دیگر مقامات عالی‌رتبه امریکا هم کماکان همین لحن و برخورد را دارند. در حال حاضر هنوز تکلیف ما با توافق ۱+۵ روشن نیست و باید ببینیم بر اساس برداشتی که آقای دکتر ظریف، وزیر امور خارجه ما از این توافق دارند، آیا آنها این توافق را اجرا خواهند کرد یا نه؟ هر وقت این موضوعات روشن شدند، بعد می‌توانیم درباره توافق اظهار نظر کنیم. همین چند وقت پیش بود که رئیس‌جمهور امریکا گفت ایران باید تغییر کند، در حالی که اصلاً به ایشان ربط ندارد که در داخل ایران چه اتفاقی می‌افتد یا نمی‌افتد.

بنابراین وقتی ما هنوز هیچ اقدام مثبتی را از امریکایی‌ها مشاهده نکرده‌ایم، دلیل ندارد که راه نفوذ و حضور امریکایی‌ها و یا حتی اروپایی‌های نزدیک به آمریکا  را در کشور فراهم سازیم.

ما با کشورهائی چون برزیل، ونزوئلا، بولیوی، هند، چین، کشورهای مسیحی و غیرمسیحی و مسلمان مشکلی نداریم و آنها می‌توانند بیایند و در اینجا فعالیت‌های اقتصادی بکنند. حتی از اتحادیه اروپا رئیس‌جمهور اتریش آمد و با رهبری هم دیدار کرد. بنابراین ما با کشور خاصی مشکل نداریم. مشکل ما ناشی از رفتارهای امریکا و متحدین نزدیک اوست. وقتی ما هنوز این همه مشکل با امریکا داریم و آنها هم صراحتاً خواستار تغییر ما هستند، نباید به امریکا و متحدین نزدیکش ـ که سه چهار کشور و کاملاً هم مشخص هستند ـ اجازه بدهیم وارد کشورمان شوند. آنها قطعاً کار اقتصادی عمده‌ای را در داخل کشور ما انجام نخواهند داد و به فرض محال اگر هم بخواهند فعالیت اقتصادی مهمی را هم در ایران انجام بدهند، باید مراقب بود که همراه آن مشکلی را برای کشور ما فراهم نسازند.

*امریکا در برهه‌ای پروژه اسلام‌هراسی را مطرح و دنبال کرد. در حال حاضر به فرموده آقا اینها در صددند جنگ‌های نیابتی را به داخل ایران بکشانند. سردار سلیمانی هم در سخنرانی در مجمع سراسری فرماندهان سپاه به دو راهبرد امریکا در این زمینه اشاره کردند که یکی حفظ درگیری در جهان اسلامی و دیگری مهار جمهوری اسلامی است. تحلیل شما از روند کلی رویدادها در کشورهای منطقه چیست؟

به نظر من در حال حاضر گفتگو با امریکا ضرورت ندارد، چون ما و امریکا در منطقه منافع مشترک نداریم. از یک طرف مشکل خود ما با امریکا حل نشده است و آنها دائماً دارند تهدید می‌کنند و صراحتاً می‌گویند که می‌خواهند از داخل ایران اطلاعات جمع‌آور ی کنند و ایران باید تغییر کند. از طرف دیگر امریکایی‌ها با داعش مبارزه جدی نمی‌کنند و بر اساس اطلاعات Defense Intelligence Agency طبق سندی که توسط Judicial Watch افشا شده است، حکام آمریکا از همان ابتدا در شکل‌گیری داعش نقش داشته اند. ژنرال فلین تا پارسال رئیس Defense Intelligence Agency یعنی بالاترین دستگاه اطلاعاتی ـ نظامی امریکا در پنتاگون بود که نزدیک بیست  هزار نفر در آنجا کار می‌کنند. او اعلام کرد که این یک تصمیم‌گیری عامدانه از سوی دولت امریکا بود که به گروه‌های افراطی کمک کند.

بنابراین امریکا و متحدینش به گروه‌های افراطی تکفیری از قبیل داعش و القاعده کمک کرده‌اند. معاون اول رئیس‌جمهور امریکا چند ماه پیش اعتراف کرد که متحدین امریکا در شکل‌گیری داعش و امثال آن دست داشته‌اند و از ترکیه، امارات و سعودی هم نام برد. امریکا الان هم به صورت جدی با داعش مبارزه نمی‌کند و این دولت‌های سوریه، عراق، ایران و حزب‌الله هستند که در مقابل داعش ایستاده‌اند. در نحوه بمباران کردن‌های امریکائی‌ها هم حرف و حدیث زیاد است.

از این گذشته متحد اصلی امریکا در منطقه، یعنی ترکیه الآن به داعش کمک می‌کند و حتی غربی ها هم این موضوع را اعتراف کرده‌اند. چگونه است که دولت اردوغان این گونه رفتار می‌کند و امریکایی‌ها هیچ عکس‌العمل منفی‌ای نشان نمی‌دهند؟ به گروه‌های افراطی دیگری چون جبهه النصره هم که به اندازه داعش خطرناک است، رسماً کمک می‌شود و عربستان سعودی، ترکیه، قطر، اردن، اسراییل و امارات به القاعده‌ای که می گویند ۱۱ سپتامبر را به وجود آورد، کمک می‌کنند. از شمال سوریه در مرزهای ترکیه و  از جنوب سوریه در مرزهای اردن به جبهه النصره کمک می‌رسانند. اخیراً دوروزی‌های ساکن منطقه اشغالی جولان در اسرائیل به آمبولانسی که تروریست‌ها را به بیمارستانهای رژیم صهیونیستی برای درمان می‌برد حمله کردند و یکی از آنها را کشتند. فردی که کشته شد از جبهه النصره القاعده بود. برخی از کشورهای اروپایی هم رسماً به بعضی از گروه‌های همکار القاعده کمک می‌کنند.

مبارزه ما با گروه‌های تکفیری و وهابی است و امریکایی‌ها و متحدینش به آنها کمک می‌کنند. الان عربستان سعودی یمن را محاصره کرده است و بیش از ۲۰ میلیون نفر دارند از گرسنگی می‌میرند و رنج می برند و امریکایی‌ها از عربستان سعودی پشتیبانی می‌کنند. از طرفی هم کشور سعودی با القاعده در یمن همکاری می‌کند. امریکا تا دیروز به اسم مبارزه با القاعده جنگ‌هایی را به عراق و افغانستان تحمیل و این دو کشور را نابود کرد، ولی امروز متحدین امریکا در سوریه، عراق، افغانستان، یمن و لبنان القاعده را تقویت می‌کنند.

پس قرار است ما راجع به چه چیزهائی با امریکایی‌ها صحبت کنیم؟ ما را تهدید که می‌کنند. تحریم‌ها را هم که برنداشته‌اند. دائماً هم که صحبت از لزوم تغییر ما می کنند. در منطقه هم به تکفیری‌ها و آدم‌کش‌ها کمک و علیه ما، دوستان و متحدینمان فعالیت می‌کنند.

تا وضعیت این‌گونه است، منطقی نیست با امریکایی‌ها مذاکره کنیم. بدون احراز یک سری شرایط گفتگو معنا ندارد. در حال حاضر ما موضوع مشترکی برای گفتگو با امریکایی‌ها نداریم.

مسائل موجود مسائل کوچکی نیستند که بشود آنها را با یک گفتگوی ساده حل کرد. ابداً این‌ طور نیست که ایران و امریکا با هم صحبت کنند و امریکا دیگر به القاعده کمک نکند. اینها اختلافات بسیار عمیقی هستند. امریکایی‌ها باید پیش خودشان حساب و کتاب کنند و اگر می‌خواهند رابطه‌شان با ایران تغییر کند، باید دست از این  خباثت ها  و جنایات بردارند.

واقعیت این است که جنایاتی که آقای اوباما کرده، آقای بوش هم نکرد. اگر جمع‌بندی کنیم، جنایاتی که رئیس ‌جمهور فعلی امریکا کرد، صدام هم نکرد. آقای اوباما لیبی را به‌وسیله متحدینش نابود کرد. همین‌‌طور سوریه، عراق و یمن را. این منطقه به خاطر اینکه امریکا، آل‌سعود، آقای اردوغان و دولت اسرائیل دارند به جریانات تکفیری کمک می‌کنند در حال فروپاشی است. چه کسی مقصر است؟ شاید ظاهر بشردوستانه‌ای داشته باشند، ولی واقعیت این است که عملکرد آقای اوباما بسیار وحشتناک بوده است. تاریخ قضاوت خواهد کرد که در این چند سال چه بر سر مردم این منطقه آورده است.

 

* برنامه جامع اقدام مشترک که البته هنوز نهایی نشده، چه پیامدهایی برای ایران دارد و چه اثری در چشم انداز آینده روابط ایران و غرب، به‌خصوص امریکا دارد؟

فکر نمی‌کنم بشود راجع به غرب یک قضاوت کلی کرد، چون در اروپا راجع به ایران اختلافات زیادی وجود دارد. برخی از کشورهای اروپایی به ایران نگاه خصمانه‌ای دارند و دنبال شرارت هستند و قطعاً ورودشان به کشور ما تهدید است، ولی برخی از کشورهای دیگر اروپایی نه ظرفیت این تهدید را دارند و نه تمایلی به این کار دارند.

به نظر من اروپا در این زمینه یکپارچه نیست. دنیا کلاً دارد عوض می‌شود و زمان به نفع امریکا و متحدانش نیست.

اقتصاد جهان دارد به سمت آسیا می‌آید، و اروپا دارد ضعیف‌تر‌ و ضعیف‌تر می‌شود. امریکا هم همین‌ طور. ضمن اینکه تنش‌های امریکا با روسیه و چین در حال افزایش است، اروپا با بحران اقتصادی مواجه و امریکا با مشکلات اقتصادی فراوانی دست به گریبان است. عامه مردم امریکا یعنی قشر متوسط فقیرتر و ثروتمندها ثروتمندتر می‌شوند. سیاست‌های خصمانه کشورهای قدرتمند اروپا و امریکا در سوریه و عراق بحران مهاجرین را ایجاد کرده است. منطقه در حال فروپاشی است و با این موج مهاجرتی که به وجود آمده است، اروپایی‌ها فهمیده‌اند که تخریب کشورها و تحمیل جنگ‌های داخلی نهایتا به آنان به ضرر خودشان است. در هر حال سال‌های آینده سال‌های اقتدار کشورهای غربی نخواهند بود.

امریکا وقتی همزمان با روسیه، چین و ما در می‌افتد، در واقع خودش را تضعیف می‌کند.

البته امریکایی‌‌ها و به‌خصوص اروپایی‌ها در اجرای درست این توافق منافعی دارند، اما خصومت امریکایی‌ها و کینه‌ای که نسبت به ما دارند و نزدیکی آنها به اسرائیل و عربستان سعودی اجازه نمی‌دهد در قبال ایران منطقی عمل کنند. شخصاً اعتقاد ندارم این توافق یک توافق بسیار عالی یا خیلی بد است . به نظر من اشکالات اساسی‌ای در توافق هست، ولی فرصت‌های اساسی هم می‌تواند از درونش به وجود بیاید. بستگی به عملکرد اجرائی دارد. برای همین باید ببینیم ظرف چند ماه‌ و یکی دو سال آینده و حتی در سال‌های اول ریاست‌جمهور بعدی امریکا، آنها چه عملکردی خواهند داشت. در حال حاضر نمی‌شود قضاوت کرد.

فعلاً توافقی صورت گرفته است که اگر بخواهند از آن سوء استفاده کنند بدون تردید به شکست می‌انجامد. اگر منافع آنها در این است که به هر دلیلی آرامش به وجود بیاید، باید در عمل رفتار درستی داشته باشند. خلاصه اینکه به نظر من باید ببینیم در عمل چه پیش می‌آید و توافق چگونه اجرا می‌شود. چنانچه غرب از متن توافق سوءاستفاده کند، با چالش‌های جدی با غرب مواجه خواهیم شد و این توافق به شکست می‌انجامد. مقصر هم خودشان خواهند بود، ولی اگر عاقلانه رفتار کنند، بعد از دو یا سه سال می‌شود قضاوت کرد که آیا می‌توانیم به مرحله بعد برویم یا نه. تا امریکایی‌ها و اروپایی‌ها توافق را اجرا نکنند، نه تنها راه دادن آنها به داخل کشور ضرورت ندارد، بلکه خطرناک هم هست. البته باید از این توافق در جهت جلب فن‌آوری و سرمایه‌گذاری خارجی و شرکای بیشتر استفاده کنیم. کشورهای قدرتمند واجد ظرفیت‌های بالای اقتصادی فراوانی در سراسر جهان، مخصوصاً امریکای لاتین، افریقا، جنوب آسیا وجود دارند. در اروپا هم کشورهایی که مستقل‌تر رفتار می‌کنند، کم نیستند، ولی در مورد امریکا و متحدین نزدیک آن باید خیلی احتیاط کنیم، به‌خصوص که با همه سختی‌هایی که در داخل کشور داریم، در حال حاضر تنها کشور قدرتمند و با ثبات منطقه هستیم. قبلاً ترکیه هم بود، اما در حال حاضر کشت و کشتار عجیبی در آنجا به راه افتاده به خاطر اتفاقات سوریه، عراق و مسائل داخلی بین اقشار مختلف ترکیه شکاف‌های عمیقی ایجاد شده است.

بنابراین بسیار مهم و حیاتی است که اجازه ندهیم امریکایی‌ها انسجام و امنیت ما را دستکاری کنند. یک سرمایه‌گذاری کوچک غربی‌ها ابداً ارزشش را ندارد که آنها داخل کشور ما بیایند و مداخله، نفاق ایجاد، یارگیری و شرارت کنند و موجب بی‌ثباتی کشور شوند. سرمایه‌گذاری خارجی باید مورد اطمینان ما بوده و برای ما منفعت داشته باشد و باعث نگرانی امنیتی نباشد.

در حال حاضر چون رژیم تحریمی به شکل دایمی برداشته نشده است، برخی از کشورهای غربی در ایران سرمایه‌گذاری جدی نخواهند کرد و سرمایه‌گذاری‌های کوچک آنها هم تأثیر چندان مثبتی بر اقتصاد ما نخواهد گذاشت.

از سوی دیگر برخی از آنان به دنبال شرارت و انتقام هستند و در مواقعی علنا هم این را می‌گویند. بنابراین نباید امنیت و آرامشمان را به خاطر چند پیشنهاد ناچیز امریکایی‌ها و متحدان نزدیکش به مخاطره بیندازیم.

 

*هنوز برجام به نتیجه نرسیده است، اما هیئت‌های سیاسی و اقتصادی غربی به ایران رفت و آمد می‌کنند. ابتدا فرانسه آمد و پس از آن ایتالیا و سپس اتریش. تحلیل شما از این رفت و آمدها چیست؟ آیا قرار است اتفاق خاصی در اقتصاد کشور بیفتد؟

قطعاً در رفت و آمد برخی از کشورهای اتحادیه اروپا به ایران، باید توجه داشت کشورهایی  که خیلی به امریکا نزدیک هستند و از سیاست‌های آن کشور پیروی می‌کنند، طبیعتاً رفتارشان بر اساس خواسته‌های امریکا خواهد بود. مانند قضیه اوکراین . حکومتی در اوکراین با کودتا سرنگون شد. یعنی یک رئیس‌جمهور ـ چه خوب یا چه بد ـ با رأی مردم سر کار بود، ولی عده‌ای با سلاح گرم و سرد و با حمایت آمریکا و اتحادیه اروپا در کیف با یک شبه‌کودتا حکومت را سرنگون کردند. امریکا و غربی‌ها از این شبه‌کودتا و روس‌ها از دولت قبلی، یعنی دولتی که با رأی مردم سر کار آمد حمایت کردند. این شبه کودتا در اوکراین باعث ایجاد شکاف در جامعه شد. غرب اوکراین به اروپا تمایل داشت و شرق آن به روسیه. امریکا به اتحادیه اروپا فشار آورد که روس‌ها را تحریم کند، در حالی که بسیاری در اتحادیه اروپا مخالف تحریم بودند، چون امریکا که ضرر نمی‌کرد، بلکه این اتحادیه اروپا بود که تجارت زیادی با روسیه داشت. آلمانی‌ها عمیقاً با تحریم مخالف بودند، اما نهایتاً روسیه را تحریم و دستورات امریکا را اجرا کردند.

بنابراین در مسئله ایران هم نباید انتظار داشت کشورهای اروپایی چندان مستقل عمل کنند. کسانی که این‌ گونه فکر می‌کنند، واقعاً نسبت به واقعیت‌های اروپا درک پایینی دارند. برخی از کشورهای اروپایی مستقل‌ترند و مشکلات اقتصادی زیادی هم دارند. ما می‌توانیم با آنها بیشتر کار کنیم. باید بین کشورهای اروپایی تفکیک قایل شد. به حرکات کشورهایی که به امریکا نزدیک‌ترند، باید با بی‌اعتمادی نگاه کرد. قطعاً آنها از امریکا خط می‌گیرند و چون امریکائی‌ها نمی‌توانند راحت وارد کشور ما شوند، آنها نیابتاً و از طرف امریکا جلو می‌آیند. به همین دلیل باید خیلی مراقب بود.

اروپایی‌ها در حال حاضر در داخل کشورهای خود با هزار و یک مشکل مواجه هستند و پول زیادی ندارند که سرمایه‌گذاری کنند. بحران اقتصادی در یونان، پرتغال، اسپانیا و ایتالیا خود را نشان داده است و دارد به‌سرعت به جاهای دیگر جنوب اروپا هم تسرّی پیدا می‌کند. اروپایی‌ها بیشتر به دنبال آنند که به ایران بیایند و جنس‌هایشان را بفروشند، وگرنه فکر نمی‌کنم بتوانند خیلی سرمایه‌گذاری‌های مفیدی را انجام دهند، به‌خصوص که شرایط طبق توافق با کشور ما به‌گونه‌ای است که سرمایه‌گذاری در آن به‌سختی انجام می‌شود.

شرکت‌های غربی از سرمایه‌گذاری‌های بزرگ و کلان در ایران پرهیز می‌کنند، چون امکان دارد سرمایه‌گذاری کلان بکنند و بعد از صرف چند میلیون یورو یا دلار، امریکایی‌ها بگویند دیگر ادامه ندهید. وقتی در یک توافق چنین تردیدهائی وجود دارد، برای سرمایه‌گذاری‌های عمده و کلان کشورهایی مثل چین که مستقل هستند و ثروت بیشتری هم دارند و از قوانین امریکا هم تبعیت نمی‌کنند، شاید به شکل جدی‌تری مطرح باشند.

بنابراین باید خیلی با احتیاط عمل کرد و به این نکته هم توجه داشت که اروپا یکپارچه نیست. باید بین کشورهایی که سیاست‌های مستقل‌تری دارند و رفتارشان با ما بهتر است با کشورهایی که از امریکا پیروی می‌کنند تفکیک قایل شد.

*مدتی است که ناآرامی‌ها در ترکیه افزایش یافته . نقش تحولات ترکیه را بر تحولات منطقه چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به هر حال آقای اردوغان در انتخابات قبلی پیروز نشد. خیلی‌ها در ایران متأسف هستند که آقای اردوغان که حزبش و جریانی که از اول به وجود آمد جریان مثبتی بود، متأسفانه توسط آقای اردوغان منحرف گردید و جریان مردمی و اسلامی ترکیه به سمت سیاست‌های تکفیری، قطر و عربستان برده شد. ترکیه به‌ جای اینکه با کشورهای بزرگ و قدرتمندی مثل ایران با مردمی که افکار دینی بسیار عقلانی دارند رابطه برقرار کند، در چهار پنج سال اخیر به خاطر خودخواهی‌های شخصی با کثیف‌ترین و خبیث‌ترین رژیم‌ها و گروه‌های تکفیری متحد شده است. این رویکرد شکاف‌های زیادی را در ترکیه به وجود آورده است.

از سوی دیگر مشکلات اقتصادی در ترکیه افزایش یافته است. برخی از این مشکلات حاصل سیاست‌های مداخله‌جویانه خبیثانه‌ای است که در سوریه و عراق اتخاذ کرده‌اند. پیش از این بین ترکیه با سوریه و عراق به خاطر مرزهای زمینی مشترک تجارت زیادی انجام می‌شد. در حوزه خلیج‌فارس تجارت از طریق همین کشورها صورت می‌گرفت. آقای اردوغان با سیاست‌های خصمانه‌ خود همه این امکانات را از بین برده است. همچنین  به دلیل مشکل نزدیک به دو میلیون آواره و مشکلات اقتصادی‌ای که خود آقای اردوغان به وجود آورده و نیز به خاطر شکاف‌های عمیقی که در بین اقشار مختلف جامعه ترکیه در نتیجه همین رفتارها و اتحادی که ایشان با وهابی‌ها و تکفیری‌ها انجام داده، اتفاق افتاده، شرایط آقای اردوغان نسبت به گذشته خیلی نامساعد شده و ایشان در انتخابات اخیر نتوانست اکثریت کرسی‌ها را به دست بیاورد.

باید ببینیم در دو سه هفته آینده چه اتفاقی می‌افتد. برخی معتقدند درگیری‌هایی که ایشان ایجاد کرده و حملات و بمباران‌های مکرر و کشتارهای فراوان در مناطق کردنشین برای این بوده که بتواند یک جور حس ناسیونالیستی را در مردم ایجاد کند تا به او رأی بدهند. اگر این موضوع واقعیت داشته باشد بسیار تأسف‌بار است که انسان برای به دست آوردن رأی بیشتر عده‌ای را بکشد. اگر چه در سوریه و عراق
انسان های زیادی بخاطر سیاستهای ایشان کشته شدند.

قابل ذکر است که رسانه‌ها و کشورهای غربی در ابتدای درگیری‌های سوریه، از تکفیری‌ها حمایت و آنها را آزادی‌خواه معرفی کردند. اما جمهوری اسلامی از روز اول ضمن اینکه از بعضی رفتارهای نیروهای نظامی و انتظامی سوریه انتقاد داشت، ولی اعلام کرد تنها راه حل این معضل، گفتگو و انتخابات است و حتی طرح کوفی عنان را هم پذیرفت. ایران از ابتدا می‌خواست مسئله سوریه حل شود، ولی غربی‌ها، دولت ترکیه، سعودی‌ها و قطری‌ها نگذاشتند. بی.بی.سی و امثال آن در آن زمان تکفیری‌ها را آزادی‌خواه معرفی می‌کردند، در حالی که آنها از همان زمان هم این جنایت‌ها را مرتکب می‌شدند.

اگر ایران تحت فشار غربی‌ها، سعودی‌ها و ترکیه‌ای‌ها و قطری‌ها در سوریه کوتاه می‌آمد، هم سوریه و لبنان و هم عراق قطعاً سقوط می‌کردند. یک سال پیش اگر نصف نیروهای داعش و تکفیری‌ها در سوریه با نیروهای ارتش سوریه درگیر نبودند، با نیروی مضاعفی وارد عراق می‌شدند و اگر عراق سقوط می‌کرد، مرزهای ما تبدیل به خطوط مقدم می‌شدند، یعنی دو باره باید مثل سال‌های دفاع مقدس، از مرز ترکیه تا خلیج‌فارس  با دشمنی که خیلی عجیب و غریب‌تر از صدام است، می‌جنگیدیم.

در واقع این مقام معظم رهبری بودند که ما را از یک فاجعه هولناک نجات دادند. در این قضیه، ایشان تقریباً به‌تنهائی ایستادگی کردند و امروز اگر بر سر میز مذاکره با ۱+۵ امتیازی گرفته‌ایم، علاوه بر پیشرفت‌های هسته‌ای، به دلیل قدرت ما در منطقه و به واسطه متحدین و دوستان ما در لبنان، سوریه، عراق، افغانستان و یمن است. در وقایع سال‌های اخیر در سوریه، عراق و یمن عملکرد نظام ما باعث شد ثبات در داخل کشور محفوظ بماند، بسیاری از مردمان منطقه نجات یابند و امریکایی‌ها و اروپایی‌ها مجبور شدند با ما به شکلی جدی وارد مذاکره شوند.

 

*ژنرال آلن نماینده مستقیم امریکا در ائتلاف ضد داعش مدتی قبل گفت مشکل سوریه از طریق نظامی حل نمی‌شود و سوریه باید یک گذار سیاسی بدون بشار اسد داشته باشد. دلیل اعتراف آلن را چه می‌دانید؟ راهکار بعدی امریکا برای سوریه چیست؟ نقش روسیه را در این میان چگونه تحلیل می‌کنید؟

روسیه ابتدائاً در قضیه سوریه خیلی با احتیاط رفتار کرد، چون نمی‌دانست چه اتفاقی خواهد افتاد. تنها کشوری که عمیقاً و با قدرت تمام از نظام سوریه در برابر تکفیری‌ها دفاع کرد ایران بود. فراموش نکنیم که ایران از ابتدا موافق اصلاحات و حل مشکلات مردم سوریه از طریق گفتگو بوده و هست و این را هم بارها گفته است، اما از نظام سوریه در برابر تکفیری‌های مسلح که از ترکیه، اردن، لبنان و بخش غربی عراق ـ که در دست داعش بود ـ به سوریه می‌رفتند، دفاع می‌کرد. آن موقع در  بخش غربی عراق با نام «دولت اسلامی عراق» حضور داشتند که جبهه النصره را در سوریه به وجود آوردند. اگر ایران نبود، قطعاً سوریه سقوط می‌کرد و امروز شرایط منطقه خیلی فاجعه‌بارتر بود.

روسیه به‌تدریج وارد میدان شد و الان محکم‌تر از گذشته وارد شده است. یک دلیل این است که روسیه نگران وضعیت داخلی خود است، چون سعودی‌ها، اماراتی‌ها و قطری‌ها دارند افکار وهابی را در سراسر دنیا ترویج می‌دهند و داخل روسیه هم این کار را کرده‌اند. بسیاری از افراطیون داخل سوریه اهل چچن هستند که به‌تدریج وهابی شده‌اند. در بوسنی، کرواسی، اروپا و چین این خطر به شکل جدی مطرح است. الان عده‌ای وهابی دارندبه اسم بوکوحرام در نیجریه جنایت می‌کنند. الشباب، طالبان و گروه‌های مختلفی که در سراسر جهان دست به جنایت می‌زنند، مردم را قتل عام می‌کنند، سر می‌بُرند، آتش می‌زنند و کشتار جمعی می‌کنند همه وهابی‌اند و روسیه نگران است.

اگر تکفیری‌ها در سوریه و عراق موفق شوند، به صورت تهدیدی برای روسیه در می‌آیند. امریکایی‌ها چون آن سوی اقیانوس هستند، دارند حماقت دهه‌های ۸۰ و ۹۰ میلادی را تکرار می‌کنند با این تصور که آسیب طالبان و امثال آن بیشتر متوجه رقبای امریکاست، از آنها حمایت می کنند.

ولی به هر حال روسیه، چین، هند و برخی کشورهای دیگر نگران‌اند، به‌خصوص با هندی‌ها که صحبت می‌کنم می‌بینم که به‌شدت نگران‌اند. کسی از بابت شیعه‌ها  نگران نیست، چون این‌گونه جریانات در شیعه‌ها به شکل جدی وجود ندارد، ولی جریانات تکفیری که سعودی‌ها و متحدین آن از آنها حمایت می‌کنند، در بین اهل سنت قوی و در حال رشدند، لذا هندی‌ها نگران جامعه مسلمان، خصوصاً اهل سنت‌شان هستند که نکند تحت تأثیر قرار بگیرند.

مضافاً بر اینکه به‌مرور زمان، روسیه دید که نظام سوریه توانسته است استقامت کند و دلگرم شد و بیشتر کمک کرد. به‌خصوص بعد از قضیه کشور لیبی که غربی‌ها بواسطه سؤاستفاده از قطعنامه شورای امنیت نابودش کردند و امروز به دست افراطیون افتاده است. مجموع این عوامل به اضافه خصومت امریکا با روسیه باعث شده است که این کشور به شکل جدی وارد سوریه شود.

البته امریکا هیچ رقیبی را نمی‌تواند تحمل کند. همان‌ طور که امریکایی‌ها با ایرانی‌ها این رفتار را دارند و نمی‌خواهند ایران به عنوان یک کشور قدرتمند و مستقل در این منطقه حضور داشته باشد، با روسیه و چین هم همین رفتار را می‌کند. امریکا همیشه امریکای لاتین را حیاط خلوت خود ‌دانسته است و لذا دوست ندارد در آنجا هم کشور مستقل و قدرتمندی وجود داشته باشد. کلاً امریکا با هر کسی که حس کند قدرتمند است برخورد و او را تضعیف می‌کند تا هژمونی‌اش حفظ شود.

 

*در مورد اظهارات ژنرال آلن هم بفرمایید.

به نظرم برای امریکایی‌ها روشن شده است که سیاست‌های خودشان، عربستان و اردوغان در سوریه با شکست مواجه شده است، ولی باز هم چیزی را می‌طلبند که منطقی نیست. دلیلی ندارد که رئیس‌جمهور سوریه به خواست امریکا، آل‌سعود، اردوغان و تکفیری‌ها کنار برود. ایران می‌گوید غربی‌ها باید دست از حمایت از وهابی‌های تکفیری بردارند و بعد می‌شود به شکل جدی در باره اصلاحات و انتخابات صحبت کرد، ولی قبل از اینکه آنها از حمایت از این جنایتکارها دست بردارند، اصلاً جای بحث نیست، چون الان دولت و ملت سوریه دارند برای بقایشان می‌جنگند و تا این تهدید از روی سرشان برداشته نشود، جای صحبت نیست. یمن هم به همین شکل است. امریکایی‌ها در شش هفت ماه اخیر راضی به نابودی ملت یمن بوده‌اند. چرا؟ چون مردم یمن می‌خواهند از آل‌سعود مستقل باشند.

کسانی که تصور می‌کنند غرب به دنبال آزادی و دموکراسی و حقوق بشر است، به هر یک از این کشورها نگاه کنند، می‌فهمند اینها فقط خیالات و توهم است و فقط یک آدم خودفروخته یا بسیار ساده‌لوح یا بسیار متعصب نسبت به افکار غلط خود می‌تواند بعد از این اتفاقات کماکان چنین باورهایی نسبت به دولت امریکا یا متحدین او یا شخص رئیس‌جمهور امریکا و رؤسای کشورهای غربی داشته باشد. مسئولیت بیشترین جنایت‌های این منطقه نه تنها در سال‌های گذشته که در دهه‌های اخیر به گردن اینهاست. حتی صدام و ابوبکر بغدادی بدون حمایت کشورهای غربی و آل‌سعود هیچ وقت نمی‌توانستند آن جنایت‌ها را انجام بدهند.

 

*اشاره‌ای به یمن داشتید. به نظر شما نقش امریکا در بحران یمن چیست؟ آیا حمله عربستان به یمن در واقع با چراغ سبز امریکا انجام شده است؟

در اینکه امریکا چقدر در قضیه یمن دخالت دارد نظرات متفاوت است. برخی هم دچار این خوش‌باوری هستند که امریکا بدین وسیله می‌خواهد به عربستان ضربه بزند که سخن بسیار بی‌پایه‌ای است. باید ببینیم در عمل چه اتفاقی افتاده است. سعودی‌ها در یمن دست به کشتار عجیب و غریبی زده‌اند و آمار مرگ و میر واقعی خیلی بیشتر از این ارقامی است که منتشر می‌شوند. سعودی‌ها بیش از ۲۰ میلیون نفر را محاصره کرده‌اند و دارند آنها را از گرسنگی و بی‌دارویی می‌کشند. آنها حتی آثار باستانی را هم بمباران می‌کنند، چون وهابی هستند و مثل داعش و جبهه النصره با تاریخ دشمنی دارند. در این لحظه در جهان جنایتی نظیر جنایات یمن وجود ندارد و در چند ماه اخیر در سوریه و عراق هم سابقه نداشته است. محاصره یمن مثل غزه است. اسرائیل با همکاری اتحادیه اروپا، مصر و امریکا آنجا را محاصره کرد تا غذا به مردم نرسد وگرسنه بمانند. کشورهای غربی کمک کردند تا حتی نوزادان و بچه‌های کوچک هم غذائی برای خوردن نداشته باشند. امریکا و غرب نه تنها از حملاتی که به یمن می‌شود انتقاد نکرده‌اند، بلکه رسماً به عربستان کمک اطلاعاتی می‌کنند. دولت اسرائیل هم از همان ابتدا رسماً از این حرکت حمایت کرد. امریکایی‌ها در سوخت‌رسانی به هواپیماهای سعودی و دادن اطلاعات به آن کشور کمک می‌کنند.

از سوی دیگر امریکا رژیم سابق یمن را به رسمیت می‌شناسد، در حالی که وقتی عبد ربه منصور الهادی انتخاب شد، تنها کاندیدا بود، یعنی حتی به شکل صوری هم دو نفر کاندیدای دیگر در کنارش نداشت! قرار بود ریاست جمهوری انتقالی باشد و دوره‌اش دو ساله بود، ولی بعد از دو سال ماند. سپس استعفا داد. بعد از کشورش فرار کرد و گفت به آنجا حمله کنید. این رئیس‌جمهور مشروعیت ندارد، ولی امریکا از کسی که در کشورش نیست، استعفا هم داده، دوره‌اش هم تمام شده و از اول هم قرار بوده است موقتی باشد حمایت می‌کند. سعودی‌ها مردم عادی یمن را در محاصره دریایی قرار داده‌اند که به نظر من بزرگ‌ترین جنایت است و امریکایی‌ها و اروپایی‌ها در این جنایت شریک هستند. بمباران یک بحث است، حمایت از رئیس جمهوری که حتی در داخل کشور خودش هم نیست بحث دیگری است. حمایت از آل‌سعود که دارد با القاعده ـ همان القاعده‌ای که ماجرای ۱۱ سپتامبر را در امریکا به راه انداخت ـ برای حمله به مردم یمن همکاری می‌کند یک بحث است و محاصره دریایی و فاجعه‌ای که دارند به سر ملت یمن می‌آورند بحث دیگری است. در این فاجعه، امریکا شریک جرم و شخص آقای اوباما جنایتکار جنگی است. ما نمی‌توانیم همه گناهان را فقط به گردن حکومت آل‌سعود بیندازیم تمام سلاح‌هایی را که الان بر سر مردم یمن ریخته می‌شود، امریکایی‌ها و فرانسوی‌ها و برخی از کشورهای غربی در اختیار آل‌سعود قرار می‌دهند. بنابراین کشورهای غربی در این جنایت شریکند، کما اینکه در جنایات لیبی، سوریه، لبنان، افغانستان و عراق که این مصائب به سر مردم آمده است شریک هستند. حتی گناه رفتارهای وحشیانه وهابی‌هایی هم که در نیجریه به جان مردم افتاده‌اند به گردن غربی‌هاست، زیرا آنها به آل‌سعود، قطر و امارات اجازه داده‌اند که این افکار ویرانگر و احمقانه را در سراسر جهان پخش کنند. علت هم این است که می‌خواهند ایران را مهار کنند تا دوستداران ایران، اعم از مسلمان و غیرمسلمان در منطقه و فراتر از آن منزوی شوند.

بنابراین در شراکت امریکا در این فجایع جای کمترین تردیدی نیست و کسانی که غیر از این را بیان می‌کنند یا حقوق‌بگیر آنها و یا بدتر از آن هوادار بی جیره و مواجب  بزرگ‌ترین جنایتکاران عصر ما هستند.

 

*علی عبدالله صالح دست نشانده آل‌سعود بود. چطور الان رفته و در کنار حوثی‌ها قرار گرفته است؟

حرف انصارالله یمن این است که در اداره یمن همه باید مشارکت کنند. شاید ما علی عبدالله صالح را خیلی نپسندیم، اما در یمن طرفدارانی دارد. در عراق عده‌ای حامی صدام بودند و حکومت عراق و اکثر مردمش با اینها بد هستند، ولی واقعیت جامعه عراق این است که مردم باید در کنار هم زندگی کنند. موقعی که حزب‌الله رفت و جنوب لبنان را گرفت، عده‌ای از مسیحی‌ها در زندان‌های جنوب لبنان شکنجه‌گرهای افراد مقاومت بودند. یکی از این افراد مقاومت خودش این حرف را به من زد، نه اینکه با واسطه شنیده باشم. گفت برای اینکه بتوانند او را وادار به اقرار و دادن اطلاعات کنند، در مقابل چشم‌هایش به همسرش بی‌حرمتی کردند. اسرائیل موقعی که شکست خورد بدون اینکه به این مزدوران بگوید، عقب کشید و رفت. حزب‌الله از هوادارانش خواست از این مسیحی‌ها و خانواده‌هایشان انتقام نگیرند. این فردی که اشاره کردم می‌گفت آن شکنجه‌گر را بارها دیده، اما چون قول داده است کاری نکند، به فکر انتقام‌گیری نیست. چرا؟ چون مردم در جنوب لبنان باید در کنار هم باشند. در هر حال برای مصالح عموم گاهی باید از بعضی چیزها صرف‌نظر کرد.

انصارالله یمن را برای خودش نمی‌خواهد، کما اینکه حزب‌الله هم لبنان را برای خودش نمی‌خواهد، بلکه اینها معتقدند که کشور باید به شکل دسته‌جمعی اداره شود و همه مشارکت داشته باشند، نه اینکه مزدور این یا آن حکومت باشند. علی عبدالله صالح و هر فرد و گروه دیگری که در یمن نفوذ دارند، در حد و میزان خودشان جایگاه خود را دارند. در هر حال بین آل‌سعود، تکفیری‌ها و علی عبدالله صالح که حاضر است همرا آنها بجنگد، قطعاً او اولویت دارد.

در هر حال یمن قبیله‌ای است و علی عبدالله صالح هم طرفداران خودش را دارد. در عراق و سوریه هم گروه‌های متجاوز می‌گویند همه چیز باید در ید قدرت ما باشد، اما ایران و متحدانش عموما می گویند همه باید در حد قدرت و طرفدارانشان میدان برای اعمال قدرت داشته باشند و نه بیشتر. ما می‌گوییم همه باید در کنار هم باشند، اما امریکایی‌ها در عمل می‌گویند آل‌سعود و تکفیری‌ها باید همه کاره و بقیه کنار باشند، کما اینکه در زمان صدام در برابر اکثریت مردم عراق از صدام حمایت می‌کرد و حالا دلسوز مردم عراق شده‌اند.

ما باید در کنار آرمان‌گرایی واقع‌گرا هم باشیم. باید آرمان‌هایمان را حفظ کنیم، ولی در عین حال واقعیت‌های دنیا را هم ببینیم. مردم با عقاید، مذاهب و افکار متفاوت باید بتوانند در کنار هم زندگی کنند. به نظر من در یمن، انصار بیش از دیگر گروه‌ها توانست این مسیر را طی کند. حزب‌الله لبنان هم در این عرصه موفق بود. ما از طرفداران سابق صدام دل خوشی نداریم، ولی بنا نیست همه آنها را به دریا بریزیم. به هر حال اینها بخشی از جامعه عراق هستند و باید در آرامش در کنار دیگران زندگی کنند و امیدواریم در درازمدت این افراد از گذشته عراق درس عبرت بگیرند و نسبت به صدام و رژیم بعث و افراط‌گرایی امروز تغییر نگرش بدهند.

با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

 

 

سوتیترها:

  1. واقعیت این است که جنایاتی که آقای اوباما کرده، آقای بوش هم نکرد. اوباما لیبی را به‌وسیله متحدینش نابود کرد. همین‌‌طور سوریه، عراق و یمن را. عملکرد آقای اوباما بسیار وحشتناک بوده است. تاریخ قضاوت خواهد کرد که در این چند سال چه بر سر مردم این منطقه آورده است.

 

  1. اگر ایران تحت فشار غربی‌ها، در سوریه کوتاه می‌آمد، هم سوریه و لبنان و هم عراق قطعاً سقوط می‌کردند و اگر عراق سقوط می‌کرد، مرزهای ما تبدیل به خطوط مقدم می‌شدند.در واقع این مقام معظم رهبری بودند که ما را از یک فاجعه هولناک نجات دادند. در این قضیه، ایشان تقریباً به‌تنهائی ایستادگی کردند.

 

  1. اگر امریکایی‌ها به هنگام اجرای توافق صحیح عمل کنند و در ظرف دو سه سال آینده شرارت و خباثت نکنند، شاید بشود این‌طور برداشت کرد که امریکا تغییر کرده است و بنظرم تازه آن وقت است که می‌شود بحث کرد که آیا بر سر مسائل دیگر با امریکا می شود صحبت کرد یا خیر، ولی در حال حاضر امریکایی‌ها نه در لفظ تغییر کرده‌اند و نه هنوز بر اساس توافق، کار مثبتی را انجام داده‌اند.

 

 

 

 

۴٫

باید بین کشورهای اروپایی تفکیک قایل شد. به حرکات کشورهایی که به امریکا نزدیک‌ترند، باید با بی‌اعتمادی نگاه کرد. قطعاً آنها از امریکا خط می‌گیرند و چون امریکائی‌ها نمی‌توانند راحت وارد کشور ما شوند، آنها نیابتاً و از طرف امریکا جلو می‌آیند. به همین دلیل باید خیلی مراقب بود

 

 

۶٫

در مسئله ایران هم نباید انتظار داشت کشورهای اروپایی چندان مستقل عمل کنند. کسانی که این‌ گونه فکر می‌کنند، واقعاً نسبت به واقعیت‌های اروپا درک پایینی دارند. برخی از کشورهای اروپایی مستقل‌ترند و مشکلات اقتصادی زیادی هم دارند. ما می‌توانیم با آنها بیشتر کار کنیم.

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *