حرمت غنا در اسلام

تفسير سوره لقمان ــ
قسمت ششم

آية الله مشکيني

بسم الله الرحمن الرحيم

«و من الناس من يشتري لهو الحديث ليضلّ عن سبيل الله بغير
علم و يتّخذها هزوا أولئک عذابٌ مُهين». (سوره لقمان، آيه 6)

از ميان مردم افرادي هستند که سخن هاي باطل را مي خرند و در
نتيجه سبب گمراه شدن مردم مي شوند و خود به اين مطلب توجه ندارند، آنان راه خدا را
به مسخره گرفته اند و همانا براي آنها عذابي خوار کننده مهيا است.

اين آيه شريفه مربوط به يک مسئله کثيرالابتلاء به نام
«غنا» و حرام بودن آن است.

قبل از تفسير و ترجمه اين آيه، نکته اي را که در رابطه با
پنج آيه اي که تفسير شده است تذکر مي دهم:

آيه اول رمزي بود و چندان بحثي درباره آن نتوانستيم بکنيم.
دو آيه بعد از آن، درباره ي قرآن مجيد و تجليل از آن بود که چهار نام براي قرآن
بيان فرموده بود، و دو آيه بعد از آن اشاره به پذيرا شدگان و محسنين بود که براي
محسنين 6 صفت بيان مي داشت:

1ـ محسنين کساني هستند که برپا دارنده نمازند.

2ـ محسنين زکات مال خود را مي پردازند.

3ـ به عالم آخرت باور دارند و معاد را اذعان و اعتقاد
دارند.

4ـ روي پايه و اساس هدايت الله حرکت مي کنند.

5ـ تربيت يافتگان از سوي پروردگار عالميان اند.

6ـ آنان هدف اصلي را دريافته اند، لذا پس از اين عالم، از
عذاب رهائي يافته و به آن هدف اصلي کامياب خواهند شد.

اين آيه ها احکام اعتقادي و معارف کلي را روشن مي کند يعني
مطالبي که بايد فکر بفهمد و درک کند و عمل در آن نيست. ولي آيه ششم ــ که اکنون
مورد بحث ما است ــ يک مسئله فرعي و عملي است.

 

لهوالحديث چيست و حکم
آن چه مي باشد؟

مفسرين لهوالحديث را به غنا تفسير کرده اند. و غنا در
اسلام از محرمات است. و در همين رابطه موسيقي و آلات لهو و لعت نيز جزء محرمات
شمرده مي شود.

غنا در لغت، صوتي را گويند که از حنجره و حلقوم انسان در
بيايد. و غناي اصطلاحي که در شرع اسلام حرام است، عبارت از اين است که صوت نيکو و
خوشي از حلقوم انساني بيرون آيد و داراي سه شرط باشد.

شرط اول ـ صوت خوبي که زير و بم داشته باشد يعني صوتي که
قطع بخورد و به تعبير ساده تر چهچه در آن باشد.

شرط دوم ـ مستمع را از حالت عادي در آورد و ايجاد نشاط و
سرور در او بکند يا حالت غصه و اندوه فراوان در او ايجاد نمايد که ناخود آگاه اشکش
سرازير شود.

شرط سوم ـ و اين مهمترين شرط است. شنونده بگويد: اين صدا،
صداي مجالس رقص و دانس مي باشد. يعني معمولا چنان غنائي با رقص و عرق و ورق و …
همراه است.

بنابراين، هر صداي خوش و آواي نيکوئي حرام نيست، بلکه گاهي
در روايات تصريح شده است که قرآن را ــ مثلاــ با صوت حسن (صداي خوب) بخوانيد و
حتي درباره نمازهاي يوميه نيز فقها نوشته اند که آن را با آواي زيبائي که براي قلب
توليد حزن کند، بخوانيد. ولي اگر صداي خوبي که داراي زير و بم باشد و در انسان
توليد رقت و سرور و يا غم و اندوه کند و مناسب مجالس لهو و لعب و رقص باشد، حرام
است. و لذا مي بينيم مرحوم آسيد ابوالحسن اصفهاني در کتاب وسيله النجاه مي فرمايد:

«الغناء هو الصوت المطرب، فيه ترجيع و اطرابٌ يناسب مجالس
اللعب و آلات اللهو».

غنا عبارت از صداي خوبي است که زير و بم داشته باشد و
انسان را تحريک نمايد و مناسب مجالس لهو و لعب و آلات قمار باشد. و مصداق اين را
هر کس مي تواند در خارج پيدا کند. اجمالا بعضي از صوتها که خواننده ها مي خوانند و
کشش دارد از اين قبيل است. تصنيف هم از اين قبيل است گر چه اين صفت را هم نداشته
باشد و آن تصنيف ها که سابقا خوانده مي شده و بحمدالله الآن رسانه هاي گروهي ما از
اغلب آنها منزه و پاک است غنا حساب مي شود.

 

غنا در روايات

پس غنا با اين شرايط ــ که ذکر شد ــ در شرع حرام است و از
نظر اسلام عمل بسيار بد و زشتي شمرده شده است که امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

«الغنا عُشّ النِّفاق»[1]؛
غنا لانه ي نفاق است.

در روايتي ديگر، امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

خانه اي که در آن جا اين عمل انجام مي گيرد و اهل خانه
عادت به ساز و نواز و امثال آن دارند، به اين خانه وارد نشويد زيرا خداوند از صاحب
آن خانه خوشش نمي آيد و اعراض کرده است.

مردي به حضور امام صادق عليه السلام رسيد، عرض کرد: جانم
فدايت! يکي از همسايگان من داراي جاريه ها و کنيزک هائي است که براي او آواز مي
خوانند و بر عود مي کوبند. (من با اينکه ميل ندارم به آنها گوش دهم) ولي گاهي که
براي رفع حاجت به مستراح مي روم، صداي آنها را از پشت ديوار مي شنوم، لذا مقداري
بيشتر در آنجا معطل مي شوم و تا اندازه اي آواز آنها را گوش مي دهم.

حضرت در پاسخ فرمود: اين کار را نکن.

آن مرد گفت: من با پايم دنبال اين کار نمي روم، فقط با
گوشهايم مي ـ شنوم!!.

حضرت فرمود: واي بر تو! نشنيدي سخن خداي تعالي را که
فرمود: «انَّ السمع و البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسئولا» همانا گوش و چشم و
قلب، هر يک مسئول کار خود هستند (و در روز قيامت، گناه هائي که توسط آنها انجام
پذيرفته است، بازگو مي کنند) آري! در آن جا از گوش سوال مي شود که چه شنيده و از
چشم که چه ديده و از قلب که چه طرح ريزي کرده است.

آن مرد گفت: گويا تا کنون از هيچ عجم و عربي اين آيه را از
کتاب خداوند نشينده ام، اگر نه اين کار را ترک مي کردم. و من امروز استغفار و طلب
آمرزش مي کنم.

حضرت فرمود: اذهب فاغتسل و صلِّ ما بدالک، فلقد کنت مقيماً
علي أمر عظيم. ما کان أسوء حالک لو کنت متّ علي هذا! استغفر الله و اسأل الله
التوبة من کلّ ما يکره، فإنَّه لا يکره الا القبيح، و القبيح دعه لأهله، فإن لکلّ قبيح
أهلا».[2]

برو غسل کن و از آنچه بر تو گذشته است نماز بگذار چرا که
مرتکب امر بزرگي (گناه بزرگي) شده بودي. چقدر بدبخت مي شدي اگر در آن حال مرگت فرا
مي رسيد. هان! استغفار کن و از خداوند طلب آمرزش کن نسبت به هر چه که آن را بدو
مکروه مي داند چرا که خداوند بد و مکروه نمي داند مگر کارهاي قبيح و زشت را! و تو
کار قبيح را براي اهلش واگذار زيرا هر کار قبيحي، اهلي دارد.

آري! چقدر بد است که مسلمان در حال گناه، آن هم گناه کبيره
از دنيا برود! زيرا هر کس در هر حالي از دنيا برود، وقتي که براي حساب در محکمه
عدل الهي حاضر مي شود، همان حال گناهش را مجسم مي ـ کنند. در روايت دارد: انساني
که شراب خورده و مست شده و اتفاقا در همان حال مرده است، روز قيامت که براي حساب
وارد صحراي مي شود، با حال مستي به حضور پيامبر گرامي (ص) مي رسد و همه به او نگاه
مي کنند.

در هر صورت، غنا از نظر موضوعش تا اندازه اي روشن شد: غنا
صوتي است که از حلقوم انسان در مي آيد نه آن صوتي که توسط آلات لهو در مي آيد ــ
که آن حساب جداگانه اي داردــ و داراي سه شرط است که اگر هر سه شرط محقق شد، حرام
مي شود.

 

خريدن غنا

حال به آيه بپردازيم: در آيه مي فرمايد: از مردم کساني
هستند که گفتار باطل و لهو (غنا) را مي خرند براي اينکه مردم را گمراه کنند. اکنون
اين سوال پيش مي آيد که چگونه ممکن است غنا خريدني باشد؟! البته هيچ لزومي ندارد
که براي خريدن هر چيز، بازاري و مغازه اي معين شود؛ بلکه هر چه در قبال آن پول
داده شود، قابل خريدن است يعني همين که خواننده و آواز خواني در برابر کاري که
انجام مي دهد، پولي دريافت مي کند، اين پول در قبال خريدن غنا است؛ پس رژيم گذشته
که اين قدر پول اين ملت را شبانه روز به آن زنها و مردهاي خواننده مي داد و آنها
را در مقابل کاري جز آواز خواندن و مردم را به طرب آوردن و از راه خدا دور کردن
نداشتند، در حقيقت آن رژيم مصداق بارز کسي بود که لهوالحديث را مي خرد.

«ليضلّ عن سبيل الله» تا مردم را از راه خدا منحرف نمايد.

سبيل الله يعني راههاي هدايت الله و کسي که انسان را از
راه خدا و سبيل الله منحرف مي سازد و گمراه مي کند، يعني راههاي هدايت الله را بر
روي انسان مي بندد، پس بايد از او دوري جست.

همان گونه که قبلا ذکر شد، خداوند سه نوع هدايت براي مردم
دارد.

1ـ هدايت در بُعد اعتقادي ــ خداوند مردم را از نظر فکري
به عقايد درست هدايت مي کنند.

2ـ هدايت در بُعد اخلاقي ــ از نظر اخلاق نيز خداوند بشر
را به سوي صفات حسنه و نيکو راهنمائي مي کند.

3ـ هدايت در بعد عملي ــ خداوند بشر را در بعد عملي نيز به
سوي اعمال صالحه و کردارهاي نيک رهنمون مي سازد و هدايت مي کند.

 

انحراف از راه خدا

بنابراين، گمراهي و انحراف نيز سه نوع است:

1ـ گمراهي در بعد فکري ــ ماننه گروه هاي باطل که فکرشان
منحرف است.

2ـ گمراهي در بعد اخلاقي ــ برخي با اينکه مسلمان هستند
ولي از نظر اخلاقي، انحراف دارند مانند جُبن، بُخل، تکبُّر، خودخواهي، قساوت قلب و
و … .

3ـ گمراهي در بُعد عملي ــ ممکن است افرادي پيدا شوند که
از نظر عقائدي و فکري، انحرافي ندارند و اخلاقشان هم انحراف ندارد ولي عملشان بد
است. عمل بد مانند خوردن حرام، نگاه به نامحرم، دروغ گفتن و و … .

آيه شريفه مي فرمايد: عده اي براي غنا و آوازه خواني پول
مي پردازند تا مردم را از سبيل پروردگار و راه حق منحرف سازند. و در حقيقت غنا
انسان را از هر سه مسير هدايت، منحرف و گمراه مي سازد يعني از اول مسير عمل را
منحرف مي کند، آن گاه اخلاق منحرف مي شود و به تدريج انسان را به اوامر و دستورهاي
خداوند بي تفاوت و در نتيجه بي اعتقاد مي نمايد و اين بسيار خطرناک است.

 

مصاديق ديگر
لهوالحديث

سخن لهوي که آن را مي خرند و يکي از مصاديقش ــ همان گونه
که بيان شد ــ غنا است؛ آيا غير از غنا مصاديق ديگري دارد يا نه؟

مصاديق ديگر در رابطه با خود غنا است، يعني نه تنها
استخدام خواننده کردن و پول براي آواز خواني دادن حرام است بلکه آن کساني که
استماع مي کنند و گوش به آواز خواني مي دهند نيز مرتکب حرام مي شوند و آنها مصداق
ديگري براي خريداران لهوالحديث هستند. و مصداق ديگر خود خواننده است که با گرفتن
پول، مردم را مشغول مي کند و به طرب مي ـ آورد و در نتيجه، آنان را از ذکر ياد خدا
غافل کرده و منحرف مي سازد. پس خواندن براي خواننده و شنيدن براي شنونده و پول
دادن براي خريدار و استخدام کردن و براي استخدام شده پول گرفتن، تمام اينها حرام
است و گناهي خوار کننده براي آنان تعيين شده است.

البته ممکن است مصاديق ديگري نيز داشته باشد که بايد با
مراجعه بيشتر به روايات معصومين آنها را دريافت زيرا قرآن داراي بطون است و تنها
با بررسي و تحقيق پيرامون روايات مفسران واقعي قرآن، مي توان به برخي از اين بطون
پي برد:

 

عذاب مهين

چرا در اين آيه براي آنان که لهوالحديث را مي خرند، عذاب
دردناک و خوار کننده که بسيار وحشتناک است، در نظر گرفته شده؟

گاهي انسان يک گناه مي کند که تنها خودش مرتکب آن گناه شده
يعني گناهي فردي است، پس در نامه اعمالش يک گناه نوشته مي شود، اگر دو گناه کرد دو
گناه نوشته مي شود ولي يک وقت گناهي مي کند که نه تنها به خودش ضرر مي رساند بلکه
در آنِ واحد ممکن است يک ميليون نفر را نيز به توسط گناه خويش، از راه حق منحرف
سازد، اين ديگر يک گناه نيست بلکه گناه بزرگي است که يک ميليون نفر را گمراه کرده
است و لذا در نامه اعمالش هم يک گناه که گناه خواندن باشد ثبت مي شود و هم يک
ميليون گناه که گناه شنيدن شنوندگان باشد.

در روايت دارد: «مَن سَنَّ سُنَّةً سَيئَة فَلَهُ وِزْرُ
مَنْ عَمِلَ بِها» هر که يک کار بد و يک سنت باطل را در ميان مردم رواج دهد (و سبب
شود که مردم گناه کنند) گناه هر کس را که به آن سنت باطل عمل کند، در نامه اعمالش
مي نويسد.

در ادامه همان روايت دارد: «وَ مَنْ سنَّ سُنَّةً حَسَنَةً
فَلَهُ اَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِها» و هر کس سنت خوبي در ميان مردم رواج دهد، ثواب و
پاداش هر کس که به آن سنت خوب عمل کند، براي او نيز هست. پس همان گونه که سنت بد و
کار بد آن قدر دردناک و عذاب آور است که گناه تمام عمل کنندگان به آن، در نامه
اعمال آن کس که چنان سنتي را رايج کرده مي نويسد، در مقابل اگر کسي سنت خوبي را
ميان مردم تعميم دهد، پاداش هر کس که به آن عمل کند، در نامه اعمالش مي نويسند.
بنابراين، معلمي که سر کلاس، نماز به شاگردانش ياد دهد و اعمال نيک را به آنها
بياموزد، ثواب آن به عدد نمازهاي شاگردان است و اگر يک خطيب و سخنگو، مردم را
ارشاد کند، ثواب آنان را نيز خواهد داشت ولي اگر خداي نخواسته يک معلم، يک خطيب يا
هر فردي ــ هر چقدر که مسئوليتش بيشتر و تاثير گفتارش زيادتر باشدــ به همان
اندازه که مردم را گمراه مي کند، گناه گمراه شدگان را نيز در نامه اعمالش مي
نويسند و البته اين بدان معني نيست که گناه گنهکاران را فقط آن شخص به دوش مي کشد.

بلکه هر کس در گرو اعمال خويش است، پس اگر شما ــ خداي
نخواسته ــ به آواز طرب آور يک رقاصه آوازخوان گوش داديد، آن عذاب دردناک دامن شما
را نيز فرا خواهد گرفت.

در خاتمه بحث، به عنوان تذکر يادآور مي شوم که دستگاه هاي
تبليغاتي و رسانه هاي گروهي ابر جنايتکاران که آن قدر گزارش دروغ و آن قدر تهمت و
افترا پخش مي کنند و سبب گمراهي مردم مي شوند و هم چنين آن شايعه پراکن ها و
منافقيني که براي نشر اکاذيب و وارونه اطلاع دادن مطالب و کوبيدن انقلاب، شايعه
پراکني مي کنند و مردم را گمراه مي نمايند و آن نشريه ها و اعلاميه هاي گمراه
کننده که بر ضد اسلام و قرآن و انقلاب اسلامي مطلب مي نويسند، بي گمان از مصاديق
خريداران لهوالحديث هستند و کساني که از آنها پيروي کرده و بر سخن باطل آنان صحه
گذارده و در راه هموار کردن نشر اشاعه ها با آنان همراهي مي ـ کنند، خواه ناخواه
شريک جرم و جزء خريداران لهوالحديث هستند. خدا ما را از شر آنها نگهدارد و گمراهان
ما را از پيروي و تبعيت و دنباله روي از آن جنايتکاران و خيانتکاران، هدايت نمايد.

ادامه دارد

 




روايت در کتاب علل الشرايع،‌ج 2، ص 162، آمده و متن آن چنين است: «الغنا عشّ
النفاق و الشراب مفتاح کل شر و مدمن الخمر کعابد و ثن، مکذّب بکتاب الله، لو صدّق
کتاب الله لحرّم حرام الله».