مصطفى پاینده
تعریف اخلاق
اخلاق جمع خُلق است و خُلق عبارت از حالتى است در نفس که انسان را دعوت به عمل مىکند بدون فکر. مثلاً کسى که داراى خلق سخاوت است، آن خلق او را وادار به جود و انفاق مىکند، بدون آن که مقدماتى تشکیل دهد و مرجّحاتى فکر کند، گویى یکى از افعال طبیعیّه اوست مثل دیدن و شنیدن. و همین طور نفس عفیف که این صفت خلق آن شده است به طورى حفظ نفس کند که گویى یکى از افعال طبیعیه اوست. و تا نفس به واسطه ریاضت و تفکر و تکرّر به این مقام نرسد داراى خلق نشده است و کمال نفس حاصل نگردیده و بیم آن است که آن خلق و کمال زایل گردد… علماء اخلاق مىگویند: این حالت و خُلق گاهى در انسان طبیعى و گاهى از راه کسب و تربیت است.۱
تقسیمات اخلاق
اخلاق از جهات گوناگون قابل تقسیمات مختلف مىباشد و چه بسا هر دانشمند و عالمى آن را به گونهاى طبقه بندى نماید. از باب نمونه: اخلاق فردى، خانوادگى و اجتماعى یا اخلاق انقلابى و غیر انقلابى و یا اخلاق علمى و سیاسى و یا اخلاق عملى ونظرى.
ما در این مقاله همان تقسیم علماء اخلاق که در بالا به آن اشاره شد، مدّ نظر قرار مىدهیم و تنها از سیره عملى و کلمات گهربار امام على (ع) مدد مىگیریم.
فضایل اخلاقى
هر خوى و صفت نفسانى که باعث کارهاى نیک گردد، فضایل اخلاقى است، خواه جنبه فردى، خانوادگى و اجتماعى داشته باشد یا قلمرو آن سیاست و کشور دارى باشد.
امام على(ع) درباره فضایل اخلاقى چنین مىفرماید: “…فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الامور التى تفاضلت فیها المجداء والنجداء…؛ اصرار و تعصب شما براى صفات شایسته و کارهاى پسندیده و امور خیر باشد، از آن خصال و کارهایى که بزرگان و دلیران به سبب آنها بر دیگران برترى و فضیلت مىجویند.”۲
فضایل اخلاقى در کلمات حضرت على(ع) به صورت تک واژه و جمله و یا شمارش آمده است و بیشتر از یک خُلق و ده خُلق است. ما یک نمونه از کلامهایى که مکارم اخلاق را در ده شماره بیان نموده است ذکر مىکنیم:
“مکارم الاخلاق عشر خصال: السخاء والحیاء والصدق و اداء الامانه والتواضع والغیره والشجاعه والحلم والصّبر والشکر.”۳ در این حدیث امام على(ع) ده مورد از فضایل اخلاقى را گوشزد نموده است: سخاوت، حیا، صداقت، امانتدارى، فروتنى، غیرت، شجاعت، بردبارى، شکیبایى و شکرگزارى.
نمونههاى دیگرى از ارزشهاى اخلاقى در سخنان امام على (ع):
۱- تقوا
“التقى رئیس الاخلاق؛ تقواپیشگى ریشه و اصل اخلاق نیک است.”۴
۲- حُسن خلق
“… و اکرم الحسب حسن الخلق؛ خوش خلقى، گرامىترین حسب براى انسان مىباشد.”۵
آن که به اخلاق نکو خُو گرفت
در دو جهان رتبه نیکو گرفت
خلق و خدایش همه دارند دوست
فعل نکو زاده خُلق نکوست۶
۳- احسان
“قیمهُ کلّ امرىٍ ما یحسنه؛ ارزش انسان به نیکىهایى است که انجام مىدهد.”۷
۴ – عفت
“ما المجاهد الشهید فى سبیل الله باعظم أجراً ممّن قدر فعفّ تکاد العفیف ان یکون ملکاً من الملائکه؛ مجاهدى که در راه خدا شهید مىگردد از شخصى که توانایى بر فحشا دارد ولى عفت مىورزد و منزلت بیشتر ندارد و نزدیک است انسان پاکدامن به مقام فرشتگان برسد.”۸
۵ – عفو
“… واصفح مع الدّوله، تکن لک العاقبه؛ به هنگام قدرت داشتن، گذشت و عفو نما، عاقبت خوب از آنِ تو خواهد بود.”۹
۶ – رازدارى
“صدرُ العاقل، صندوق سرّه؛ سینه وقلب عاقل، گنجینه اسرار است.”۱۰
اگر دانش و دین تو راهست کیش
مگو تا توانى به کس راز خویش۱۱
۷ – وفادارى
“ایّها النّاس انّ الوفاء توامُ الصّدق… و ما یغدرُ من علم کیف المرجعُ و لقد اصبحنا فى زمان قد اتّخذ اکثر أهله الغدر کیساً و نسبهم اهل الجهل فیه الى حسن الحیله مالهم قاتلهم الله…؛ اى مردم، وفادارى با صداقت توأم است و کسى که به عاقبت و بازگشت خود نزد خدا آگاه باشد خیانت نمىکند. ما در زمانى زندگى مىکنیم که بیشتر مردم دغلکارى را فطانت و زیرکى مىدانند و جاهلان هم آنان را هوشیار و زرنگ مىشمارند، اینان را چه مىشود؟ خدا چنین افرادى را هلاک نماید.”۱۲
۸ – قناعت
“القناعه مالٌ لایفقد؛ قناعت و صرفه جویى مال و ثروتى است که تمام شدنى نیست.”۱۳
هر که قانع گشت از ذلّت برست
در مقام امن و آزادى نشست۱۴
۹ – کظم غیظ
“مکظوماً غیظه…؛ از صفات پسندیده متقین، فروبردن خشم است.”۱۵
۱۰ – تواضع
“… و مشیهم التواضع…؛ از اخلاق پارسایان، رفتار متواضعانه و توأم با فروتنى مىباشد.”۱۶
فروتن بود هر که دانا بود
به دانش بزرگ و توانا بود
۱۱ – وقار
“… فى الزّلازل وقورٌ…؛ از خصلتهاى نیک متقین، متانت و وقار در سختىها است.”۱۷
۱۲ – عدالت
“… انّ افضل عباد الله عند الله امام عادلٌ…؛ از بهترین بندگان نزد خداوند، پیشوا و زمامدارى است که عدالتخواه و داراى خصلت عدل و انصاف باشد.”۱۸
اینها، نمونههایى از فضایل اخلاقى بود که ما از زبان امام على(ع) نقل کردیم. بهترین مصداق و نمونه عینى این خصایل نیکو، شخص امام على (ع)است که شرح و بیان آنها در این نوشتار نمىگنجد.
راههاى کسب فضایل
۱- عزم
نخستین گام براى آراسته شدن به خصلتهاى پسندیده، عزم و اراده استوار است. علماى اخلاق اولین شرط براى جهاد نفس و پیمودن راه تکامل اخلاقى را تفکر دانستهاند و امام خمینى(ره) هم به آن اشاره نموده است.۱۹
اساتید عرفان و ارباب سیر و سلوک، قدم اول براى اصلاح نفس و حرکت به سوى کمال الهى را بیدارى و آگاهى شمردهاند.
کدام یک از این دو نظر فوق درست یا دقیقتر است؟
ما در این مقاله، درصدد داورى نیستیم و امکان دارد هر کدام از نظرات از جهتى صحیح باشد. ما در پى مدد گرفتن از سخنان امام على (ع) هستیم و اولین گام را عزم و تصمیم نوشتیم، گرچه در کلام امام به اول بودن اشاره شده و چه بسا با اول بودن تفکّر در تهذیب نفس هم سازگار باشد.
امام على (ع) به هنگام تلاوت “یَا أَیُّهَا الإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ”۲۰ خطبه و کلام عمیقى دارند که ما ترجمه برخى جملات حضرت را نقل کرده و فراز مورد نظر خود را بیان مىکنیم:
… اى انسان چه چیز تو را به پروردگارت به غرور آورده و چه چیز تو را به تباه کردن خویش مأنوس ساخته؟ آیا درد تو را بهبودى یا خواب تو را بیدارى نیست؟
“… فتداو من داء الفتره فى قلبک بعزیمه و من کرى الغفله فى ناظرک بیقظه…؛ پس مداوا کن رنج سستى دل خود را با عزم و تلاش (در اطاعت) و خواب غفلت دیدهات را با بیدارى.”۲۱
در این بیان براى حرکت به سوى کمال انسانى و خدایى، عزیمت و یقظه (بیدارى) هر دو آمده است و هیچ تنافى با تفکّر ندارد. اگر کسى سؤال کند چه باید کرد تا بر اراده وعزم نمودن توانایى پیدا کنیم؟ آیا قبل از اراده و تصمیم موانعى در کار نیست؟
امام على (ع) دو مانع بزرگ براى اراده کردن و عزم اصلاح خود و کسب فضایل بیان مىنماید:
الف – پرخورى “لاتجمع عزیمه و ولیمه؛ اراده استوار باپرخورى جمع نمىگردد.”۲۲
ب – خواب “ما انقض النّوم لعزائم الیوم؛ چه بسیار از تصمیمهاى روز را خواب طولانى شب بشکند.”۲۳
بنابراین، قبل از اراده استوار باید از پُرخورى و پُرخوابى دست کشید تا بتوان براى عزم نمودن توفیق یافت.
پرسش دیگر!
اگر عزم و اراده گام اول براى آراسته شدن به خصلتهاى پسندیده مىباشد، براى چه چیزهایى باید تصمیم گرفت؟
امام خمینى(ره) مىفرماید: “عزمى که مناسب با این مقام است عبارت است از بناگذارى و تصمیم بر ترک معاصى و فعل واجبات…”۲۴
ما درباره ترک گناه که به گفته علماء اخلاق “تخلیه” است و تخلیه و پاک سازى روح از آلودگى گناه قبل از “تخلیه” و آراسته شدن به صفات نیکو مىباشد، در عنوان آخر این مقاله (مبارزه با رذایل) سخن خواهیم گفت و هم اکنون به راههاى دیگر کسب فضایل مىپردازیم.
۲- تفکّر
گرچه براى پیمودن راه تکامل انسانى، قبل از عزم و تصمیم باید اندیشید و چه بسا در اثر تفکر، انسان بیدار شود و براى سرنوشت خود تصمیم بگیرد اما پس از تصمیم هم باید فکر نمود و با چراغ عقل و اندیشه، ارزشهاى اخلاقى را شناخت و با معرفت کامل و تشخیص صحیح خوبىها از بدىها، راه کمال را طى نمود.
امام على (ع) مىفرماید: “رحم الله امراً تفکّر فاعتبر واعتبر فابصر؛ خدا رحمت کند کسى را که بیاندیشد و عبرت گیرد و در پرتو عبرت آموزى بینا گردد.”۲۵
روشن است که اندیشیدن در پدیدهها، سرگذشتها و آیات آفاقى و انفسى اگر براى گذشتن از نشانههاى ظاهرى و مشاهده حقایق الهى باشد عبرت آموز و راهگشا و ارزشمند خواهد بود، از امام فکرى را بیان نمودند که در پى آن پند آموزى و بصیرت باشد و چنین فکر و اندیشهاى از راههاى کسب فضیلتها و ارزشها خواهد بود.
قلمرو فکر و منابع تفکّر کدام است؟
الف – تاریخ
امام على (ع) در خطبه قاصعه پس از بیان حالات و سرگذشت اقوام مىفرماید: “فاذا تفکرتم فى تفاوت حالیهم فالزموا کلّ امر لزمت العزّه به شأنهم؛ و هر گاه در تفاوت دو حالت (نیک و بد گذشتگان) ایشان اندیشه نمودید، پس اختیار کنید هر کار و روشى را که به سبب آن عزیز و ارجمند گشتند.”۲۶
در این سخن قلمرو و تفکّر، تاریخ گذشتگان است که حضرت، اندیشیدن در احوال و فرجام امتها را راهى به سوى کسب عزّت و کرامت شمردهاند.
ب – نفس
در خطبه دیگرى امام مىفرماید: “.. یفکر فیم افنى عمره و فیم اذهب دهره…؛ انسان در حال مرگ مىاندیشد که عمر خود را در چه چیز تباه ساخت و روزگار و فرصتهاى خود را چگونه از دست داد.”۲۷
در این کلام امام، حوزه فکر را، خویشتن و سرمایه عمر دانستهاند و به این حقیقت اشاره مىنمایند که انسان در وقت مرگ چنین مىاندیشد و حسرت مىخورد ومعلوم است که چنین فکرى در دوران زندگى عبرتآموز و راهگشا مىباشد و به هنگام جان کندن سودى نخواهد بخشید.
ج – آفرینش
قلمرو دیگرى در تفکر از قرآن خواندن على(ع) به دست مىآید که ما به آن اشاره مىکنیم:
حبّه عرنى و نوف بکالى شب را در صحن حیاط دارالاماره کوفه خوابیدند، بعد از نیمه شب دیدند امیر مؤمنان(ع) آهسته از داخل قصر به طرف صحن حیاط مىآید، اما با یک حالت غیر عادى، یک دهشت فوق العادهاى بر او مستولى است، قادر نیست تعادل خود را حفظ کند، دست خود را به دیوار تکیه داده و خم شده و با کمک دیوار قدم به قدم پیش مىآید و با خود آیات آخر سوره آل عمران را زمزمه مىنماید:
“إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لأُوْلِی الألْبَابِ × الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ”۲۸ همانا در آفرینش شگفتانگیز آسمانها و زمین و در گردش منظم شب و روز نشانههایى است بر صاحبدلان و خردمندان، آنان که خدا را در همه حال و همه وقت به یاد دارند، چه نشسته و چه ایستاده و چه به پهلو خوابیده، و درباره خلقت آسمانها و زمین در اندیشه فرو مىروند، پروردگارا، تو منزّهى از هر نقصى، پس ما را از آتش کیفر خود حفظ فرما.۲۹
قلمرو فکر، در این آیه که امام در دل شب با خوف خدا تلاوت مىکرد، خلقت جهان و پدیدههاى آفرینش است و نتیجه آن یادِ خدا در همه حال که بیانگر راهگشا بودن اندیشه براى کسب فضیلت و ذکر خدا مىباشد.
ما بیانات امام على(ع) را درباره تفکر در این فراز کوتاه خلاصه مىکنیم، قلمرو و منابع تفکر هدفدار سه چیز است: تاریخ، نفس و آفرینش. اندیشیدن و مطالعه در این امور مىتواند براى انسان عبرتآموز و مایه کسب فضیلتهاى اخلاقى باشد.
۳- عبادت
یکى دیگر از راههاى کسب فضیلتهاى اخلاقى عبادت خداست. عبادت به همان صورت که خداوند فرموده و به شکل نماز و روزه، حج و زکات، خمس و… سفارش نموده است. البته، عبادت در مواردى واجب و در مواضعى مستحب مىباشد ولى هر کدام از آنها در ایجاد یا تقویت روحیات نیک اخلاقى نقش دارد.
امام على(ع) مىفرماید: “… و لا عباده کاداء الفرائض…؛ عبادتى همچون انجام واجبات در درجه اهمیت قرار ندارد.”۳۰
نمونههایى از سخنان امام درباره نقش اخلاقى عبادتهاى واجب و مستحب:
الف – “الصلوه قربانُ کلّ تقىٍ؛ نماز موجب نزدیک شدن پارسایان به خدا و کمالات خداگونه است.”۳۱
ب – “والصیام ابتلاء لاخلاص الخلق؛ خداوند، روزه را براى آزمودن و پرورش دادن خلوص و پاکى در خلایق قرار داد و واجب نمود.”۳۲
ج – “… ما حرس الله عباده المؤمنین بالصلوات والزکوات و مجاهده الصیام… تسکیناً لاطرافهم و تخشیعاً لابصارهم و تخفیضاً لقلوبهم…؛ خداوند بندگان مؤمن خود را به وسیله نماز، زکات و روزه واجب حفظ مىنماید، همان نماز، زکات و روزهاى که مایه خضوع و خشوع اعضاء و جوارح و جان آدمى مىگردد.”۳۳
مهمترین اثر اخلاقى عبادت خداوند، پیدایش و تقویت خصلت خشوع و خضوع در برابر پروردگار است و اگر چنین روحیه ارزشمندى در انسان پدید آمد و آدمى خود را بنده خداوند دانست، قهراً در برابر بندگان خدا هم فروتن و متواضع مىگردد و به آنان خدمت خواهد کرد.
شخصى از انس بن مالک شنید که آیه “أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الآخِرَه وَیَرْجُو رَحْمَهَ رَبِّهِ؛ کیست که در لحظهها و تاریکىهاى شب، خضوع و سجود کرده و نماز مىخواند از آخرت هراس و به رحمت پروردگار خود امیدوار است.”۳۴ درباره على (ع) نازل شده است، لذا به محضر امام آمد تا از نزدیک عبادتهاى وى را ببیند.
این شخص مىگوید: هنگام نماز مغرب به مسجد آمدم و دیدم حضرت با یاران خود به نماز مغرب ایستاد، پس از نماز به تعقیبات تا هنگام عشاء مشغول بود. نماز عشاء را به جماعت خواند، آن گاه از مسجد خارج شد و به خانه رفت. من همراه حضرت رفتم و دیدم که حضرت تا طلوع فجر نماز مىخواند و قرآن تلاوت مىکرد، اذان صبح دوباره به مسجد آمد و تا صبح به نماز و تعقیبات اشتغال داشت.
آفتاب بالا آمد و مردم براى رفع نزاع پیش حضرت مىآمدند و رفت و آمد اشخاص متنازع تا ظهر ادامه داشت.
هنگام ظهر حضرت به مسجد آمد و تا عصر به نماز و تعقیبات پرداخت. پس از اقامه نماز عصر مراجعات مردم شروع گشت و تا غروب ادامه داشت. شخص مزبور مىگوید از خدمت حضرت خارج شدم و به خدا سوگند مىخورم که آیه فوق در حقّ على(ع) نازل شده است.۳۵
امام على (ع) مصداق کامل این سخن است که درباره صحابه کرام پیامبر اسلام(ص) بیان شده است: “زهّاد اللیل و اسد النهار” عابدان شب و شیران روز. خوى عبادت شبانه و خصلت بندگى خدا، پشتوانه روحیه مقاوم و خستگىناپذیر در روز است که انسان را براى خدمت به خلق یارى مىدهد.
۴- تربیت خانوادگى
خانواده، یکى از عوامل مؤثر در تربیت انسان و آراسته شدن فرزندان به اخلاق نیک شمرده شده است.
حضرت على (ع) درباره نقش پدر که بزرگ خانواده است، چنین مىفرماید: “… و یُحسّن ادبه…؛ از حقوق فرزند بر پدر، این است که وى را خوب تربیت نماید و به روشها و آداب نیک پرورش دهد.”۳۶
بدون تردید، تمام افراد خانواده در یکدیگر تأثیر داشته و مىتوانند در تربیت اخلاقى افراد خانواده خود نقش داشته باشند و در این میان، نقش پدر و مادر برجسته و بسیار مهم است.
۵ – محاسبه
“عبادالله زنوا انفسکم من قبل ان توزنوا و حاسبوا من قبل أن تحاسبوا؛ امام على(ع) مىفرماید: بندگان خدا پیش از آن که اعمال شما را در ترازوى عدل الهى بسنجند خود را ارزیابى نمایید و قبل از آن که حسابرسى گردید خود را مورد محاسبه قرار دهید.”۳۷
علماى اخلاق براى رشد فضایل و اخلاق نیک عواملى از قبیل مشارطه و مراقبه و معاتبه را ذکر نمودهاند و مرحوم شهید مطهرى در کتاب تعلیم و تربیت عوامل دیگرى هم چون محبّت، معاشرت با صالحان و کار را بر آنها افزوده است ولى ما اگر بخواهیم گفتار و رفتار مولاى متقیان را مد نظر قرار دهیم باید دنبال واژههایى مانند محاسبه و تقوا برویم.
۶- تقوا
تقوا، مهمترین عامل کسب فضایل و ارزشها است و همانگونه که در شمارش فضایل از زبان امام آوردیم، رئیس و اساس اخلاق، تقوا مىباشد.
تقوا یعنى خود نگهدارى و روحیه مراقبت از افکار، صفات و اعمال خود، تقوا یعنى همواره به یاد خدا بودن و بر حذر بودن از گناه و هلاکت.
امام على (ع) مىفرماید: “و ایم الله… لاروضنّ نفسى ریاضه تهشّ معها الى القرص اذا قدرت الیه مطعوماً و تقنع بالملح مادوماً…؛۳۸ سوگند به خدا… خود را ریاضت مىدهم و تربیت مىکنم چنان تربیتى که نفس به قرص نانى (در وعده صبح و عصر) شاد گردد و در خورش آن به نمکى قناعت کند، و (از بسیارى گریه و در خوف خدا) کاسه چشم را به حال خود گذارم تا اشکهایش تهى شود.
این سخنان را امام در نامهاى بیان مىکند که به استاندار خود در بصره نوشته است و در همین نامه، مىنویسد که گرچه شما مثل من نمىتوانید عمل کنید ولى با ورع و تقوا، کوشش و جهاد، عفّت و پاکدامنى، سداد و درستکارى یارى نمایید.
پى نوشتها:
۱ – چهل حدیث، امام خمینى(ره)، ص۴۳۴٫
۲ – نهج البلاغه صبحى، خطبه ۱۹۲٫
۳ – نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ص۱۷۷٫ (نقل از تصنیف نهج البلاغه، ص۷۴۰(
۴ – نهج البلاغه صبحى، کلمات قصار، شماره ۴۱۰٫
۵ – همان، شماره ۳۸٫
۶ – سرخوش.
۷ – نهج البلاغه صبحى، کلمات قصار، شماره ۸۱٫
۸ – همان، شماره ۴۷۴٫
۹ – نهج البلاغه صبحى، نامه ۶۹٫
۱۰ – نهج البلاغه صبحى، کلمات قصار، شماره ۶٫
۱۱ – محمد بدائعى بلخى.
۱۲ – نهج البلاغه صبحى، خطبه ۴۱٫
۱۳ – نهج البلاغه صبحى، کلمات قصار، شماره ۵۷ و ۴۷۵٫
۱۴ – مولوى.
۱۵ – نهج البلاغه صبحى، خطبه ۱۹۳٫
۱۶ – همان.
۱۷ – همان.
۱۸ – همان، خطبه۱۶۴٫
۱۹ – چهل حدیث امام خمینى، ص۵٫
۲۰ – انفطار، آیه۶٫
۲۱ – نهج البلاغه فیض، ص۷۰۸، کلام۲۱۴٫
۲۲ – نهج البلاغه صبحى، خطبه ۲۴۱٫
۲۳ – نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۴۴۰٫
۲۴ – چهل حدیث امام خمینى(ره)، ص۷٫
۲۵ – نهج البلاغه صبحى، خطبه ۱۰۳٫
۲۶ – نهج البلاغه صبحى، خطبه ۱۹۲ و نهج البلاغه فیض، خطبه۲۴۳٫
۲۷ – همان، خطبه۱۰۹٫
۲۸ – سوره آل عمران، آیه۱۹۰٫
۲۹ – بحارالانوار، ج۴۱، ص۲۲ – داستان راستان ج۲، داستان۱۱۱٫
۳۰ – نهج البلاغه صبحى، کلمات قصار، شماره۱۱۳٫
۳۱ – نهج البلاغه صبحى، کلمات قصار، شماره۱۳۶٫
۳۲ – همان، شماره ۲۵۲٫
۳۳ – همان، خطبه۱۹۲٫
۳۴ – زمر، آیه۴۷٫
۳۵ – بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۳٫
۳۶ – نهج البلاغه فیض، کلمات قصار، شماره۳۹۱٫
۳۷ – همان، خطبه۹۰٫
۳۸ – نهج البلاغه فیض، نامهها، شماره۴۵٫