محاکمه کودتای کودتاچیان

کودتای نافرجام نوژه

قسمت هشتم

در قسمت گذشته این مقاله از قول تیمسار محققی معدوم یکی از عوامل کودتای
نافرجام نوژه در جلسه دوم محاکمه وی ، مطالبی مطرح شد که ممکن است برای بعضی از
خوانندگان این سؤال مطرح شود که نقل این مطالب چه ضرورتی دارد ؟ و آیا این مطالب
را از زبان مجرمی که در شرف اعدام است می توان باور کرد ؟

در مورد ضرورت نقل مطالب مطرح شده باید عرض کنم که اگر آشنا شدن ملت
مسلمان ایران با حادثه مهم و تاریخی کودتای نوژه و شناخت انگیزه ها و عوامل و
عناصر همفکر و زمینه های اجتماعی این حرکت ابلهانه ضرورت داشته باشد . نقل مطالبی
که عاملین کودتای نوژه در بازجوئی یا در محاکمه در رابطه با مسائل مطرح شده گفته
اند، ضروری است ،و هر چند آن چه به دیگران نسبت داده اند از نظر قضائی ثابت نباشد
، حداقل این نتیجه را دارد که اثبات می کند که عناصر کودتا ـ که هیچ شبهه ای در
وابستگی آنان به بیگانه و ضدیت آنها با اسلام و قرآن نیست ـ به چه کسانی در داخل
صفوف ملت مسلمان ایران دل بسته اند، ولا اقل هشداری است به اینان که نخواسته و
ندانسته در صف عناصری که در برابر اسلام وملت ایستاده اند قرار نگیرند .

علاوه بر این هر چند اظهارات یک مجرم بدون قرینه ای که صدق او را تأیید
کند چیزی را اثبات نمی نماید ولی اگر گفته او همراه با قرینه باشد لا اقل تا حدودی
می توان به واقع پی برد ، و در رابطه با اظهارات تیمسار محققی در جلسه دوم محاکمه
قرائنی وجود دارد که فی الجمله او را تأیید می کند ، از جمله اظهار آقای رکنی و
سایر کسانی است که بدون اینکه از اظهارات یکدیگر در این رابطه مطلع باشند مطالبی
را مطرح کرده اند .

اینک به اظهارات آقای رکنی در رابطه با آنچه تیمسار محققی مطرح کرده است
توجه فرمائید :

او در پاسخ قاضی محکمه که در رابطه با اظهارات تیمسار محققی از او سؤال می
کند چنین می گوید :

بسم الله الّرحمن الرّحیم ـ در این مورد من دو مطلب بیشتر نمی دانم یکی
مطلبی است که در ابتدای کار ، فکر می کنم حدود چهار یا پنج ماه پیش بود که با آقای
خادم رو برو شدم ، با ایشان صحبت می کردم همزمان بود با اینکه آقای قمی به تهران
آمدند و به خدمت امام رسیدند و فکر می کنم همان زمانی بود که آقای آیت الله روحانی
یک ـ مصاحبه ای کردند یا مقاله ای نوشتند که در روزنامه ها چاپ شده بود . در مورد
اصلاحات ارضی بود . در منزل آقای خادم بودم البته طرف صحبت آقای خادم ، من نبودم،
کسانی آن جا بودند که آقای خادم با آنها صحبت می کرد . بحث در این مورد بود که هر
کدام از این آقایان اگر پول بیشتری بگیرند ، حرف بیشتری می زنند و صدایشان را بلند
تر می کنند . بعد مثالی ایشان آوردند در مورد آقای آیت الله قمی گفتند که من خدمت
ایشان بودم و با ایشان راجع به اوضاع مملکت ، نابسامانی ها ، گرانیها ، اوضاع
سیاسی مملکت صحبت می کردم و بعد از اینکه صحبتم با ایشان تمام شد ، مبلغ یکصد هزار
تومان حقّ سفره روی تشکی که ایشان نشسته بودند قرار دادم و از خدمتشان مرخص شدم .
این مطلبی بود که آقای خادم در مورد آقای قمی گفتند .

س: شما ممکن است اینجا در پرانتز راجع به آقای خادم بفرمایید که آقای خادم
چه نقشی داشت در این ماجرا ؟

ج: آقای خادم ، موقعی که من با ایشان آشنا شدم ، نقش ایشان در رابطه با
دکتر بختیار بود ، که برای دکتر بختیار فعّالیّت سیاسی می کرد ، نوع فعالیت سیاسی
یی که می کرد . تا آنجائی که من اطلاع دارم و مرا در جریان می گذاشتند ، این بود
که نوارهای دکتر بختیار را تکثیر می کردند و پخش می کردند. عید که شد ، کارت
تبریکی از دکتر وبا پسر خودش مهندس جواد خادم که وزیر کابینه دکتر بختیار بوده است
، تماس تلفنی دارند و با هم صحبت می کنند ، البته ایشان در همان موقع هم می گفت که
گروه نظامی یی هستند که در حال فعّالیّت هستند ولی مرا با ایشان آشنا نکرده بود .
فعالیت آقای خادم تا آنجائی که من در جریان کارش بودم به این ترتیب بود .

س : فعالیت آقای خادم در چه رده ای بود ؟

ج: آیا منظورتان این است که ایشان در چه مقامی بودند ؟

بله :

ج : بله ، در سطح بالا بودند در تهران از هیچ کس دستوری نمی گرفت ، تا
آنجایی که من شاهد بودم با دو سه نفر دیگر اختلاف داشتند ، حرفهای یکدیگر را گوش
نمی کردند و به خصوص پسرش سعی می کرد که میان اینها آشتی و تفاهمی برقرار کند ولی
خودش اظهار می کرد که من مستقلاً کار می کنم و کارم خیلی بهتر از آنها بوده و
پیشرفتم هم بیشتر از آنها بوده است . در سطحی نبود که در ایران کسی به او دستور
بدهد .

س: ارتباط ایشان با آقای احسان سرشبکه نظامی چطور بود ؟

ج : ایشان اظهار می کرد که ( آن موقع ایشان به نام احسان نبود )

می گفت باقر هست که سر شبکه گروه نظامیان است ، 

ج : ایشان  اظهار می کرد که ( آن
موقع ایشان به نام احسان نبود )

می گفت باقر هست که سر شبکه گروه نظامیان است ، فعالیّت می کند ، یک بار
در منزل آقای خادم من باقر را دیده بودم آمده بود آنجا ولی هیچ صحبتی نکرد و حتی
مرا به او معرفی نکرد و نگفت که من هم نظامی هستم . روابطشان فکر می کنم که حسنه
بود با یکدیگر هیچ گاه صحبت اختلاف با گروه نظامیان بین اینها مطرح نبود. هر
اختلافی بود و هر آشتی یا تفاهمی که می خواستند ایجاد بکنند ، این طور که خانم
پروین شیبانی می گفت مربوط به اختلافاتی بود که در سطح گروه سیاسی در داخل ایران
بود…

استنباط کلّی من این بود که آقای خادم نباید تنها با آقای قمی در ارتباط
باشد . ایشان با روحانیون دیگری هم در ارتباط بودند کما اینکه یکبار هم که به
اصفهان رفتیم با آقای میرزا زین العابدین پاقلعه ای ایشان ملاقاتی داشتند که البته
من تا به حال آقای پاقلعه ای را ندیدمش و در مذاکرتشان هم نبودم ولی تلفن کردند
آقای خادم که به سراغم بیا من با تاکسی تلفنی رفتم به سراغشان ، منزل آقای میرزا
زین العابدین پاقلعه ای پسرشان آنجا بودند خانمهای دیگری هم آنجا بودند و از آنجا
آمدیم بیرون … کمااینکه یکبار دیگر هم اظهار کردند که نوارهایی که دکتر بختیار
می فرستد ، پیاده می شود ، روی کاغذ آورده می شود و متنش برای آقای شریعتمداری به
قم فرستاده می شود .

س: راجع به ارتباطش با آن آقا ، ایشان چه می گفت هیچ صحبتی نمی کردند ؟

ج: می گفتند که آقای پاقلعه ای آقای درویشی هستند و من بیشتر برای کسب فیض
و اینها خدمتشان رفتم ، بعد از اینکه از اصفهان آمدیم ، هیچ صحبتی راجع به نحوه
مذاکرات وصحبت هایی که ردّ و بدل شده بین ایشان و آقای پا قلعه ای ، با من در میان
نگذاشتند.

س: ادامه بدهید گفتارتان را ، شما گفتید دو مسئله می دانم .

ج : یکی این بود که آقای خادم مطرح کرد و یکی بعد از اینکه آقای خادم
گرفته شد و فکر می کنم که مرا به احسان معرّفی کرد. چون احسان بود که با من تماس
گرفت به مرور پیش آمد تا حدود 15 روز یا 20 روز فکر می کنم که قبل از روزی بود که
می خواستند کودتا بکنند ، البته جسته و گریخته صحبت می کردند که روحانیونی پیش ما
می آیند و با ما در تماس هستند و به ما گفتند که ما می خواهیم به نفع شما فعالیت
بکنیم . هیچ صحبتی از مراجع نبود تا اینکه شبی تیمسار مهدیّون ، تیمسار محقّقی به
منزل من آمده بودند ، احسان دستور داده بود که به آنجا بیایند ، بعد آقای مهندسی
که فکر می کنم اسم مستعارش باشد ، مهندس قاضی و سرگروه سیاسی بوده ایشان نظامی
نبود ، سیاسیون را هدایت می کرد ، ایشان هم به منزل من آمد . معمولاً یک ساعت یک
ساعت ، و نیم بیشتر صحبت هایشان بیشتر طول نمیکشید، مرا در جلساتشان راه نمیداد و
من می رفتم بیرون، من رفتم و بعد که برگشتم ، این جلسه بیتشر از حدّ معمول طول
کشیده بود .

ناچاراً من هم رفتم سرمیزی که صحبت می کردند ، نشستم به این مطلب رسیدم
یعنی صحبتشان به اینجا رسیده بود که درباره مراجع صحبت می کردند . تیمسار محقّقی
می پرسید که اگر من بدانم که در آن روز آقای شریعت مداری اطلاعیه ای صادر می کنند
، خیالم از بابت پایگاه هوایی تبریز راحت می شود چون دیگر مطمئن هستم که آنها
برعلیه ما بلند نمی شوند . چون تیمسار محقّقی یک نگرانی عمده ای که داشت این بود
که یک پایگاه را که این ها تصرّف بکنند و بخواهند هواپیمایش را پرواز بدهند ،
امکان دارد که سایر پایگاه های نیروی هوایی احتمالاً یک ، دو و یا بیشتر هواپیما
بر علیه این ها بلند شود و نیروی اینها به جای اینکه صرف آن تصرّف و بمباران
هدفهایی که تعیین کرده اند بشود ، صرف این بشود ، تیمسار محققی از این واهمه داشت
و به همین جهت اظهار می داشت که اگر آقای شریعتمداری اطّلاعیه ای صادر بکنند ،
خیال من لا اقل از جانب تبریز و پایگاه هوایی تبریز راحت می شود . آقای مهندس قاضی
در جواب ایشان گفتند که ما با روحانیت پیشرفت خوبی داشته ایم و توانسته ایم  به توافق برسيم . مثلاً با آقای‌ شريعتمداری‌،
با پسر ايشان وارد صحبت شديم ،‌ پسرشان از جانب آقای شريعتمداری قول همه گونه
همكاري را داده اند حتّی منزلی در حوالی يوسف آباد برای‌ ايشان اجاره كرده و قرار
است كه ايشان بلافاصله به تهران منتقل بشوند : البته ما هيچگونه كمكی‌ قرار نيست
در مورد اين انتقال ايشان از قم به تهران انجام بدهيم بلكه خود ايشان با عوامل
خودشان و با كمك عوامل خودشان به تهران منتقل می‌ شوند . در همان خانه ای‌ كه در
حوالی‌ يوسف آباد هست ،‌تشريف دارند تا اينكه زمان باصطلاح آماده شود ،‌مكان آماده
شود ،‌راديو تلويزيون تصرّف بشود كه يا ايشان مستقيماً خودشان از راديو تلويزيون
صحبت بكنند يا اينكه نوار و اعلاميه شان پخش بشود و از ايشان كمك گرفته شود . بعد
ايشان اظهار كردند كه تنها با آقای شريعتمداری نيست كه ما به اين ترتيب وارد
مذاكره شده ايم ،‌آقای‌ شريعتمداری ،‌آقای‌ ( ق) و آقای‌ (ز ) چهار نفر را اسم
بردند ولی متأسفانه من هر چند فكر كردم نتوانستم آن نفر چهارم را اسمش را يادم
بيايد .

س : آيا فكر می‌كنيد پس از دستگيری‌ آقای خادم بود كه مهندس قاضی سرپرستی‌
شاخه̾ سياسی‌ برای‌ آقای‌ قاضی ديگر مسجّل شد و گرنه استنباط من اين است كه در
همان زمانی هم كه آقای‌ خادم بود ،‌اين دو گروه فعّاليت می‌ كردند.

هم گروه آقای‌ خادم و هم گروه آقای‌ قاضی‌ ، منتهی‌ اين وسط مشخص نبود كه
افرادی‌ كه پائين ترند و زير دست هستند ،‌ در يك حالت سرگردانی‌ بودند كه از چه
كسی‌ بايد تبعيّت كرد و اين نا بسامانی‌ يك مقداری كارها را ناهماهنگ می‌كرد ولی
پس از اينكه آقای خادم دستگير شد ،‌ديگر صد در صد مسجّل شد كه به غير از آقای‌
قاضی كسی‌ نيست كه گروه سياسی‌ را هدايت و رهبری بكند .

س : گروه های سياسی‌ كه با اين توطئه هماهنگ بودند ، اينهايی كه خدمتتان
عرض می‌ كنم : من رابط در نيروی هوايی‌ بودم و راجع به امور سياسی‌ شان اطلاعاتی
به آن ترتيب ندارم يعنی‌ من در جريان كار قرار نمی‌ گرفتم چيزهايی‌ كه به عرضتان
می‌ رسانم در رابطه با صحبت هائی بود كه يا احسان با آنها می‌كرده و من حضور داشتم
و يا اينكه توضيحاتی‌ بوده است كه احسان و آقای‌ مهندس قاضی‌ به تيمسار مهديّون و
تيمسار محقّقی می‌ دادند و من بوده ام . در اين رابطه بوده است . صحبت بر اين بود
كه آيا مجاهدين خلق در روز كودتا نقششان چه خواهد بود و آنها آيا بر عليه ما اسلحه
به دست می‌گيرند و يا به نفع ما اسلحه به دست می‌گيرند و بيرون می آيند به چه
ترتيب خواهد بود ؟ توضيحی‌ كه آقای‌ مهندس قاضی‌ به تيمسار مهديّون و محقّقی‌ می‌داد
به اين ترتيب بود كه ما در حال مذاكره با هر دو گروه هستيم هم مجاهدين خلق و هم
فدائيان خلق . می‌گفت كه با هر دو گروه هستيم هم مجاهدين خلق و هم فدائيان خلق .
می‌گفت كه با فداييان خلق ما زياد تمايلی‌ نداريم چون ماركسيست  هستند و علناً می‌گويند ما ماركسيست هستيم ،‌تمايلی‌
نداريم كه به نحوی‌ وارد صحبت بشويم و امتياز بهشان بدهيم كه بعداً برای خودمان
توليد اشكال و دردسر بكند ولی با مجاهدين خلق نه ،‌صحبت كرده ايم و به اين نتيجه
هم رسيده ايم كه در آن روز ازشان خواسته ايم كه به نفع ما وارد كار نشوند ، ما
احتياجی نداريم كه آنها به نفع ما وارد عمل بشوند . همين قدر كفايت می كند كه
احتمالاً اگر فتوايی صادر شد و دستوری‌ صادر شد ،‌ اين ها اسلحه به دست نگيرند و
بر عليه ما وارد كار نشوند كه كار ما را سنگين تر نكنند همين برای‌ ما كفايت می‌كند
و می گفت كه ما اين قول را از مجاهدين خلق گرفته ايم كه آن روز بی طرف بمانند در
عوض اينكه آن روز بی‌طرف می‌مانند ، بهشان قول داده ايم كه آزادی‌ فعّاليت سياسی
داشته باشند و هر نوع فعاليت سياسی‌ كه بخواهند در نهايت آزادی‌ انجام بدهند اين
جمله را تنها آقای قاضی نمی گفت ، آقای احسان می گفت آقای مهندس تيموری كه فكر می‌كنم
بعد از آقای قاضی بوده باشد ،‌به زبان می آوردند ،‌خانم پروين شيبانی‌ به زبان می‌‌
آوردند موضوعی‌ نبود كه يك طرف بيان كرده باشد .

س‌ : رابطشان با سازمان مجاهدين چه كسی‌بود ؟

ج : نمی‌دانم .

س: استعداد نظامی سازمان مجاهدين و چريك ها را برآورده كرده بودند ؟

ج : بله ،‌احسان می‌گفت ما با توجّه به عوامل اطلاعاتی‌ كه داريم برآورد
كرده ايم مجاهدين خلق چريك هايی كه در تهران بتوانند اسلحه به دست بگيرند از بيرون
بيايند نه اينكه در تظاهرات و اين طور چيزها شركت كنند . كسانی‌ كه قابليّت رزمی
داشته باشند و بتوانند اسلحه به دست بگيرند از بيرون بيايند ، تعدادشان را هشت صد
نفر برآورد كرده بودند