شهریور ، ماه ایثار و شهادت

شهریور ماه قیام ، ماه خون و ماه شهادت است . شهریور که خود دو حرف نخستینش را از شهادت گرفته است تا اینکه تناسب لفظی هم با تناسب معنوی بین این دو واژه “شهادت” و “شهریور” جمع شود . هنگامی که نام این ماه برده می شود ، روز شهدا و میدان شهدا از یک سو و فاجعه ی انفجار نخست وزیری و شهادت آیت الله مدنی وآیت الله قدوسی و دیگر شهادتهای دردناک و در عین حال افتخار آفرین از سوی دیگر در خاطره ها تجدید می شود.

شهریور ماه قیام است زیرا در هفدهم این ماه خشم ملت ایران آن چنان بالا گرفت که خروشی ممتد به دنبال داشت و این خروش مبدل به قیامی همگانی شد و مزدوران و دست نشاندگان را که دریایی از خون شهیدان در جمعه خونین به وجود آورده بودند ، در همین دریا غرق کرد و خلاصه طوفان خشم توده های مستضعف و محروم آن چنان متجاوزین و جنایتکاران را در هم کوبید که تا قیام قیامت جز ننگ و نکبت از آنان نام و نشانی نخواهد بود.

شهریور ماه خون است زیرا در ۲۶ همین ماه بود که شاه حسین اردنی ، این نسخه ی علی البدل پهلوی و این سفاک خون آشام تاریخ ،  خونین جمعه ای در اردن به وجود آورد… لوله های توپ ، تانک و مسلسل را به روی هزاران پیر وجوان ، کوچک و بزرگ ، زن و مرد فلسطینی باز کرد و این بی گناهان محروم را که جرمی جز بی پناهی و در به دری نداشتند ، مظلومانه به خاک و خون کشید.

و آن همه بوقهای تبلیغاتی غربی وعربی به جای محکوم کردن به شاه حسین آفرین گفتند آری همین ها که امروز اسرائیل را به کشتار مردم لبنان و فلسطین تشویق می کنند ، آن روز از شاه اردنی می خواستند که فلسطینیان را نابودسازد! و همین پلیدان روزگار که آن روز شاه حسین را کمک می کردند تا سپتامبر سیاه در اردن بپا دارد ، امروز به صدام – این پلیدترین پلیدان تاریخ – یاری می کنند تا ماههای خونین در ایران پدید آورند . و اگر شاه اردن جنایت خودش را در ۲۶ شهریور آغاز کرد ، صدام نیز جنگ تحمیلی را در ۳۱ همین ماه بر علیه اسلام و مسلمین آغازید ، باشد که در شهریور همین سال شاهد نابودی او  و مزدورانش به دست رزمندگان دلاور اسلام باشیم.

شهریور ماه شهادت است زیرا در هشتمین روز این ماه خونین ، دو یار وفادار امام در آتش منافقین جنایتکار سوختند و برای همیشه از این همه رنجها و دردها و مصیبت های دنیوی راحت شدند و به جوار معشوق شتافتند ولی دنیایی از غم و اندوه فراق ، خشم و نفرت وکینه دشمنان ، افتخار و مباهات و سربلندی برای ما باقی گذاشتند و بر ما است که راه رجائی و باهنر را هشیارانه دنبال کنیم، و هر یک در سنگر خدمت خویش مانند آن عزیزان ، بیشتر و بهتر انجام وظیفه نمائیم وانتقام خون این شهیدان راه الله را از دشمنان دون صفت ، مجدّانه بگیریم و برای شادی روح آنان ، نبرد را با دشمن اصلی ، آمریکای جهانخوار از یاد نبریم.

لحظه به لحظه زندگی افتخار انگیز رجائی شهید ، درس است و عبرت … این انسان وارسته ای که از دست فروشی کار خود را شروع کرد تا آن هنگام که یک معلم ساده بود و فرزندان این مرز و بوم را تربیت اسلامی کرد و در راه مبارزه با ظلم و ستم به سیاه چالهای رژیم منحوس پهلوی افتاد و در آنجا چقدر شکنجه های بدنی و روحی را برای خدا تحمل کرد و حسرت یک آه را بر دل دشمنانش گذاشت … وتا آنجا که وزیر آموزش و پرورش شد و از آن پس نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی و نخست وزیری و سرانجام ریاست جمهوری …  در تمام این مدت عمرش یک قدم به نفع دشمنان برنداشت و اگر آن روز شکنجه های شاه معدوم را تحمل می کرد ، در این دوران شکنجه های طاقت فرسای روحی از سوی پیشوایان کفر و نفاق ، و پست فطرتان هواپرست را آنقدر تحمل کرد که آن شکنجه های شاهنشاهی در برابرش هیچ است …

ولی یک خواهش نکرد ، یک ناله نکرد ، یک لحظه از پیکار آرام نشد و سرانجام در حین خدمت به مردم با کمال سربلندی شهادت را در آغوش گرفت ، و شهادتش آن چنان دشمن را به وحشت انداخت که زنده بودنش.

باهنر … این عالم عامل … مجاهد خستگی ناپذیر ، پرکار در پنهانی و فروتن در جمع مردم ، برای خدا می اندیشید و برای خدا کار می کرد و برای خدا هم جان سپرد . آنان که با او بودند می گفتند : روحیه این بزرگ مرد دانشمند در تمام عمر یکسان بود ، نه آمد دنیا در نظر او جلوه ای داشت و نه نیامد روزگار . نه در زندان و تبعید از یاد خدا دور بود و نه هنگام سخن گفتن و کتاب نوشتن.

ما اگر باهنر را از دست دادیم ، در حقیقت دو شخصیت را از دست دادیم: یک نخست وزیر و یک دانشمند . باهنر تنها یک نخست وزیر نبود ، یک دانشمندی بود که سالها باید حوزه علمیه و دانشگاه با هم همکاری کنند تا شاید همانند این وجود ارزنده ، شخصیتی را به جامعه اسلامی تحویل دهند و باهنر آن چنان خود را ساخته بود که در زمان جدائی دانشگاه از حوزه ، هم نمودی و مظهری بارز از این دو پایگاه علمی بود و هم رابطی نیرومند بین این دو.

شهید باهنر را از این یکی دو سال پس از پیروزی نمی توان شناخت ، باید از حوزه علمیه و دانشگاه استمداد کرد تا او را معرفی کنند. ولی هر چه بگویند باز هم کم است زیرا شخصیت علمی باهنر دارای ابعاد گوناگونی است که هر یک به جای خود مورد تقدیر و ستایش است .

شهریور ماه شهادت است … در بیستم این ماه ، آیت الله مدنی ، نماینده امام و امام جمعه تبریز ، مجسمه تقوی و فضیلت و پارسائی ، که زهد وتقوای او زبانزد خاص و عام بود ، در محراب نماز جمعه همچون جدش امیرالمومنین (ع) به دست یکی از شقی ترین منافقین روزگار به شهادت رسید.

در چهاردهم این ماه نیز شاهد شهادت آیت الله قدوسی ، مرد علم و عمل و مبارزه بودیم. خدمات بی شمار این شهید چه قبل از انقلاب ، در سنگر حوزه و چه بعد از انقلاب در سنگر دادستانی ، و آن خلوص و قلب پاک و صفای باطن ایشان ، برای همیشه در تاریخ جاودان خواهد ماند.

سرتیپ دستجردی رئیس کل شهربانی که در اثر فاجعه ی جانگداز انفجار نخست وزیری مجروح شده بود ، در پانزدهم این ماه به دیگر یاران امام ملحق شد.

نام این شهیدان همراه با دیگر شهدای تاریخ در جهان زنده خواهد ماند. و ارواحشان در جوار حضرت حق تعالی متنعم اند.

” فی مَقعَدِ صِدقٍ عَندَ مَلیکٍ مُقتَدِرٍ ”

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *