اخلاق در اسلام

قسمت چهاردهم

آیت الله مشکینی

حرص

در بحث گذشته اولین اثر از آثار حرص بیان شد و گفتیم که حرص، ایمان انسان را به تدریج می خورد و نابود می کند. اینک به دیگر آثار بد حرص می پردازیم:

ذلت انسان

۲-اثر دوم حرص و طمع این است که این صفت در انسان ایجاد ذلت می کند زیرا انسان وقتی برای خاطر مال و جاه و دیگر لذائذ دنیوی حریص باشد، قهراً در برابر انسآنهای مادی به سئوال بر میخیزد و خودش را کوچک و پست می کند و این نتایج قطعی صفت طمع است که انسان را میکشد و انسانیت انسان را ساقط می کند و او را ذلیل می نماید.لذا امام باقر(ع) می فرماید:”بئس العبد عبد یکون له طمع یقوده و بئس العبد عبد له رغبه تذله”[۱]

-چه بد بنده ای است آن بنده ای که طمع داشته باشد که این طمع افساری بر گردن او انداخته و او را می کشد و حرصی داشته باشد که او را به ذلت بکشاند.زیرا انسان حریص در مقابل هر فردی کرنش و خضوع می کند، گاهی تملق می گوید و گاهی دست می بوسد تا اینکه به آن مقصد مالی و جاهی و امور دنیوی که دارد برسد پس نتیجه ی  طمع، ذلت و خواری است و مؤمن، عزیز است مؤمن نباید به خاطر مال و جاه تن به ذلت و اسارت بدهد مؤمن باید به آنچه خدا به او داده است قانع باشد.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:

“من لم ینزه نفسه عن دنائه المطامع فقد اذل نفسه و هو فی الاخره اذل و اخزی”[۲]

– هرکس نفس خود را از پستی طمع ها دور نکند، خود را ذلیل و پست نموده است، و او در آخرت پست تر و زبون تر است.

امام باقر به جابر جعفی[۳]می فرماید:”و اطلب بقا العز باماته الطمع و ادفع ذل الطمع بعز الیاس و استجلب عز الیاس، ببعد الهمه”[۴]

-اگر بخواهی در دنیا عزیز باشی و عزتت باقی بماند، صفت طمع را در خود بمیران. و دوام عزتت را با اینکه صفت حیوانی طمع را در خودت نابود سازی جویا شو. معنای نابودکردن این صفت، این است که آنقدر انسان در مرحله ایمان و تقوی و خرد، قدرت پیدا کند که این صفت را به کلی محاصره کند و بی اثر نماید.انسان کامل می تواند این صفت را آنقدر تخت کنترل دهد که هیچ اثری از این صفت در او پیدا نشود.و این یکی از مراحل کمال انسان است.

حضرت، در ادامه ی سخن خود می فرماید: می توانی از ذلت طمع (هنگامی که طمع را زیر چتر ایمان آوردی) به عزت یأس و نومیدی برسی، یعنی انسان از طمع به مال و مادیات و امور دنیوی و آنچه از طرف مردم به وسیله ی درخواست و سئوال به او می رسد، به کلی یأس پیدا کند و به هیچ وجه ممکن طمع در مال مردم نداشته باشد بلکه هرچه می خواهد تنها از خدا بخواهد.

ممکن است کسی بپرسد: من چه کار کنم که این عزت یأس را پیدا کنم و از مردم به کلی قطع طمع کنم و تنها با خدا باشم؟

حضرت می فرماید: اگر می خواهید عزت را به دست آورید، باید همت و تصمیم عالی داشته باشید. انسان یکی از موجوداتی است که قدرت تصمیم گیری دارد و میتواند با این قدرت به تمام مقامات عالیه برسد.

زوال یقین:

۳- اثر سوم طمع این است که یقین انسان را زائل می کند یعنی انسانی حریص و طمعکار است، به خدا اطمینان ندارد بلکه اطمینان و تکیه گاهش تنها مردم و مال دنیا می شود. لذا درروایت است که امام صادق (ع) می فرمایند:”حرم الحریص خصلتین و لزمته خصلتان: حرم القناعه فافتقد الراحه…”[۵]

-انسان حریص از دو صفت محروم و دو صفت دیگر بر او عارض می شود: یکی از دو صفتی که از آنها محروم می شود، قناعت است. حریص کسی است که قانع نیست به آنچه خدا به او داده است بلکه آن را کم می شمارد و لذا همواره دنبال چیزهایی دیگر می گردد. و قهراً اگر قناعت نداشت، آسایش و راحتی خود را از دست می دهد. برای اینکه حریص همیشه به فکر رسیدن به جاه و مال است و به هر چه برسد باز در فکر اضافه کردن و افزودن آن است. بنابراین، چنین شخصی هیچ استراحت ندارد و همواره روانش ناآرام است. در ادامه حدیث می فرماید:”و حرم الرضا فافتقد الیقین” انسان حریص رضا را از دست می دهد و آنچه خدا از راه حلال به او داده است کم می شمارد، و قهراً یقین به وعده های خدا را هم از دست می دهد.یعنی چون رضایت از او سلب می شود، حالت یقین را نمی یابد. بنابراین یکی از آثار سوء صفت حرص، زوال یقین است.

در روایت دیگری هست که انسان حریص، سوء ظن به خدا دارد زیرا آنچه را که خدا به او داده است کم می شمارد، لذا به نظرش می آید که خدا میان بندگانش امتیازی قائل است و در نتیجه به پروردگار مهربان، سوءظن پیدا می کند و یقین او زائل می شود، در صورتی که – در روایت – است که خداوند برای هرکس به اندازه ی مصالح فکری و بدنی و اجتماعی او، روزی و مال و جاه می‌دهد و اگر به کسی چیزی نداده، صلاح او در همین است. و چه بسا افردی که مال یا جاه زیاد، برای آنان وزرو وبال شده و آنها را به جهنم روانه می سازد. در روایت است که دنیا به منزله ی سایه ی تو است. اگر کسی سایه ی خودش را تعقیب کند هرچه می‌خواهد سایه ی خودش را بگیرد، دستش به او نمی‌رسد زیرا سایه قبل از خودش می رود. ولی اگر از سایه ی خودش اعراض کند  و به جای دیگر برود، هرجا رفت سایه‌اش دنبالش می‌آید.

حضرت می فرماید:دنبال دنیا نروید زیرا هرچه دنبال دنیا بروید کمتر استراحت پیدا می کنید و در نتیجه هم معلوم نیست آنچه خواسته بودید به دست آورید. بگذارید دنیا دنبال شما بیاید.یعنی اگر هدف الهی دارید، آن هدف را دنبال کنید، خداوند دنیا را به شما خواهد داد.

چگونه حرص از انسان زائل می شود؟

علاج حرص با تفکر و اندیشیدن است. یعنی انسان باید عاقل شود و درست بیاندیشد و با اندیشه درست است که انسان درک میکند: اگر آنچه خدا به من داده است، آنها را کم شمردم و کفران نعمت نمودم و دنبال مال مردم افتادم، معلوم نیست به نتیجه برسم. وانگهی در این راه باید چندین بار مخالفت الله کنم و دست به گناه بزنم تا اینکه به آرزوی دنیائی خود برسم و این مال و مقامی که پس از چندین بار مخالفت خدا و ارتکاب گناه به انسان برسد، چقدر می تواند از آن استفاده کند؟ و به فرض استفاده کردن، انسان حتماً باید از این جهان برود و هیچ مقام و جاهی، ابدی و جاودان نیست. خلاصه انسان اگر حساب کند، می فهمد که از دنیا خواهد رفت و در عالم دیگر جواب آن گناهانی که برای رسیدن به هواها و امیال نفسانی مرتکب شده است را چگونه خواهد داد؟! لذتهای دنیا هرچقدر باشد تمام شدنی است ولی گناه حاصل از آن تمام شدنی نیست زیرا انسان وقتی از این دنیا برود مسئول آن گناهان است لذا در بعضی از دعاها امام زین العابدین (ع) عرض می کنند:”پروردگارا پناه می برم به تو از گناهانی که لذتهایشان از بین رفت اما عواقب و مسئولیت ها و جوابش باقی است اگر در دنیا هم نتوانم جبران کنم سرانجام پس از مرگ به سراغم خواهد آمد”.[۶]

از این رو باید گفت که بهترین راه علاج این مرض تفکر و اندیشیدن است و تفکر است که خیلی اثر دارد. در روایت است که:”کان اکثر عباده ابی ذر- رحمه الله – التفکرو الاعتبار”[۷]

بیشترین عبادت ابوذر- رضوان الله علیه – تفکر و عبرت گیری بود. تفکر یعنی انسان درباره ی خودش و آثار و عواقب کارهایی که انجام می دهد فکر کند و نتایج دنیوی و اخرویش را بسنجد و مسئولیت کارها را بسنجد و ببیند که آیا میتواند جوابگوی این مسئولیت ها باشد یا نه؟ اگر این فکرها را انسان بکند و همت نیز داشته باشد، به تدریج می تواند کاری کند که این صفت دیگر اثری در او نگذارد.از خدای توانا می خواهیم که ما را توفیق توجه و آگاهی به مرض های روحی خودمان عنایت فرماید و همچنین حسن و قبح عملهای خارجیمان را بر ما آشکار سازد تا درک کنیم که چه صفات فاضله و چه صفات رذیله ای داریم. و خداوند توان زدودن صفات بد را به ما بدهد تا به آن مرحله ی کمال انسانی که هدف اصلی خلقت است برسیم و پس از دنیا در عالم آخرت در ردیف بندگان شایسته ی خدا که آنها زیر پرچم انبیا قرار می گیرند، قرار بگیریم. انشا الله.

 

[۱]– وسائل الشیعه–جلد ۱۱-صفحه ی ۳۲۱٫

[۲] -مستدرک الوسائل-کتاب الجهاد-باب۶۷٫

[۳] -جابر جعفی از خواص اصحاب امام باقر و امام صادق(ع)است و انسان برجسته ای است که در نتیجه ی ایمان و تقوی به مراحل والائی رسید. جابر نسبت به امام صادق (ع) همانند سلمان فارسی است نسبت به رسول اکرم(ص).

[۴] -مستدرک الوسائل-کتاب جهاد-باب۶۷٫

[۵] – وسائل جلد ۱۱-صفحه ی ۳۱۸٫

[۶] – از دعای ۳۱ صحیفۀ سجادیه…”استغاث بک من عظیم ما وقع به فین علمک و قبیح ما فضحه فی حکمک من ذنوب ادبرت لذاتها فذهب و اقامت تبعاتها فلزمت”.

[۷] – وسائل ج ۱۱- صفحۀ ۱۵۴٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *