اخلاق در اسلام

قسمت یازدهم

آیت الله مشکینی

بخل

پیامبر اکرم(ص)

خصلتان لاتجتمعان فی مسلم البخل و سؤالخلق

دو صفت است که در مسلمان جمع نمی شود یکی صفت بخل و دیگری بد اخلاقی

بخل عبارت از این است که انسان حاضر نباشد از دارائی، ثروت و مقام خود در هیچ راهی ولو اینکه اسلام دستور داده باشد، صرف نظر کرده و رفع ید نماید. و به عبارت دیگر این صفتی است که انسان را از بذل مال و دارائی خود- هر چند کم باشد- منع می کند و آنچنان ممسک و نگهدارنده می شود که در موارد لازم هم حاضر به گذشت نیست. و این یکی از اوصاف پلیدی است که در نفس انسان است. و این صفت گاهی در خلقت و سرشت انسان پیدا می شود. یعنی بدون اختیار در انسان خلق شده است، و گاهی هم در اثر تربیت پدر و مادر و محیط در انسان بوجود می آید.

خداوند به انسان نیروئی داده است که مسلط بر صفات و اخلاق خود باشد. و هر انسان عاقلی می تواند بدترین صفت را به تدریج و با کوشش از خود دور کند و از صفحه قلبش بزداید و این صفت – بخل- هم از آن صفاتی است که انسان باید بکوشد آن را از خود زائل نماید.

از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمود: خِصْلَتَانِ لَا تَجْتَمِعان فی مُسْلِمٍ الْبُخْلِ وَ سُوءُ الْخُلْقِ

دو صفت است که در مسلمان جمع نمی شود: یکی صفت بخل و دیگری بداخلاقی. مؤمن نمی شود این دو صفت را داشته باشد یعنی اگر دارای این صفتها باشد یا اینکه هیچ ایمان ندارد و یا هم در ایمان او نقصی هست، زیرا بخل سبب می شود که انسان به گناهان زیادی گرفتار شود.

روایت دیگری از حضرت رسول(ص) است که فرمود: یا علی با سه طایفه مشورت مکن ۱- ترسو ۲- بخیل ۳- حریص به مال و جاه دنیا.

این سه طایفه افرادی هستند که قابلیت شور ندارند، پس اگر انسان با یک نفر بخیل طرف مشورت قرار بگیرد، طوری رأی خواهد داد که به ضرر مشورت کننده تمام خواهد شد، زیرا ممکن است انسان بخواهد در راهی قدم بردارد که ناگزیر باید از مال، جان، اولاد و مقام و لذائذ دنیوی بگذرد و اگر طرف شور بخیل باشد، قهراً جلوگیری خواهد کرد و آن سعادت را از دست انسان خواهد گرفت. و این به تجربه ثابت شده و بسیار اتفاق افتاده است که انسانی بوسیله مشورت از یک کار خوب و با ثمر منصرف شده و پس از مدتی فهمیده است که آن شخصی که با او مشورت کرده روی غریزه ترس یا بخل یا حرصی که داشته اظهار نظر کرده است و آن شخص مشورت کننده را از راه مستقیم منحرف نموده است.

منشأ بخل

از روایات استفاده می شود که منشأ اصلی بخل، سوء ظن بخدا است و گاهی ممکن است خود بخیل هم نداند که منشاء بخلش بدگمانی به الله است زیرا آن هنگام که خدا به او دستور می دهد که باید از اموال خود در راه خدا بذل کنی او این فرمان را اطاعت نمی کند برای اینکه می ترسد اموالش تمام شود. اگر او واقعاً به خدا بدگمان نبود می دانست که همان خدائی که از اول این پول را به او داد، قادر است که آن پول را بستاند و یا اینکه اگر در راه خدا انفاق کرد، خدا هم به او نظر لطف کرده و پول را بر می گرداند و گاهی چند برابر آن پول را به او می دهد.

هرگاه انسان مطمئن شد که خدا رزاق است و روزی به دست او است و خدا وعده داده است که اگر کسی در راه او انفاق کند در دنیا و آخرت چند برابر به او می دهد، با این وعده های الهی، جائی برای بخل ورزیدن نمی ماند چه در مال و چه در مقام و…

بنابراین ریشه بخل بر می گردد به بدگمانی به پروردگار و نشناختن خدا و اعتناء نکردن و یا باور نکردن وعده های الهی و این از بدترین حالات و اوصاف است.

مصادیق بخل

۱- در روایات مصادیقی برای بخل ذکر شده است. مثلاً اولین مرحله بخل عبارت از بخل ورزیدن در انجام واجبات الهی است. و این اولین و مهمترین بخلی است که شرعا هم حرام است. چنانچه در روایت آمده است که:

«اَبْخَلُ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِما فَرَضَهُ اللهُ عَلَیه»

بخیلترین مردم کسی است که به آنچه خدا بر او واجب و لازم دانسته و بر عهده او گذاشته بخل ورزد و اعمال و فرایضش را انجام ندهد.

۲- رسول خدا فرمود:

«اِنَّ اَعْجَزَ الناسِ مَنْ عَجَزَ مِنَ الدُّعاءِ وَ اَنَّ اَبْخَلَ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ»[۱]

ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا کردن عاجز باشد و بخیلترین مردم کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:

«الْبَخیلَ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ»

در این روایت یکی دیگر از مصادیق بخیل ذکر شده است، و او کسی است که در سلام کردن بخل می ورزد، و هیچ وقت در سلام سبقت نمی گیرد بلکه همواره منتظر است مردم به او سلام کنند و او جواب بگوید یا اینکه از جواب سلام دادن هم سستی و تنبلی بکند.

۳- پیامبر گرامی(ص) می فرماید:

«اَلْبَخیلُ مَنْ ذُکِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ یُصَلِّ عَلَیَّ»

بخیل کسی است که نام مرا بشنود و بر من درود نفرستد. بنابراین کسی که نام حضرت رسول(ص) را بشنود و صلوات نفرستد یکی از بخیلان به شمار میآید.

و کوتاه سخن اینکه بخل منحصر به امور مادی و اموال نمی شود بلکه بخل ورزیدن در بسیاری از امور معنوی نیز صدق می کند، که سه مورد آن را ذکر کردیم.

نتیجه بخل

از امام باقر(ع) نقل شده است که: اگر کسی در موارد انفاق خودداری کند و بخل ورزد، در آینده گرفتار خواهد شد و چند برابر آن را درجائی که خدا راضی نیست مصرف خواهد کرد و هیچ اجر و مزدی نیز نخواهد یافت.

گویا حضرت می فرماید که عاقبت بخل چنین است. و بسیار دیده شده است کسانی که اموالشان را در راهی که مورد رضای الله و سعادت خودشان و حیات بخشیدن به جامعه است مصرف نمی کنند و گذشت ندارند سرانجام ناچار می شوند که چند برابر آن اموال را در راه های باطل و بیهوده صرف کنند. و چه بسا اتفاق افتاده است که افراد بخیل اموال زیادی را با خون دل جمع کرده اند و دیگران با دزدی و تقلب از آنها گرفته اند یا اینکه پس از مرگشان خویشان آنها بر آن اموال مسلط شده و در موارد گناه مصرف نموده اند.

علاج بخل:

کسی که خدای نکرده در خودش چنین غریزه پلیدی را احساس می کند باید فورا در صدد اصلاح خود بر آید و این صفت پلید و زشت را از خودش دور کند. همچنانکه اگر انسان دچار مرض خطرناکی شد- با حکم عقل- فورا به طبیب مراجعه می کند و تلخی داروها را و گاهی رنج جراحی را برای رهائی از مرض تحمل می کند، در این مرض نفسانی نیز باید بی درنگ به معالجه خود بپردازد.

آیات زیادی در این مورد داریم، از جمله آیه ۲۶۸ از سوره بقره که می فرمایقد:

«ß`»sÜø‹¤±۹$# ãNä.߉Ïètƒ tø)xÿø۹$# Nà۲ããBù’tƒur Ïä!$t±ósxÿø۹$$Î/ ( ª!$#ur Nä.߉Ïètƒ ZotÏÿøó¨B çm÷ZÏiB WxôÒsùur»

شیطان به شما وعده فقر می دهد و امر به فحشاء می کند و خداوند به شما وعده آمرزش و احسان می دهد.

آری! هرگاه انسان می خواهد از اموال و دارائی و سایر موارد انفاق، در راه هدفش گذشت کند، ناگهان چیزهائی در قلبش خطور می کند که اگر امروز انفاق کردی فردا بیچاره می شوی، فرزندانت گرسنه می مانند، کسی به تو کمک نخواهد کرد و خلاصه این وسوسه های شیطانی – همانطور که قرآن می فرماید- بر انسان عارض می شود و شیطان وعده فقر می دهد یعنی در دل انسان القاء می کند که خودت نیازمندی! انفاق مکن! و از آن طرف امر به فحشاء می کند و انسان را به کارهای زشت وا می دارد. ولی در مقابل خدا به شما وعده آمرزش و مغفرت و احسان می دهد یعنی خدا به شما می گوید:

اموال خودتان را در راه من انفاق کنید و من با احسان خودم جبران خواهم کرد، و گناهان شما را هم خواهم آمرزید. و لذا در روایت دارد که در این آیه دو چیز از شیطان ذکر شده و دو چیز از الله: شیطان وعده فقر می دهد و دستور گناه ولی خداوند هم آمرزش گناهان را وعده می دهد و هم پر کردن جای آنچه را که در راه او بخشش کرده اید.

از روایتی چنین استفاده می شود که: در قلب انسان دو دریچه است. از یک دریچه ای فرشته ها الهاماتی بر قلب انسان وارد می سازند و مطالب صحیحی در قلب القاء می کنند. و در مقابل دریچه ای است که شیطان از آن دریچه وسوسه ها و القائاتی می کند. از جمله این وسائس همین است که در مراحلی به او وعده فقر می دهد و در مواردی تحریص به گناه می کند.

بنابراین صفتی که در مقابل سخاوت است، صفت پلید بخل است. به همان اندازه که سخاوت در پیشگاه خدا و در میان مردم خوب و مطلوب است، صفت بخل ناپسند و مورد تنفر مردم است. همانگونه که در بحث سخاوت ذکر کردیم که در روایت دارد: سخاوتمند به خدا و بهشت و مردم نزدیک است، همچنین بخیل دور از الله و دور از بهشت و مردم است. یعنی هم خدا انسان بخیل را دشمن می دارد و هم بخیل در نتیجه کارهائی که انجام می دهد از بهشت دور است و هم اینکه جامعه برای او ارزشی قائل نیست.

ادامه دارد

 

[۱] – بحار الانوار، ج ۷۶، ص ۱۱٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *