باج سبیل به معاندین!

 

اگر قرار باشد که از برگزیدگان ۲۰ سال ادبیات داستانى پس از پیروزى انقلاب اسلامى تجلیل شود، قاعدتاً انتظار منطقى این است که این تجلیل در چارچوب اصول و معیارهاى اصیلى صورت پذیرد که انقلاب اسلامى به عنوان یک “تحول عمیق فرهنگى” به همراه داشته و دارد. انقلاب ما یک “هویت فرهنگى” برجسته دارد که آن را از تمامى نهضت‏هاى تاریخ معاصر متمایز مى‏کند و این یک نکته انکارناپذیر است که نادیده گرفتن آن اگر سهوى باشد، یک اشتباه نابخشودنى و اگر عمدى باشد، یک حرکت غیر قابل تحمل است.

باز هم اگر قرار باشد وزارت ارشاد اسلامى به بررسى ادبیات داستانى پس از پیروزى انقلاب اسلامى بپردازد، منطقاً انتظار مى‏رود که در چارچوب رسالت و “فلسفه وجودى” خود به این امر بپردازد که همانا تشویق و ترویج فرهنگ انقلابى و اسلامى است.

وزارت ارشاد اسلامى در یک اقدام تأمل برانگیز و قطعاً برنامه‏ریزى شده، به عده‏اى از معاندین و کسانى که خود و اثرشان سنخیتى با انقلاب نداشته و ندارند، به عنوان برگزیدگان ۲۰ سال ادبیات داستانى پس از پیروزى انقلاب اسلامى ، هدایایى به رسم “باج سبیل” تقدیم کرده است. اما براى آن که احیاناً اعتراضى متوجه اصل موضوع نباشد، به چند نفر از عناصر انقلابى، نیمه انقلابى و احیاناً غیر معاند هم هدایایى ارائه شده، تا آن که سرپوشى بر اصل مسأله باشد.

با این همه، تمامى شواهد و قرائن موجود نشان مى‏دهد که هدف و انگیزه اصلى، همان “باج سبیل به معاندین” بوده که از این تریبون براى “حساسیت زدایى” از جامعه نسبت به معاندین در قلمرو فرهنگى حداکثر استفاده ممکن صورت پذیرد و زمینه‏ها براى برداشتن قدم‏هاى بعدى و تطهیر کسانى فراهم شود که دست‏اندرکار احیاى یک تشکیلات مرده و بدنام در رژیم ستم‏شاهى هستند و براى این اقدام خود، حتى از بوق‏هاى تبلیغاتى و حمایت بیگانگان هم بى‏بهره نیستند.

وزارت ارشاد ادعا کرده که از میان ۲۰۰۰ اثر، این ۲۰ اثر را برگزیده و در هر مرحله داورى، اساساً بر روى اسامى نویسندگان حساسیتى نداشته و به خود اثر، بها داده است. اما آن چه به عنوان محصول این روند گزینش ادعائى، اعلام شده، چنین برداشتى را در ذهن‏ها تداعى نمى‏کند و نشان دهنده عدم حساسیت بر روى اسامى نبوده است.

مسأله این است که حتى اگر “انتخاب بهترین‏ها” مورد نظر مى‏بود، باز هم نتیجه کار به این صورتى که اعلام شده، نمى‏بود. به ویژه آن که “حذف معیارهاى ارزشى” و بدعت گذارى وزارت ارشاد براى یک “انتخاب لائیک”، جداً مورد سؤال است و بایستى وزارت ارشاد در این اقدام نادرست و غیر قابل توجیه خود، جوابگو باشد.

اگر قرار باشد که وزارت ارشاد با “حذف معیارهاى ارزشى” به انتخاب بهترین‏هاى ادبیات داستانى پس از پیروزى انقلاب اسلامى بپردازد، سؤال این است که آیا بازى خورده است یا سعى دارد کسى را بازى دهد؟ بدین ترتیب چه مناسبتى دارد که دوره ۲۰ ساله اخیر را با ویژگى “پس از پیروزى انقلاب اسلامى”، متمایز کنیم و با این دیدگاه، به بررسى و کنکاش در این دو دهه بپردازیم؟ و آیا ذکر این ویژگى براى “حساسیت زدایى” از جامعه نیست تا پیشاپیش، هرگونه اعتراضى را به تصور خود، خنثى کرده باشیم؟

بررسى این “فهرست فرمایشى” نشانگر آن است که به عکس ادعاى مسئولین این “گزینش پرابهام” دست کم در مورد گنجانیدن نام برخى عناصر معاند در صفحه فرهنگى در این فهرست، تعمدى در کار بوده و آن را بایستى در حد یک باج‏سبیل از موضع ضعف و چاپلوسى ارزیابى کرد و به حساب تداوم “سیاست تساهل و تسامح” وزارت ارشاد نسبت به ارزش‏ها گذاشت.

جاى تعجب است که “حذف معیارهاى ارزشى” با چنین صراحتى صورت گرفته و به عواقب ناخوشایند آن بر عرصه فرهنگ و ادب کشور، کوچک‏ترین توجهى نشده است . بدین ترتیب شاید “سلمان رشدى” دچار یک بدشانسى آشکار شده و اگر شناسنامه ایرانى داشت، اکنون محصول کارش بدون در نظر گرفتن هر معیار دیگرى، جزو این فهرست مى‏شد!

صرف نظر از این مسائل که اتفاقاً بسیار مهم و حیاتى هستند، آن چه اعلام شد، با هر معیارى که براى سنجش و گزینش منطقى، مورد نظر باشد، “بهترین‏ها” نبوده و نیست و قطعاً در جامعه ادبى کشور با اعتراضات جدى مواجه خواهد شد. ناگفته پیداست که وزارت ارشاد با این اقدام نسنجیده و غیرفرهنگى خود به “سیاسى کارى” روى آورده و حتى در این زمینه هم بدترین صورت ممکن براى سیاسى کارى را مد نظر قرار داده است.

این یک حرکت غیر اصولى و تأمل برانگیز است که “ارشاد” براى خوشایند چند عنصر معاند، تصور کند که مى‏تواند توى سر نیروهاى انقلابى و دلسوخته و توانمندى بزند که اگر محصولات فکرى آن‌ها با معیار صحیح و به دور از غرض‏ورزى و پیش‏داورى و سیاسى کارى، مورد ارزیابى قرار گیرد، قطعاً جزو “بهترین‏ها” قرار مى‏گیرند. “ارشاد” به عناصرى بها داده که حتى در رژیم ستم‏شاهى هم در قد و قواره قابل ذکرى نبوده‏اند تا رژیم ستم‏شاهى بخواهد در چارچوب یک “انتخاب لائیک” هم براى آن‏ها ارزشى قائل باشد ولى امروزه وزارت ارشاد، همان عناصر دست چندم را “حلوا حلوا” کرده است!

این عده اگر چه امروزه سعى دارند از طریق احیاى آن کانون بدنام که در دامان بیگانه شکل گرفته بود، به پاتوقى براى معارضه با نظام برسند، ولى این اقدام نسنجیده وزارت ارشاد، فقط این خاصیت را داشت که ابراى “حساسیت زدایى” از جامعه و تلاش براى تطهیر چهره‏هایى امید داد که هیچ سنخیتى با انقلاب و “فرهنگ مردمى” و هویت فرهنگى جامعه انقلابى امروز ما ندارد.

نکته ظریف و حیرت انگیز قضیه این است که معاندین، حتى به این اقدام وزارت ارشاد هم وقعى ننهادند و با ارسال “تقریراتى از موضع بالا” سعى کردند از این فرصت در راه احیاى آن کانون بدنام استفاده کنند.

این پدیده، نکته‏اى نیست که نویسندگان متعهد و کارآمدى که در طول این دوره ۲۰ ساله، در بستر فرهنگى این انقلاب، رشد کرده‏اند و استعدادهاى شگرف خود را شکوفا ساخته‏اند، بتوانند نسبت به آن بى‏تفاوت باشند و از کنار آن به سادگى بگذرند. وزارت ارشاد نباید تصور کند که در قلمرو فرهنگ و اندیشه، “فعال ما یشاء” است و مى‏تواند به دلخواه این و آن و یا حتى براى خوشایند بیگانگان، هر اقدام غیرقابل توجیهى را هم صورت دهد و به عواقب آن بى‏اعتنا باشد. دقیقاً به همین دلیل است که امروزه همه نیروهاى فرهنگى انقلاب که خوشبختانه کم هم نیستند، لازم است موضع صریح و روشن خود را در قبال این “تجدید نظر طلبى غیر اصولى” در وزارت ارشاد اعلام کنند و در عین حال وزارت ارشاد هم براى پاسخگویى و تصحیح موضع غیر منطقى خود که مقدمه حاکمیت معیارهاى لائیسم در فرهنگ کشور است، آماده نماید.

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *