ادامه دفاع ،تجاوز نيست

آيت الله
شهيد استاد مطهری

دوازدهم
ارديبهشت ماه يادآور حادثه ای تلخ و غم انگيز است كه در اوائل پيروزی انقلاب رخ
داد و در حالی كه ملت و انقلاب اسلامی ما به وجود شخصيتی ارزنده و بی نظير مانند
استاد شهيد ايت الله مرتضی مطهری «ره»نياز مند بود، دست استكبار خارجی و نفاق
داخلی از آستين يكی از اشقيای خوارج زمان بدر آمد و استاد را نشانه گرفت. و گر چه
پيكر پاك مطهری آماج گلوله منافقان گروه فرقان قرار گرفت ولی روح بلند او زنده و
جاويد در آن جهان از مائده آسمانی پروردگارش متنعم و مرزوق است و در اين جهان آثار
بسيار ارزنده و ثمر بخش و انسان سازش، هماره راه خدا را برای بندگان خدا روشن
ساخته ،پرده های ظلمانی ضلالت را پس زده و نور هدايت رادر دل ها می افشاند . درود
و رحمت خدا بر او باد .

ما برای اين
كه يادی از آن بزرگوار كنيم و اثری نيز از ايشان منتشر نمائيم ، مطلبی كه با اوضاع
زمان تناسب دارد از اثار پر ارج ايشان ـ كه همه آن ها به قول حضرت امام ، بی
استثناءخوب و انسان ساز است ـ انتخاب نموده و تقديم امت پاسدار اسلام می كنيم .

و اين مقاله
خود گويای اين مطلب است كه : شهيد هميشه زنده و جاويد است .

جنگ يا تجاوز
؟

آيا جنگ
مطلقاً بد است يعنی حتی در مقام دفاع از يك حق و يا تهاجم و تجاوز بد است ؟ پس
بايد مورد و منظور جنگ را بدست آورد كه برای چه هدفی است ؟ يك وقت است كه جنگ ،
تهاجم است يعنی مثلاً فرد يا ملّتی چشم طمع به حقوق ديگران ـ مثلاً به سرزمين
ديگری –  می دوزد ، چشم طمع به ثروت مردمی
می دوزد و يا اين كه تحت تأثير جاه طلبی فراوان و تفوق طلبی و برتری طلبی قرار می
گيرد .

و ادّعا می
كند كه نژاد من فوق همه نژادها و برتر از همه̾ نژاد ها است ،‌ پس بر همه̾ نژادهای
ديگر بايد حكومت كنم ؟!

اين جنگ
مسلماً بد است و شك ندارد.

جنگ
دفاعی

ولی اگر جنگ
برای‌ دفع تهاجم باشد ،‌مثلاً ديگری‌ به سرزمين ما تهاجم كرده است ؛ به مال و ثروت
ما چشم دوخته است ؛ به حريّت و آزادی‌ و آقائی‌ ما چشم دوخته و می‌خواهد صلب كند و
می‌خواهد آقائی‌ خود را بر ما تحميل كند ؛ در اين جا دين چه می‌گويد؟

آيا بايد
بگويد : جنگ مطلقا بد است !؛ دست به اسلحه بردن بد است ؛ دست به شمشير بردن بد است
؛ ما طرفدار صلحيم !! بديهی‌است كه اين سخن مسخره است . زيرا حريف دارد با ما می‌
جنگد و ما با كسی‌ كه به ما تهاجم كرده در حالی‌ كه می‌ خواهد ما را از بين ببرد
بجنگيم و از خودمان ـ به بهانه صلح ! ـ دفاع نكنيم ؟! اين صلح نيست . اين تسليم
است .

صلح غير
از تسليم است

در اين جا
ما نمی‌توانيم بگوئيم : چون طرفدار صلحيم با اين جنگ مخالفيم اين سخن معنايش اين
است كه ما طرفدار ذلت هستيم ؛ طرفدار تسليم هستيم .

اين دو با
يكديگر اشتباه نشوندبين صلح و تسليم از زمين تا آسمان تفاوت است .

صلح معنايش
همزيستی‌ شرافتمندانه است ولی‌ در اينجا ـ كه به ما ظلم شده ، اگر دفع ظلم نكنيم و
با متجاوز نجنگيم ـ ديگر همزيستی‌ شرافتمندانه وجود ندارد . همزيستی‌ است كه از يك
طرف عين بی‌شرفی‌است بلكه از دو طرف عين بی‌شرفی‌است ؛ از آن طرف بی‌شرفی‌ تجاوز
گری‌ و از اين طرف بی‌شرفی‌تسليم شدن در برابر ظلم .

پس اين
مغالطه را بايد از ميان برد . اگر كسی‌ بگويد كه من مخالف جنگ هستم و جنگ مطلقا بد
است ؛ چه جنگی‌ كه تهاجم باشد و چه جنگی‌ كه دفاع و مبارزه با تهاجم باشد ، اشتباه
كرده است . جنگ تهاجمی‌ قطعاً بد است و جنگ به معنای‌ ايستادگی‌ در مقابل تهاجم ،
قطعا خوب است و از ضروريات زندگی‌ بشر است .

قرآن هم به
اين مطلب اشاره می‌ كند بلكه تصريح می‌ نمايد در يك آيه می‌ فرمايد .

«3
Ÿwöqs9ur
ßìøùyŠ
«!$#
}¨$¨Y9$#
OßgŸÒ÷èt/
<Ù÷èt7Î/
ÏNy‰|¡xÿ©9
Ùßö‘F{$#
» ( بقره ـ 251 )

و در جائی‌ ديگر ، می فرمايد : « tŸwöqs9ur
ßìøùyŠ
«!$#
}¨$¨Z9$#
Nåk|Õ÷èt/
<Ù÷èt7Î/
ôMtBÏd‰çl°;
ßìÏBºuq|¹
Óìu‹Î/ur
ÔNºuqn=|¹ur
߉Éf»|¡tBur
㍟2õ‹ãƒ
$pkŽÏù
ãNó™$#
«!$#
» ( حج ـ 40 )

اگر خداوند به وسيله بعضی از افراد بشر ، جلو بعضی ديگر را نگيرد ، خرابی
و فساد همه جا را می گيرد و لهذا تمام كشور های‌ دنيا نيروی‌ دفاع را برای‌ كشور
واجب و لازم می‌دانند.

ارتشی كه وظيفه اش جلوگيری‌ از تجاوز است ، وجودش لازم و ضروری‌است . حالا
يك كشور ارتش دارد برای‌ تجاوز كردن به ديگران و ديگری‌ ارتش دارد برای دفاع .

 قرآن در اين زمينه  می
فرمايد :

«(#r‘‰Ïãr&ur
Nßgs9
$¨B
OçF÷èsÜtGó™$#
`ÏiB
;o§qè%
ÆÏBur
ÅÞ$t/Íh‘
È@ø‹yÜø9$#
šcqç7Ïdöè?
¾ÏmÎ/
¨r߉tã
«!$#
öNà2¨r߉tãur
»

 ( انفال ـ 60 )

تا آنجا كه می‌توانيد نيرو تهيه كنيد ، قدرت در سرحد های خود متمركز
نمائيد . رباط از ربط است . به معنای‌ بستن و رباط الخيل يعنی اسب های‌ بسته . اين
تعبير از آن جهت ذكر شده كه در زمان قديم اسب بالاترين نيرو را تشكيل می داد ؛
البته در هر زمانی شكل خاصی دارد .

قرآن می فرمايد : برای اينكه رعب شما 
در دل دشمن قرار بگيرد و دشمن خيال تجاوز به ساحت شما را در دماغ خودش ندهد
نيرو تهيه كنيد و نيرومند باشد …

پس اينكه عده ای‌ می‌گويند دين بايد هميشه با جنگ مخالف باشد و بايد
طرفدار صلح باشد نه طرفدار جنگ اشتباه است . البته دين بايد طرفدار صلح باشد ولی
بايستی‌ طرفدار جنگ هم باشد . يعنی‌ در آنجا كه طرف حاضر به همزيستی شرافتمندانه
نيست و طرف به حكم اينكه ظالم است و می‌خواهد به شكلی‌ شرافت انسانی‌ را پايمال
كند ،ما اگر تسليم بشويم ؛ ذلت را به شكلی و بی شرافتی‌ را به شكل ديگری‌ متحمل
شده ايم …

در اين جا يك تذكر لازم است و آن اينكه : تهاجم هائی كه بايد با آنها
مبارزه بشود همه به اين شكل نيست كه طرف به سرزمين شما حمله كند . ممكن است تهاجم
به اين شكل باشد كه طرف در سرزمين خودش ، گروهی ضعيف و ناتوان را ـ و به اصطلاح
قرآن ، مستضعفين را ـ تحت شكنجه قرار دهد ، شما در چنين شرايطی نمی توانيد بی
تفاوت بمانيد .

در آن زمينه كه شما احساس خطر می كنيد ديگر دست روی دست گذاشتن و تاخير
انداختن كار غلط است .

شما رسالت داريد كه آنها را آزاد كنيد يا اگر ديگری فضای خفقانی را ايجاد
كرده كه نمی‌ گذارد دعوت حق در آنجا نشو و نما كند يا سدّی و ديواری را برای اين
منظور ايجاد كرده بايد آن سد و ديوار را خراب كرد و مردم را از قيد اسارت های‌
فكری و غير فكری رهانيد .

در تمام اين موارد جهاد ضرورت دارد و چنين جهادی‌ دفاع است و مقاومت در
برابر ظلم و تجاوز و تهاجم .

بررسی آيات جهاد

 بعضی از
آيات جهاد ـ به اصطلاح علمای اصول ـ آيات مطلق است و بعضی مقيّد . مقصود از آيات
مطلق آياتی‌ است كه بدون هيچ قيد و شرطی ، فرمان جهاد با مشركين و يا اهل كتاب را
صادر كرده است . آيات مقيد آياتی است كه با شرايط مخصوصی فرمان داده است. مثلا
گفته است كه اگر آنها با شما می‌ جنگند و يا در حال جنگيدن بيم آن را داريد و
قرائنی‌ در دست داريد كه آنها تصميم به جنگ با شما را دارند ، با آنها بجنگيد .

آيا بايد به آيات مطلق عمل كنيم يا آيات مقيد ؟

از نظر علمای فن ،‌شناختن محاورات كه قسمتی از آن در علم اصول بحث می شود
،‌ ميان مطلق و مقيد، تعارضی وجود ندارد تا بگوئيم آيا اين آيات را بايد بگيريم يا
آن آيات را ، بلكه اگر ما باشيم و يك مطلق و يك مقيد ، بايستی آن مقيد را قرينه
توضيحی برای‌ آن مطلق بگيريم .

بنابراين ، طبق اين بيان ، بايد مفهوم جهاد را همان بدانيم كه آيات مقيد
بيان كرده است ، يعنی آيات قرآن جهاد را بدون قيد و شرط واجب نمی داند بلكه در يك
شرايط خاصی‌ واجب می‌داند .

ناسخ و منسوخ در آيات جهاد ، مطرح نيست

بعضی از مفسرين مسئله ناسخ  و
منسوخ را درباره آيات جهاد مطرح كرده اند ! يعنی گفته اند كه در بسياری آيات قرآن
، همان طور كه شما می گوئيد ؛ جنگيدن با كافران را مشروط كرده است ولی در بعضی از
آيات ديگر همه آن دستورات را يك جا نسخ كرده ! بنابراين ، در اين جا صحبت از ناسخ
و منسوخ است ؛ و از اين روی‌ آيات اول سوره برائت كه فرمان جهاد را به طور كلی می
دهد و تبرّی می‌جويد از مشركين و مهلتی برای مشركين مقرر می كند و پس از آن مهلت ،
اجازه بقاء و ماندن آن ها را نمی دهد و فرمان می دهد كه بكشيد آن ها را و در
حصارشان قرار دهيد ، اين آيات تمام دستور های‌ گذشته را يك جا نسخ كرده است . آيا
اين سخن درست است ؟! .

در پاسخ می گوئيم :

اين سخن درستی نيست به دو دليل : دليل اول ، ما در جائی می‌توانيم آيه ای
را ناسخ آيه ای ديگر بدانيم كه درست بر ضد او باشد مثلا اگر ـ فرض كنيم ـ آيه ای‌
بيايد و بگويد كه اصلا با مشركين نجنگيد ، آن گاه آيه ديگری اجازه دهد كه بعد از
اين بجنگيد . معنای اين دو اين است كه آن دستوری را كه قبلا صادر كرديم ، لغو شده
است و دستور ثانوی به جای آن آورده ايم .

پس معنای ناسخ و منسوخ اين است كه دستور اول لغو و دستور ثانوی جايگزين آن
شود . پس دستور دوم بايد صد درصد بر ضد دستور اول باشد كه بشود اين قانون دومی‌ را
لغو آن تلقی كرد . اما اگر دومی‌ و اولی‌ مجموعشان با يكديگر قابل جمع باشند يعنی
يكی توضيح ديگری باشد ، ناسخ و منسوخ معنی ندارد .

آيات سوره برائت طوری نيست كه گفته شود كه لغو كننده آياتی است كه قبلا
آمده و جهاد را مشروط كرده است برای اينكه وقتی ما مجموع آيات سوره برائت را بررسی
می‌كنيم می بينيم كه در مجموع می گويد : به اين دليل با مشركان بجنگيد كه آنها به
هيچ اصل انسانی حتی به وفای به عهد كه يك امر فطری و وجدانی‌است ، پايبند نيستند.

با آنها اگر پيمان هم ببنديد و فرصت ببينند ، نقض می كنند و هر لحظه فرصت
پيدا كنند شما را محو و نابود می‌سازند . دراين جا عقل می‌ گويد :

اگر شما درباره قومی ‌، قرائنی به دست آورديد كه اين ها در صدد هستند كه
در اولين فرصت شما را از بين ببرند ، نبايد به آن ها مهلت دهيد . اين جا ديگر معنی
ندارد : كسی بگويد صبر كنيد كه او اول تو را از بين ببرد ، بعد تو او را از بين
ببر !! اگر ما صبر كنيم او ما را از بين می برد. امروز هم در دنيا ، حمله ای‌ را
كه مبتنی بر قرائن قطعی می‌باشد كه حمله كننده ، تشخيص داده باشد كه آن طرف تصميم
دارد حمله كند ، اگر اين طرف پيش دستی كند و به او حمله نمايد، همه می گويند :
جايز است و كار درستی كرده است .

اينجا ديگر كسی نمی گويد :درست است كه تو می دانستی و خبرهای قطعی به تو
رسيده بود كه – مثلاً – در فلان روز دشمن حمله می كند ولی تو حق نداشتی امروز حمله
بكنی ! تو بايد صبر می كردی و دست روی دست می گذاشتی تا حمله اش را بكند ، بعد تو
حمله بكن!!.

قرآن در همين آيات سوره برائت كه شديد ترين آيات قرآن است ، در موضوع جهاد
می فرمايد :

«y#ø‹Ÿ2
bÎ)ur
(#rãygôàtƒ
öNà6ø‹n=tæ
Ÿw
(#qç7è%ötƒ
öNä3‹Ïù
~wÎ)
Ÿwur
Zp¨Bό
4
Nä3tRqàÊöãƒ
öNÎgÏdºuqøùr’Î/
4’n1ù’s?ur
óOßgç/qè=è%
»

 (سوره توبه – آيه 8) 

اگر اين ها فرصت پيدا كنند ، به هيچ پيمان وتعهدی وفا دار نيستند ،هر چه
كه می گويند به زبان می گويند ودلشان از آن بيزار است .

بنابراين ، اين آيات چنان هم مطلق نيست كه برخی گمان كرده اند ، در واقع
می گويد : در آن زمينه كه شما احساس خطر از ناحيه دشمن می كنيد ، ديگر در آنجا دست
روی دست گذاشتن و تأخير انداختن كار غلطی است .

دليل دوم – علمای اصول می گويند : « ما من عام إلّا و قد خصّ » هيچ قانونی
نيست مگر اينكه يك نوع استثنا بر می دارد . مثلاً : در جائی كه گفته می‌شود : بايد
روزه بگيريد ، می گويد : اگر مسافر شدی‌ روزه نگير …

در باب ناسخ و منسوخ هم همينطور است : بعضی از آهنگ ها است كه اساساً نسخ
پذير نيست چون نسخ معنايش اين است كه يك امر موقت است يعنی‌ آهنگ ، آهنگی‌ است كه
موقت بودن را نمی پذيرد . اين اگر باشد بايد هميشگی‌باشد . مثالی برای شما می‌زنم
:

اگر در قرآن وارد شده : « لا تعتدوا انّ الله لا يحبّ المعتدين » يعنی‌متجاوز
نباشيد كه خدا تجاوز كاران را دوست نمی دارد . اين جا يك عمومی‌ دارد از نظر افراد
و يک استمراري دارد از نظر زمان . هيچ كس نمی‌تواند برای اين عام استثنا قائل شود
كه بگويد خدا ظالم را دوست نمی‌دارد مگر فلان شخص و فلان شخص !! زيرا قدسيّت الهی‌
از يك طرف و پليدی ظلم از طرفی ديگر چيزی نيست كه قابل جوش خوردن باشد . اين مثل
روزه گرفتن نيست كه می‌ گويند روزه بگير مگر اينكه مريض يا مسافر باشی ؛ برای‌
اينكه ظلم در تمام شرايط ناروا و ناستوده است …

از نظر زمان هم همينطور است . يعنی‌ نمی‌شود گفت خداوند در زمان معيّنی‌
متجاوزان را دوست ندارد ولی پس از گذشت چند سال آن حكم لغو می شود !!! اين آهنگ ،
آهنگی‌ نيست كه نسخ بپذيرد .

جهاد ، دفاع است

 بنابراين قرآن ، جهاد را منحصراً
و منحصراً نوعی‌ دفاع می‌ داند و تنها در مورد تجاوزی كه وقوع پيدا كرده باشد
اجازه می دهد . ولی اين تجاوز لازم نيست تنها تجاوز به جان ،‌مال ، ناموس ، سرزمين
و حتی تجاوز به استقلال باشد بلكه اگر يك قوم به ارزش هائی كه آن ارزش ها ، ارزش
انسانی‌ به شمار می رود ، تجاوز بكند ،‌ او هم متجاوز است …

پس اگر كسی به ارزش های انسانی‌ ما تجاوز كند و ما در مقام معارضه و جنگ
با او برآئيم، متجاوز نيستيم بلكه ضد تجاوز قيام كرده و با متجاوز جنگيده ايم .