جهاد درقرآن

 

قسمت پانزدهم

حجه الاسلام و المسلمین طاهری خرم آبادی

امدادهای غیبی در جهاد

گروه دوم:آیاتی که چگونگی و کیفیت نصرت و یاری الهی را در مواردی بیان فرموده است.

  • البته باید توجه داشت که معنای آن این است که راه های نصرت و امدادهای غیبی منحصر به این موارد است- این آیات خود به چند نوع تقسیم می شود.

۱- فرو فرستادن «جنود»

در چند مورد برای نصرت ویاری مؤمنین ، قرآن مسئله فرو فرستادن جنود را مطرح می فرماید. جنود، جمع جند است ، و جند عبارت از جمع و گروه فشرده ای است که غرض و هدف واحدی را تعقیب نمایند، و در اصل لغت ، زمین سخت پر از سنگ را جند می نامیده اند و بعد در مورد گروه وجمع بهم پیوسته بکار رفته است. و یکی از مصادیق و موارد این معنای عام وکلی ، سپاه و لشگر است که هدف واحدی را تعقیب می نماید و از فرمان واحدی پیروی می کنند ولذا به عسکر(لشکر) جند می گویند.

اینک بیان آیات:

الف-درپاره ای از آیات که سخن از جنود خدا بمیان آمده یک معنای وسیع و کلی از آن اراده شده است و تمام اسباب و علل وقوای موجوده درعالم وجود- چه آنها که مادی و در طبیعت برای همه محسوس و یا توسط ابزار مادی قابل درک و حس هستند، و چه آنها که در ورا و نهان جهان ماده قرار دارند و موجودات ونیروهای غیر مادی هستند مانند عقول، نفوس، امثال ملائکه ، اجنه،ویا انواع دیگری که بشر بهیچ وجه ازآنها اطلاع ندارد،بالاخره همه اینها- جنود الهی هستند زیرا همه اینها اسباب و وسائلی است که واسطه بین خدا و فعل او است.

مانندآیه : è۳ ¬!ur ߊqãZã_ ÏNºuq»yJ¡¡۹$# ÇÚö‘F{$#ur 4 t (فتح ۴و۷)

  • جنود آسمانها و زمین برای خدا است یعنی لشکرهای آسمانها و زمین که همان قوای فعاله عالم کون و جهان طبیعت و ماورا طبیعت است، از آن خدا و در اختیار و تحت قدرت و اراده او است.

این آیه در سوره فتح دوبارتکرار شده است که در یک موردش پس از بیان یکی از عوامل پیروزی و فتح که همان نزول سکینه و آرامش است، قرار گرفته است:

uqèd ü“Ï%©!$# tAt“Rr& spoY‹Å۳¡¡۹$# ’Îû É>qè=è% tûüÏZÏB÷sßJø۹$# (#ÿrߊ#yŠ÷”zÏ۹ $YZ»yJƒÎ) yì¨B öNÍkÈ]»yJƒÎ) ۳ ¬!ur ߊqãZã_ ÏNºuq»yJ¡¡۹$# ÇÚö‘F{$#ur 4 tb%x.ur ª!$# $¸J‹Î=tã $VJ‹Å۳ym

  • او است که فرو فرستاد آرامش رادر قلوب مومنین تا زیاد گردد ایمانی بر ایمانهای آنها وبرای خدا است جنود آسمان و زمین.

سکینه یکی از عوامل معنوی و غیبی الهی است که بردل مومنین هنگام پدید آمدن اضطراب و وحشت نازل می گرددوقهرا یکی از جنود پروردگار است.بیان این جمله کلی پس از ذکر سکینه روشن گراینست که جنود آسمان و زمین اختصاص به قوا و عوامل مادی و طبیعی ندارد گرچه آنها را هم شامل است. و درمورد دوم،  در همین سوره پس از بیان داخل شدن مومنین دربهشت و متنعم شدن آنان به نعمت های الهی و محو شدن گناهان کوچک آنها و همچنین معذب گردیدن منافقین و مشرکین و در بر گرفتن غضب و لعن الهی آنان را و آماده شدن جهنم برای آنها، این جمله ذکر شده است، که این خود دلیل آن است که همه ی این عوامل غیبی، چه عواملی که در تنعم مومنین دخیل است و چه آن عواملی که در عذاب مشرکین و منافقین دخالت دارد همه از جنود الهی هستند.

سومین مورد در سوره مدثراست که پس از آنکه از ملائکه ای که بر آتش دوزخ ماموریت دارند و آن را حراست می کنند نام می برد و می فرماید: «عَلَیها تِسعَهَ عَشَرَ» و سپس فلسفه این که عده آنها رابیان نموده است ذکر می نماید ،می فرماید:

‘â۴ $tBur ÞOn=÷ètƒ yŠqãZã_ y7În/u‘ žwÎ) uqèd 4 (31مدثر)

یعنی کسی لشکرهای پروردگارت را نمی شناسد مگر خود او.زیرا کسی جز او عالم و آگاه از عدد موجودات و قوای عالم هستی شمارشش از عهده انسانها خارج و علم و اطلاع بر آنها غیرممکن است زیرا انسان محدود نمی تواند غیر محدود را درک کند مگر انسانهایی که خدا به انها عنایت فوق العاده کرده باشد و از طریق وحی آنان را به آنچه را که می خواهد آگاه نماید بلکه شمار موجودات همین عالم ماده بلکه فقط زمینی که در آن بسر می بریم و بلکه شمردن عدد اتمهای یک موجود برای انسان امکان پذیر نیست تا چه رسد به اینکه بخواهیم انواع میکربها و جانداران و نباتات و جمادات وکهکشانها و سحابها و خورشید ها ، ستاره ها ، ماهها، و… و … را درنظربگیریم:

@è% öq©۹ tb%x. ãóst7ø۹$# #YŠ#y‰ÏB ÏM»yJÎ=s3Ïj9 ’În1u‘ y‰ÏÿuZs9 ãóst6ø۹$# Ÿ@ö۷s% br& y‰xÿZs? àM»yJÎ=x. ’În1u‘ (۱۰۹ کهف)

-بگو اگر دریاها مرکب شوند برای شمردن موجودات پروردگار، آب دریاها خشک و تمام میشود ولی موجودات الهی تمام نمی گردد.

ب- آنجا که قرآن داستان رهایی پیغمبر را از دست مشرکین درغار ثور در هنگام هجرت به مدینه بیان می فرماید به دو عامل از عوامل غیبی که با آن رسول خدا رایاری فرموده است اشاره می کند، واساسا بیان این فراز تاریخی در قران برای آن است که نصرت و امدادهای غیبی الهی را بیان نماید و بفرماید که تنها نصرت خداوند نجات دهنده رسول خدا بود و اگر شما مردم در یاری دین خدا و رسولش نکوشید، خدا اورایاری کرده و می کند و اینک بیان آیه :

«اِلّا تَنصُرُوهُ فَقَد نَصَرَهُ اللهُ اِذاَخرَجَهُ الَُذینَ کَفَروا»

  • اگر او را یاری نکنید خداوند او را یاری نمود آنگاه که مردم کافر او را از شهر مکه خارج ساختند.

«ثانیَ اثنَین اِذ هُما فی الغارِ اِذ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا»

-یکی از دو نفری بود که آن دو در غار بودند هنگامی که می گفت (یعنی پیغمبر ) به مصاحب و همراهش که محزون نباش، خدا با ما است . این جمله در هنگامی بوده است که مشرکین تا پشت درب غار برای یافتن پیامبرآمده بودند وصدا و گفتگوی آنها بگوش پیامبر و ابوبکر که همراه رسول خدا بود می رسیدو آن طور که آیه بیان می دارد ابوبکر محزون و مضطرب بوده است ورسول خدا او را تسلی می فرماید که حزن و اندوه بخود راه مده زیرا خدا با ما است.

این جمله رسول خدا یک دنیا معنا دارد ، و واقعیتی است که اگر انسان بدان معتقد شد، دیگر از هیچ چیز در راه هدف صحیح خود هراس و ترس نخواهد داشت، یعنی انسان اگر برای خدا درراه او قدم برداشت بطور قطع خدا با او هست و همه قوای فعاله جهان به مدد او می شتابند و اورا یاری می کنند،واگر همه عوامل و نیروی دشمن هم بکارافتد و تا درغار هم بیایند و درفاصله چند متری او قرار گیرند ولی خدا نخواهد، برمی گردند چنانکه برگشتند و گزندی به ان حضرت نرسید.

در داستان موسی و هارون خداوند به موسی میفرماید:

« اِنِّی مَعَکُما اَسمَعُ وَاَزی »

-بروید بطرف فرعون، من با شما هستم می شنوم و می بینم. چه عاملی بزرگ تر و نیرومندتر از خدای جهان که همراه انسان باشد. ازاینجا است که مردان خدا هیچ گاه ازدشمن نمی ترسند و از هیچ حادثه و واقعه ای اضطراب بخود راه نمی دهند:

«اَلا اِنَّ اَو لیاءَ الله لا خَوفُ عَلَیهِم وَ لاهُم یَحزَنون»

  • براولیا خدا خوفی نیست و آسان محزون و دلتنگ نمی شوند، چرا خائف و محزون شوند در حالی که همیشه خود را در حضور رب الارباب و خدای جهان و هستی می بینند؟

آنکسی  که می گوید: « ما رَاَیتُ شیئاً اِلّا وَ رَاَیتُ اللهَ مَعَهُ وَ قَبلهُ وَبَعدَهُ» از چه موجودی خائف باشد؟ «عظم الخالق فی انفسهم فصغر مادونه فی اعینهم» فقط خالق در نظرمردان متقی عظمت دارد و هر چیز دیگری غیر از او درنظر آنان کوچک است.

تاریخ زندگی مردان بزرگ الهی از پیامبران و ائمه معصومین پراست از بیان حوادثی که دلیل این واقعیت است، حوادث تاریخی حیات پیامبر (ص) و امیرالمومنین –علیه السلام – مخصوصا در جنگها بیانگر روشنی است برمعنی جمله «اِنَّ اللهَ مَعَنا» و ما در زمان خود دیدیم و یافتیم یک انسان تربیت یافته در مکتب وحی را که حقیقتاًمعنی «انّ الله معنا» را لمس نموده و دربرخورد با حوادث و مشکلات، درطول حدود ۲۰ سال مبارزه مانند کوه استقامت داشته و ترس و خوف در زوایای دلش راه پیدا نکرده است وتجسم واقعی از ایه شریفه «اَلاّ بِذِکرِاللهِ تَطمَئِنّ القُلُوبُ» است. این انسان موحد و مومن، امام ورهبر کبیر امت اسلامی است که در سخت ترین شرائط در رژیم طاغوت، با سهل ترین شرائط تفاوتی در روحیه اش یافت نمی شود، او با جرات قسم یاد نمود و گفت : والله خمینی نمی ترسد، و درتمام گفتارها و بیانه هایی که در تمام طول مبارزه داده است و می دهد امیدش به نصرت الهی و امدادهای غیبی است و ایمان داردبه این که:« وَما النَّصرُ اِلّا مِن عِندِاللهِ» . دریکی از روزهای حساس بعضی ازفضلا عرض می کنند شما در این واقعه مضطرب نگردیدید؟ فرمود: من هیچ گاه مضطرب نمی شوم و دقیقا آنها که در روزهای حساسی چون ۱۵ خرداد ۴۲ ، و ۲۲ بهمن ۵۷، از نزدیک این مرد بزرگ را همراه بودند دیدند که اضطراب و ترس و یاس و امید به غیر خدا در وجودش نیست و کارهای عادی و برنامه روزهای دیگرش حتی دراین روزها هم تغییر نکرد، وراستی انسانی است فوق العاده که به این زودی، روزگار مثل او را نخواهد دید،

«هَیهات اَن یَاتی الزَّمانُ بِمِثلِهِ اِنَّ الزَّمانَ لِمِثلِهِ لَعَقیمُ»

برگردیم به دنباله بیان آیات، بعد قرآن می فرماید:

tAt“Rr’sù ª!$# ¼çmtGt^‹Å۶y™ Ïmø‹n=tã ¼çny‰­ƒr&ur 7ŠqãYàfÎ/ öN©۹ $yd÷rts? Ÿ@yèy_ur spyJÎ=Ÿ۲ šúïÏ%©!$# (#rãxÿŸ۲ ۴’n?øÿ¡۹$# ۳ èpyJÎ=Ÿ۲ur «!$# š†Ïf $u‹ù=ãèø۹$# ۳ ª!$#ur ͕tã íOŠÅ۳ym   (۴۰ توبه )

یعنی پس خداوند بررسولش سکینه وآرامش رانازل ساخت و اورا یاری وتایید کرد به لشکرهایی که آنها را نمی دیدند تا کفار را با عواملی که داشتند برگردانند و منصرف سازند از داخل شدن درغار و دست یابی به پیغمبر(ص) و مغلوب قرار داد کلمه آنها را که کافر شدند و کلمه الله بالا و غالب است شاید منظور از کلمه کفار آن قرار دادی است که کفار در دارالندوه بسته بودند نسبت به کشتن پیغمبر و از بین بردن و خاموش ساختن نورخدا، و منظور از کلمه الله و عده ای است که خداوند داده است به نصرت و تمام ساختن  نور حق:

«وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَو کَرهَ المُشرِکُونَ»

ومنظور آن است که تمام تلاش ها و کوشش های کفار در خاموش ساختن  نور خدا بی اثر قرار گرفت و وعده حق که نصرت پیغمبر بود تحقق یافت.

ج-$pkš‰r’¯»tƒ tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä (#rãä.øŒ$# spyJ÷èÏR «!$# ö/ä۳ø‹n=tæ øŒÎ) öNä۳ø?uä!%y` ׊qãZã_ $uZù=y™ö‘r’sù öNÍköŽn=tã $\t†Í‘ #YŠqãZã_ur öN©۹ $yd÷rts? 4 tb%Ÿ۲ur ª!$# $yJÎ/ tbqè=yJ÷ès? #·ŽÅÁt/ *øŒÎ) Nä.râä!$y_ `ÏiB öNä۳Ï%öqsù ô`ÏBur Ÿ@xÿó™r& öNä۳ZÏB øŒÎ)ur ÏMxî#y— ㍻|Áö/F{$# ÏMtón=t/ur ÛUqè=à)ø۹$# tÅ_$oYysø۹$# tbq‘ZÝàs?ur «!$$Î/ O$tRqãZ—à۹$# *  y7Ï۹$uZèd u’Í?çGö/$# šcqãZÏB÷sßJø۹$# (#qä۹̓ø۹ã—ur Zw#t“ø۹Η #Y‰ƒÏ‰x© * øŒÎ)ur ãAqà)tƒ tbqà)Ïÿ»uZßJø۹$# tûïÏ%©!$#ur †Îû NÍkÍ۵qè=è% ÖÚt¨B $¨B $tRy‰tãur ª!$# ÿ¼ã&è!qߙu‘ur žwÎ) #Y‘ráäî *  øŒÎ)ur Ms9$s% ×pxÿͬ!$©Û öNåk÷]ÏiB Ÿ@÷dr’¯»tƒ z>ΎøYtƒ Ÿw tP$s)ãB ö/ä۳s9 (#qãèÅ_ö‘$$sù ۴ ãbɋø«tGó¡o„ur ×,ƒÌsù ãNåk÷]ÏiB ¢ÓÉ<¨Z9$# tbqä۹qà)tƒ ¨bÎ) $uZs?qã‹ç/ ×ou‘öqtã $tBur }‘Ïd >ou‘öqyèÎ/ ( bÎ) tbr߉ƒÌãƒ žwÎ) #Y‘#tÏù  ( ۹-۱۰-۱۱-۱۲-۱۳ احزاب )

آیات فوق در مقام بیان جنگ احزاب است که اجمال آن این است گروه های زیادی ازمشرکین قریش و طوائف دیگر عرب ویهود با هم برضد اسلام بسیج گردیدند و با تشکیل یک اتحادیه نظامی حدود یک ماه مدینه را محاصره نمودند.

آتش افروزان این جنگ، «یهود بنی النضیر» بودند. سران این قوم وارد مکه شدند و با سران قریش، تماس گرفتند و آنان را تحریک و برای یک حمله دست جمعی آماده ساختند، به آنها وعده دادند که هفتصد تن شمشیر زن یهودی بنی قریظه در داخل مدینه داریم و آنها بشما کمک و یاری خواهندنمود. سپس از مکه به طرف نجد رفتند تا به قبیله «غطفان» که دشمنانی سرسخت با اسلام بودند تماس گیرند، از آن قبیله عده زیادی به آنها پاسخ مثبت دادند، از طرفی قریش با هم پیمان خود «بنی سلیم » و غطفان نیز با همپیمان خود «بنی اسد» مکاتبه نمودند و آنها را نیز برای شرکت در این جنگ دعوت نمودند، آنها نیز این دعوت را پذیرفتند و درروز معینی ، تمام این احزاب و گروهها از نقاط مختلف بسوی مدینه حرکت کردند و تصمیم به محاصره و اشغال مدینه را داشتند. پیامبر اسلام پس از اطلاع از این نقشه خطرناک و تشکیل یک جلسه مشورتی تصمیم به کندن خندق در اطراف مدینه گرفت، مسلمانان ،۶ روز قبل از ورود دشمن از کندن خندقی عظیم فارغ شدند دشمن سیل آسا مانند مور و ملخ در کنار خندق فرود آمد و با دیدن آن و پیش بینی مسلمین، حیرت زده شد. سپاه دشمن از ده هزار نفر تجاوز میکرد وعده مسلمانها از ۳۰۰۰ نفر تجاوز نمی کرد.غزوه احزاب با فصل سرما و زمستان   مصادف گردید و مدینه بواسطه باران کم با کمبود ذخائر مواجه بود، دراین جنگ « عمر بن عبدود» که از قهرمانان بزرگ عرب بود در سپاه احزاب حضور داشت و با چهار قهرمان دیگر از خندق عبور نمود ولی بدست امیرالمومنین کشته شد…. و بالاخره پس از یک ماه توقف وکشته شدن  عمرو امدادهای غیبی و عوامل ظاهری که همه از جنود الله است احزاب را متفرق ساخت: ناگهان هوا طوفانی شد، سردی هوا شدت یافت ، طوفان خیمه ها را از جا برمی کند و دیگهای غذا را از روی آتش پرت می کرد و آتشها را خاموش می ساخت. ابوسفیان برشتر زانو بسته خود سوار شد و از شدت وحشت زدگی زانوی شتر را بازننموده و برآن سوار شده بود و فریاد می زدمردم از این دیار کوچ کنید ،هنوز سفیدی صبح همه جارا فرا نگرفته بود که آنجا را ترک گفتندو کسی از آنها باقی نماند.

اما بیان آیات:

می فرماید به یاد آورید نعمت خدا را برشما هنگامی که لشکرهایی از دشمن بسوی شما بسیج گردیدند پس ما فرستادیم برآنها بادی را ولشکریانی که شما آنها را نمی دیدید و خداوند به آنچه شما عمل می کردید بصیر و آگاه است.

موضوع یا د آور شدن نعمتهای الهی از موضوعاتی است که در قران مکرر مطرح شده است،مخصوصا نسبت به بنی اسرائیل در آیات زیادی آنان را بیاد نعمتهای الهی و عنایاتی که به آنها شده است مانند نجات از چنگال فرعون و عذابهایی که به آنها می دادند می اندازد، درسوره بقره بسیاری از این آیات دیده می شود.

چنانکه نسبت به مسلمانها هم اینگونه آیات که تذکری برای آنان است وجود دارد مانند آیه:

«وَاذکُروُا نِعمَهَ اللهِ  عَلَیکُم اِذ کُنتُم اَعداءً فَاَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَاَ صبَحتَم بِنمَتِه اِخواناً»

  • بیاد آورید نعمت خدا را بر خود آنگاه که با همدیگر دشمن بودید و دلهای شما را باهم مهربان و نزدیک ساخت پس باهم برادر شدید بفضل و مرحمت الهی .

فلسفه تذکر نعمت آن است که بشر براثر فرو رفتن در مسائل مادی و امور زندگی از نعمتی که خدا به او داده است غفلت می ورزد و در نتیجه هم از قدر و ارزش نعمت غافل می گردد و در مقام حفظ و استفاده صحیح از آن بر نمی آید، و هم دهنده نعمت و یا به تعبیر دیگر ولی نعمت خود  را فراموش می کند و متوجه نیست که از کجا به او اعطا شده است وقهرا در مقام سپاس و شکر آن بر نمی آید درحالی که انسان باید دربرابر کسی که به او نعمتی می دهد سپاسگزار باشد و اگر انسان،سپاس نعمتهای الهی را ننمود آنها را در مورد صحیح ومناسب مصرف نمی کند،زیرا سپاس و شکر نعمت آن است که از آن بهره صحیح ببرد و در جای خود بکار گیرد، و کفران نعمت آن است که آنرا در غیر مسیر حق و بهره برداری صحیح بکار اندازد. مال ، سلامتی،قوای جسمی، بیان قلم، علم ، مقام،دین،و …همه جزیی از نعمتهای الهی هستند که شکر وسپاس آنها برای انسان، بکار بردن صحیح آنها در مسیر انسانی و اسلامی است و در این میان نعمت های اجتماعی از اهمیت خاصی برخوردارند که جامعه باید در مقام سپاس آن ها برآید. دین ، آزادی، امامت و رهبری، امنیت ، حکومت قانون، رشد اجتماعی ، علم وفرهنگ، وحدت و برادری از نعمتهای اجتماعی هستند که همه مردم وقشرهای جامعه را در برمی گیرند و اختصاص به گروه ودسته خاصی ندارند، و بیشتر مواردی که درقران این مسئله مطرح شده است در مورد نعمتهایی است که به جامعه ارزانی شده است.مانند:

«اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتَ عَلَیکُم نِعمَتی»

  • امروز دین شما را کامل ساختم و نعمت خود را برشما تمام نمودم. که این مسئله رهبری و امامت و نصب امیرالمومنین به ولایت نازل شده است.

وَلَقد مَنَّ اللهُ عَلَی المُومنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولا مِن اَنفُسَهُم »

  • خداوند بر مومنین منت گذارد که رسولی از خود آنها بر آنها فرستاد منت گذاردن همیشه در برابر نعمتی است که شخص به دیگری می دهد.

۴ (#rãä.øŒ$#ur |MyJ÷èÏR «!$# öNä۳ø‹n=tæ !$tBur tAt“Rr& Nä۳ø‹n=tæ z`ÏiB É=»tGÅ۳ø۹$# ÏpyJõ۳Åsø۹$#ur …(بقره ۲۳۱)

ودرتمام آیاتی که در مورد بنی اسرائیل نازل شده است نعمتهای اجتماعی مطرح است:

«یا بَنی اِسرائیلَ اذکُرُوا نِعمَتیَ الُّتی اَنعَمتُ عَلَیکُم وَ اَنّی فَضَّلتُکُم عَلَی العالَمینَ

و از آیه ۴۰ سوره بقره تا حدود آیه ۱۰۰ بیشتر آیاتش بیان نعمتهای اجتماعی و کفران آنها ازطرف بنی اسراییل است.

آری اگر جامعه ای در صدد سپاس نعمت های الهی برنیاید هرگز نمی تواند تداوم بخش آن موهبت ها و نگهدار آنها باشد، لذا در آیه ای خطر کفران نعمت و آثار شکر آنرا تذکر می دهد و می فرماید:

« لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم اِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ»

-اگر شکر گزار بودید نعمت ها را بر شما زیادمی کنیم و اگر کفران بورزید همانا عذاب ما شدید است.

«اِنّا هَدَیناهُ السَّبیلَ اِمّا شاکِرا وَ امّا کَفوراً»

  • ما راه را به شما نشان دادیم و هدایت نمودیم شمارا خواه شما شاکر باشید و خواه کفران بورزید. در این آیه مسئله هدایت و دین بعنوان نعمتی که باید مردم آنرا شکر گزار باشند بیان شده است.

در هرحال، یکی از مواردی که قران به مسلمانها تذکر آن را لازم شمرده است نصرت مسلمین و متفرق ساختن لشکریان کفر توسط لشکریان ناپیدا و وزیدن باد دراین غزوه است.

ادامه دارد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *