استراتژی ابر قدرت آمریکا

قسمت سوم

استاد جلال الدین فارسی

عضو ستاد انقلاب فرهنگی

استراتژی انهدام گسترده و قطعی

در سال ۱۹۶۵ رابرت مکناما را نظریه خود را درباره چگونگی استراتژی دفاعی آمریکا در برابر تهدید های نظامی روز افزون شوروی و چین بیان داشت. به نظر وی آمریکا میبایست توانایی خود را در وارد ساختن ضربه دوم به بالاترین حدی که امکانات و شرایط اجازه میدهد برساند ، آنهم از طریق نگهداری نیروهایی بدون حجم و بزرگی که در صورت در گرفتن یک جنگ هسته ای گسترده میان دو بلوک شرق و غرب بتواند همه توان نظامی و مراکز اجتماعی و شهرهای شوروی و چین را نابود سازد و در عین حال قادر باشد از شدت ویرانی و حِدَّت تلفاتی که به آمریکا و متحدانش وارد می آید به مقدار متنابهی بکاهد. اما می افزود که آمریکا به لحاظ قدرت انتقامگیری استراتژیک هر قدر هم تفوق پیدا کند باز در یک جنگ هسته ای طرفین جنگ هر دو سهمگین ترین خسارتها و تلفات را خواهند دید ، و هیچ چیز یکی از طرفین جنگ را از تحمل چنین صدمات هولناکی بر کنار و محفوظ نگاه نخواهد داشت.

نظریه ای که مکناما را ادامه داد و در واقع پایه ای شد برای آنچه بعد ها ” استراتژی توانایی انهدام قطعی و توانایی محدود کردن انهدام” نام گرفت. دو جزء این استراتژی در بحثهایی که در آمریکا و محافل پیمان آتلانتیک شمالی بر سر مسائل استراتژیک در گرفت ازتوجه خاصی بر خوردار گشت و همچنان مورد توجه بود تا نیمه اول دهه ۱۹۷۰ ، گفتگو و بحث بیشتر روی این مسئله متمرکز میشد که چگونه میتوان دو جزء این استراتژی را هماهنگ و منسجم ساخت و در عمل تواما پیاده کرد.

دفاع از آن جزء استراتژی که توانایی انهدام گسترده و قطعی باشد بدین ملاحظات حیاتی صورت می گرفت:

  • توانایی آمریکا بر انهدام گسترده دشمن یک عامل قاطع و موثر است برای اینکه دشمن را از هر گونه حمله تاره ای به ایالات متحده آمریکا و متحدانش باز دارد ، زیرا وجود چنین توانایی باعث میشود دشمن حساب کند که شهرهایش بیش از آن منهدم خواهد شد که موشکهایی که به خاک آمریکا و متحدانش می فرستد میتوانند منهدم و خراب کنند.
  • استراتژی انهدام گسترده یک استراتژی قابل اجرا است . زیرا نابود کردن شهر های دشمن خیلی آسان تر از نابود کردن موشکهای آن است. موشکهای دشمن به علت این که سرعت زیاد دارند ، در ارتفاع بسیار بالا پرواز میکنند ، بسهولت پنهان و مستور می شوند و ….از آسیب دور میمانند و به سختی میتوان آنها را زد ، در حالیکه شهرها هدفهائی ثابت و غیر قابل اختفا و استتارند . مکناما را خود در بیان این حقیقت گفت : شورویها چون پایگاههای موشکی خود را پراکنده میکنند و برای پرتاب آنها بیشتر از زیر دریایی به عنوان سکوی پرتاب استفاده میکنند این دو تدبیر باعث میشود که کار انهدام بخش بزرگی از نیروهای استراتژیک شوروی هر چه مشکل تر شود. این دشواری در صورتی بیشتر خواهد گشت که دشمن پیشدستی کرده و ضربه نخستین را وارد آورد.در این حالت آن دسته از موشکهای آمریکا که قبلا برای زدن ضربه دوم به سوی پایگاهها و زیر دریایی های مجهز به موشک های هسته ای دشمن نشانه گیری شده است بلا هدف میمانند و تعداد موشکهای هسته ای شوروی که ممکن است منهدم و نابود شود محدود و معدود خواهد شد.
  • در صورتیکه استراتژی انهدام گسترده و قطعی پیش گرفته شود هدفها خیلی ثابت تر و مشخص تر خواهند بود.وانگهی تمایل به تشدید مسابقه تسلیحاتی تخفیف پیدا خواهد کرد و حتی ممکن اشت همین استراتژی باعث شود که دشمن حاضر به قبول خلع سلاح هسته ای گردد یا حداقل تن به قرار دادهایی به منظور نظارت بر تسلیحات بدهد و این گرایش و علاقه به محدود کردن تسلیحات ، خیلی بیشتر از زمانی خواهد بود که آمریکا از استراتژی محدودیت دائره انهدام پیروی کند . برای انهدام هدفهائی که در استراتژی انهدام گسترده و قطعی پیش بینی شده است فقط به تعداد معینی از موشکهایی که زیاد هم پیچیده نیستند نیاز است. حال آنکه استراتژِ دیگر مستلزم تهیه هر چه بیشتر انواع موشکها آنهم موشکهایی با ساختمان پیچیده است ، وبدین سبب یک استراتژی بسیار پر خرج است. به علاوه مسابقه تسلیحاتی را در دو جهت کیفی و کمی تشدید میکند ، زیرا بر اساس مبارزه با موشکهای گوناگون نهاده شده است و جنگ ضد موشک مستلزم اختراع و تولید موشکهایی است پیچیده تر از هر نوع موشک دیگر . چنانکه کمیته ویژه ای که در آمریکا جهت پیدا کردن” سیاستهای هسته ای حکیمانه ” SANE  تشکیل شده است در یکی از گزارشهای خود همین حقیقت اساسی و حیاتی را تاکید میکند. ” استراتژی محدودیت دائره انهدام ، طرفین را مجبور میسازد تا نیروی موشکی ضد موشک خود را هر چه بیشتر افزایش دهند و تکمیل کنند زیرا مجبورند برای هر موشک نوع عادی دشمن چندین موشک پیچیده و پر خرج اختصاص دهند . با هر تغییری که دشمن در مواضع موشکی خود بدهد چه جابجایی و چه مستحکم ساختن یا پراکنده و متفرق ساختن آنها در مساحتی بسیار وسیع ، ناگزیر باید بر تعداد موشکهای ضد موشک افزود”.
  • استراتژی انهدام گسترده و قطعی ، دشمن را خیلی کمتر از استراتژی محدودیت دائره انهدام ، تحریک به حمله میکند . زیرا اجرای استراتژی اخیر منوط به این است که پیشدستی شود و ضربه نخستین به دشمن وارد آید ، حال آنکه استراتژی اولی بر این اساس نهاده شده است که با ضربه دوم که ضربه انتقامگیری و انهدام کننده ای است مراکز نظامی و پایگاه های موشکی دشمن از جمله موشکهایی که قبلا پرتاب شده منهدم شود. پیروی از استراتژی محدودیت دائره انهدام – که اساسش زدن پایگاههای موشکی و هدفهای نظامی و پرهیز از زدن شهرها و هدفهائی غیر نظامی است باعث ترس و نگرانی دشمن دائمی از این میشود که هدف ضربه نخستین قرار گیرد، و همین نگرانیها و هراس دائمی در صورت تشدید ممکن است او را به اقدام به یک جنگ غافلگیر کننده پیشگیرنده بر انگیزد .

درباره استراتژی دیگر که مبتنی است بر محدود کردن دائره انهدام و حصر آن به هدفها و مراکز نظامی ، گفته میشود که دو جنبه دارد: یکی این که چون تاکیدش بر روی منهدم کردن موشکهای دشمن است خطر موشکهای شوروی را که روی قلب قاره آمریکا نشانه گیری شده است دفع می کند . اما جنبه دیگرش که انهدام را در دائره موشکهای دشمن محدود میکند خاصیت دیگری دارد و آن این است که شهرهای دشمن را تبدیل به گروگانی میکند که در صورت اقدام دشمن به انهدام شهر های آمریکا در معرض انتقام قرار خواهد داد. و چون چنین اقدامی جنون آمیز خواهد بود که از هیچ آدم مسئول و عاقلی سر نمی زند این استراتژی فرصت راه حلهای سیاسی را افزایش میدهد ، به طوریکه حتی پس از یک جنگ هسته ای که طرفین علیه هدفهای نظامی و موشکهای یکدیگر میکنند می توانند با هم به مذاکره سیاسی بنشینند و از گسترش جنگ هسته ای به مناطق و هدف های غیر نظامی و شهرها بپرهیزند.

عیب استراتژی اول این است که دشمن را مجبور میسازد تدابیر مشابهی اتخاذ و از همین استراتژی پیروی کند.

عیب دیگر این است که کمتر از استراتژی محدودیت دائره انهدام برای دشمن باور شدنی است ، و ثابت است که باور شدنی بودن تهدید و به کار بستن استراتژی یک شرط اصلی در اثر بخشیدن آن است و استراتژی هر قدر برای دشمن بیشتر باور شدنی و قابل تصدیق باشد همانقدر موثر تر است در بازدارندگی و منع او از دست زدن به حمله . استراتژی محدودیت دائره انهدام برای دشمن باور شدنی است اما استراتژی انهدام گسترده و قطعی که بر پایه زدن هدفهای نظامی و شهرها و روستاها است  به معنای انتحار متقابل و نابود شدن مهاجم و مدافع ، برای دشمن به سهولت باور شدنی نیست. همچنین استراتژی محدودیت دائره انهدام این خاصیت را دارد که میتواند برای دفاع از متحدان اروپایی آمریکا در صورتی که مورد تجاوز قرار گیرند به کار رود .اگر آمریکا از این استراتژی پیروی کند آنان اطمینان پیدا می کنند که آمریکا برای دفاع از تجاوز به آنان به کمکشان خواهد شتافت و با نابود کردن موشکها و هدفهای نظامی دشمن او را سر جایش خواهد نساند اما در صورتیکه آمریکا از استراتژی انهدام گسترده و قطعی پیروی کند در صورت حمله شوروی به اروپای غربی یا وقوع یک جنگ محدود  دیگر بعید است که آمریکا به خاطر متحدانش دست به جنگی بزند که به معنای اتحار متقابل است و تازه هیچ نتیجه مطلوبی هم برای متحدان آمریکا نخواهد داشت.مکنامارا وقتی استراتژی دو جزئی خود را مطرح میکرد نکاتی را روشن ساخت که نشان میداد میان این استراتژی و برنامه دفاع با موشکهای ضد موشک – که وزارت دفاع آمریکا با اصرار میخواست موافقت کنگره را با آن جلب کند-  رابطه ای استوار هست . وی گفت چون هدف استراتژیک هر دو دولت آمریکا و شوروی یکی است و در باز دارندگی دشمن خلاصه میشود قدرت انهدام برای آمریکا درست همان مسئله محدود کردن دائره انهدام برای شوروی را تشکیل میدهد. از این جهت به محض اینکه نیروهای آمریکا به این مرحله از توانایی رسیدند که دشمنان آمریکا را به طرز گسترده و قطعی منهدم کنند آنوقت میتوان اندیشید که چگونه میشود دائره انهدام را محدود ساخت. این که بتوانیم خسارات و تلفاتی را که دشمن بر ما وارد می آورد محدود و کم کنیم امری است مورد شک و تردید. مردم آمریکا را نمیتوان در برابر اثر انهدامی و مهلک موشکهای هسته ای دشمن به طور کامل حفاظت کرد و در امان نگاه داشت. قدرت هسته ای آمریکا گرچه هولناک است اما تنها نیروهای تهاجمی استراتژیک شوروی هستند که قادرند هدفهای خود را در آمریکا تعیین کنند و دائره انهدامی را که میخواهند اختیار نمایند. از آمریکا که هدف حمله است کار چندانی در این خصوص ساخته نیست . حتی در صورتی که آمریکا سیستم کاملی برای دفاع از موشک های خود داشته باشد باز شوروی قادر خواهد بود صدمات مهلکی بر پیکر ما وارد آورد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *