اسماعیل نساجى زواره
آغازین سخن
انقلاب اسلامى ایران حماسهاى است بى همتا که نماد و مظهر اسلام گرایى در عصر حاضر به شمار مىآید. این نهضت یک حرکت بنیادین بود که به رهبرى امام راحل(ره) و با اتّحاد و انسجام همه اقشار ملّت در بیست و دوم بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزى رسید و تأثیر شگرف خود را در منطقه و بر جهان برجاى گذاشت.
هر چند این انقلاب پس از گذشتن سه دهه با یارى خداوند متعال و تدبیر و دوراندیشى رهبر فرزانه و اندیشمند، حضرت آیت اللّه العظمى خامنهاى (دامت توفیقاته) و مسؤولان دلسوز و حمایت مردم هم چنان پاینده و توفنده مسیر الهى خود را ادامه مىدهد، امّا هنوز که هنوز است دستاوردها و آرمانهاى آن از سوى دشمنان داخلى و خارجى مورد تهاجم قرار مىگیرد و اصل این حرکت الهى – انسانى را با آسیبهایى روبرو مىسازد که شناخت آنها به منظور آموزش سیاسى ملى مخصوصاً براى نسل جوان امرى است لازم و ضرورى.
نگارنده سعى دارد که در این نوشتار با رویکرد سیاسى به بیان مهمترین عوامل و متغیّرهایى که این انقلاب را از درون و برون تهدید مىکند، بپردازد. امید است که در سال نوآورى و شکوفایى موجب آگاهى و بیدارى حامیان این نهضت و پیروان راستین راه ولایت قرار گیرد.
رخنه دشمن در نسل جوان
اولین عامل آسیبزا در حوزه آرمانهاى انقلاب اسلامى رخنه دشمن در نسل جوان است. دشمن براى دور ساختن جوانان از انقلاب اسلامى و دستاوردهاى آن از انواع راهها و شیوهها استفاده مىکند. جوانان آینده سازان کشور هستند و اگر تربیت انقلابى شوند و باورهاى دینى را در قلب پاک خویش بپرورانند،هادیان سیاسى جامعه خواهند بود.
شور و نشاط نسل سوم انقلاب وقتى با فرهنگ پاک و پویاى اسلام عجین شد، آن گه به بار خواهد نشست و همگان از ثمرات آن بهرهمند خواهند گردید. دشمنان اسلام این نکته را خوب مىدانند، از این رو آرمانهاى انقلابى را مورد هجمه قرار مىدهند و مىکوشند از هر طریق اعتقادات مذهبى و فرهنگ انقلابى را در وجود جوانان سست و کم رنگ کنند. مقام معظم رهبرى این توطئه شوم را این چنین گوشزد مىنمایند: یکى از راههاى تهاجم فرهنگى این بود که سعى کنند جوانان مؤمن را از پاى بندىهاى متعصبانه به ایمان منصرف کنند، مانند همان کارى که در قرنهاى گذشته در آندلس کردند، جوانها را ریختند در عالم فساد، شهوت رانى و مىگسارى. این کارها در حال حاضر دارد انجام مىگیرد.۱
استراتژى نفوذ دشمن در عموم مردم
استراتژى نفوذ یکى از مهمترین برنامههاى دشمن براى از بین بردن وحدت و همبستگى ملى و سرد کردن مردم از ادامه راه خود و کمرنگ شدن مشارکت عمومى آنان در مسائل اجتماعى و سیاسى انقلاب مىباشد، زیرا فروپاشى و استحاله یک نظام پس از از بین رفتن همبستگى ملّى و مشارکت عمومى کارى آسان خواهد بود.
یکى از عناصر فراماسونر و ضد انقلاب در جلسه کلوپ روتارى از شاخههاى شبکه فراماسونرى تصریح مىکند که باید از فکر کودتاى مستقیم و سرنگونى منصرف شد و باید از طریق فشارهاى بین المللى و فعالیتهاى علمى و فرهنگى، زمینه حضور در ایران و نفوذ در پایگاههاى استراتژیک نظام را فراهم نمود و از این طریق ایران را وادار به تعدیل در اهداف و خواستههایش کرد.
بدیهى است که وادار کردن ایران به تعدیل در اهداف و خواستههاى خود امکانپذیر نیست، مگر این که وحدت و انسجام ملّى را از بین ببرند، بنابراین هدف نهایى نفوذ دشمن در میان مردم به دست گرفتن قدرت توسط نامحرمان و غیر خودىهاست که سرانجام جز بازگشت مجدّد آمریکا و سیطره او بر منافع ایران اسلامى نیست که پیامد آن ایجاد تفرقه در جامعه و اختلاف اندازى میان مسؤولان و مردم است، بنابراین بر مردم و مسؤولان لازم است که مرز میان خودى و غیر خودىها را مشخص کنند و در شناخت ترفندهاى دشمنان و مبارزه جدّى با آنان در جهت تقویت همبستگى ملّى گامهاى اساسى بردارند.۲
فرار مغزها
عدم برنامه ریزى همه جانبه براى جلوگیرى از مهاجرت تحصیل کردگان و متخصصان و نیز مشخص نبودن مرزهاى تعهّد و تخصّص موجب ظهور پدیده شوم فرار مغزها به کشورهاى دیگر جهان مىشود. این معضل موجب کندى و پیشرفت امور اجتماعى و توسعه همه جانبه مىگردد. در کشورهایى که برنامه ریزى جامعه اشتغال و آموزش وجود ندارد و سازمانهاى آموزشى اقدام به ارائه آموزش غیر متناسب با بازار کار مىکنند، تقاضاى کاذب براى آموزش به وجود مىآید و در یک دوره زمانى جامعه با پدیده آموزش اضافى مواجه مىگردد، یعنى نه تنها به قدر نیاز جامعه به تربیت متخصصان نمىپردازد، بلکه به مراتب میزان پرورش و تربیت نخبگان جامعه بیش از حد نیاز است. علاوه بر این که هیچ برنامهاى براى جذب آنان وجود ندارد، این فرایند سرمایه گذارى منابع محدود را از روش بهینه منحرف کرده و على رغم صرف هزینه زیاد، هیچ فرصت شغلى جدیدى به وجود نمىآورد و بیکارى فارغ التحصیلان و مهاجرت متخصّصان به خارج و سرانجام فرار مغزها را به دنبال دارد. این پدیده از یک سو انقلاب اسلامى را از توانایىهاى افراد متخصص محروم مىکند و از سوى دیگر ابزارى در دست دشمنان خواهد شد که علیه دستاوردها و آرمانهاى انقلاب اسلامى جوّسازى کنند.
رخنه فرصت طلبان
یکى دیگر از عوامل آسیبزا در پیکره انقلاب اسلامى نفوذ افراد فرصت طلب است. شهید آیت اللّه مطهرى سیر رخنه و نفوذ در نهضتها را این چنین بیان مىکند. “رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون یک نهضت از آفتهاى بزرگ آن نهضت است. وظیفه بزرگ رهبران اصلى این است که راه نفوذ و رخنه این گونه افراد را سد نمایند. هر نهضتى مادام که مراحل دشوار اولیه را طى مىکند، سنگینى آن بر دوش افراد مؤمن، مخلص و فداکار است، اما همین که نهضت به بار نشست و یا لااقل نشانههاى بار دادن آن آشکار گشت و شکوفههاى آن درخت، هویدا شد، سر و کلّه افراد فرصت طلب پیدا مىشود. روز به روز که از دشوارىها کاسته مىشود و موعد چیدن ثمره نزدیک مىگردد، فرصت طلبان محکمتر و پرشورتر پاى عَلَم نهضت سینه مىزنند تا آن جا که تدریجاً انقلابیّون مؤمن و فداکار اولیه را از میدان به در مىکنند. این جریان تا آن جا کلیّت پیدا کرده که مىگویند انقلاب فرزند خور است. گویى خاصیت انقلاب این است که همین که به نتیجه رسید، فرزندان خود را یک یک نابود مىسازد، ولى انقلاب فرزند خور نیست. غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه به بار مىآورد. جاى دورى نمىرویم، انقلاب مشروطیّت ایران را چه کسانى به ثمر رساندند؟ و پس از به ثمر رساندن چه چهرههایى پستها و مقامات را اشغال کردند؟ و نتیجه نهایى چه شد؟ سردار ملىها و سالار ملّىها و سایر قهرمانان آزادى خواه به گوشهاى پرتاب شدند و به فراموشى سپرده شدند و عاقبت با گرسنگى و در گمنامى مردند، امّا فلان الدولهها که تا دیروز زیر پرچم استبداد با انقلابیون مىجنگیدند و طناب به گردن مشروطه خواهان مىانداختند، به مقام صدارت رسیدند و نتیجه نهایى استبدادى شد به صورت مشروطیّت.”۳
واکاوىهاى تاریخى نشان مىدهد که فرصتطلبى تأثیر شوم خود را در مسئله امامت و ولایت نشان داده است.
فرصت طلبان بودند که در سقیفه بنى ساعده جمع شدند و عموم مردم هم انقلابى را که پیامبر(ص) ۲۳ سال براى آن زحمت کشیده بود، فراموش کردند و پشت به ولایت نمودند که نتیجه آن خانه نشینى اولین امام معصوم و ۲۵ سال سکوت بود. اگر مردم به امامت و ولایت اعتقاد راسخ داشتند، اجتماع سقیفه تشکیل نمىگردید و دیگران روى کار نمىآمدند.
امروزه فرصت طلبان و بیگانگان در صدد هستند که این انقلاب اسلامى را به دست نااهلان و افراد ناصالح بسپارند، امّا خوشبختانه در سایه رهبرى حکیمانه رهبر اندیشمند انقلاب حضرت آیت اللّه العظمى خامنهاى (دامت توفیقاته) و در پرتو رهنمودهاى گهربار ایشان کلیّه حیلهها و ترفندهاى آنان نقش بر آب مىشود و اتّحاد و انسجام مردم هر روز بیشتر مىشود و جامعه مسیر پویایى و بالندگى را در ابعاد بالاترى طى مىکند و این چیزى نیست جز پیروى مردم از ولایت فقیه و آرمانهاى انقلاب اسلامى.
مسؤولیت گریزى
قدرت سیاسى هر کشورى بیش از هر چیز به میزان مشارکت مردم در مسائل اجتماعى و سیاسى وابسته است، یعنى هرچه حمایت و مشارکت مردم در این گونه مسائل بیشتر باشد، این فرآیند بیان گر کارآمدى بیشتر نظام است و به قول بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران حضرت امام خمینى (ره): “اگر مردم پشتیبان یک حکومت باشند، این حکومت سقوط ندارد. اگر یک ملت پشتیبان یک رژیم باشند، آن رژیم از بین نخواهد رفت.”۴ بنابراین در جامعه اسلامى مشارکت و حمایت مردمى از عوامل مهم تثبیت پایههاى انقلاب است و بىتفاوتى آنان نسبت به اهداف و آرمانهاى انقلاب از بزرگترین آفتها و آسیبهایى است که مىتواند پایههاى این نهضت سى ساله را متزلزل سازد، از این رو مىتوان گفت که مسؤولیتشناسى و انجام تکالیف اجتماعى، زمینه ساز نوعى ترقى در عرصههاى زندگى است، در حالى که مسؤولیّت گریزى و بى اعتنایى به وظایف موجب رکود دستاوردهاى این نهضت و کشاندن جامعه به ورطه هلاکت مىباشد.
تضعیف رهبرى و ولایت فقیه
یکى از راهبردهاى دشمن براى ضربه زدن به این انقلاب عظیم، تضعیف رهبرى و کم اهمیّت جلوه دادن جایگاه آن است و مقابله با اصل ولایت فقیه از شگردهاى دشمنان داخلى و خارجى این انقلاب است، در هر حالى که جامعه آرمانى اسلام جامعهاى است پویا و بالنده که در رأس هرم حاکمیّت آن و در بالاترین ساختار حکومتى اش امام معصوم قرار دارد. این جامعه الهى – انسانى ویژگىهاى خاصى دارد که مهمترین مؤلّفه آن اعتقاد و التزام به فرآیند ولایت فقیه در گفتمان نظرى و اجرایى است.
مسئله ولایت فقیه از سنخ مسائل کلامى و اعتقادى است که خداوند بر اساس ضرورت حفظ نظام اجتماعى بشر و وجوب هدایت جوامع بشرى همان منصب امامت و ولایت پیشوایان معصوم را براى ولى فقیه واجد شرایط رهبرى در عصر غیبت قرار داده است، با این تفاوت که در زمان غیبت دیگر نصب خاص وجود ندارد، بلکه ولى فقیه به واسطه امام عصر منصوب از ناحیه خداست، لذا مردم باید در تمام شؤون زندگى مطیع دستورات سازنده و کارآمد آن مقام باشند و علاوه بر التزام عملى نسبت به فرامین رهبرى، باید به اصل موضوع ولایت هم اعتقاد قلبى داشته باشند، به طورى که اگر کسى اوامر ولى فقیه واجد شرایط را عمداً و عالماً رد و انکار کند، مصداق این حدیث امام صادق(ع) مىشود که فرمودند: “رد و انکار حکم حاکم اسلامى رد و انکار ماست و رد و انکار ما رد خداوند است که به منزله خروج از گستره دین خداست.”۵
بنابراین از منظر روایات معصومین(ع) و آیات قرآن کریم ولایت از اساسىترین آموزههاى مکتب حیات بخش اسلام است که در ابعاد مختلف زندگى شیعیان مخلص نقش بنیادین دارد و ولایت روح اسلام است و اعتقاد به آن به جامعه معنویت و پویایى مىبخشد و انگیزه افراد را در زمینه شکوفایى و بالندگى چند برابر مىکند، لذا تا زمانى که مردم مسلمان به مسئله ولایت اعتقاد درونى و راسخ داشته باشند، این انقلاب محکم و استوار روى پاى خود مىایستد و کرامت انسانهاى متدیّن را در سایه حکومت اسلامى تضمین مىکند و تا زمانى که به اصل ولایت فقیه خدشهاى وارد نشود، براندازى این انقلاب غیر ممکن خواهد بود.
فرهنگ سازى منفعل
مکتب حیات بخش اسلام فرهنگ جامعه الهى را پدیدهاى فعّال معرفى مىکند که در آن تغییر و تحوّل قابل پیش بینى است و مىتوان آن را به سوى اهدف مورد نظر هدایت نمود.
پیامبر گرامى اسلام(ص) پس از سالها مقاومت، فرهنگ اسلام ناب را احیاء نمود و امامان معصوم(ع) براى پویایى و حفظ آن رنجها و مصیبتهاى فراوانى را تحمّل نمودند. رهبر کبیر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى(ره) نیز با شناخت صحیح فرهنگ اسلام ناب، سالها مقاومت کردند تا انقلاب عظیم فرهنگى در عرصههاى ارزشى، هنجارى و رفتارى کشور به وجود آمد. چیزى که با فداکارى و ایثار این ملّت تاکنون به دست ما رسیده است همان فرهنگ فعّال است که بقاى آن به هوشیارى افراد در تمام عرصههاى فردى و اجتماعى نیازمند است، ولى جاى بسى تأسّف است که بعضى از متولیان فرهنگى با دیدگاه منفعلانه به مسائل فرهنگى کشور مىنگرند و همواره از آرمانها و ارزشهاى انقلاب و اسلام عقب نشینى مىکنند.۶
چنین نگرشى نه تنها بستر مناسبى را براى حملات ضد فرهنگى دشمن و بعضى از خواستههاى نامشروع ضد انقلابیّون فراهم مىسازد، بلکه در دراز مدّت موجب حذف فرهنگ خودى مىگردد و ارزشهاى اصیل انقلاب را آسیبپذیر مىسازد، به طورى که به جاى جهش فرهنگى مثبت و انتقال درست فرهنگ به نسل آینده، تضاد فرهنگى را در جامعه به وجود مىآورد. در اینباره مقام معظّم رهبرى مىفرمایند: “بنده بارها مکرّر تأکید کردهام که باید شکل نظام و روح و محتواى نظام را از اسلام بگیریم نه از مکاتب بیگانه، فرهنگهایى که خواستهاند حرف و فکر و راه آنها رایج شود.”۷
غرب زدگى
از دیگر عوامل آسیب زا که در حوزه فرهنگ به پایههاى این انقلاب الهى آسیبهاى جدّى و جبران ناپذیرى را وارد مىسازد، غرب زدگى و تأثیر پذیرى از اندیشههاى غربى است.
غرب از یک سو تهاجم فرهنگى خود را توسط عوامل خارجى براى دور کردن نسل جوان از آرمانها و ارزشهاى اصیل انقلاب اسلامى آغاز نموده و از سوى دیگر عوامل داخلى وابسته خود را براى بستر سازى مناسب در جهت نفوذ بیشتر ارزشهاى غربى بسیج کرده است. غرب زدگى گرایشى است که در آن علاقهمندى زیاد به غرب وجود دارد و اقتباس فرهنگ غربى نه از روى شناخت، بلکه کورکورانه و لجام گسیخته مىباشد و این تمایل در کلیه شؤونات زندگى فرد دخالت دارد.
پیروى از این جریان منجر به از خود بیگانگى مىشود که در آن شخصیّت و هویّت اسلامى وجود ندارد.۸ از خود بیگانگى نقطه مقابل اعتماد به نفس است، از نظر اجتماعى – سیاسى، ایجاد روحیه اعتماد به نفس و تکیه بر خود مىتواند در حفظ هویت و استقلال جامعه مؤثر باشد. اولین قدم براى خود اتّکایى حفظ روحیه پایدارى است، امّا فرهنگ استکبارى همواره به جوانان ما القا مىکند که هرچه دارید از صدقه سر غرب است که به دنبال آن روحیه خوداتّکایى را در افراد جامعه مىکُشد و حسّ تسلیم و خود کم بینى افراد را افزایش مىدهد و در نهایت با پیروى کورکورانه و روحیه مغلوب، جامعه مبتلا به تمایلات غربى خواهد شد.۹ از مهمترین عوامل غرب زدگى که زمینههاى جذب جوانان و بىهویّتى آنان را در پى دارد، عامل فرهنگى و فرهنگ پذیرى است. فرهنگ دایره گستردهاى دارد که در مطالعات جامعه شناختى از آن به بعد مادى و معنوى تعبیر مىشود. بعد مادى فرهنگ در حقیقت همان ابزار و وسایل نفوذ ارزشهاست و بعد دیگر آن همان ویژگىهاى رفتارى و عقیدتى اکتسابى اعضاى یک جامعه خاص مىباشد. غرب زدگى تنها بعد مادى قضیّه نیست که بتوان از ورود آن به کشورمان جلوگیرى کنیم، بلکه غرب با استفاده از فناورى و ابزار نوین صنعتى، هنجارها و ارزشهاى خود را به جامعه ایران اسلامى القا مىکند، به طورى که در بعضى از محافل علمى و آموزشى این ارزشهاى غیر اسلامى به صورت ناخودآگاه از سوى عدّهاى از محقّقان و دانشجویان پذیرفته و نشر داده مىشود و جایگزین هنجارها و ارزشهاى راستین اسلامى مىشود و در نهایت این پدیده، نسل سوم انقلاب را از مسیر اصلى انقلاب اسلامى منحرف مىگرداند.
تحریف ریشههاى انقلاب
سرچشمه پیروزى انقلاب اسلامى را در جوشش خونهایى باید دید که نهال نوپاى این نهضت را در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آبیارى کرد. آشنایى با چگونگى شکلگیرى چنین قیام خونینى براى نسل جوانى که پوینده راه ولایت است، از هر جهت حائز اهمیّت است. از مهمترین ترفندها و حیلههایى که از سوى دشمنان به کار گرفته شده و هنوز هم ادامه دارد، مطرح کردن عوامل کم اهمیّت و بزرگ نمایى عناصر بىارزش و جریانهاى ساختگى در حاشیه قیام خونین ۱۵ خرداد است که به منظور تضعیف عظمت و شکوه آن قیام تاریخى و حماسه بى نظیر دوران معاصر صورت مىگیرد. کسانى که چنین ترفندهایى را به کار مىبندند، مطالعات دقیق و تحقیقات عمیقى درباره ریشههاى انقلاب انجام دادهاند تا با کوچک نمایى ریشههاى این نهضت الهى مانع بروز هرگونه شور حماسى جدید و ادامه هیجان حق طلبانه و پىگیرى اقدام حسینى در آینده شوند.۱۰
ضعف مدیریت مدیران
آخرین عامل آسیبزا و آفت درونى انقلاب که در این نوشتار بدان اشاره مىشود، ضعف مدیریّت مدیران است. در فرآیند مدیریت اسلامى کشور یکى از مهمترین نکات در خور تأمّل انتخاب شایستهترین افراد براى مسؤولیتهاى سالم در نهادهاى مختلف انقلاب است تا از یک سو اشتباهات و انحرافات احتمالى جامعه به حداقل برسد و از سوى دیگر انقلاب مسیر تداوم خود را حفظ کند وقتى انقلابى بر اساس آرمانهاى الهى شکل بگیرد و به پیروزى برسد، امّا نهادهایش بر اساس افکار و ایدئولوژى مادى و غیر مذهبى اداره شود، بى تردید در بخش مدیریت آسیبهاى جبران ناپذیرى را متحمّل خواهد شد.
مهمترین عاملى که مدیران را از مسیر اصلى انقلاب منحرف مىسازد، جدایى میان مسؤولین و مردم است. امام على(ع) در سیره خود همواره کارگزاران و مسؤولین حکومتى را نسبت به این آسیب مهم هشدار مىداد و به آنان مىفرمود که میان خود و عموم مردم نباید هیچ گونه فاصله و مانعى قرار دهید. آن حضرت در عهدنامه خود به مالک اشتر چنین مىفرماید: “هیچ گاه خود را به مدّت طولانى از مردم پنهان مکن، زیرا دور بودن زمامداران از چشم مردم خود موجب نوعى محدودیّت و بى اطلّاعى نسبت به کارهاى مملکت است. پنهان شدن زمامداران آگاهى آنان را نسبت به بسیارى از مسائل از بین مىبرد. در نتیجه بزرگ نزد آنان کوچک و کوچک نزد آنان بزرگ مىشود و نیز کار نیک زشت و کار زشت زیبا جلوه داده مىشود و حق با باطل آمیخته مىگردد.”۱۱
مولاى پرهیزکاران در سیره رفتارى خود مدیران و کارگزاران را به توجه بیشتر به قشر محروم جامعه و تأمین خواستههاى آنان توصیه نموده است. آن حضرت باز به مالک اشتر مىفرماید: “مبادا سرمستى حکومت تو را از رسیدگى به محرومان باز دارد که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسؤولیّتهاى کوچکتر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روى برمگردان. امور کسانى از فقرا را رسیدگى کن که به ظاهر به چشم نمىآیند و دیگران این قشر را کوچک مىشمارند و کمتر به تو دسترسى دارند”.۱۲
بنابراین بىتوجهى به مستضعفان و عنایت به ثروتمندان و فقدان عدالت اجتماعى زمینه را براى کم رنگ شدن آرمانهاى انقلاب مساعد مىکند. پس مدیران در جامعه اسلامى علاوه بر تأمین نیازهاى اولیه محرومان باید براى استرداد حقوق از دست رفته آنان اقدام نمایند تا انقلاب اسلامى در حوزه مدیریت دچار آسیب نگردد.
پىنوشتها:
- از بیانات مقام معظّم رهبرى، روزنامه جمهورى اسلامى، ۱۳۷۲/۵/۲۲٫
- ماهنامه معرفت، شماره ۹۴، مهرماه ۱۳۸۴، ص ۹۰٫
- نهضت اسلامى در صد ساله اخیر، شهید مطهرى، ص ۹۶ – ۹۹٫
- صحیفه نور، ج ۸، ص ۲۰۳٫
- وسائل الشیعه، حر عاملى، ج ۱۱، ص ۹۹٫
- روزنامه جام جم، ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۱٫
- روزنامه کیهان، ۲۱ آبان ۱۳۸۱٫
- جامعهشناسى غرب گرایى، على محمد تقوى، ج ۱ و ۲، ص۲۰٫
- بررسى پدیده غرب زدگى جوانان پس از انقلاب اسلامى، حمید مکارم شیرازى، ص ۵۹٫
- جرعه جارى “براندازى انقلاب اسلامى ایران”، مصطفى میر سلیم، ص ۲۳۱٫
- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه ۵۳، ص ۵۸۴٫
- همان، ص ۵۸۲٫