حجهالاسلام والمسلمین محمد محمدى اشتهاردى
لقمان سومین نصیحت خود به پسرش را این گونه بیان مىکند: “یَا بُنَىَّ أَقِمِ الصَّلاهَ؛ اى پسر جان! نماز را برپا دار.”۱ دو نصیحت قبل پیرامون خداشناسى و مبدء و معاد و حساب رسى بود، لقمان پس از بیان پایههاى دین، یعنى مسأله خداشناسى و معاد و توجه به حساب و کتاب قیامت، به ذکر مهمترین برنامه عملى که نگهبان فکرى و عملى مبدء و معاد و حساب رسى است یعنى مسأله نماز پرداخته، آن هم نه انجام نماز، بلکه اقامه و برپا داشتن نماز مىپردازد. چرا که نماز در وقتهاى مختلف شبانه روزى مهمترین وسیله پیوند انسان با خالق است، و در پرتو خداشناسى، انسان را به یاد معاد و روز جزا “مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ” مىاندازد و تلقین و تمرین همیشگى صراط مستقیم و توجه و حسابگرى در این رابطه مىباشد. پیرامون نماز، مسایل گوناگونى مطرح مىشود و قابل بحث است، ولى نکته مهمى که لقمان به آن توجه نموده مسأله اقامه نماز است، اقامه در اصل از واژه قیام گرفته شده، و بیانگر این مطلب است که نماز را نباید طوطىوار انجام داد و به صورت یک عبادت خشک و یک عادت فردى و عادى پنداشت، بلکه باید مفاهیم آن را در روح و روان و در متن زندگى فردى و اجتماعى استوار ساخت، و پرچم نماز را همواره به اهتزاز درآورد. بنابراین شایسته است نظر شما را به سه مطلب پیرامون نماز جلب کنیم:
۱- اهمیت نماز
نماز به قدرى اهمیت دارد که براى نشان دادن اهمیت آن، در اسلام با تعبیرات مختلف و معنى دار از آن یاد شده است.
گاهى به عنوان عمود و عماد دین معرفى شده، چنان که امام باقر(ع) فرمود: “الصلاه عمود الدین؛ نماز ستون دین است”۲ و پیامبر(ص) فرمود: “الصلاه عماد الدین؛ نماز تکیه گاه دین است.”۳
لقمان در یکى از اندرزهاى خود به پسرش، این مطلب را چنین تبیین مىکند: “یا بنىّ اقم الصلاه فانّما مثلها فى دین الله کمثل عمود فسطاط؛ اى پسرم! نماز را برپا دار، چرا که مَثَل نماز نسبت به دین خدا مانند ستون خیمه است، اگر ستون خیمه، استوار و پابرجا باشد، طنابها و میخها و سایهاش، استوار مىماند، ولى اگر ستون شکسته شد یا افتاد، میخها و طنابها و سایه خیمه، فایدهاى نخواهد داشت.”۴
و گاهى نماز به عنوان برترین عمل معرفى شده است، چنان که امام صادق (ع) فرمود: “ما اعلم شیئاً بعد المعرفه افضل من هذه الصّلوه؛ بعد از خداشناسى، هیچ چیزى را برتر از این نماز نمىدانم.”۵
و زمانى از نماز به عنوان بهترین موضوع (برترین برنامهاى که از طرف خدا وضع، و قرار داده شده) یاد شده، چنان که در روایت آمده، ابوذر به پیامبر(ص) عرض کرد: نماز چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: “خیر موضوعٍ؛ نماز بهترین موضوع است.”۶
و گاهى از نماز به عنوان سر و صورت اسلام یاد شده، چنان که پیامبر(ص) فرمود: “لیکن اکثر همّک الصّلاه فانّها رأس الاسلام؛ باید بیشترین همت و اهتمام تو به نماز باشد، چرا که نماز سرچشمه اسلام است.”۷
و امام صادق(ع) فرمود: “براى هر چیزى صورتى هست و صورت دین اسلام، نماز است.”۸
تعبیرات دیگرى نیز در روایات اسلامى از زبان معصومین(ع) شده مانند این که: نماز معراج مؤمن است، نماز تقرّب بخش مؤمن به خدا است، نماز مایه خشنودى خدا است، نماز خیرالعمل است، نماز محبوب دل پیامبر(ص) و نور چشم او است، نماز نهر شستشوگر آلودگىها است، نماز کفّاره گناهان است. قبولى اعمال بستگى به قبولى نماز دارد، نماز نخستین موضوعى است که از آن در قیامت سؤال مىشود و…
از اهمیت نماز این که کهنترین برنامه عبادى است که از آغاز خلقت بشر وجود داشته است، و تاکنون وجود دارد. منظور این است که اصل نماز وجود داشته، گرچه چگونگى آن در عصرهاى مختلف تفاوت داشته است.
ابراهیم خلیل قهرمان توحید، پس از آن که اسماعیل و مادر او را در مکه (که آن وقت بیابان بىآب و علف بود) گذاشت، در مقام دعا گفت: “پروردگارا من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بىآب و علف در کنار خانهاى که حرم تو است ساکن ساختم؛ “لِیُقِیمُواْ الصَّلاَهَ؛ تا نماز را برپا دارند.”۹
و در مورد دیگر پس از سپاسگزارى از درگاه الهى که در سن پیرى، اسحاق و اسماعیل را به او عنایت فرموده، چنین دعا مىکند: “رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَهِ وَمِن ذُرِّیَّتِی؛ پروردگارا! مرا برپا کننده نماز قرار ده و از فرزندانم نیز چنین فرما.”۱۰
چنان که ملاحظه مىکنید، ابراهیم(ع) در میان خواستههاى بسیار، نخستین خواستهاش برپادارى نماز است.
نیز خداوند در مقام تمجید اسماعیل (ع) مىفرماید: “وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاهِ؛ اسماعیل همواره خانوادهاش را به نماز فرمان مىداد.”۱۱
حضرت عیسى(ع) وقتى که در گهواره لب به سخن گشود، پس از بیان عبودیت و نبوت خود، سخن از نماز به میان آورده و مىگوید: “وَأَوْصَانِی بِالصَّلاهِ؛ خداوند مرا به نماز توصیه فرمود.”۱۲
کوتاه سخن آن که نماز با اهمیتترین دستورى است که خداوند به بشر داده است، و بالاترین اطاعت الهى است تا آنجا که امام صادق(ع) فرمود: “انّ طاعه الله خدمته فى الارض، فلیس شىء من خدمته یعدل الصلاه؛ اطاعت خدا یعنى خدمت الهى در زمین، و پاداش و عظمت هیچ خدمتى نسبت به خدا، با نماز برابرى نمىکند.”۱۳
جالب این که در سیره درخشان پیامبر(ص) آمده: در سال نهم هجرت، طایفه “طَىّ” به نمایندگى از قبیله “طائف” در مدینه به حضور رسول خدا(ص) رسیدند، پس از مذاکره حاضر شدند تسلیم گردند مشروط بر این که آن حضرت آنها را از نماز معاف دارد، پیامبر(ص) با کمال قاطعیت این پیش نهاد را رد کرد و فرمود: “لا خیر فى دین لا صلوه معه؛ دینى که در آن نماز نباشد، خیر و برکت ندارد.”۱۴
این نیز در جاى خود با توجه به موقعیت حسّاس، بیانگر اهمیت نماز از دیدگاه اسلام و پیامبر اسلام(ص) است.
۲- توجه به فلسفه و آثار نماز
قبلاً ذکر شد که آنچه مهم است اقامه و برپادارى نماز است، این تعبیر بیانگر آن است که در نماز باید قیام و انگیزش و جهش فردى و اجتماعى باشد، خداوند چنین نمازى را نماز مقبول و حقیقى مىداند، و اگر نماز آن همه اهمیت دارد، در صورتى است که واقعاً ستون و نگهبان دین شود، معراج مؤمن در ملکوت اعلى گردد، و تکیه محکم براى رفع و دفع نگرانىها شود، چنین نمازى داراى شرایط صحت و کمال است، بنابراین نماز کامل را باید از آثار آن جستجو کرد، آداب و اسرار آن را دانست، و از مکتب عالى نماز آموخت و در زندگى شکوفا کرد، هدف اسکلت نماز نیست بلکه روح و باطن نماز است، اکتفا به قیام و قعود ظاهرى، پوست نماز است، ولى مغز نمازقیام و خیزش باطنى نماز است، ما وقتى که در رابطه با نماز به قرآن و روایات نگاه مىکنیم مىبینیم به فلسفه و رازهاى نماز تصریح و اشاره کردهاند، مىفهمیم که نماز کامل به خاطر آن فلسفه و رازها است. مثلاً در قرآن مىخوانیم:
“وَأَقِمِ الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ؛ نماز را برپا دار که نماز انسان را از زشتىها و گناه باز مىدارد، و ذکر و یاد خدا از آن هم بالاتر و برتر است.”۱۵
و در آیه دیگر مىخوانیم: “وَأَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی؛ نماز را براى یاد من به پا دار.”۱۶
بنابراین راز بزرگ نماز نهادینه کردن یاد خدا در روح و روان است، که همین یاد خدا موجب پیوند و رابطه با خدا، و سرچشمه پاک سازى و اکتساب ارزشها و کمالات است. چنین نماز انسان را از زشتىها و گناهان باز مىدارد، و از آن بالاتر یاد خدا را که موجب کسب ارزشها است در وجود انسان شکوفا و آشکار مىسازد. یاد خدا موجب آرامش و رفع دغدغهها و تنشها است، یاد خدا در حقیقت یاد پاداشها وکیفرها، و یاد خودسازى و بازسازى و به سازى است.
براساس قرآن، انسان غافل، در خسران است، و کیفر چنین کسى زندگى سخت و ناگوار در دنیا، و کورى در آخرت خواهد شد.۱۷ نماز که موجب یاد خدا است این آثار شوم را از زندگى انسان مىشوید، انسان را به جاى خسران، خوشبخت، و به جاى کورى، بینا مىکند.
یکى از غرائز منفى وجود انسان حریص بودن او است که منشأ انواع گناهان و انحرافات و دورى از فیوضات معنوى و ملکوتى مىگردد، نماز صحیح داراى خاصیتى است که هلوعیّت و حرص انسان را نابود مىکند، و این سنگ مانع سر راه تکامل را از مسیر حرکت او برمىدارد. چنان که قرآن مىفرماید: “انسان، هلوع و حریص آفریده شده، هنگامى که بدى به او رسد، بىتابى مىکند، و وقتى که خوبى به او برسد مانع دیگران مىشود، مگر نمازگزاران، آنان که نمازها را مرتب انجام مىدهند.”۱۸
محمد بن سنان مىگوید: مسائلى از حضرت امام رضا(ع) (از جمله درباره فلسفه نماز) پرسیدم، حضرت رضا(ع) در مورد فلسفه و آثار نماز چنین فرمود: علت تشریع نماز آن است که :
۱- به ربوبیت خدا اقرار کنى. ۲- شریک و همتا را از ذات پاک خدا دور سازى. ۳- با کمال کوچکى و بیچارگى و نهایت تواضع در پیشگاه خدا بایستى. ۴- به گناهان خود اعتراف کرده و تقاضاى بخشش نمایى. ۵ – همه روز براى تعظیم پروردگار، پیشانى خود را به زمین بگذارى. ۶- همواره هشیار و در یاد خدا باشى به طورى که گرد وغبار فراموش کارى و غفلت و غرور و مستى از صفحه دلت زدوده شود. ۷ – در نهایت خشوع خواهان افزایش مواهب دین و دنیا از درگاه الهى گردى. ۸- مداومت در ذکر خدا در پرتو نماز، موجب فراموش نکردن آفریدگار مدبّر خواهد شد، و همین یاد خدا انسان را از سرکشى و غرور باز مىدارد، و او را از گناهان و هرگونه فساد دور مىسازد.”۱۹
با توجه به این آثار درخشان است که رسول اکرم(ص) فرمود: “الصلوه حصنٌ من سطوات الشیطان؛ نماز دژ محکمى در برابر یورشهاى شیطانى است.”۲۰
در حالات عالم ربّانى شیخ عبدالله شوشترى (متوفاى ۱۰۲۱ ه.ق) از علماى برجسته عصر علامه مجلسى مىنویسند: براى اقامه نماز جمعه وارد مسجد شد، بسیار پریشان بود، زیرا فرزندش دچار بیمارى سختى بود، او به عنوان امام جمعه مشغول نماز جمعه شد، هنگامى که سوره منافقون را (در رکعت دوم بعد از حمد) خواند به این آیه )۹ منافقون) رسید: “یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلا أَوْلادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ؛ اى افراد با ایمان! اموال و فرزندانتان، شما را از یاد خدا غافل نکند.”
چندین بار همین آیه را تکرار کرد (با توجه به این که تکرار آیات قرآن در وقت وسیع در نماز جایز است) بعد از نماز بعضى از همراهان از علت این تکرار سؤال کردند، فرمود: “فرزندم بر اثر بیمارى سخت بسترى است، من هنگامى که به این آیه رسیدم، به یاد فرزندم افتادم، و با تکرار آن به مبارزه با نفس خود برخاستم، آن چنان با یاد خدا (که در این آیه آمده) یاد دیگران را از دلم زدودم که فرض کردم فرزندم مرده و جنازهاش در برابر من است، و من از خدا غافل نیستم، آن گاه بود که دیگر آیه را تکرار نکردم.۲۱
۳- تأملى بیشتر در اسرار و قبولى نماز
از مسائل مهمى که در همه عبادات به ویژه نماز، قطعاً باید مورد توجه قرار گیرد، مسأله قبولى نماز است، قبولى نماز همان شرط کمال نماز است، و اندازه قبولى نماز بستگى به اندازه تأثیر نماز در پاکسازى و بهسازى دارد، قرآن به طور کلى مىفرماید: “إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ؛ قطعاً خداوند آن اعمالى را مىپذیرد که از افراد پرهیزکار سر زند.”۲۲ یعنى اعمال گناه آلود، پذیرفته نمىشود.
امام صادق(ع) در یک سخن هشدار دهندهاى مىفرماید: “گاه پنجاه سال از زندگى انسانى مىگذرد، ولى خداوند حتى یک نماز او را قبول نمىکند، چه چیزى سختتر از این؟” سپس فرمود: “لایقبلُ الا الحسن فکیفَ ما یستخفّ به؛ قبول نمىشود مگر عمل نیک و شایسته، پس چگونه قبول گردد عملى که با سبکى و حقارت انجام گردد؟”۲۳
ممکن است در اینجا سؤال شود که از کجا بفهمیم نماز ما قبول شده یا نه؟ پاسخ به این سؤال این است که باید به تأثیرگذارى نماز در پاک سازى توجه کرد، به هر اندازه که تأثیر گذارده، قبول شده است. بر همین اساس امام صادق(ع) فرمود: “کسى که دوست دارد بداند که نمازش در پیشگاه خداوند قبول شده یا نه، باید بنگرد که آیا نمازش، او را از زشتىها و گناهان بازداشته است؟ به همان مقدار که بازداشته، نمازش قبول مىشود.”۲۴
نتیجه این که ما در همه اعمال و در نماز باید به قبولى و پذیرش آن فکر کنیم، وگرنه سعى ما باطل و بىمحتوا خواهد شد. به عنوان مثال شخصى هندوانه بزرگ خریدارى مىکند، و پول گزافى براى آن مىدهد، همه هدفش این است که قرمز و شیرین باشد، حال اگر آن را برید و کال درآمد، قبول نشده، و سعى و سرمایهاش تلف شده، و تازه باید زحمت بکشد تا آن هندوانه سنگین را ببرد و به زبالهدانى بریزد.
نظر را نغز کن تا نغز بینى
گذر از پوست کن تا مغز بینى
نقش خشوع و حضور قلب در قبولى نماز
مىپرسند: چه کنیم که نماز ما قبول درگاه الهى گردد؟ پاسخ آن که: باید شرایط صحت نماز از شرایط مقدماتى و مقارن نماز را رعایت کرد، و نیز از شرایط کمال نیز بهره جست، شرایط کمال عبارتند از: ۱- ولایت ۲- خشوع و حضور قلب ۳- تفکر و تعمّق در محتواى نماز ۴- نماز در مکان مقدس ۵- مُهر نماز (که اگر از تربت امام حسین(ع) باشد، اثر بخش است) ۶- نماز در اول وقت ۷- گریه از خوف خدا در نماز ۸- رعایت آداب نماز ۹- کسب شیرینى ذکر خدا ۱۰- تصمیمگیرى براى پرهیز از هرگونه گناه ۱۱ – نگهدارى قلب از هرگونه شوایب ریا و ناخالصى ۱۲ – بریدگى از تعلقات دنیا و پیوستگى به خدا.
در میان این شرایط، مسأله خشوع و حضور قلب، نقش بیشترى دارد، گرچه شرایط دیگر تقویت کننده خشوع و حضور قلب هستند.
مهم این است که چه کنیم تا حضور قلب و خشوع در نماز را رعایت کنیم!
محقق بزرگ فیض کاشانى در اینجا مثالى زده است، مىگوید: اگر مردى یا بانویى غذاى شیرین بخورد، و بقایاى آن شیرینى در دهانش باشد، و هنوز دهان را نشسته، مشغول نماز شود، در این میان یک مگس سراغ دهان او مىآید، او با دست یا با تکان دادن سر، مگس را رد مىکند، در لغت عرب به مگس “ذباب” مىگویند. این کلمه از دو واژه ذُبّ و آب گرفته شده، یعنى او را رد کرد، ولى بازگشت، مگس چنین صفتى دارد که وقتى او را رد مىکنى حریصتر مىشود، به علاوه با چند مگس دیگر باز مىگردد، این شخص نمازگزار در همه رکعات نمازش به مگس پراکنى مشغول است، بعد مىگوید این چه نمازى شد، که در مگس پراکنى صرف گردید؟! به او باید گفت: این مگسها تعلّقات دنیا است، دهان تو بر اثر بقایاى آن شیرینى، همان طمع و دلبستگى به دنیا است، چرا دهانت را نشستى، تا آن تعلّقات دست از جان تو بردارند؟ در نتیجه بتوانى نماز با خشوع و با حضور قلب بخوانى. بنابراین اگر نمازگزار بتواند خود را از دلبستگىهاى دنیا و مادیت آزاد کند، راه را براى کسب حضور قلب و خشوع در نماز صاف نموده است. البته مراقبت در حفظ حضور قلب نیز براى نگهدارى این صفت بسیار اثربخش است. در آغاز مقدارى از نماز را با حضور قلب بخواند، کم کم مراقبت خود را بیشتر کند و با تقویت آن در سایه تمرین ادامه دهد، امید آن است که در این راستا به توفیقات سرشارى نایل گردد.
بىاعتنایى امام زمان به نماز جماعت بىحضور قلب
براى تکمیل در رابطه با حضور قلب، نظر شما را به ماجراى زیباى زیر که منسوب به حضرت ولى عصر(عج)است جلب مىکنیم: آیت الله شیخ جعفر نجفى از علماى ربّانى و عارفان واصل و پارسایان برجسته بود، همه او را به پاکى و تقواى فوق العاده مىشناختند تا آن جا که عالم وارسته و موثّق سید مرتضى نجفى گوید: “من سالها با آیت الله شیخ جعفر، در سفر و حضر همنشین بوده و مراوده داشتم، از نظر دینى حتى یک بار لغزش از او ندیدم. همین عالم وارسته از آیت الله شیخ جعفر نجفى نقل کرد که گفت: روزى با جماعتى در مسجد کوفه بودیم، یکى از علماى برجسته نجف اشرف که مورد احترام شدید مردم بود، در آنجا حضور داشت، وقت نماز مغرب فرا رسید، آن عالم برجسته نجفى به محراب مسجد رفت و آماده براى اقامه نماز جماعت شد،مؤذّن اذان مىگفت، عدهاى مشغول وضو گرفتن بودند و عدهاى وضو گرفته بودند و در صف اول و… نشسته بودند تا نماز شروع شود، در حیاط مسجد کوفه از ناحیه مرقد مطهرهانى بن عروه(ره) از قنات مخروبهاى اندکى آب جارى بود، ولى در گودى قرار داشت و محل آن به طورى تنگ بود که جز یک نفر نمىتوانست در آنجا وضو بگیرد، من به آنجا رفتم تا وضو بگیرم دیدم شخصى نورانى و شکوهمند در آنجا نشسته و با کمال وقار و طمأنینه وضو مىگیرد، من عجله داشتم، که او زودتر وضویش را تمام کند و نوبت به من برسد، تا وضو بسازم و به نماز جماعت برسم، ولى دیدم آن شخص نورانى همچنان مثل کوه در آنجا ایستاده، و گویى اعتنا به نماز جماعت ندارد و نمىخواهد در جماعت مسجد کوفه که به وسیله شیخ بزرگ نجفى اقامه مىشود، شرکت نماید، سرانجام طاقت نیاوردم و به آن شخص نورانى گفتم: “مگر شما اراده شرکت در نماز جماعت ندارید؟” با این سخن مىخواستم در وضو گرفتن شتاب کند. فرمود: نه. گفتم: چرا؟ فرمود: “لانه الشیخ الدُّخینى؛ زیرا آن شیخ (که امام جماعت مسجد کوفه شده) شیخ وابسته به ارزن است.” من سخن آن شخص نورانى را نفهمیدم، ندانستم که از این جمله چه منظورى دارد؟ توقف کردم تا وضویش تمام شد، و از آن محل وضو بیرون آمد و رفت، و دیگر او را ندیدم. به آن محل وضو رفتم و وضو ساختم و سپس به مسجد رفته نماز خواندم، و پس از نماز و رفتن مردم، در حالى که شکوه آن شخص نورانى سراسر قلبم را فراگرفته بود، نزد امام جماعت مسجد رفتم، و آنچه را که از آن شخص نورانى شنیده و دیده بودم براى او تعریف کردم، امام جماعت با شنیدن گفتارم منقلب شد و در غم و اندوه جانکاه فرو رفت، آنگاه رو به من کرد و فرمود: “شما حضرت حجت (عج) را دیدهاید، ولى او را نشناختهاید، او از چیزى خبر داده که هیچ کس جز خدا به آن خبر ندارد، بدان که من امسال مقدارى ارزن در کنار آب خیز رحبه کوفه کاشتهام، محل زراعت به خاطر رفت و آمد اعراب بادیه، در خطر است، (و احتمال زیاد دارد آنها، زراعت مرا حیف و میل کنند) اکنون وقتى که براى نماز جماعت برخاستم و مشغول نماز شدم، فکرم متوجه ارزنها شد که سرانجام آنها چه مىشود؟ در ظاهر نماز مىخواندم ولى در باطن فکر و روحم در مزرعه سیر مىکرد، از این رو آن آقا (حضرت حجت عج) فرمود: من پشت سر این آقایى که حضور قلب ندارد و دل به ارزنها بسته، نماز نمىخوانم.۲۵
پى نوشتها:
۱ – لقمان، آیه۱۷٫
۲ – محدّث کلینى، فروع کافى، ج۳، ص۲۶۶٫
۳ – کنزالعمال، حدیث۱۸۸۶۹٫
۴ – علامه مجلسى، بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۲۷٫
۵ – فروع کافى، ج۳، ص۲۶۴٫
۶ – بحار، ج۷۷، ص۷۰٫
۷ – همان، ص۱۲۷٫
۸ – بحار، ج۸۲، ص۳۱۰٫
۹ – ابراهیم، آیه۳۷٫
۱۰ – همان، آیه۴۰٫
۱۱ – مریم، آیه۵۵٫
۱۲ – همان، آیه۳۱٫
۱۳ – بحار، ج۸۲، ص۲۱۹٫
۱۴ – سیره حلبى، ج۳، ص۲۴۳٫
۱۵ – عنکبوت، آیه۴۵٫
۱۶ – طه، آیه۱۴٫
۱۷ – منافقون، آیه۹؛ طه آیه۲۴٫
۱۸ – معارج آیات ۱۹ تا ۲۴٫
۱۹ – وسائل الشیعه، ج۳، ص۴٫
۲۰ – شرح غرر آقاجمال، ج۲، ص۱۶۶٫
۲۱ – سفینهالبحار، ج۲، ص۱۳۱٫
۲۲ – مائده، آیه۲۷٫
۲۳ – فروع کافى، ج۳، ص۲۶۹٫
۲۴ – علامه طبرسى، مجمع البیان، ج۸، ص۲۸۵٫
۲۵ – علامه حاج شیخ على یزدى، الزام الناصب، نشر حقبین قم، ج۲، ص۶۳ و ۶۴٫