مالکیت دراسلام

شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی
قسمت سوم
گفته شد که :
مالکیت رابطه ایست اجتماعی، اعتباری و قراردادی میان اجتماع که بیانگر مشروعیت تصرف مالک درملک خویش است، مال چیزی است که دارای ارزش مصرفی مستقیم یا غیر مستقیم باشد ومنشأ مالکیت انسان کار مولد که ارزش مصرفی درست کند، و حیازت میباشد. مالکیت انسان است.
*سه عامل :مبادله، بخشش و مالکیت قهری، عوامل انتقال مالکیت را تشکیل می دهند.
*انواع مالکیت از نظراسلام و از نظراقتصاد دنیای کنونی.
سومین چیزی که منشأ مالکیت است، خدمات است. خدمات عبارت از چیزهایی است که عینیت خارجی ندارد، مانند: طبابت، آمپول زدن، پانسمان کردن، تدریس معلم و… که دراین گونه موارد، کار موجب بوجود آمدن یک عینیت خارجی نمی شود، بلکه نتیجه وبازده ی این کار عاید دیگران می شود.مثلا معلم که به شاگردان درس میدهد، بعد نمی تواند بگوید: من مالک معلومات شما شده ام و هرچه یاد گرفته اید مال من است! بنابراین در خدمات، انسان مالک یک عینیت خارجی که نتیجه نتیجه کارش باشد (مانند کار مولد) نیست، ولی درعین حال، خدمات، منشأ مالکیت است، یعنی چون انسان مالک خود آن کاراست، بنابراین می تواند از طریق مبادله ی این کار با یک عینیت خارجی قابل تملک، چیزی بدست بیاورد. این از نظرفطری و اجتماعی بود، از نظر فقهی نیز دراینجا اعتبار مالکیت می شود، بنابراین یکی از سرچشمه های مالکیت خدمات، یعنی کارهای خدمتی است.
تا اینجا سه نوع کار را به عنوان منشأ مالکیت معرفی کردیم:
۱-کا ر تولیدی(که نقش مهمی دارد)
۲- کار حیازتی ( که از نظر کاربودن، نمی شود چندان روی آن حساب کرد، زیرا در واقع برداشت سهم انسان از طبیعت است)
۳-کار خدماتی
این سه عامل منشأ مالکیت ابتدایی هستند
*سرچشمه های انتقال مالکیت
علاوه برسه منشأ مالکیت ابتدایی که گذشت، سه چیز دیگر نیز منشأ انتقال مالکیت است که ذیلا از نظرخوانندگان محترم میگذرد

۱- مبادله
مبادله عبارت از این است که مثلا شما چهارتا نان دارید، ولی پنیر ندارید، رفیق شما پنیر دارد، اما نان ندارد.شما یک دانه نان میدهید و نیم سیر پنیراز او می گیرید، و او نیز پنیر می دهد ونان می گیرد.
شما قبل از مبادله ، مالک نان بودید و رفیق شما مالک آن پنیر.اما با مبادله، جای مالکیت عوض می شود، شما مالک پنیر میشوید و او مالک نان.
البته دراینجا فرق نمیکند که مالکیت نان یا پنیر، چه، منشأی داشته باشد، یعنی خواه کار حیازتی باشدو خواه کار خدمتی یا تولیدی، زیرا طرفین چیزی را که مبادله می کنند، مالک آن هستند.
۲-بخشش (هبه)
دومین منشأ انتقال مالکیت، بخشش یا «هبه» است، و فرق آن با مبادله آن است که در مبادله، هرکدام ازطرفین چیزی میدهند، اما بخشیدن یک طرفه است ، یعنی شما مالک چیزی هستیدو مال خود را به کسی می¬ بخشید و او با بخشش شما، مالک آن چیز می شود، اما در مقابل آن چیزی عاید شما نمی شود.
۳- مالکیت قهری
سومین منشأ انتقال مالکیت، انتقال قهری است، انتقال قهری عبارت از ارث و امثال ان است.مثلا پدری یامادری یاهمسری از دنیا می رود واموال او خود بخود به دیگری منتقل می شود و اومالک آن می گردد، منتهی این مالکیت ، ابتدایی نیست، بلکه مالکیت انتقالی است که قبلا مورث مالک چیزی بوده( از طریق کار تولیدی- حیازتی- خدماتی) و بعد ، از طریق ارث، قهرابه ورثه او منتقل می شود.
با توجه به توضیحاتی که داده شد، اگر کسی بگوید: سرچشمه و ریشه ی مالکیت، کاراست ، حرف منطبق با اسلام زده است.
*انواع مالکیت
اکنون باید دید مالکیت دردنیای امروز نیز ازنظراسلام چند نوع است؟ اصولا مالکیت از نظراسلام سه نوع است که ذیلا توضیح داده میشود:
۱- مالکیت فردی: دراین نوع مالکیت انسان خودش کار می کند ومالک محصول کار خودش هست.
۲- مالکیت عمومی : این نو ع مالکیت، عبارت از مالکیت کل انسانهاست، مانند مالکیت نسبت به آّبها، زمینها و … که ملک کل بشراست ، یا نظیر «اراضی خراجیه» که ملک کل مسلمانها ست، حتی آنهائی که بعدا می آیند و بعدا مسلمان می شوند، اینها مالکیت عمومی است برای عموم انسانها.
۳- مالکیت گروهی : مالکیت گروهی، عبارت از این است که مثلا گروه خاصی باهم شریک بشوند و کاری انجام دهند، یا چیزی را مشاع بخرند و بصورت گروهی مالک آن شوند.
چنانکه گفته شدمالکیت جمعی (عمومی و گروهی ) و فردی، هردو دراسلام برسمیت شناخته شده است . اصل مالکیت فردی در سیستم های کنونی دنیا عموما برسمیت شناخته شده است . در قانون اساسی شوروی وچین نیز پذیرفته شده است وشامل اموال منقول و غیر منقول نیز میشود. حتی مالکیت خانه وارث، درقانون اساسی شوروی مصوب سال ۱۹۷۷م (چهارمین قانون اساسی این کشور ) برسمیت شناخته شده است..
*انواع مالکیت دراصطلاح اقتصاد امروز
ازنظراقتصاد دنیای کنونی، مالکیت برچهار نوع است :
۱-مالکیت عمومی
۲-مالکیت خصوصی
۳- مالکیت شخصی
۴- مالکیت دولتی
در اقتصاد امروز، مالکیت یک فرد نسبت به غیرابزار تولید، مالکیت شخصی نامیده میشود.مالکیت یک فرد (یا حتی یک گروه) نسبت به ابزارتولید، مالکیت خصوصی نامیده می شود. مالکیت مردم برزمینها و کوهها و معادن و آبها را، مالکیت عمومی می گویند. مالکیت براراضی خراجیه را که ملک عام مردم است، ولی دولت باید دران تصرف کند، مالکیت دولتی می¬گویند.
*آثار مالکیت
یکی ازآثار مالکیت، حق مصرف کردن است.وقتی که کسی مالک چیزی است، حق دارد آنرا مصرف کند، اما باید دید تا چه حد حق تصرف نامحدود است و این جواز تصرف ناشی از حکم وضعی (تسلط انسان براموال خویش) است، اما اگر به حد اسراف رسید، چنین تصرفی ازباب حرمت اسراف جایز نخواهدبود، زیرا اسراف در همه جا حرام است مثلا اگر کسی درباغ مردم رفت وبه حد اسراف از میوه آن خورد، دوکار حرام مرتکب شده است، واگراز مال خود به حد اسراف خورد، یک کار حرام بیشتر مرتکب نشده است. اکنون باید دید اتلاف چه حکمی دارد؟
پاسخ این است که اتلاف نیز مثل اسراف حرام است.مالکیت، مجوز تصرف است تا مرزاتلاف، اما به مرز اتلاف که رسید جایز نیست، وهیچکس نمی تواند بگوید: مال، مال خودم است، هر جور دلم خواست درآن تصرف می کنم.
ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *