دستاوردهای انقلاب اسلامی

در آستانه چهارمین سالگرد انقلاب اسلامی

حجه الاسلام و المسلمین موسوی خوئینی ها

در بیست و دوم بهمن ماه یکهزارو سیصد و پنجاه و هفت هجری در ایران حادثه ای رخ داد که در دنیای معاصر، تمامی معادلات حاکمان مسلط جهان را بهم ریخت و برای انسان مستضعف زمان ره آوردهائی تاریخ ساز به ارمغان آورد. پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری فرزند صالح ابراهیم با تکیه بر ارزشهای والای الهی افقهای جدیدی را به فرزندان آدم ارائه داد، آدمهائی که بردگان اسارت نظامهای متعفن شیطانی زمانند و برخی برای نجات از این لجنزارها به نظامهای خشن و بی روح الحادی پناه برده و میبرند و اکنون در برابر پدیده ای الهی و انقلابی اسلامی و امتی خداجوی و رهبری پیامبرگونه قرار دارند که با دست آورد های زیرآینده ای کاملا متفاوت با دنیای آلوده امروز را نوید می دهد، و برای رسیدن به آن آینده سراسر نور، پاکی، ایثار، برادری، انساندوستی، علم منهای به بند کشیدن انسانها و آزادی انسان برای بندگی در برابر حقیقت مطلق رهنمودهائی نیز ارائه می دهد. و اینک به بعضی از آن دست آوردها اشاره می شود:

۱- وحدت.

۲- حضور مردم در صحنه.

۳- خشم و کینه ملت نسبت به خطرناکترین دشمن انسان معاصر یعنی آمریکا.

۴- تجربه فنی مبارزه با استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا.

۵- تمایل عمومی به خودکفائی اقتصادی و تلاش در این راه.

۶- پالایش جامعه از آلودگیهای اخلاقی.

۷- ایثارگری و وجود حسن تعاون.

۸- رشد قدرت نظامی نیروهای مسلح.

۹- آمادگی جامعه برای زندگی براساس اصولی ترین شیوه های منطبق بر فطرت انسان.

۱۰- حفظ ذخائر زیرزمینی از جمله نفت از تاراج و نابودی.

۱۱- شکوفائی استعدادهای داخلی در تمامی زمینه ها و بی نیازشدن از متخصصین خارجی.

۱۲- تنفر عمومی از زندگی اشرافی و تجملی و تنفر از مترفین.

۱۳- محکوم بودن معیارهای نظامات و ارزشهای طاغوتی.

۱۴- اعطاء پستهای اداری و منصبها براساس ارزشهای مکتبی.

۱۵- پذیرفتن پستها و مناصب حکومتی بعنوان یک تکلیف شرعی.

۱۶- پیدایش یک قدرت سیاسی مستقل از شرق و غرب در صحنه سیاسی جهان.

۱۷- افشاء و حذف بسیاری از جریانهای انحرافی و وابسته و یا متمایل به بیگانه.

۱۸- اجتماعات عظیم عبادی- سیاسی مانند نماز جمعه.

۱۹- پذیرش ولایت فقیه بعنوان اصیل ترین محور حاکمیت.

۲۰- ارائه ی شیوه ای نو از مبارزات مردمی و تاکتیکهای آن به نیروهای انقلابی معاصر.

اکنون به بحث پیرامون هریک از این دستاوردها می پردازیم:

وحدت

اگر نگاهی به گذشته بیندازیم وجدائیهای شکننده ی رژیم شاهنشاهی را ملاحظه کنیم، بهتر و بیشتر به ژرفای این دستاورد انقلاب پی خواهیم برد. در رژیم گذشته اختلافات زیر وجود داشت:

۱- اختلاف (جدائی) در رهبری دینی و رهبری سیاسی و اداری کشور.

۲- اختلاف (جدائی) بین دولت و مردم.

۳- اختلاف (جدائی) در معیارها و ضوابط حاکم بر دستگاه سیاسی و   اداره کننده کشور و معیارها و ارزشهای مورد قبول توده های ملیونی.

۴- اختلاف (جدائی) بین روحانی و دانشگاهی و یا فیضیه و دانشگاه.

۵- اختلاف (جدائی) بین فعالیتهای تامین کننده امور مادی و زندگی و تلاشهای مذهبی جهت تامین سعادت اخروی.

۶- اختلاف (جدائی) بین نیروهای مسلح (نظامی و انتظامی) و اقشار و نیروهای اصلی جامعه.

۷- اختلاف (جدائی) دین و سیاست و دنیا و آخرت و دهها اختلاف دیگر که بسیاری از این جدائیها هریک به تنهائی می تواند زمینه شکست یک حکومت و سقوط یک ملت و اسارت آن در دست قدرتهای استعماری را فراهم آورد همانطور که دیدیم، ولی انقلاب، این اختلافات برخاسته از شرک پنهان و گاهی آشکار را نابود کرد و امروز ملت ایران از نعمت وحدت در رهبری برخوردار است یعنی همان شخصیتی که تبیین کننده اسلام است و فتوی به حلال و حرام می دهد و از این رهگذر در عمق وجدان فرد فرد جامعه نفوذ دارد، همان شخصیت در مسائل سیاسی و اداره کشور تصمیم گیرنده نهائی است در گذشته مقام مرجعیت در دین از مردم می خواست به راهی بروند و شاه با تکیه برقدرت سرنیزه ی جامعه را به راهی دیگر می کشاند، و در نتیجه جامعه نه در امر دین به آرمانهای اصولی اسلام می رسید و نه در امر دنیا به موفقیت دست می یافت ولیکن امروز چنین نیست، بلکه در سایه این وحدت در همه ابعاد زندگی یک رهبری به ملت فرمان می دهد و همه نیروها را در یک جهت به حرکت در می آورد، و این وحدت مانع اصطکاک نیروها و کم شدن از کارآئی آنها است. و آثار دیگر بسیار مبارک این وحدت که ملت ما امروز مشاهده می کنند. در رژیم گذشته دولتها هیچگونه پیوندی میان خود و ملت احساس نمی کردند و ملت نیز هیچگونه مسئولیتی در جهت حمایت از دولت احساس نمی کرد تا آنجا که برای بسیاری از اقشار جامعه، مخالفت با دولت و کارشکنی در برابر آن یک ارزش قابل افتخار بود و در نتیجه این جدائی و اختلاف دولتها خود را شدیدا محتاج به حمایت یک قدرت خارجی می دیدند و این خود آغاز یک فاجعه بود یعنی فاجعه ی وابستگی دولت به قدرت استعماری بیگانه که حاضر بود بقیمت فداکردن تمامی مصالح ملت در برابر منافع بیگانه، حکومت خود را مستقر نماید و دولتها در اثر همین جدائی از ملت بجای آنکه خود را در برابر ملت مسئول بدانند، ناگزیر در برابر قدرت خارجی، ضعف و سستی احساس نمی کند.

دولت متحد با ملت فشارهای سیاسی و اقتصادی و تبلیغاتی و حتی نظامی دشمن را در کمال قدرت تحمل نموده و در برابرش مقاومت می کند و آنرا پشت سر می گذارد دولتی که متحد با ملت است توطئه های دشمنان داخلی را نیز با موفقیت خنثی می کند دولت متحد با ملت در برنامه ریزیهای اقتصادی بنفع اقشار محروم از قارونهای زمان و حامیان آنان نمی هراسد، دولت متحد با ملت هیچگاه از اظهارنظر و رای مردم نگران نیست و در کمتر از چهار سال بیش از نه بار مردم را به پای صندوقهای رای دعوت می کند و مردم نیز در کمال صمیمیت به او پاسخ مثبت می دهند و ملت متحد با دولت نیز همچون مادر مهربان فرزند خود را مراقبت و حراست می کند ملت متحد با دولت در هر مشکل لاینحلی که برای دولت بوجود می آید با یک بسیج عمومی مشکل را در کمال بردباری حل می کند و آثار سازنده دیگر این اتحاد که همگی در دوران پرتلاطم این انقلاب تا امروز مشاهده شده است.

در رژیم گذشته توده های وسیع جامعه به دلیل گرایش عمیق فطری و تاریخی به اسلام مایل بودند روابط خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و … خود را براساس قوانین اسلام تنظیم کنند و مجموعه ی این قوانین در عمق ایمان آنان مقبولترین نظام ممکن بود و ارزشهای مبتنی براین نظام و معیارهای آن مورد احترام و قبول بود، در دستگاه رهبری و اداری کشور تمام کوشش بر این بود که همه پیوندها و روابط فیمابین خود را چه خانوادگی و چه در سطح روابطی عامتر، با الگوهای غربی و آمریکائی منطبق نمایند، لهذا: در شکل زندگی و در نوع آرمانها بگونه ای ساخته می شدند که کاملا خود را با جامعه، بیگانه می یافتند ولیکن امروز این اختلاف کاملا از بین رفته است و تمامی مدیران و مسئولان جامعه و بطور کلی مجموعه دستگاه سیاسی و اداری و رهبری کشور با ملت از یک فرهنگ و از یک نظام ارزشی تغذیه می شوند. در زندگی فردی و اجتماعی آحاد ملت و هم مسئولان کشور و تمامی اعضا حاکمیت یک فضا و یک آهنگ و یک شکل همگون و متناسب جریان دارد و زندگی در هر دو جا یکنواخت مترنم است.

در رژیم گذشته، روحانیون -یعنی مرزداران اصیلترین و اصیلترین ارزشهای جاودانه انسان- فرسنگها از قشردانشگاهی -یعنی پاسداران محیط زیست بشری- جدا بودند. روحانیون سخت در پی تصویر انسان الهی برسطح دریا بودند و دانشگاهیان برای زندگی مردگان متحرک، سخت دست و پا می زدند، هرکدام دیگری را تخطئه می کردند و از قدرت خلاقه هم بی خبر بودند! و دشمنان در این میان هم دین بریده از دنیا می ساختند و هم دنیای بی دین که هر دو در خدمت آنان بود، ولیکن انقلاب در کوران مبارزه این دو قشر بریده از هم و قربانی در مسلخ طاغوت را به هم آشنا ساخت و با هم متحدشان کرد که امروز روحانی و دانشگاهی این دو نیروی متفکر جامعه هریک به آسانی در فضای زندگی دیگری تنفس می کند و قدرت خلاقه خود و بیگانه دیروز و آشنای امروز را مضاعف می سازد که امت اسلام بخواست خدای تعالی در آینده، میوه های شیرین و با برکت این وحدت مقدس را خواهید چید.

در رژیم گذشته مردم مسلمان ناگزیر بودند پس از کار طاقت فرسا در ساعات اصلی شبانه روز، دقایقی و یا ساعاتی هم برای تامین آخرت به کارهای به اصطلاح دینی و مذهبی بپردازند، بطوریکه انسان گرفتار در فعالیتهای اصلی زندگی یا آخرت را فراموش می کرد و یا چنانچه ضمیر خدای جوی وی همچنان بیدار بود، باید جدای از زندگی و تلاش برای تامین مسائل مادی، زمینه های فعالیتی در امور مذهبی پیدا کند ولی امروز به یمن انقلاب، همه تلاشهای زندگی، هم دنیا است و هم آخرت: کشاورزی، کارگری در کارخانه، کار در اداره، در مدرسه، در دانشگاه، در بازار، در ارتش، در جبهه، در پشت جبهه و در هر جا که ارتباطی با انقلاب دارد و در جهت خدمت به مردم و به انقلاب است هم دنیا است و هم آخرت است و همه در جهت رضای خدای تبارک و تعالی است، و این وحدت هم بکارهای دنیائی و زندگی مادی، روح معنویت و آخرت می دهد که محصول و نتیجه آن کار را چند برابر می کند و هم به کارهای معنوی و اخروی مفهوم زندگی می دهد که آخرت را در ارتباط با دنیا و خدمت به بندگان خدا می سازد.

در رژیم گذشته نیروهای مسلح (نظامی و انتظامی) جدای از مردم بود نیروهای مسلح که باید بازوی توانائی برای ملت در جهت دفاع از کیان ملت و جان و مال و شرف آن باشد، تیغ کشیده ای به روی ملت بود، از دشمنان مردم حمایت می کرد و مردم را در برابر دشمنان سرکوب می نمود، از ملت بود و در میان ملت ولی بیگانه از مردم و با بیگانگان همسنگر! ولیکن انقلاب، این جدائی خطرناک را به وحدت تبدیل کرد، ملت در کنار نیروهای مسلح احساس آرامش می کند و این نیروها در کنار ملت احساس قدرتمندی، نیروهای مسلحی که جدای از مردم حتی یک روز نتوانستند در برابر هجوم بیگانه مقاومت کنند، از برکت انقلاب و وحدت با ملت امروز می تواند سالها در برابر وسیعترین تهاجم دشمنان متحد، مردانه بایستند و بعنوان نیروهای مسلح الگو در صحنه نظامی جهان بدرخشند که از برکت این وحدت و قدرت برخاسته از آن دشمنان کمتر خیال تجاوز بچنین ملتی را باداشتن چنین نیروهای مسلح در سر می پروراند.

در رژیم گذشته، جدائی دین از سیاست بعنوان یک اصل پذیرفته شده و مسلم به افکار جامعه و مخصوصا اقشار متدین تحمیل و پذیرفته شد که شاید از بزرگترین فاجعه های تاریخ اسلام بشمار می رود و شاید همین جدائی دین از سیاست بود که جدائی در رهبری دینی و سیاسی را نیز بدنبال آورد و جدائی روحانی و دانشگاهی و بسیاری از جدائیهای یادشده و نشده، و این انقلاب همه این تارهای عنکبوتی تنیده به اذهان عامه و بلکه بسیاری از خواص را پاره کرد و نشان داد که اصولا دین و سیاست اردومقوله نیست و دین بریده از سیاست خود نوعی سیاست است و سیاستهای جدای از دین خود نوعی دین است و هر دو غیر از اسلام و غیر از ادیان الهی در طول تاریخ است، و در تاریخ پیامبران الهی سیاست و دیانت یک عمل بوده است و عبادت قیام و حرکت هریک از انبیاء یک اقدام سیاسی بوده است و عبادت و فعالیتهای سیاسی آنان نیز ارائه ی دین و روش و شیوه صحیح زندگی، از برکت این وحدت مقدس است که جامعه اسلامی ما از وحدت رهبری برخوردار است از این وحدت، میدانهای فعالیت دنیا و آخرت یکی شده است، دولت با مردم در پرتو این وحدت مقدس متحد شده اند، نیروهای مسلح با ملت متحد شده اند، روحانی و دانشگاهی به وحدت رسیده اند، پدران و مادران -یعنی نسل دیروز- فرزندان- یعنی نسل امروز- در میدان اندیشه و عمل به وحدت رسیده اند، جبهه ها و سنگرها را ببینید، به جهادگران در دل روستاها و اعماق صحراها نگاه کنید به کلاسهای نهضت سوادآموزی نظری بیندازید به در و دیوار و زمین و آسمان این دیار افتاده در کوره انقلاب دقت کنید، همه جا جلوه های این پرتو الهی یعنی وحدت بچشم می خورد و این نور وحدت آینده بسیار درخشانی را نوید می دهد.

ادامه دارد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *