جهاد در قرآن

قسمت دهم

حجت الاسلام و المسلمین طاهری خرم آبادی

عوامل معنوی پیروزی

صبر

در مقاله گذشته به تفسیر چند قسمت از عوامل معنوی پیروزی که در آیه ۴۵ سوره انفال آمده است پرداختیم :

$yg•ƒr’¯»tƒ šúïÏ%©!$# (#þqãZtB#uä #sŒÎ) óOçGŠÉ)s9 Zpt¤Ïù (#qçFç۶øO$$sù (#rãà۲øŒ$#ur ©!$# #ZŽÏWŸ۲ öNä۳¯=yè©۹ šcqßsÎ=øÿè?

(#qãè‹ÏÛr&ur ©!$# ¼ã&s!qߙu‘ur Ÿwur (#qããt“»uZs? (#qè=t±øÿtGsù |=ydõ‹s?ur ö/ä۳çt†Í‘ ( (#ÿrçŽÉ۹ô¹$#ur 4 ¨bÎ) ©!$# yìtB šúïΎÉ۹»¢Á۹$#

و اینک به آخرین عامل پیروزی “صبر” میپردازیم :

صبر و پایداری:

یکی دیگر از شرائط مهم پیروزی که در این آیه مورد بحث ، بدان اشاره شده است و هم در آیات زیاد دیگری مطرح گردیده است ، صبر است . صبر از مفاهیم تحریف شده اسلامی است که از جمله ، مفاهیمی چون تقیه ، شفاعت ، توکل ، زهد ، …. صبر هم دچار دگرگونی از نظر مفهوم و معنا گردیده است، بسیاری از مردم تصور میکنند که صبر تن به ظلم دادن ، سکوت کردن ، دم نزدن و در مقابل هر ستم و ظلمی تسلیم شدن است.

و آنرا در بین واژه ها و مفاهیمی که در مبارزه و جهاد به کار می رود جستجو نمیکنند در صورتیکه درست عکس این تصور : صبر به معنی خویشتن داری ، ثبات و پایداری است که جز در مورد مبارزه و جهاد با دشمن درونی و برونی در مورد دیگری به کار نمیرود .

صبر در سه مورد به کار رفته است :

اول: صبر و پایداری در برابر عواملی که انسان را به معصیت وادار و یا از طاعت خدا دور مینماید . و یا به تعبیر دیگر : پایداری و ثبات در برابر هوا و هوس و غرائز حیوانی که این خود مهمترین صحنه جهاد و مبارزه است و در روایات جهاد اکبر نامیده شده است.

دوم: صبر در مقابل حوادث و مصیبتهائی است که در زندگی بر انسان وارد میگردد که این نیز مهمترین عامل تکامل آدمی و نیرومند شدن او در برابر این حوادث و چیرگی بر مشکلات ، و در واقع پیروز شدن بر دشواریها زندگی است.

سوم : پایداری و استقامت در برابر دشمن است در صحنه نبرد و جهاد که به عنوان مهمترین عامل پیروزی از آن یاد شده است .

و فرق بین مفهوم صبر در این آیه با مفهوم ثبات که در اول آیه بدان فرمان میدهد ، این است که “ثبات” در اینجا به معنی فرار نکردن است در هنگامی که با جمعیتی روبرو می شویم ولی “صبر” یکنوع ثبات خاصی است که آثار آن هم در روح و قلب ظاهر میگردد ( یعنی هیچ نوع ضعف روحی و دلهره و خوف در او وجود ندارد)

و هم در جسم اثر میگذارد که از موضع خود عقب نشینی بی جا و بی مورد نکرده و توان و قدرت خود را به کار میاندازد.

در قران حدود ۲۱ مورد تمجید از صبر مینماید و در ۲۰ مورد پیامبر اسلام را امر به صبر میکند و ۶ مورد مردم را فرمان به صبر میدهد و ۳ مورد پیامبران و رهبران امت را با ویژگی صبر میستاید و در ۳ مورد به طور صریح ، صبر را شرط پیروزی و غلبه بر دشمن قرار داده است و آن آیات عبارتند از :

۱-“$pkš‰r’¯»tƒ ÓÉ<¨Z9$# ÇÚÌhym šúüÏZÏB÷sßJø۹$# ’n?tã ÉA$tFÉ)ø۹$# ۴ bÎ) `ä۳tƒ öNä۳ZÏiB tbrçŽô³Ïã tbrçŽÉ۹»|¹ (#qç۷Î=øótƒ Èû÷ütGs($ÏB 4 bÎ)ur `ä۳tƒ Nà۶ZÏiB ×ps($ÏiB (#þqç۷Î=øótƒ $Zÿø۹r& z`ÏiB šúïÏ%©!$# (#rãxÿx. óOßg¯Rr’Î/ ×Pöqs% žw šcqßgs)øÿtƒ z`»t«ø۹$# y#¤ÿyz ª!$# öNä۳Ytã zNÎ=tæur žcr& öNä۳ŠÏù $Zÿ÷è|Ê ۴ bÎ*sù `ä۳tƒ Nà۶ZÏiB ×ps($ÏiB ×otÎ/$|¹ (#qç۷Î=øótƒ Èû÷ütGs($ÏB 4 bÎ)ur `ä۳tƒ öNä۳ZÏiB ×#ø۹r& (#þqç۷Î=øótƒ Èû÷üxÿø۹r& ÈbøŒÎ*Î/ «!$# ۳ ª!$#ur yìtB tûïΎÉ۹»¢Á۹$# ” [۱]

ای پیامبر ترغیب و تحریک کن مومنین را بر جنگ اگر بیست نفر بردبار از شما باشند ، بر دویست نفر از کفار غلبه میکنند و اگر صد نفر از شما بردبار باشند بر هزار نفر از آنان پیروز می شوند و این بدان جهت است که آنها قومی هستند که درک نمیکنند و اکنون خدا بر شما تخفیف داده است و میداند که در شما ضعف و ناتوانی وجود دارد پس اگر از شما صد نفر با صبر باشد غلبه می یابد بر دویست نفر و اگر از شما هزار نفر باشد غلبه می گردد بر دو هزار نفر به اذن خداوند و خدا با صابرین است.

در این آیه مسائلی است که باید بررسی شود :

  • آیه به طور صریح ، شرط موفقیت و غلبه بر دشمن را صبر قرار داده است . و چون آیه در مقام قرار دادن تکلیف و قانون است ، نه خبر دادن از یک واقعیت خارجی لذا تحصیل صبر و استقامت هم واجب و لازم خواهد بود و به عبارت روشن تر آیه واجب میکند بر مردم که در مقابل دشمن در بعضی شرائط یک نفر در مقابل ده نفر و در شرائطی دیگر یک نفر در مقابل دو نفر باید ایستادگی نمایند و غالب شوند حق فرار و عقب نشینی ندارند.

این موضوع در آیه اول با جمله “ان یکن منکم عشرون صابرون” بیان شده است و اگر چه صابرون را قید “عشرون” قرار داده است و در جمله دوم که “و ان یکن منکم ماه یغلبو الفا” این قید ذکر نشده است ولی روشن است که در هر دو مورد یعنی هم در مورد بیست نفر در مقابل صد نفر و هم در مورد صد نفر در مقابل هزار نفر ، شرط غلبه و پیروزی ، صبر است همانطور که قید دوم که “بانهم قوم لا یفقهون” باشد در مورد کفار در غلبه صد بر هزار ذکر شده است ، این خود یک نوع  بلاغت است که در علم بدیع به نام احتباک نامیده شده است که برای اختصار و ایجاز دو شرطی که در دو مورد هر دو اعتبار دارند ، به ذکر یکی در هر یک از دو مورد اکتفا شود و دیگری حذف گردد.

و در آیه دوم مسئله صبر را هم با قید و ان یکن منکم ماه صابره بیان فرموده و هم با جمله ان الله مع الصابرین زیرا بعد از اینکه غلبه را مقید میفرماید به اذن و مشیت خداوند ، بعد میفرماید :”ان الله مع الصابرین” و این جمله گویا علت برای غلبه به اذن خدا است و معنی آیه اینست که : غلبه پیدا میکنند صد نفر بر دویست نفر و هزار نفر بر دو هزار نفر با اراده خداوند و اذن او زیرا خداوند با صابرین است یعنی به جهت صبری که دارند مشیت خداوند هم بر غلبه آنان قرار میگیرد.

۲-جمله “بانهم قوم لا یفقهون” برای بیان علت و سبب غلبه است ، زیرا “با” به معنی سبب است . یعنی این غلبه سبب آنست که کفار ، قومی هستند که درک و فهم ندارند.

کلمه “فقه” در لغت به معنای درک و فهمی است که با تعمق و دقت و تیز بینی همراه است.

راغب در مفردات میگوید:

الفقه : هو التوصل الی علم غائب بعلم شاهد فهو اخص من العلم.

فقه رسیدن بعلمی است که غائب و پنهان است توسط علمی که حاضر و مشهود است و این معنی اخص از علم است یعنی علم هر نوع فهم و درک را شامل است ولی فقه یک نوع درک خاص است . و بر همین اساس گفته شده است که : فقه معرفت و شناسائی باطن شیء و رسیدن به اعماق آنست و کسی که ظاهر یک مطلب را می داند فقیه نامیده نمیشود.

در اینجا اگر منظور راغب از علم غائب علم به امور غیبی و پنهانی باشد از قبیل معرفت خداوند و وحی و نبوت و معاد و …. و معرفت به احکام الهی ، با مطلبی که در معنی و مفاد آیه خواهیم گفت کاملا منطبق است.

ولی اگر منظور از علم غائب علومی است که در دسترس هر کس نیست و نیاز به کاوش و دقت و برهان و استدلال دارد معنی آن وسیع تر از آنچه منظور از آیه است خواهد بود.

و اما منظور ازاین علم و درکی که در این آیه و آیات دیگر که حدود هفده مورد شاید بتوان شمرد ، از کفار نفی گردیده و برای مومنین اثبات شده است چیست؟

آیا منظور علوم مادی و مخصوصا علم به فنون جنگی و تاکتیک های نظامی است؟

یعنی آیه میخواهد قدرت علمی مسلمین را در فنون رزمی و نظامی دلیل و سبب برای غلبه آنان قرار دهد . یا منظور علم و درک دیگری است غیر از علوم مادی.

به طور مسلم منظور علوم مادی و مخصوصا فنون نظامی نیست زیرا :

اولا – مسلمین در جنگهای اول اسلام نظیر بدر و احد که مورد نزول آیه است ، نه تنها قدرت نظامی بیشتری نداشتند و به فنون جنگی و تاکتیک های نظامی آگاه تر نبودند ، بلکه از جهت قدرت مادی و آگاهی از مسائل رزمی بسیار ضعیف بوده ولی در مقابل ، کفار از قدرت و آگاهی خیلی بیشتر برخوردار بودند.

ثانیا- قرآن به صورت یک اصل کلی مسئله را مطرح می سازد و به عنوان یک خصیصه و ویژگی که برای همیشه در در مسلمین وجود دارد و در کفار وجود ندارد و همین هم سبب برتری و غلبه آنان میگردد ، این را موضوع بحث قرار داده است. و به طور مسلم دانش و آگاهی کفار نسبت به علوم مادی و فنون و ابزار همین زمان حاضر است به مراتب بیشتر و قویتر از مسلمین بوده و هست.

پس منظور از فقه (درک و فهم دقیق) که از کفار نفی و برای مسلمانها اثبات شده است ، چیست؟

با توجه به آیات دیگری که این نفی و اثبات در آن وجود دارد ، منظور از فقه ، درک یک سلسله واقعیتهائی است که منشا ایمان می شود و ایمان منشا صبر و شجاعت و شهامت و …. می گردد.

آن واقعیتها هستی مطلق وهستی بخش هر چیز یعنی خدای متعال است ، تمام عوامل و جنود غیر مرئی خداوند عالم پس از مرگ  برزخ  ، قیامت ، بهشت ، دوزخ و خلاصه علم به مبدا و معاد و راهی که بشر باید بین این دو ، سیر نماید یعنی همان راه انبیاء است.

اینک برای شاهد این مطلب به بعضی از آیات اشاره میشود:

“ô‰s)s9ur $tRù&u‘sŒ zO¨YygyfÏ۹ #ZŽÏWŸ۲ šÆÏiB Çd`Ågø:$# ħRM}$#ur ( öNçlm; Ò>qè=è% žw šcqßgs)øÿtƒ $pkÍ۵ “[۲]

یعنی خلق نمودیم برای جهنم بسیاری از جن و انس را.

این جمله اشاره به آن است که کثیری از جن و انس ، سرانجام خلقت و نهایت سیر آنها جهنم است ، ولی چرا؟

جواب این سئوال را جمله “ôöNçlm; Ò>qè=è% žw šcqßgs)øÿtƒ $pkÍ۵ öNçlm;ur ×ûãüôãr& žw tbrçŽÅÇö۷ム$pkÍ۵ öNçlm;ur ×b#sŒ#uä žw tbqãèuKó¡o„ !$pkÍ۵ ” میدهد یعنی آنها دارای قلوبی هستند ولی با آن قلوب درک نمیکنند و دارای  چشمهائی هستند که با آن حقائق و واقعیتها را نمی بینند ، گوش دارند ولی نمیشنوند .”  y7Í´¯»s9’ré& ÉO»yè÷RF{$%x. ö@t/ öNèd ‘@|Êr& 4 ” اینها مانند چهارپایان هستند بلکه گمراه تر از آنها.

و پر روشن است که این درک و بینشی که این گروه فاقد آن هستند ، درک و بینشی که مادی نیست ، بلکه درک و بینشی است که اگر باشد نتیجه اش بهشت است و اگر نباشد نتیجه اش جهنم و آن درک و عرفانی که نتیجه اش جهنم و آن درک و عرفانی که نتیجه معلومش بهشت است همان ایمان و آثار عملی آنست یعنی انها با قلوب خود درک نمیکنند چیزی را که با آن تزکیه شوند و جان و دل خود را با عشق و علاقه به خدا آماده برای سعادت سازند. اینها درک نمیکنند که باید از چه اعمال و جنایاتی باید اجتناب کنند و به چه کاری باید دست زنند تا نتیجه عمل آنها بهشت باشد نه جهنم . خلاصه حیات عقلی و لذات معنوی را که منشا سعادت ابدی است درک نمیکنند و در نتیجه آماده جهنم میشوند.

و از اینکه میفرماید : دارای قلب وچشم و گوش هستند ولی درک و بینش ندارند ، چنین استفاده می شود که استعداد و قدرت این نوع درک و معرفت را دارند ولی خود مقصر بوده و کوتاهی کرده اند و این استعداد را به فعلیت نرسانده اند ، نه آنکه در خلقت آنها کمبود و نقصی باشد و استعداد درک این واقعیتها نداشته باشند.

در مورد منافقین هم میفرماید:

“(yìÎ۷èÛur 4’n?tã öNÍkÍ۵qè=è% óOßgsù Ÿw šcqßgs)øÿtƒ ” بر دلهای آنان مهر زده شد پس آنها درک نمیکنند.[۳]

یعنی نتیجه نفاق و بستن راه معرف و حقائق دل ، آن میشود که فهم و درک از آنان گرفته شود.

و در آیه دیگر میفرماید:

“š’uŽ|À ª!$# Nåku5qè=è% öNåk¨Xr’Î/ ×Pöqs% žw tbqßgs)øÿtƒ “[۴]

روگرداندن منافقین و برگرداندن خداوند قلوب آنها را از حق بدین جهت است که اینها قومی هستند که فهم معارف و حقائق را ندارند.

از این آیات و نظائر آن به خوبی روشن میشود که منظور از فقه و فهمی که از گروه منافقین یا کفار نفی میشود علوم مادی نیست بلکه درک حقائقی است که منشا ایمان و گرایش به حق و سجایای اخلاقی  خواهد شد.

ادامه دارد

 

۱-سوره انفال –آیه ۶۵ و ۶۶

۱-سوره اعراف آیه ۱۷۹

۱-سوره توبه آیه ۸۷

۲-سوره توبه آیه ۱۲۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *