فقه

تحلیلی درباره حج و معنای استطاعت

حجت الاسلام و المسلمین قدیری

سه ماه شوال و ذیقعده و ذیحجه معروف به ماههای حج هستند و با اینکه حج در ماه ذیحجه انجام می شود علت اینکه دو ماه دیگر را از ماههای حج شمرده اند اینست که عمره تمتع که یکی از دو جزء حج تمتع است فقط در این دو ماه و چند روز اول ماه ذیحجه واقع می شود. و نیز احرام برای حج باید در خصوص این ماهها باشد. از اینجهت مناسب است مقالات این ماهها را اختصاص به مطالبی راجع بحج بدهیم امید است انشاءالله مفید و مورد رضایت خداوند باشد حج از ارکان دین است و در صحیحه زراره از حضرت باقر(ع) است که «بُنِیَ الاِسْلامُ عَلی خَمْسِ، عَلَی الصَّلوهِ وَ الزَّکاهِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوِلایَهِ» یعنی اسلام بر پنج چیز بنا نهاده شده است که پایه و زیر بنای اسلامند نماز و زکاه و حج و روزه و ولایت.

از این تعبیر معلوم می شود اسلام بدون یکی از این امور که بمنزله پایه های آنند ممکن نیست چنانکه سقف بدون پایه امکان ندارد و شاید علت اینکه این پنج امر زیر بنای اسلام معرفی شده اند با اینکه واجبات و فروع دین منحصر بآنها نیست خصوصیتی است که در هر یک از این امور است نماز مرکب سلوک و براق سیر الی الله است که الصلوه معراج المؤمن و زکاه بنیه اقتصادی اسلام و حج وحدت مسلمین و ظهور عظمت اسلام و روزه باعث همآهنگی و همگونی اغنیاء و فقراء و مایه توجه بخدا و انصراف از ماسوی که خود عامل مهم در قدرت اسلام است و ولایت اهلبیت علیهم السلام از همه واجبات بالاتر و اساسی ترین رکن اسلام است که از طریق این بزرگواران می توان اسلام را شناخت بلکه اسلام در اتباع از ولایت ایشان است. بعضی بزرگان فرمودند که ولایت در این حدیث شریف اعم از ولایت اهلبیت عصمت است و مراد حکومت حق است که حکومت اسلامی است و در عصر غیبت حضرت ولی امر عجل الله تعالی فرجه الشریف ولایت از آن فقیه است و بسیار دقت ارزنده ای است گر چه اگر ولایت را بمعنای خاص هم که ولایت اهلبیت است بدانیم باز هم حدیث شریف شامل ولایت فقیه در زمان غیبت هست چه آنکه ولایت فقیه ادامه ولایت اهلبیت است که فرمود:

«فَاِنَّهُمْ حُجَّتیْ عَلَیْکُمْ وَ اَنا حُجَّهُ اللهِ»

و شکر خدا را که در زمانی زندگی می کنیم که مهمترین رکن اسلام که مساله ولایت است در مسیر حقیقی خود واقع شد و در سایه ولایت فقیه که همان ولایت پیغمبران و امامان است زیست می نمائیم و از خداوند متعال خواهانیم که توفیق انجام وظیفه خطیری که در این باره بر عهده فرد فرد ما است و شکرگزاری از این نعمت بزرگ را بما مرحمت بفرماید.

آیه حج:

«للهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ الله غَنیٌّ عَنِ الْعالَمینَ»

برای خدا است بر مردم حج خانه کعبه کسانی که استطاعت رفتن بسوی آن را داشته باشند.

و کسی که کفر بورزد و به حج واجب نرود خداوند از همه جهانیان بی نیاز است.

دو نکته در این آیه هست که تذکر آن را مناسب می بینیم یکی اینکه تکلیف حج در این آیه شریفه بزبان امر بیان نشده یعنی نفرموده مردم حج بجا آورند یا باید مردم حج بجا آورند بلکه تکلیف را بعنوان دِیْن و عهده بیان فرموده که حج برای خدا بر عهده مردم است یعنی حج دِیْن است که دائن آن خدا و مدیون مردمند و خداوند از مردم طلبکار حج است و مردم بدهکار آن هستند و این تعبیر اهتمام خداوند را نسبت بتکلیف حج می رساند و نکته دیگر اینکه نسبت بترک حج در آیه شریفه تعبیر به کفر شده که این تعبیر دلیل دیگری بر اهمیت حج است و در روایات بسیار، تارک حج کافر شمرده شده است و البته مراد کفر در مقابل اسلام نیست که احکام خاص از قبیل نجاست بدن و غیر آن دارد، بلکه مراد مشارکت تارک حج با کفار است در اینکه بهره ای از اسلام نمی برند و درکاتی که برای کفار هست برای آنان هم هست.

استطاعت چیست؟

شرط است در وجوب حج استطاعت از جهت مال و صحت بدن و قوت آن و باز بودن راه و امنیت آن و وسعت وقت و کفایت آن برای رسیدن بحج. و دلیل مساله اجماع و کتاب و سنت است چنانکه در جواهر فرموده بِاِجْماعِ الْمُسْلِمین، وَ النَّصِ فِی الکِتابِ الْمُبینِ وَ المُتَواتِر مِنْ سُنَّهِ سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ بَلْ لَعَلَّ ذلِکَ مِنْ ضَرُوریّاتِ الدِّینِ کَأَصْلِ وُجُوبِ الحَجِّ و در اینجهت بحثی نیست، سخن در مفهوم و معنای استطاعت است مرحوم سید در عروه الوثقی فرموده است:

لا خِلافَ وَ لا اِشْکالَ فی عَدَمِ کِفایَهِ القُدْرَهِ الْعَقْلِیَّهِ فی وُجُوبِ الحَجِّ، بَلْ یُشتَرَطُ فیه الاِسْتِطاعَهُ الشَّرْعِیَّهُ وَ هِیَ کَما فی جُمْلَهٍ مِنَ الْاَخْبارِ الزّاد وَ الرّاحِلَه.

یعنی بین علماء اختلاف و اشکالی نیست در اینکه قدرت عقلی در وجوب حج کافی نیست که اگر کسی بتواند بحج برود بهر نحو باشد ولو با قرض یا با مشقت بدون وسیله حج بر او واجب باشد بلکه استطاعت شرعی شرط حج است و معنای استطاعت شرعی وجود زاد و راحله است چنانکه در اخبار وارد شده است. و مراد از زاد و راحله توشه راه و مرکب سواری است یعنی مخارج و وسیله سفر. و مراد مرحوم سید از اخبار روایاتی است که در تفسیر آیه شریفه وارد شده است مثلا صحیحه هشام بن الحکم عن ابی عبدالله(ع) فی قَولِهِ عَزَّوَجَلّ: وَلِلهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلا ما یَُعنی بِذلِکَ؟ قالَ مَنْ کانَ صَحیحاً فی بَدَنِهِ مُحَلِّی سَرْ بُه لَهَُ زادٌ وَ راحِلَهٌ

وسائل ج ۸ ص ۲۳ حدیث ۷

یعنی هشام از حضرت صادق درباره استطاعت در آیه شریفه سئوال کرد که مقصود از آن چیست حضرت فرمود (کسی که بدن او صحیح باشد و راه حج برای او باز باشد و زاد و راحله داشته باشد). و صحیحه محمد بن یحیی خثعمی. قالَ: سَاَلَ حَفْصُ الْکَناسِی اَبَا عَبْدِالله(ع) وَ اَنا عِنْدَهُ عَنْ قَولِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَللهِ علی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلا. ما یُعْنی بِذلِکَ قالَ: مَنْ کانَ صَحیحاً فی بَدَنِهِ مُحَلًّی سَرْبُه لَهُ زادٌ وَ راحِلَهٌ فَهُوَ مِمَّنْ یَسْتَطیعُ الْحَجِّ…

وسائل ج ۸ ص ۲۲ حدیث ۴

یعنی محمد بن یحیی گفت حفص از حضرت صادق سئوال کرد و من نزد آن حضرت بودم راجع بآیه شریفه که مقصود از استطاعت در آن چیست فرمود کسی که بدن او سالم و راه حج رفتن برای او باز و زاد و راحله داشته باشد مستطیع است. و بعض روایات دیگر که در تفسیر آیه شریفه رسیده و زائد بر صحت بدن و باز بودن راه استطاعت را فقط بداشتن زاد و راحله دانسته است. و بعضی از علماء این روایات را مطلق دانسته و در مواردی که شک در اعتبار چیزی در استطاعت باشد باطلاق این روایات تمسک می کنند و می فرمایند باطلاق له زاد و راحله استطاعت شخص را در مورد شک اثبات می کنیم.

مثلا در مورد این مساله که شخص مصرف حج را دارد ولی ازدواج نکرده و حاجت به ازدواج دارد و اگر پول را در حج صرف کند نمی تواند ازدواج کند،  و بالعکس اگر با آن پول ازدواج کند نمی تواند بحج برود مرحوم سید در عروه الوثقی فرموده است:

صَرّحَ جَماعَهٌ بِوُجُوبِ الْحَجِّ وَ تَقْدیمِهِ عَلی التَّزویجِ بَلْ قالَ بَعْضُهُمْ وَ اِنْ شَقَّ عَلَیْهِ تَرَکَ التَّزویجَ. یعنی عده ای از علماء فرموده اند بر چنین شخصی واجب است بحج برود و حج را بر ازدواج مقدم بدارد بلکه بعضی از ایشان فرموده اند هر چند ترک ازدواج برای این شخص مشقت داشته باشد باید بحج برود و دلیلی که ما از بعض علمائی که درک کردیم و قائل بچنین مطالبی بودند شنیده ایم اطلاق ادله مفسره آیه شریفه است چون این شخص زاد و راحله دارد و باطلاق این اخبار استطاعت او ثابت می شود پس باید بحج برود.

درست بیاد دارم که روزی بر حسب اتفاق درس یکی از علماء معروف رفتم و بحث او در اطراف همین مساله بود که اگر کسی ازدواج نکرده و نیاز بازدواج دارد و پولی دارد که بمقدار مصارف حج است ولی اگر صرف در حج کند نمی تواند ازدواج نماید.

استاد فرمود باید بحج برود چون اخبار مفسره آیه شریفه مطلق هستند بعد اشکالی ذکر نمود که اگر بحج رفت ازدواج او چه خواهد شد؟ از این اشکال جواب داد که اطلاق دلیل اقتضا می کند که حج برود هر چند نتواند ازدواج کند باز اشکالی ذکر کرد که اگر فرض کنیم این شخص در صورت ترک ازدواج بحرام میافتد چه باید گفت؟ جواب داد که آیا باختیار بحرام می افتد یا بدون اختیار اگر بدون اختیار است که معذور است و اگر باختیار است باید خود را از حرام باز دارد و در هیچیک از این دو فرض مانعی از استطاعت و وجوب حج در بین نیست.

و باندازه ای بعضی از اعاظم متعبد باین اطلاق هستند که در مواردی که همه علماء استثناء می کنند مثل دیون و ضروریات زندگی از جمله ازدواج ضروری، بدلیل حرج تمسک کرده اند و فرموده اند از جهت حکومت دلیل حرج بر اطلاق اخبار مفسره آیه شریفه می فهمیم که با داشتن زاد و راحله در صورتی که ضروریات زندگی موجود نباشد حج واجب نیست هر چند استطاعت شرعیه که داشتن زاد و راحله است حاصل است.

و نیز جمعی رجوع بکفایت یعنی داشتن شغل و حرفه و کسی که بتواند بعد از مراجعت از حج با آن زندگی خود را اداره کند را در استطاعت شرط نمی دانند و می گویند اگر کسی بتواند بحج برود و مصارف آنرا داشته باشد مستطیع است و باید برود هر چند بعد از مراجعت از حج کاری که با آن ادامه زندگی دهد نداشته باشد و لذا می فرماید اشخاصی که از وجوه شرعیه ارتزاق می کنند یا فقرائی که با گدائی زندگی می نمایند اگر بمقدار رفتن بحج مالی پیدا کردند باید بحج بروند هر چند بعد از حج باید با وجوه شرعیه یا با گدائی اعاشه کنند و دلیل این مطلب را اطلاق ادله زاد و راحله که همان اخبار مفسره استطاعت است ذکر می کنند و بر خواننده عزیز از این بیان و تقریبی که گذشت مخفی نیست که التزام باین مطالب صحیح نیست و استطاعت تنها داشتن زاد و راحله نیست و در موارد لزوم حَرَج استطاعت حاصل نیست و توهم اینکه استطاعت هست، و دلیل حرج وجوب حج را بر می دارد، واضح البطلان است و از نفس مسائلی که ذکر شد می توان فهمید، که استطاعت همانطور که عقلی نیست شرعی هم نیست و اینطور نیست که شارع مقدس بر استطاعت لغت خاصی داشته باشد بلکه استطاعت نظیر همه الفاظ دیگر است که فهم معنای آن با اهل لغت و عقلا است بنا بر این بهتر است تعبیر کنیم استطاعت بمفهوم عقلائی آن شرط وجوب حج است و هیچگونه تعبدی از طرف شرع در معنای استطاعت نشده و اگر در تفسیر استطاعت اخباری رسیده که در آنها استطاعت بمعنای داشتن زاد و راحله آمده است نه از این نظر است که استطاعت نزد شارع با استطاعت عرفی و عقلائی فرق داشته باشد بلکه همان استطاعت عقلائی را باین بیان ذکر کرده یعنی کسی را که عقلا دارای زاد و راحله بدانند مستطیع می داند و کسی که با نیاز بازدواج ازدواج نکرده یا ضروریات زندگی را ندارد یا بعد از برگشتن نتواند با کار زندگی خود را اداره کند هر چند بمقدار مصارف حج داشته باشد بنظر عقلا دارای زاد و راحله نیست و استطاعت ندارد.

بنابراین تمسک باطلاق در اینجا مورد ندارد چون شرع مقدس در اینجا تعبدی ندارد تا با اطلاق دلیل بخواهیم آن را کشف کنیم بلکه مفهوم استطاعت عقلائی است و باید از عرف وعقلا آنرا جستجو کرد و لذا در هیچیک از مسائلی که ذکر کردیم استطاعت حاصل نیست چون عقلا وقتی شخص را مستطیع و دارای زاد و راحله سفر می بینند که همه ضروریات زندگی را داشته باشد و مدیون کسی نباشد و بعد از مراجعت بتواند زندگی خود را اداره کند و نیازی بدلیل حرج نیست بلکه دلیل حرج در این مسائل مورد ندارد.

ضمنا معلوم شد طلاب علوم دینیه که از وجوه شرعیه ارتزاق می کنند، اگر از غیر وجوه شرعیه مالی بدست بیاورند که مقدار حج باشد ولی بعد از برگشت از حج باید با شهریه حوزه علمیه و وجوه شرعیه ارتزاق کنند مستطیع نیستند.

بنابراین در بیان حقیقت استطاعت باید گفت مستطیع کسی است که اضافه بر زن و لوازم زندگی از خانه و اثاث البیت و مرکب سواری اگر بآن نیاز دارد و شغلی که با آن خود و عائله اش را اداره کند، مصارف حج را داشته باشد این مفهوم عقلائی است و مطابق فتاوای بسیاری از علماء اعلام و فقهای عظام نیز هست از جمله عزیز عزیزان و افتخار فقیهان و نور چشم عالمان و مرجع تقلید شیعیان و امید محرومان و مستضعفان حضرت آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی معنای استطاعت را اینطور فرموده اند و مسائلی که متفرع بر آن ذکر شد تماما مطابق با فتوای آنحضرت است.

در ضمن آنچه درباره استطاعت شرط شده از تخلیه سرب که باز بودن راه است یا استطاعت زمانه که وقت ضیق نباشد بطوری که شخص متمکن از وصول به حج نباشد، یا استطاعت بدنیه که مریض نباشد بطوری که تمکن از رفتن نداشته باشد و رجوع بکفایت که قبلاً بآن اشاره شد از همین مفهوم عقلائی استفاده می شود و نیازی بدلیلهای جداگانه برای هر یک نداریم اگر چه فقهاء در مقام استدلال بر آن بر آمده اند و باجماع یا روایات برای هر یک تمسک نموده اند در حالی که تمسک باجماع در مثل این مساله که مستند قائلین معلوم و مختلف است صحیح نیست زیرا وجه حجیت اجماع که کشف آن از قول معصوم(ع) است حاصل نیست و روایاتی که در این موارد ذکر شده خالی از ضعف سند نیست مگر اینکه با عمل اصحاب منجر شود و از این روایات است:

۱- خبر ابی الربیع الشامی: سُئِلَ اَبُوعَبْدِاللهِ(ع) عَنْ قَولِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَلِلهِ عَلَی النَّاسِ حِجُِّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ اِلَیْهِ سَبِیلاً فَقَالَ: ما یَقُولُ النَّاسُ؟ قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: الزّادُ وَ الرّاحِلَهُ. قالَ: فَقالَ اَبُوعَبدِاللهِ: قَدْسُئِلَ اَبُوجَعْفَر(ع) عَنْ هذا فَقالَ: هَلَکَ النّاسُ اِذاً، لَئِنْ کانَ مَنْ کانَ لَهُ زادٌ وَ راحِلَهٌ قَدْرَ ما یَقُوتُ عِیالَهُ و یَسْتَغْنی بِهِ عَنِ النّاسِ یَنْطَلِقُ اِلَیْهِمْ فَیَسْلُبَهُمْ اِیّاهُ لَقَدْ هَلَکوا اِذاً. فَقیلَ لَهُ: فَمَا السَّبیلُ؟ قالَ: فَقالَ: السَّعَهُ فی المْالِ، اِذا کانَ یَحِجُّ بِبَعْضٍ وَ یُبْقی بَعْضاً لِقوتِ عِیالِهِ.

و مشایخ ثلاثه این روایت را نقل فرموده اند و مرحوم مفید هم بنحو ارسال روایت را از ابی الربیع نقل فرموده است و درهر صورت از جهت سند با الزام به عمل اصحاب روایت قابل استناد است و دلالت روایت هم شاهد مدعای ما است که استطاعت تنها وجود زاد و راحله نیست و وقتی شخص مستطیع است که سعه در مال داشته باشد و برای تشخیص این معنی باید بعرف و عقلا مراجعه کرد نه تعبیر شرعی و ترجمه روایت چنین است ابی الربیع شامی نقل می کند که از حضرت صادق در تفسیر آیه شریفه سئوال شد حضرت فرمود مردم چه می گویند گفت زاد و راحله. حضرت فرمود از حضرت باقر چنین سئوالی شد، حضرت فرمود اگر کسی زاد و راحله داشته باشد بمقدار قوت خانواده اش که از مردم بی نیاز باشند و آنرا از آنها بگیرند و بحج برود، هلاک خواهند شد، سئوال شد پس سبیل در آیه شریفه چیست؟ فرمود: سعه در مال لازم است که با بعضی بحج برود و بعضی را برای قوت عیالش قرار دهد از این روایت معلوم می شود که استطاعت سعه در مال است برای استغناء از مردم.

زیرا این دو تعبیر در روایت است (السِّعَهُ فِی الْمالِ)- (یستغنی به عن الناس) و از همین دو تعبیر می فهمیم که کسی مستطیع است که از خودش بقدری داشته باشد که مستغنی از دیگران باشد و تمام آنچه در استطاعت از وجود مصارف زندگی و رجوع بکفایت ذکر شده از همین تعبیر استفاده می شود.

۲- خبر اعمش عن الصادق(ع) در تفسیر «سبیل» در آیه شریفه قال:

«هُوَ الزّادُ و الرّاحِلَهُ مَعَ صِحَّهِ الْبَدَنِ وَ اَنْ یَکُونَ لِلْاِنْسانِ ما یُخْلِفُهُ عَلی عِیالِهِ وَ ما یَرْجِعُ اِلَیه مَنْ بَعْدِ حُجَّهٍ»

یعنی استطاعت زاد و راحله است با صحت بدن و اینکه شخص بقدری داشته باشد که برای مخارج عیالش بگذارد و چیزی داشته باشد که بعد از برگشت از حج با آن خود را اداره کند.

و بحث از جهت سند این روایت مثل روایت سابقه است و دلالت آن هم مدعای ما را نزدیک می کند اگر چه در آن توسعه صراحت ندارد.

والحمد لله رب العالمین

ادامه دارد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *