درآمدى بر آسیب‏شناسى انقلاب اسلامى

 

اسماعیل نساجى زواره

 

آغازین سخن

انقلاب اسلامى ایران حماسه‏اى است بى همتا که نماد و مظهر اسلام گرایى در عصر حاضر به شمار مى‏آید. این نهضت یک حرکت بنیادین بود که به رهبرى امام راحل(ره) و با اتّحاد و انسجام همه اقشار ملّت در بیست و دوم بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزى رسید و تأثیر شگرف خود را در منطقه و بر جهان برجاى گذاشت.

هر چند این انقلاب پس از گذشتن سه دهه با یارى خداوند متعال و تدبیر و دوراندیشى رهبر فرزانه و اندیشمند، حضرت آیت اللّه العظمى خامنه‏اى (دامت توفیقاته) و مسؤولان دلسوز و حمایت مردم هم چنان پاینده و توفنده مسیر الهى خود را ادامه مى‏دهد، امّا هنوز که هنوز است دستاوردها و آرمان‏هاى آن از سوى دشمنان داخلى و خارجى مورد تهاجم قرار مى‏گیرد و اصل این حرکت الهى – انسانى را با آسیب‏هایى روبرو مى‏سازد که شناخت آن‏ها به منظور آموزش سیاسى ملى مخصوصاً براى نسل جوان امرى است لازم و ضرورى.

نگارنده سعى دارد که در این نوشتار با رویکرد سیاسى به بیان مهم‏ترین عوامل و متغیّرهایى که این انقلاب را از درون و برون تهدید مى‏کند، بپردازد. امید است که در سال نوآورى و شکوفایى موجب آگاهى و بیدارى حامیان این نهضت و پیروان راستین راه ولایت قرار گیرد.

 

رخنه دشمن در نسل جوان

اولین عامل آسیب‏زا در حوزه آرمان‏هاى انقلاب اسلامى رخنه دشمن در نسل جوان است. دشمن براى دور ساختن جوانان از انقلاب اسلامى و دستاوردهاى آن از انواع راه‏ها و شیوه‏ها استفاده مى‏کند. جوانان آینده سازان کشور هستند و اگر تربیت انقلابى شوند و باورهاى دینى را در قلب پاک خویش بپرورانند،‌هادیان سیاسى جامعه خواهند بود.

شور و نشاط نسل سوم انقلاب وقتى با فرهنگ پاک و پویاى اسلام عجین شد، آن گه به بار خواهد نشست و همگان از ثمرات آن بهره‏مند خواهند گردید. دشمنان اسلام این نکته را خوب مى‏دانند، از این رو آرمان‏هاى انقلابى را مورد هجمه قرار مى‏دهند و مى‏کوشند از هر طریق اعتقادات مذهبى و فرهنگ انقلابى را در وجود جوانان سست و کم رنگ کنند. مقام معظم رهبرى این توطئه شوم را این چنین گوشزد مى‏نمایند: یکى از راه‏هاى تهاجم فرهنگى این بود که سعى کنند جوانان مؤمن را از پاى بندى‏هاى متعصبانه به ایمان منصرف کنند، مانند همان کارى که در قرن‏هاى گذشته در آندلس کردند، جوان‏ها را ریختند در عالم فساد، شهوت رانى و مى‏گسارى. این کارها در حال حاضر دارد انجام مى‏گیرد.۱

 

استراتژى نفوذ دشمن در عموم مردم

استراتژى نفوذ یکى از مهم‏ترین برنامه‏هاى دشمن براى از بین بردن وحدت و همبستگى ملى و سرد کردن مردم از ادامه راه خود و کمرنگ شدن مشارکت عمومى آنان در مسائل اجتماعى و سیاسى انقلاب مى‏باشد، زیرا فروپاشى و استحاله یک نظام پس از از بین رفتن همبستگى ملّى و مشارکت عمومى کارى آسان خواهد بود.

یکى از عناصر فراماسونر و ضد انقلاب در جلسه کلوپ روتارى از شاخه‏هاى شبکه فراماسونرى تصریح مى‏کند که باید از فکر کودتاى مستقیم و سرنگونى منصرف شد و باید از طریق فشارهاى بین المللى و فعالیت‏هاى علمى و فرهنگى، زمینه حضور در ایران و نفوذ در پایگاه‏هاى استراتژیک نظام را فراهم نمود و از این طریق ایران را وادار به تعدیل در اهداف و خواسته‌هایش کرد.

بدیهى است که وادار کردن ایران به تعدیل در اهداف و خواسته‏هاى خود امکان‏پذیر نیست، مگر این که وحدت و انسجام ملّى را از بین ببرند، بنابراین هدف نهایى نفوذ دشمن در میان مردم به دست گرفتن قدرت توسط نامحرمان و غیر خودى‌هاست که سرانجام جز بازگشت مجدّد آمریکا و سیطره او بر منافع ایران اسلامى نیست که پیامد آن ایجاد تفرقه در جامعه و اختلاف اندازى میان مسؤولان و مردم است، بنابراین بر مردم و مسؤولان لازم است که مرز میان خودى و غیر خودى‏ها را مشخص کنند و در شناخت ترفندهاى دشمنان و مبارزه جدّى با آنان در جهت تقویت همبستگى ملّى گام‏هاى اساسى بردارند.۲

 

فرار مغزها

عدم برنامه ریزى همه جانبه براى جلوگیرى از مهاجرت تحصیل کردگان و متخصصان و نیز مشخص نبودن مرزهاى تعهّد و تخصّص موجب ظهور پدیده شوم فرار مغزها به کشورهاى دیگر جهان مى‏شود. این معضل موجب کندى و پیشرفت امور اجتماعى و توسعه همه جانبه مى‏گردد. در کشورهایى که برنامه ریزى جامعه اشتغال و آموزش وجود ندارد و سازمان‏هاى آموزشى اقدام به ارائه آموزش غیر متناسب با بازار کار مى‏کنند، تقاضاى کاذب براى آموزش به وجود مى‏آید و در یک دوره زمانى جامعه با پدیده آموزش اضافى مواجه مى‏گردد، یعنى نه تنها به قدر نیاز جامعه به تربیت متخصصان نمى‏پردازد، بلکه به مراتب میزان پرورش و تربیت نخبگان جامعه بیش از حد نیاز است. علاوه بر این که هیچ برنامه‏اى براى جذب آنان وجود ندارد، این فرایند سرمایه گذارى منابع محدود را از روش بهینه منحرف کرده و على رغم صرف هزینه زیاد، هیچ فرصت شغلى جدیدى به وجود نمى‏آورد و بیکارى فارغ التحصیلان و مهاجرت متخصّصان به خارج و سرانجام فرار مغزها را به دنبال دارد. این پدیده از یک سو انقلاب اسلامى را از توانایى‏هاى افراد متخصص محروم مى‏کند و از سوى دیگر ابزارى در دست دشمنان خواهد شد که علیه دستاوردها و آرمان‏هاى انقلاب اسلامى جوّسازى کنند.

 

رخنه فرصت طلبان

یکى دیگر از عوامل آسیب‏زا در پیکره انقلاب اسلامى نفوذ افراد فرصت طلب است. شهید آیت اللّه مطهرى سیر رخنه و نفوذ در نهضت‏ها را این چنین بیان مى‏کند. “رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون یک نهضت از آفت‏هاى بزرگ آن نهضت است. وظیفه بزرگ رهبران اصلى این است که راه نفوذ و رخنه این گونه افراد را سد نمایند. هر نهضتى مادام که مراحل دشوار اولیه را طى مى‏کند، سنگینى آن بر دوش افراد مؤمن، مخلص و فداکار است، اما همین که نهضت به بار نشست و یا لااقل نشانه‏هاى بار دادن آن آشکار گشت و شکوفه‏هاى آن درخت، هویدا شد، سر و کلّه افراد فرصت طلب پیدا مى‏شود. روز به روز که از دشوارى‏ها کاسته مى‏شود و موعد چیدن ثمره نزدیک مى‏گردد، فرصت طلبان محکم‏تر و پرشورتر پاى عَلَم نهضت سینه مى‏زنند تا آن جا که تدریجاً انقلابیّون مؤمن و فداکار اولیه را از میدان به در مى‏کنند. این جریان تا آن جا کلیّت پیدا کرده که مى‏گویند انقلاب فرزند خور است. گویى خاصیت انقلاب این است که همین که به نتیجه رسید، فرزندان خود را یک یک نابود مى‏سازد، ولى انقلاب فرزند خور نیست. غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه به بار مى‏آورد. جاى دورى نمى‏رویم، انقلاب مشروطیّت ایران را چه کسانى به ثمر رساندند؟ و پس از به ثمر رساندن چه چهره‏هایى پست‏ها و مقامات را اشغال کردند؟ و نتیجه نهایى چه شد؟ سردار ملى‏ها و سالار ملّى‏ها و سایر قهرمانان آزادى خواه به گوشه‏اى پرتاب شدند و به فراموشى سپرده شدند و عاقبت با گرسنگى و در گمنامى مردند، امّا فلان الدوله‏ها که تا دیروز زیر پرچم استبداد با انقلابیون مى‏جنگیدند و طناب به گردن مشروطه خواهان مى‏انداختند، به مقام صدارت رسیدند و نتیجه نهایى استبدادى شد به صورت مشروطیّت.”۳

واکاوى‏هاى تاریخى نشان مى‏دهد که فرصت‏طلبى تأثیر شوم خود را در مسئله امامت و ولایت نشان داده است.

فرصت طلبان بودند که در سقیفه بنى ساعده جمع شدند و عموم مردم هم انقلابى را که پیامبر(ص) ۲۳ سال براى آن زحمت کشیده بود، فراموش کردند و پشت به ولایت نمودند که نتیجه آن خانه نشینى اولین امام معصوم و ۲۵ سال سکوت بود. اگر مردم به امامت و ولایت اعتقاد راسخ داشتند، اجتماع سقیفه تشکیل نمى‏گردید و دیگران روى کار نمى‏آمدند.

امروزه فرصت طلبان و بیگانگان در صدد هستند که این انقلاب اسلامى را به دست نااهلان و افراد ناصالح بسپارند، امّا خوشبختانه در سایه رهبرى حکیمانه رهبر اندیشمند انقلاب حضرت آیت اللّه العظمى خامنه‏اى (دامت توفیقاته) و در پرتو رهنمودهاى گهربار ایشان کلیّه حیله‏ها و ترفندهاى آنان نقش بر آب مى‏شود و اتّحاد و انسجام مردم هر روز بیش‏تر مى‏شود و جامعه مسیر پویایى و بالندگى را در ابعاد بالاترى طى مى‏کند و این چیزى نیست جز پیروى مردم از ولایت فقیه و آرمان‏هاى انقلاب اسلامى.

 

مسؤولیت گریزى

قدرت سیاسى هر کشورى بیش از هر چیز به میزان مشارکت مردم در مسائل اجتماعى و سیاسى وابسته است، یعنى هرچه حمایت و مشارکت مردم در این گونه مسائل بیش‏تر باشد، این فرآیند بیان گر کارآمدى بیشتر نظام است و به قول بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران حضرت امام خمینى (ره): “اگر مردم پشتیبان یک حکومت باشند، این حکومت سقوط ندارد. اگر یک ملت پشتیبان یک رژیم باشند، آن رژیم از بین نخواهد رفت.”۴ بنابراین در جامعه اسلامى مشارکت و حمایت مردمى از عوامل مهم تثبیت پایه‏هاى انقلاب است و بى‏تفاوتى آنان نسبت به اهداف و آرمان‏هاى انقلاب از بزرگترین آفت‏ها و آسیب‏هایى است که مى‏تواند پایه‏هاى این نهضت سى ساله را متزلزل سازد، از این رو مى‏توان گفت که مسؤولیت‏شناسى و انجام تکالیف اجتماعى، زمینه ساز نوعى ترقى در عرصه‏هاى زندگى است، در حالى که مسؤولیّت گریزى و بى اعتنایى به وظایف موجب رکود دستاوردهاى این نهضت و کشاندن جامعه به ورطه هلاکت مى‏باشد.

 

تضعیف رهبرى و ولایت فقیه

یکى از راهبردهاى دشمن براى ضربه زدن به این انقلاب عظیم، تضعیف رهبرى و کم اهمیّت جلوه دادن جایگاه آن است و مقابله با اصل ولایت فقیه از شگردهاى دشمنان داخلى و خارجى این انقلاب است، در هر حالى که جامعه آرمانى اسلام جامعه‏اى است پویا و بالنده که در رأس هرم حاکمیّت آن و در بالاترین ساختار حکومتى اش امام معصوم قرار دارد. این جامعه الهى – انسانى ویژگى‏هاى خاصى دارد که مهم‏ترین مؤلّفه آن اعتقاد و التزام به فرآیند ولایت فقیه در گفتمان نظرى و اجرایى است.

مسئله ولایت فقیه از سنخ مسائل کلامى و اعتقادى است که خداوند بر اساس ضرورت حفظ نظام اجتماعى بشر و وجوب هدایت جوامع بشرى همان منصب امامت و ولایت پیشوایان معصوم را براى ولى فقیه واجد شرایط رهبرى در عصر غیبت قرار داده است، با این تفاوت که در زمان غیبت دیگر نصب خاص وجود ندارد، بلکه ولى فقیه به واسطه امام عصر منصوب از ناحیه خداست، لذا مردم باید در تمام شؤون زندگى مطیع دستورات سازنده و کارآمد آن مقام باشند و علاوه بر التزام عملى نسبت به فرامین رهبرى، باید به اصل موضوع ولایت هم اعتقاد قلبى داشته باشند، به طورى که اگر کسى اوامر ولى فقیه واجد شرایط را عمداً و عالماً رد و انکار کند، مصداق این حدیث امام صادق(ع) مى‏شود که فرمودند: “رد و انکار حکم حاکم اسلامى رد و انکار ماست و رد و انکار ما رد خداوند است که به منزله خروج از گستره دین خداست.”۵

بنابراین از منظر روایات معصومین(ع) و آیات قرآن کریم ولایت از اساسى‏ترین آموزه‏هاى مکتب حیات بخش اسلام است که در ابعاد مختلف زندگى شیعیان مخلص نقش بنیادین دارد و ولایت روح اسلام است و اعتقاد به آن به جامعه معنویت و پویایى مى‏بخشد و انگیزه افراد را در زمینه شکوفایى و بالندگى چند برابر مى‏کند، لذا تا زمانى که مردم مسلمان به مسئله ولایت اعتقاد درونى و راسخ داشته باشند، این انقلاب محکم و استوار روى پاى خود مى‏ایستد و کرامت انسان‏هاى متدیّن را در سایه حکومت اسلامى تضمین مى‏کند و تا زمانى که به اصل ولایت فقیه خدشه‏اى وارد نشود، براندازى این انقلاب غیر ممکن خواهد بود.

 

فرهنگ سازى منفعل

مکتب حیات بخش اسلام فرهنگ جامعه الهى را پدیده‏اى فعّال معرفى مى‏کند که در آن تغییر و تحوّل قابل پیش بینى است و مى‏توان آن را به سوى اهدف مورد نظر هدایت نمود.

پیامبر گرامى اسلام(ص) پس از سال‏ها مقاومت، فرهنگ اسلام ناب را احیاء نمود و امامان معصوم(ع) براى پویایى و حفظ آن رنج‏ها و مصیبت‏هاى فراوانى را تحمّل نمودند. رهبر کبیر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى(ره) نیز با شناخت صحیح فرهنگ اسلام ناب، سال‏ها مقاومت کردند تا انقلاب عظیم فرهنگى در عرصه‏هاى ارزشى، هنجارى و رفتارى کشور به وجود آمد. چیزى که با فداکارى و ایثار این ملّت تاکنون به دست ما رسیده است همان فرهنگ فعّال است که بقاى آن به هوشیارى افراد در تمام عرصه‏هاى فردى و اجتماعى نیازمند است، ولى جاى بسى تأسّف است که بعضى از متولیان فرهنگى با دیدگاه منفعلانه به مسائل فرهنگى کشور مى‏نگرند و همواره از آرمان‏ها و ارزش‏هاى انقلاب و اسلام عقب نشینى مى‏کنند.۶

چنین نگرشى نه تنها بستر مناسبى را براى حملات ضد فرهنگى دشمن و بعضى از خواسته‏هاى نامشروع ضد انقلابیّون فراهم مى‏سازد، بلکه در دراز مدّت موجب حذف فرهنگ خودى مى‏گردد و ارزش‏هاى اصیل انقلاب را آسیب‏پذیر مى‏سازد، به طورى که به جاى جهش فرهنگى مثبت و انتقال درست فرهنگ به نسل آینده، تضاد فرهنگى را در جامعه به وجود مى‏آورد. در این‏باره مقام معظّم رهبرى مى‏فرمایند: “بنده بارها مکرّر تأکید کرده‏ام که باید شکل نظام و روح و محتواى نظام را از اسلام بگیریم نه از مکاتب بیگانه، فرهنگ‏هایى که خواسته‏اند حرف و فکر و راه آن‏ها رایج شود.”۷

 

غرب زدگى

از دیگر عوامل آسیب زا که در حوزه فرهنگ به پایه‏هاى این انقلاب الهى آسیب‏هاى جدّى و جبران ناپذیرى را وارد مى‏سازد، غرب زدگى و تأثیر پذیرى از اندیشه‏هاى غربى است.

غرب از یک سو تهاجم فرهنگى خود را توسط عوامل خارجى براى دور کردن نسل جوان از آرمان‏ها و ارزش‏هاى اصیل انقلاب اسلامى آغاز نموده و از سوى دیگر عوامل داخلى وابسته خود را براى بستر سازى مناسب در جهت نفوذ بیش‏تر ارزش‏هاى غربى بسیج کرده است. غرب زدگى گرایشى است که در آن علاقه‏مندى زیاد به غرب وجود دارد و اقتباس فرهنگ غربى نه از روى شناخت، بلکه کورکورانه و لجام گسیخته مى‏باشد و این تمایل در کلیه شؤونات زندگى فرد دخالت دارد.

پیروى از این جریان منجر به از خود بیگانگى مى‏شود که در آن شخصیّت و هویّت اسلامى وجود ندارد.۸ از خود بیگانگى نقطه مقابل اعتماد به نفس است، از نظر اجتماعى – سیاسى، ایجاد روحیه اعتماد به نفس و تکیه بر خود مى‏تواند در حفظ هویت و استقلال جامعه مؤثر باشد. اولین قدم براى خود اتّکایى حفظ روحیه پایدارى است، امّا فرهنگ استکبارى همواره به جوانان ما القا مى‏کند که هرچه دارید از صدقه سر غرب است که به دنبال آن روحیه خوداتّکایى را در افراد جامعه مى‏کُشد و حسّ تسلیم و خود کم بینى افراد را افزایش مى‏دهد و در نهایت با پیروى کورکورانه و روحیه مغلوب، جامعه مبتلا به تمایلات غربى خواهد شد.۹ از مهم‏ترین عوامل غرب زدگى که زمینه‏هاى جذب جوانان و بى‏هویّتى آنان را در پى دارد، عامل فرهنگى و فرهنگ پذیرى است. فرهنگ دایره گسترده‏اى دارد که در مطالعات جامعه شناختى از آن به بعد مادى و معنوى تعبیر مى‏شود. بعد مادى فرهنگ در حقیقت همان ابزار و وسایل نفوذ ارزش‏هاست و بعد دیگر آن همان ویژگى‏هاى رفتارى و عقیدتى اکتسابى اعضاى یک جامعه خاص مى‏باشد. غرب زدگى تنها بعد مادى قضیّه نیست که بتوان از ورود آن به کشورمان جلوگیرى کنیم، بلکه غرب با استفاده از فناورى و ابزار نوین صنعتى، هنجارها و ارزش‏هاى خود را به جامعه ایران اسلامى القا مى‏کند، به طورى که در بعضى از محافل علمى و آموزشى این ارزش‏هاى غیر اسلامى به صورت ناخودآگاه از سوى عدّه‏اى از محقّقان و دانشجویان پذیرفته و نشر داده مى‏شود و جایگزین هنجارها و ارزش‏هاى راستین اسلامى مى‏شود و در نهایت این پدیده، نسل سوم انقلاب را از مسیر اصلى انقلاب اسلامى منحرف مى‏گرداند.

 

تحریف ریشه‏هاى انقلاب

سرچشمه پیروزى انقلاب اسلامى را در جوشش خون‌هایى باید دید که نهال نوپاى این نهضت را در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آبیارى کرد. آشنایى با چگونگى شکل‏گیرى چنین قیام خونینى براى نسل جوانى که پوینده راه ولایت است، از هر جهت حائز اهمیّت است. از مهم‏ترین ترفندها و حیله‌هایى که از سوى دشمنان به کار گرفته شده و هنوز هم ادامه دارد، مطرح کردن عوامل کم اهمیّت و بزرگ نمایى عناصر بى‏ارزش و جریان‏هاى ساختگى در حاشیه قیام خونین ۱۵ خرداد است که به منظور تضعیف عظمت و شکوه آن قیام تاریخى و حماسه بى نظیر دوران معاصر صورت مى‏گیرد. کسانى که چنین ترفندهایى را به کار مى‏بندند، مطالعات دقیق و تحقیقات عمیقى درباره ریشه‏هاى انقلاب انجام داده‏اند تا با کوچک نمایى ریشه‏هاى این نهضت الهى مانع بروز هرگونه شور حماسى جدید و ادامه هیجان حق طلبانه و پى‏گیرى اقدام حسینى در آینده شوند.۱۰

 

ضعف مدیریت مدیران

آخرین عامل آسیب‏زا و آفت درونى انقلاب که در این نوشتار بدان اشاره مى‏شود، ضعف مدیریّت مدیران است. در فرآیند مدیریت اسلامى کشور یکى از مهم‏ترین نکات در خور تأمّل انتخاب شایسته‏ترین افراد براى مسؤولیت‏هاى سالم در نهادهاى مختلف انقلاب است تا از یک سو اشتباهات و انحرافات احتمالى جامعه به حداقل برسد و از سوى دیگر انقلاب مسیر تداوم خود را حفظ کند وقتى انقلابى بر اساس آرمان‏هاى الهى شکل بگیرد و به پیروزى برسد، امّا نهادهایش بر اساس افکار و ایدئولوژى مادى و غیر مذهبى اداره شود، بى تردید در بخش مدیریت آسیب‏هاى جبران ناپذیرى را متحمّل خواهد شد.

مهم‏ترین عاملى که مدیران را از مسیر اصلى انقلاب منحرف مى‏سازد، جدایى میان مسؤولین و مردم است. امام على(ع) در سیره خود همواره کارگزاران و مسؤولین حکومتى را نسبت به این آسیب مهم هشدار مى‏داد و به آنان مى‏فرمود که میان خود و عموم مردم نباید هیچ گونه فاصله و مانعى قرار دهید. آن حضرت در عهدنامه خود به مالک اشتر چنین مى‏فرماید: “هیچ گاه خود را به مدّت طولانى از مردم پنهان مکن، زیرا دور بودن زمامداران از چشم مردم خود موجب نوعى محدودیّت و بى اطلّاعى نسبت به کارهاى مملکت است. پنهان شدن زمامداران آگاهى آنان را نسبت به بسیارى از مسائل از بین مى‏برد. در نتیجه بزرگ نزد آنان کوچک و کوچک نزد آنان بزرگ مى‏شود و نیز کار نیک زشت و کار زشت زیبا جلوه داده مى‏شود و حق با باطل آمیخته مى‏گردد.”۱۱

مولاى پرهیزکاران در سیره رفتارى خود مدیران و کارگزاران را به توجه بیش‏تر به قشر محروم جامعه و تأمین خواسته‏هاى آنان توصیه نموده است. آن حضرت باز به مالک اشتر مى‏فرماید: “مبادا سرمستى حکومت تو را از رسیدگى به محرومان باز دارد که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسؤولیّت‏هاى کوچک‏تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روى برمگردان. امور کسانى از فقرا را رسیدگى کن که به ظاهر به چشم نمى‏آیند و دیگران این قشر را کوچک مى‏شمارند و کم‏تر به تو دسترسى دارند”.۱۲

بنابراین بى‏توجهى به مستضعفان و عنایت به ثروتمندان و فقدان عدالت اجتماعى زمینه را براى کم رنگ شدن آرمان‏هاى انقلاب مساعد مى‏کند. پس مدیران در جامعه اسلامى علاوه بر تأمین نیازهاى اولیه محرومان باید براى استرداد حقوق از دست رفته آنان اقدام نمایند تا انقلاب اسلامى در حوزه مدیریت دچار آسیب نگردد.

 

پى‏نوشت‏ها:

  1. از بیانات مقام معظّم رهبرى، روزنامه جمهورى اسلامى، ۱۳۷۲/۵/۲۲٫
  2. ماهنامه معرفت، شماره ۹۴، مهرماه ۱۳۸۴، ص ۹۰٫
  3. نهضت اسلامى در صد ساله اخیر، شهید مطهرى، ص ۹۶ – ۹۹٫
  4. صحیفه نور، ج ۸، ص ۲۰۳٫
  5. وسائل الشیعه، حر عاملى، ج ۱۱، ص ۹۹٫
  6. روزنامه جام جم، ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۱٫
  7. روزنامه کیهان، ۲۱ آبان ۱۳۸۱٫
  8. جامعه‏شناسى غرب گرایى، على محمد تقوى، ج ۱ و ۲، ص۲۰٫
  9. بررسى پدیده غرب زدگى جوانان پس از انقلاب اسلامى، حمید مکارم شیرازى، ص ۵۹٫
  10. جرعه جارى “براندازى انقلاب اسلامى ایران”، مصطفى میر سلیم، ص ۲۳۱٫
  11. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه ۵۳، ص ۵۸۴٫
  12. همان، ص ۵۸۲٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *