سرگذشت های ویژه از زندگی امام

قسمت پنجم

امام و حوزه های علمیه(۲۰)

حجه الاسلام و المسلمین کریمی(عضو جامعه ی مدرسین)

در تداوم حرکت یک مکتب، عواملی باید دست به دست هم بدهند تا ضامن بقا آن مکتب باشند، و این مکتب در جامعه گسترش پیدا کند و مردم از رهنمودهای آن بهره مند شوند. این یک قانون کلی است که رسالت انبیا نیز ازاین  قانون مستثنی نیست

عامل اول: مقتضای مکتب است  که بتواند پاسخ گوی نیاز جامعه باشد و جامعه را در تمام ابعاد هدایت کند.

عالم دوم: اتقاد و اخلاص پیام آور چنین مکتب به مقتضای آن است.

عامل سوم: پرورش افرادی است که مکتب را در درست فرا بگیرند و متعهد به ابلاغ آن مکتب در جامعه شوند و این افراد باید احساس مسئولیت کنند در برابر این مکتب و در برابر جامعه ای که این مکتب می خواهد رهنمون آن شود. و هم چنین باید دارای صفات پسندیده ای باشند که مورد پذیرش جامعه است. و یکی دیگر از مهم ترین مشخصات پیام آوران هر مکتب این است که به آن چه که خود می گویند عقیده داشته باشند وعمل کنند زیرا سخن اگر از دل برخیزد به دل نشنید ولی اگر از زبان برآید از گوشها تجاوز نکند. در قرآن کریم هم به همین معنی اشاره شده است :”لم تقولون مالا تفعلون؟”چرا آن چه عمل نمی کنید به زبان می آورید؟ و این عامل مهم در حرکت انبیا از زمان آدم ابوالبشر تا خاتم الانبیا و در زمان ائمه ی معصومین با نهایت کوشش رعایت شده است. امام صادق (ع) در روایتی می فرماید:”کونوا دعاه للناس بغیر السنتکم” مردم را دعوت (به سوی خدا و احکام الهی) کنید نه با زبان هایتان (بلکه در عمل باید مردم را دعوت کرد).با اقتباس از چنین رهنمودهایی که در کلمات پیامبر اکرم(ص) و ائمه ی معصومین(ع) بود، امام خمینی روحی فداه از دیر زمانی می کوشیدند که تمام این جهات را در جامعه روحانیت- که به حق پاسداران اسلام در طول تاریخ بوده اند – پیاده کنند. ایشان نظر خاصی در تربیت طلاب علوم دینی و روحانیت پر افتخار شیعه داشته اند و دارند و چه ایامی که در نجف اشرف مشرف بودند و در این باره کوشش های زیادی مبذول داشتند و چه اکنون که به حمد الله انقلاب اسلامی پیروز شده است و می بینیم حضرت امام کوشش دارند که روحانیت بدان گونه حرکت کند که جامعه ی انقلابی ما را با تمام خواسته هایش در سایه ی رهنمودهای اسلام به درستی هدایت کند. در نجف که خدمت ایشان بودیم، در سه بعد نهایت کوشش را به خرج دادند این که حوزه را به عنوان بزرگترین پایگاه علمی شیعه و با سابقه ترین دانشگاه علوم اسلامی که یک حوزه هزار ساله است در دنیا معرفی کنند. و لذا همواره تاکید می کردند: آقایان محترمی که برای فراگرفتن علوم اسلامی به حوزه می آیند باید بدانند که برای چه آمده‌اند و چه مسئولیتی در آینده دارند و چه نیازی جامعه به آنها دارد؟ و نظر امام این بود که درست نیست طلبه در طول مدت تحصیل فقط یک موضوع را یاد بگیرد زیرا امروز که رشته ی علوم گسترش پیدا کرده و نیاز جامعه نامحدود شده است، باید هر شخصی کوشش کند در اسرع وقت به تمام ابعاد نیازهای جامعه احاطه پیدا کند و در علوم مختلف اسلامی پیشرفت داشته باشد. ضمنا امام تأکید داشتند که پیشرفت طلاب علوم دینی در مواد درسی لحاظ شود، اگرپیشرفت داشت تشویق شود، و اگر نداشت حتما تذکر داده شود تا به نحوی کوشا گردد.

بعد دیگر عبارت بود از تهذیب اخلاق، که به این مسأله هم عنایت زیادی داشتند خواست امام همواره این بود که محصلین علوم دینی آن قدر باید مهذب باشند که به عنوان الگو و نمونه در جامعه زبانزد خاص و عام شوند. بعد سوم جهات مادی بود: در عین این که ایشان نظر داشتند که یک فرد روحانی هیچ گونه گرایش مادی نداشته باشد و مسئولیت سنگین به دوش کشیدن بار رسالت را مهم تر از هر چیز بدانند، با این حال کوشش داشتند تا آن جا که شرائط زمان و مکان اجازه می دهد نیازمندی های حوزه ی علمیه و طلاب را تأمین کنند تا این که دانشجویان علوم دینی -از این ناحیه- مطمئن باشند و با فراغت و آسودگی خاطر به فراگیری معارف اسلامی بپردازند. به همین مناسبت امام طرح مهمی را برای تضمین تداوم اسلام در جامعه روحانیت داشتند که امید بود در حوزه ی نجف اشرف پیاده شود. و در برهه‌ای از زمان چند نفر را مامور فرمودند- که من هم در آن وقت افتخار عضویت این جمع را داشتم- که با هم اجتماع کرده و طرحی تنظیم نمایند که بتواند خواست ایشان را نسبت به چنین حوزه ای برآورده کند. و ما هم پس از مدتی طرحی را تهیه کردیم و با آقایان دیگری که مربوط به دیگر مراجع بودند در میان گذاشتیم ولی متأسفانه آنها حاضر به همکاری نشدند و نگذاشتند این طرح در نجف پیاده شود. بعد از مدتی که حضرت امام احساس کردند حزب بعث عفلقی بنا دارد دست به انحلال حوزه ی نجف بزند، خود امام شخصا به زعمای آن روز تماس گرفته و خطر را گوشزد کردند و آنان را دعوت کردند که برای بقا حوزه ی نجف فکری کنند تا این که این افتخار بزرگ تشیع که در طول هزار سال محفوظ مانده، در زمان زعمای فعلی حوزه هم محفوظ بماند، لاکن مع الاسف در این مرحله دوم هم پاسخ مثبتی شنیده نشد و شاید آقایان توجه به آن خطری که امام می دیدند، نداشتند و همین بی توجهی سبب این شد که – همان گونه که مشاهده کردیم- حزب بعث عفلقی حوزه را به  گونه ای درآورد که یا تائیدش کنند یا سکوت اختیار نمایند. و همین گونه هم شد که می بینیم: چه خون های پاک و مقدسی بر زمین ریخته می شود و ندایی از حوزه ی نجف بلند نمی شود.

آری ! اگر آن روز نظر امام پیاده شده بود، امروز مسلمین در عذاب نبودند. اگر آن روز حضرت امام شب و روز به خانه ی مهاجر و انصار می رفت و از آقایان دعوت می کرد که برای آینده ی حوزه فکری بکنیم! اگر به ندای حضرت امام در آن روز پاسخ می دادند، تحقیقا این حوزه سد بسیار محکمی برای حمایت از اسلام و مسلمین می‌شد. در همان زمان که حضرت امام  در نجف مشرف بودند، قضیه ای اتفاق افتاد و پس از آن حکومت بعثی خواست نوشته هائی از زعمای حوزه ی نجف بر علیه حکومت جبار ایران در آن روز بگیرد به منزل یکی از آقایان نجف که مراجعه کرده بودند، ایشان به بهانه ی مرض شانه خالی کرده بودند و راه نداده بودند آنها پیش خود فکر کرده بودند که امام چون تبعیدی هستند، لذا دل پر خونی از حکومت آمریکائی دارند و حتما برای انتقام از شاه، اعلامیه ی بلند بالائی به نفع حزب بعث خواهد نوشت! اینها نمی دانستند که مخالفت امام یک مخالفت شخصی نبود بلکه مخالفت براساس مسئولیت دینی و اسلامی بود و این مخالفت تا آنجا که اسلام اقتضا می کرد ابزار می‌فرمودند و آنجا که صلاح نبود، دم از مخالفت نمی‌زدند. روی این اصل وقتی در نزاع شط العرب آمدند از امام نوشته ای بگیرند، امام با صراحت لهجه در جلسه ای که استاندار کربلا و رئیس امن (ساواک) و رئیس شهربانی و فرماندار نجف بودند، فرمود: ” دولت ایران غلط کرد، شما هم غلط کردید. این مطلب مربوط به مراجع شیعه و مربوط به حوزه ی نجف نمی شود که بیایند برای شما نوشته ای بدهند! خودتان بروید حلش کنید”.

پس از چنین پرخاشی، مزدوران بعثی برآشفتند و از آن به بعد شروع به دهن کجی کردند، یکی از همان حاضرین در جلسه گفته بود: فردا ایشان را از نجف بیرون می کنیم ! این سخن که به گوش امام رسید فرمودند: این ها خیال می کنند من در اینجا دل خوشی دارم! در جائی که اسلام علنا سرکوب می شود، نوامیس اسلام نادیده گرفته می شود، حرمت اسلام نگه داشته نمی شود، جای زندگی است؟ ! این گذرنامه ی من، هرجا خواستید مرا بفرستید. هرجا بروم بهتر از این جا است. من در جائی راحتم که در آنجا مسلمین در رفاه باشند. من در این جا چه دل خوشی دارم؟! لازم به تذکر است که این برخورد قاطع امام با بعثیان، بعضی از آقایان را به قدری ناراحت ومتاثر کرده بود که آن شب تا به صبح خواب نداشتند و نگران بودنند از اینکه چرا امام با بعثیها چنین برخورد تندی داشته اند؟! نکند فردا هیئت حاکمه با زرهپوش و لشکر مجهز به نجف یورش برند و ما را نابود کنند؟! آری امام با این که کسی را در آنجا نداشتند، نه حکومت آن روز ایران حامی ایشان بود و نه حکومت بعث از ایشان دل خوشی داشت و نه قوم و عشیره ای در نجف داشتند، در عین حال حرف خودشان را بر اساس وظیفه ی شرعی که تشخیص داده بودند با کمال شهامت زدند و هیچ گونه بیم و هراسی به خود راه ندادند. و ما نظیر این برنامه را در تاریخ زیاد داریم. آن روز که اباذر در حجاز و در شامات با هیئت حاکمه مبارزه می کرد و از هیچ قدرتی هراس نداشت، حضرت امام هم همواره می کوشیدند حوزه های علمیه این چنین تربیت شوند که قدرت مقاومت داشته باشند. اگر بنا است علما ورثه ی انبیا باشند، باید وارث پیغمبر همانند خود پیغمبر سد محکمی در حفظ و حراست رسالت سماوی باشد.یادم می آید، بعد از این که طرحی برای تنظیم حوزه تهیه کرده بودیم و به شکست منتهی شد، خدمت امام رسیدیم و عرض کردیم: آقایان نگذاشتند طرحمان را پیاده کنیم. امام فرمودند:”من هم ز اول این را پیش بینی می کردم که آقایان نمی گذارند چنین چیزی بشود” سپس فرمودند:

” من هم در این باره تجربه ای دارم. ما سابقا در ایران طرحی تنظیم کردیم که شاید بتوانیم در پرورش ابوذرها و هشام ها… در حوزه  خدمتی کرده باشیم لکن در آن سطح باز مخالفت کردند و طرح ما پیاده نشد. این جا هم مخالفت کردند و لکن ما نباید مایوس شویم… ما باید کوشش کنیم که به هر طور شده وظیفه مان را انجام دهیم. اگر پیروز شدیم چه بهتر و اگر نشدیم لااقل به وظیفه ی خودمان عمل کرده ایم “.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *