مروری بر تاریخچه و انگیزه های: جنگ از آغاز تا کنون

لازم است یادآوری شود که نوشته موجود تنظیم شده سلسله درسهائی است که استاد هاشمی رفسنجانی به طور ماهانه در اختیار پاسدار اسلام قرار میدهند.

حجه الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی

اتفاق جالبی است که بحث قبلی ما (وضع موجود جنگ) درست در روزهائی بود که عملیات فتح المبین آغاز شده بود، و در حالی که نتایج عملیات را از نظر کلی میدانستیم از جزئیات اطلاعی نداشتیم.

امروز هم درست همان وضع است، از نیمه شب دیشب عملیات بیت المقدس با رمز یا علی‌بن‌ابی طالب (ع) آغاز شده است. رمز عملیات فتح المبین یا زهرا بود و تصور میشده بهمان اندازه که وضع و شخصیت حضرت علی (ع) با حضرت زهرا (س) تفاوت دارد، در این رمز نیز اشاره ای به تفاوت نتایج این عملیات نسبت به عملیات فتح المبین میباشد عملیات جاری گر چه ممکن است از جهت کمیت در آن سطح نباشد ولی از نظر سرنوشت بسیار قوی تر از عملیات فتح المبین است.

*         *             *

اکنون که باز سخن از جنگ است و در پایان بحث قبلی نیز وعده هائی در این زمینه داده بودیم و باید عمل کنیم، باز می گردیم به اصل جنگ و تاریخچه آن و بررسی انگیزه های جنگ افروزان.

نقشه تجزیه ایران

۱- عربستان

در فاصله بحث قبلی و این بحث نقشه ای بدستم رسیده که در جریان عملیات فتح المبین از سنگرهای متجاوزین عراقی پیدا شده بود. این نقشه که روی آن بسیار کار شده و نقشه حساب شده ای است، عراقیها آن را در سال ۱۹۸۰ چاپ کرده اند این نقشه جدید را قبل از آغاز جنگ برای منطقه ترسیم کرده اند که بر اساس آن کشور جدیدی بنام عربستان در منطقه متولد میشود. حدود عربستان که به طور دقیق در این نقشه ترسیم شده، بجز مناطقی که عراق در جنگ به اشغال خود در آورده بود از سوی جنوب تا بندر ماهشهر و از شرق اهواز و دزفول تا هفت تپه را در بر می گیرد. این نقشه نشانگر توطئه وسیع و برنامه حساب شده ای است که بوسیله بعث عراق با همکاری ارتجاع منطقه و ابر قدرتها در سطح جهان و احتمالا نیروهای منحرف داخلی طرح آن ریخته شده و زمینه اش را نیز فراهم کرده بودند. و این حرکت صدام نه تنها به منظور نجات رژیم خودش بود که برنامه بسیار وسیعی بوده است و ما باید رفته رفته بعد از پیروزی اسناد آن را پیدا کرده و جمع آوری نمائیم، و عوامل و دست اندرکاران آن را دقیقا بشناسیم، تا تاریخ در این فراز به درستی ثبت شود.

میدانیم که آنها از مدتها پیش چیزی بنام سازمان آزادیبخش عربستان درست کرده بودند که چند نفر چاقوکش و یا افرادی در حقیقت غیر سیاسی بنام خلق عرب عامل دست آنها بودند، از مدتی قبل اهواز (الاحواز) میشود و (هـ) هوز به (ح) حطی تبدیل میشود و خرمشهر به (محمره) تغییر نام میدهد، و برای شهرهای دیگر هم یک نام عربی انتخاب می کنند.

از این نکات به اضافه نقشه ای که به آن اشاره کردیم، میتوانیم حدس بزنیم که در ذهن آنها چه بوده است؟!

۲- کردستان

از سوی دیگر بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران حرکتی در کردستان بوجود می آید، و با توجه به این که قاسملو و عزالدین و امثال آنها گرچه در گذشته فقط یک سابقه دوستی با عراق داشتند، ولی بعد از انقلاب سر آنها در آخور عراق بود و از آنجا تغذیه میشدند….. در این رابطه دست روسها تا چه اندازه در کار بود خود مسئله ای است، آمریکا و فرانسه به طور مسلم در کار بودند، و توطئه گران و امپریالیسم غرب با همه شاخه هایش حضور داشتند. و توطئه این بود که از شمال غربی (ارومیه) تا ایلام کشوری بنام کردستان از غرب ایران جدا کنند. و به این ترتیب دو کشور هم مرزو متکی به هم بنام عربستان و کردستان تاسیس نمایند در این طرح نفت شهر و پالایشگاه کرمانشاه و احتمالا چاه های نفتی که در شمال خوزستان وجود دارد برای کردستان و بخش عظیم امکانات و منابع نفتی و بنادر آبادان و ماهشهر و خرمشهر برای عربستان منظور شده است. ضمنا در این طرح، نفت آغاجاری و حدود آن را برای ایران قدیم قرار داده اند.

بنی صدر در توطئه

وقتی به اینجا می رسیم، باید مقداری با سوء ظن بیشتری به نقش بنی صدر برخورد کنیم.

این که بنی صدر:

  • مورد حمایت غرب قرار می گیرد و در زمان ریاست جمهوریش غربیها برایش تلاش بسیار می کنند.
  • رد پایش در گذشته در اسرائیل پیدا میشود جناحهای روسی، آمریکائی داخلی مانند پیکار، منافقین، اتحادیه کمونیستها رنجبران و امثال آنها و حتی مائوئیستها با او آن گونه پیمان استراتژیک دارند.
  • در زمان خودش نمی گذاشت غائله کردستان تمام شود، و اصرار داشت که ما روی آنها فشار نیاوریم و با صلح و صفا با آنها رفتار نمائیم.
  • پا فشاری می کرد که سران بدنام و بدسابقه ارتشی را در ارتش حفظ کند (این شاید از بهترین نقاط قضیه باشد).
  • اصرار داشت فلان امیر ارتش باشد، و فلان افسری که حتی متهم به شرکت در کودتای نوژه بوده یا بیش از متهم و اسناد شرکت او در کودتا بدست آمده از زندان بیرون میآورد و در ارتش سمتهای حساسی به او میدهد.
  • از باقری که نود و نه درصد، اطمینان بود که از جریان طبس بی اطلاع نبوده بلکه دست اندکار جریان بوده است، حمایت میکند.

با توجه به این که به حسب ظاهر، سابقه زندگی و دوران گذشته اش نشان میدهد که چنین طرز تفکری را نداشته است.

اینها همه بیانگر این است که بنی صدر از توطئه (تأسیس دو کشور کردستان و عربستان) دور نبوده و یا شریک توطئه بوده است، و به او وعده داده بودند که بقیه ایران را او داشته باشد، و کردستان هم در اختیار هم پیمانش قاسملو قرار گیرد. و این ساده نیست که قاسملو آن روز با بنی صدر می جنگید و به صورت ظاهر بین این دو نفر خون بوده و از دو طرف عده ای کشته شده، به این آسانی در یک سازمان آنچنانی شریک هم شوند و با شورای مقاومت ملی همکاری کند و عضو شورا شود. با این محاسبات این احتمال قوی میشود که بنی صدر از این توطئه بی اطلاع نبوده و منظور عمده اینجا است که به جنگ بر می گردد.

بنی صدر در جنگ

رویدادهای چهار پنج روز اول جنگ به طور کامل با همین سوء ظن منطبق است و من این را از خود شما میخواهم که مراجعه کنید و رویدادهای روزهای اول جنگ را بررسی کنید. وقتی که جنگ آغاز میشود، عراق  از چند محور شلمچه، طلایه، فکه، میمک، ایلام و قصرشیرین و…. وارد خاک ایران میشود و به سرعت پیش می آید. در حالی که در مورد کردستان با بودن نیروهای هم پیمانشان آسوده خاطر بودند که آنها از شمال کردستان تا مهاباد و همچنین سنندج را تا نزدیک کامیاران در دست دارند، می بینیم سعی می کنند تا کرمانشاه هم پیش بیایند، ایلام را هم بگیرند، از فکه و عین خوش هم تلاش می کنند خودشان را به دزفول برسانند و شمال خوزستان را تصرف کنند و از آجا تا پشت اهواز هم میآیند، از کارون عبور می کنند و به طرف ماهشهر میروند. و در این میان بنی صدر با سیاستهای عوامفریبانه اش اصرار دارد که ما در همین دزفول دفاع می کنیم!! اگر آنجاها را گرفتند ما بعدا پس می گیریم!! این چیز عجیب و مهمی است که اجازه دهد خرمشهر، آبادان، ماهشهر و حتی اهواز که مناطق حیاتی ما است همه گرفته شوند!! با این منطق که بعد ما پس می گیریم و فعلا باید اینجا دفاع کنیم. این مسأله ای بود که بنی صدر و فرماندهان تحت فرمان او بر آن اصرار داشتند ما در شورای عالی دفاع سخت با این مسأله مواجه بودیم و هنگامی که حاضر نشد به خرمشهر نیرو بفرستد کار به آنجا کشید که من گریه کردم تا بهر طوری شده خرمشهر نجات پیدا کند. در خرمشهر عده کمی از نیروهای ما می جنگیدند، آنها می گفتند شما فقط پانصد نفرنیرو بما بدهید ما خرمشهر را حفظ میکنیم. ما در آنجا دزفول گریه کردیم که برای آنها نیرو بفرستید. بهانه آوردند که ما نیرو نداریم، شما بیاورید، من تعهد کردم و گفتم از تهران نیروی کمیته را می آوریم، به اهواز رفتم و به آقای مهدوی کنی تلفن زدم و تعدادی نیرو از کمیته با سرعت به اهواز آمدند، نیروی کمیته ای که اصلا جنگ و میدان ندیده و منطقه ای نمی شناسد، با این حال آنها را با انواع بهانه تراشی از اهواز به خرمشهر منتقل نکردند و اسلحه نیز به آنها ندادند و چون از اهواز به آن طرف، منطقه خطر بود خودشان هم نمیتوانستند بروند.

یکی از توپچی های توپخانه ما که از خرمشهر عقب نشینی کرده بودند گریه می‌کرد، میگفت ما می توانستیم در خرمشهر دفاع کنیم، ما را بیرون آوردند و با این که از اینجا می توانیم خرمشهر را بزنیم به ما اجازه نمی دهند اینها همه نشان میدهد که برنامه بوده است.

این که عراق در ظرف سه چهار روز با آرامش خاطر از تپه و کوه و دشت عبور کند و پادگانهائی مانند عین خوش به آسانی سقوط کند- با آن که سقوط یک پادگان آسان نیست- از تنگه هائی مانند رقابیه و چزابه به آسانی عبور کنند تنگه دوسالک که عبور از آن بسیار مشکل است و اگر آن موقع ما در آنجا یک گروهان داشتیم و درست دفاع می کرد دشمن نمیتوانست عبور کند، از آنجا هم به آسانی عبور کند.

سایتهای اطراف دزفول که صدام آنجا را آنقدر مهم میدانست که می گفت اگر آنجا را تصرف کردند من کلید بصره را می دهم، این سایتها دست ما بود و نیروهای ما آنجا بودند به این آسانی تصرف شود! ، پادگان دژ در اطراف خرمشهر و پادگان حمید به آسانی سقوط کنند!، لشگر ۹۲ زرهی را که از نیرومند ترین لشگرها است مثل کرباس پاره کنند، و سرانجام نزدیک بود اهواز را هم بگیرند (اگر آقای خامنه ای و شهید چمران نرفته بودند و اطراف اهواز را خندق نکنده بودند و همین نیروهای متفرقه و سپاه به دفاع سنگر به سنگر نپرداخته بودند، کار اهواز هم تمام شده بود. اهواز را نیروهای مردمی و افراد جنگهای نامنظم حفظ کردند نه بنی صدر آنها بودند که عراقیها را متوقف کردند. و نگذاشتند دشمن به محدوده عربستان! مورد نظرشان برسد و از آن پس کم کم ما بر جبهه مسلط شدیم و توانستیم مقاومت کنیم)

اینها همه نشان میدهد که به طور قطع توطئه و نقشه این بود که حکومت مردمی ایران را ساقط کنند و دو کشور کوچک عرب و کرد در جنوب و غرب کشور ما به وجود آوردند و بخش عظیمی از منابع  نفتی و انرژی ما را گرفته و در باقیمانده ایران که اکثر خاک ایران است با سقوط دولت مرکزی، دولت دست نشانده ای مانند بنی صدر و جبهه ملی و امثال آنها جایگزین کنند تا مزاحم این دو کشور جدید التاسیس نشوند و فورا با آنها پیمان صلح و همجواری امضاء کنند و سرانجام ایران به سه کشور آمریکائی و یا اگر سوء ظن داشته باشیم مثل کردستان که هم روسیها و هم  آمریکائیها هم نیروهای چپ و هم نیروهای راست عمل می کردند، تجزیه شود.

هنگامی که (بنی صدر) حاضر نشد به خرمشهر نیرو بفرستد کار بآنجا کشید که من گریه کردم.

جبهه متحد ضد انقلاب در جنگ

در این توطئه سازمان منافقین هم دست داشتند و از اول موضع آنها در جنگ مشکوک بود، میرفتند کارشکنی می کردند در جبهه به جای خدمت اسلحه می‌دزدیدند، جاسوسی می کردند و با بنی صدر در همان زمان رفیق بودند و در محافل سری فرماندهان و بنی صدر حضور پیدا می کردند.

در یکی از سفرها که به دزفول رفته بودم وقتی که میخواستم از دفتر بنی صدر بر گردم و سوار هواپیما شوم یکی از چهره های معروف پیکاریها آنجا بود که در همان اتومبیلی که من سوار شدم او هم سوار شد و تا نزدیک هواپیما آمد.

بنابراین نیروهای چپ و راست داخلی و لیبرالها (من به همه لیبرالها نمی توانم این سوء ظن را داشته باشم بلکه قسمت اعظم آنها اگر نگوئیم همه با هم کار میکردند) و بعث عراق، کویت و ارتجاع منطقه اینها همه در این توطئه همدست بودند و برمبنای این محاسبات- که باید درپی اسناد آن هم باشیم – بنی صدر و همدستانش نیز در این توطئه شریک بودند و اگر هم شریک نبودند از بی لیاقتی و بی اطلاعی و خامی و غرور آنها استفاده شده است.

اهواز را نیروی های مردمی و افراد جنگهای نامنظم حفظ کردند نه بنی صدر

بنی صدر و نیروهای مسلح

بنی صدر که جای فرمانده کل قوا بود در شرائطی که حداقل یکی دو ماه خطر جنگ از سوی عراق آشکار بود و لااقل احتمال تجاوز میرفت، خیلی انسان باید کودن باشد که برای نقاط حساس مرزی پیش بینی های لازم را نکند تا دست کم سه چهار روز مقاومت شود و نیرو های مردمی و نیروهای دیگر برسند در حالی که در خرمشهر، بستان، فکه، عین خوش، ایلام و قصر شیرین هیچ کاری انجام نگرفته بود و لشکرهای ۸۱ و ۹۲ و نیروی دریائی آماده نشده بودند (نیروی دریائی تا آن روزهائی که متجاوزین وارد خرمشهر شدند هیچ کار مؤثری نکردند) گر چه عموم ارتشیها از وضع فرماندهی و آن شرائط نگران بودند و نمونه آن، عده ای از تکاوران بودند که با محرک درونی ایمان خودشان آنجا ماندند و مقاومت سرسختانه آنها اشغال خرمشهر را تأخیر انداخت و این تأخیر باعث شد که نیروهای مردمی در آبادان جمع شوند و سپاه تقویت شود و با مقاومت بتوانند آبادان را حفظ کنند و اگر آن تأخیر نبود آبادان نیز به همراه خرمشهر از دست رفته بود.

*            *           *

این جریان را عوامل مذکور راه انداختند و موفقیتهای روزهای اول را بدست آوردند و آن ضربه های کاری را به ما زدند و از آن به بعد هر چه ما زحمت بکشیم برای خنثی کردن آثار همان پنج، شش روز اول است.

توطئه فلج کردن نیروی هوایی

خیانت دیگری که در همینجا باید یادآور شویم (و اسنادش باید پس از این بررسی شود) این است که بنی صدر و همدستانش نیروی زمینی را به کار نگرفتند ولی نیروی هوائی ما را که عظیم ترین نیرو در منطقه بود به میدان آوردند و امکانات عظیم نیروی هوائی را برای انجام وظایفی که به عهده نیروی زمینی است به کار گرفتند و در حقیقت در ماه اول، نیروی هوائی در زمین میجنگید و هواپیماها و موشکهای گران قیمت و خلبانهائی که ده، پانزده سال تجربه داشتند و از سرمایه های کشور بودند، همه اینها را به کار میگرفتند، برای نمونه کاری را که یک پاسگاه ژاندارمری و یا یک گروهان کوچک ارتش مثلا در یک تنگه میبایست انجام دهند و انجام نمیدادند و دشمن با عبور آز آن تنگه وارد یک دشت میشد آنگاه نیروی هوائی را در آن دشت به جنگ میفرستادند.

آمریکا میخواست نیروی هوائی ما را فلج کند تا در آینده این نیرو در منطقه وجود نداشته باشد بهمین جهت بخشی از نیروی هوائی و موشکها و هواپیماهای گران قیمت را در همان روزهای اول هدر دادند و با توجه به این که قطعات یدکی را هم به ما نمی دادند فکر می کردند که هواپیماهای ما بعد از حد مجاز پرواز، دیگر ایمنی پرواز نخواهند داشت و بدین ترتیب بکلی فلج میشوند و این هم تکمیل توطئه حساب شده و همه جانبه آنان بود و می بینیم که بنی صدر در این جنایت شریک است و به جای این که نیروهای زمینی و نیروهای مردمی را در دفاع بکار گیرد نیروهای هوائی را رویاروی زمینی آنها به کار می برد.

در آن زمان که ما از جنگ چیزی نمیفهمیدیم یک شب در پایگاه وحدتی در جلسه ای که خلبان هوا نیروز خودشان را برای روز بعد که قرار بود حمله کنند توجیه می‌‌کردند شرکت کردم حالا که فکر می کنم می بینم تمام آن برنامه هائی که این نیروها انجام میدادند کاری بود که بر عهده نیروی زمینی است و در حمله ای مقداری نیروهای گران قیمت و هواپیما و هلیکوپتر از دست ما گرفته میشد. اگر فرض کنیم این مسائل را بنی صدر نمی فهمیده، حرفی نداریم که نفهمد چرا که او نظامی نبوده و آن مسائل را نمی دانست ولی آن گروه به اصطلاح متخصصین نظامی که اطرافش بوده اند خوب میفهمیدند که چه میکنند

*           *            *

آمریکا میخواست نیروی هوایی ما را فلج کند تا در آینده این نیرو در منطقه وجود نداشته باشد.

از وقتی که بنی صدر رفت توانستیم نیروی هوائی را درست به موقع به کار گیریم- ما هیچ یک از هواپیماها را بی جهت نمی فرستیم که سقوط کند اکنون که هواپیما را در جای خود و به موقع به کار می بریم می بینیم از اول سال جدید تا امروز (۱۰/۲/۶۱) در حالی که حدود ۴۵ فروند هواپیمای عراقی ساقط شد (هر روزبیش از یک هواپیما) ما هیچ هواپیمائی نداریم که آنها ساقط کرده باشند گر چه ممکن است در جریان عملیات یک هواپیما آسیب دیده باشد که آنهم حتی در مواقع معمولی وقتی پرواز زیاد باشد درصدی برای تلفات منظور شده است. برای نمونه اگر ما یک روز ۴۰ سورتی پرواز بکنیم به طور طبیعی چند مورد آسیب دور از انتظار نیست در اول جنگ حتی قدرت دفاع هوائی ما را تنظیم نکرده بودند. ما با داشتن سیستم پیشرفته دفاع هوائی «هاگ» اگر درست از آن استفاده میشد هواپیماهای عراقی نمیتوانستند به مرزهای ما نزدیک شوند، ولی از وقتی که دست آنها کوتاه شد از هاگهای عملیاتی به اندازه ای که داریم استفاده می کنیم البته آنها جنایتی کردند که نگذاشتند همه آنها عملیاتی شود اینها همه شواهد این توطئه تاریخی است که احتمال حضور بنی صدر و برخی از فرماندهان در آن بسیار واضح است.

آغاز مقاومت

مقاومت از زمانی آغاز شد که مقداری از میدان داری بنی صدر گرفته شد و امام شورای عالی دفاع را با آن ترکیب و اختیارات برقرار کردند و از آن موقع است که رفته رفته مردم و مجلس و در حقیقت امام وارد جریان جنگ شدند و حرکت آغاز شد و مدتها طول کشید تا نیروهایمان را همآهنگ وارد عمل کنیم و تا اندازه ای جلوی پیشرفت متجاوزین عراقی را بگیریم گرچه در همین زمان آنها باز پیشرویهائی داشتند و از جمله از کارون عبور کردند ولی کم کم توانستیم پیشروی آنها را سد کنیم و رفته رفته محاصره آبادان را بشکنیم و پیش آمدیم تا به اینجا رسیدیم که اکنون قضیه معکوس شده است.

بعد از عملیات بیت المقدس

این عملیاتی که امروز آغاز شده به نظر من بسیار سرنوشت ساز است و فراز بسیار حساسی است که اگر همه طرحها و برنامه های آن انجام گیرد خطر عراق بکلی از خوزستان دور میشود و بجز باریکه بسیار کوچکی در مرز فکه- که آنهم فکر می‌کنم آزاد شود- تمام خوزستان آزاد خواهد شد و بجای این که ما مورد تهدید صدام باشیم صدام مورد تهدید ما قرار می گیرد و همین جاست که ما باید گلوی صدام را فشار دهیم چرا که دیگر بنا در ما آزاد شده و دست صدام از خلیج فارس کوته است.

حضور بدون منازع ما در سراسر خلیج فارس و محرومیت عراق از بنادر آن و همچنین محرومیت عراق از شط العرب تا زمانی که تکلیف جنگ معلوم شود و خسارات ما را بپردازد اینها اموری است که ما را به پیش میبرد.

تاکنون می گفتیم متجاوز باید از خاک ما بیرون رود و خسارات ما را پرداخت کند و گفتیم اگر بیرون نروید بیرونتان می کنیم و چون بیرون نرفتند ما خودمان آنها را بیرون کردیم حالا ما باید گلوی دشمن را در منطقه غرب خلیج فارس و اسکله البکروفاوو راههای مواصلاتی عراق فشار دهیم و تصور میرود بدون این که نیازی به تهاجم و خونریزی باشد آنجا حضور داشته باشیم و از کشور خودمان دفاع کنیم، منتهی من فکر می کنم دفاع قوی ما از کشور خودمان، مستلزم محرومیت عراق از بخشی امکاناتش می باشد ما بخاطر تأمین خرمشهر چنین مساله ای را خواهیم داشت و همانجا است که باید صبر کنیم تا خواسته های حق خودمان را از عراق بگیریم.

*           *           *

ما بعد از این حمله و رسیدن به اهداف آن دیگر به تدارک امکانات جنگی زیاد نداریم و در نقاطی مانند قصر شیرین و گوشه هایی از ایلام برای بیرون راندن متجاوزین نیروی زیادی نمی خواهیم و رهمان نیروهای موجود در آنجاها کافی هستند، ما باید نیروهایمان را در مرز آرایش دهیم به گونه ای که هموطنان ما با اطمینان خاطر به باز سازی مشغول شوند و در نقاطی که خودمان برحسب لزوم انتخاب می کنیم و اکنون یک نقطه اش را انتخاب کرده ایم عراق را تحت فشار قرار دهیم تا حقوقمان را بگیریم.

البته باید بیدار باشیم که این فیب کارها ما را به جائی نکشانند که منطق حق ماخد شد دار شود، ما همانگونه که گفته ایم نمیخواهیم به خاک دیگران تجاوز کنیم و در سرنوشت مردم عراق دخالت نخواهیم کرد البته علاقمندیم خود مردم عراق سرنوشتشان را به دست گیرند و در این جهت برحسب رسالت اسلامی انسانی از هر کمکی که شر بیگانگان را از سر ملت عراق کوتاه و دستهای پشت پرده را قطع نماید و دیکتاتوری حزب بعث را بشکند دریغ نخواهیم کرد تا مردم عراق آزاد شوند و خودشان تصمیم گیرند گرچه نباید بگونه ای عمل کنیم که دشمنان بتوانند ما را به توسعه طلبی و دخالت در امور دیگران متهم کنند اما فعلا به طور مشخص حقوق و خسارات زیادی را که اعلام خواهیم کرد میخواهیم بگیریم.

بازسازی

تحول عمده بعد از عملیات بیت المقدس این است که مقدار زیادی نیروهای ما آزاد میشوند زیرا که در این عملیات چهار لشگر آزاد همراه با چند تیپ مستقل شرکت دارند که بعد از پایان عملیات فقط بخشی از این لشگرها باید به دفاع بپردازند و بقیه آزاد میشوند همانند عملیات فتح المبین که در آن لشگرهای ۷۷ و ۹۲ و ۲۱ حمزه و ۶۴ قزوین و تیپهای خرم آباد و شیراز، شرکت داشتند ولی بعد از پایان عملیات یک لشگر را برای دفاع گذاشتیم و بقیه برای شرکت در عملیات بیت المقدس آزاد شدند. بعد از این مرحله هم یک لشگر برای دفاع و بقیه اگر عملیات نداشته باشیم، بعد از بازسازی خودشان با نیروهای انسانی و مهندسی عظیمی که دارند همراه با امکانات وزارت دفاع و جهاد و ماشین آلاتی که در جنگ به سنگر کنی و راه سازی و خاک ریز زدن مشغولند با نیروهائی که تجربه آموخته اند به بازسازی منطقه خواهند پرداخت.

همچنین بعد از این عملیات و رسیدن به اهداف آن باید، با استفاده از نیروهائی که در اردوگاههای آوارگان جنگ هستند. و پولهائی که مردم به این منظور به حسابها ریخته اند و عشق مردم به باز سازی این مناطق بازسازی را آغاز کنیم و جنگ‌‌‌زدگان را یک قدم در جهت سازندگی به پیش ببریم و این روستاهای قدیمی را که نوعا عقب مانده بود نوسازی کنیم.

********

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *