طرحهاي استعمار در کشورهاي اسلامي

حجة الاسلام و المسلمين موسوي تبريزي

در مقاله گذشته در زمينه فعاليت هاي
استعمارگران در کشورهاي اسلامي مطالبي به اختصار بيان کرديم و گفتيم که: انگلستان
در اين حرکت ضد انساني پيشقدم تر از ديگران بود (گر چه امروزه آمريکا در شيطنت از
همه جلوتر است) که طرح هاي استعماري خود را با سرعت و عجله بسيار زيادي هنگامي که
بيشتر مردم مسلمان کشورهاي اسلامي در سايه غفلت و عياشي و شهوتراني و بي کفايتي
حاکمان و و… در جهل و ناآگاهي و فقر و ضعف به سر مي بردند، به اجرا در آورد.

و بديهي است که کشور استعمارگر
انگلستان با طرحهاي جديد خود نمي خواست مانند سلطه گران و خونخواران گذشته لشکرکشي
کند و در کشورهاي اسلامي به ظاهر حکومت کند و در نتيجه غاصب و متجاوز محسوب شده،
با خشم و غضب ملل مسلمين مواجه گردد و اصولا اين عمل با اهدالف و کيفيت استعمار
مناسب نيست بلکه هدف مهم براي استعمارگان نو که بسيار بدتر و جلاّدتر و خائن تر از
سلطه گران خونخوار سابق هستند، دست يازيدن به معادن و فلزات و جواهرات و ذخاير و
نفت و درياها و کتابهاي با ارزش و مغزهاي متفکر مسلمين و بالاخره پيدا کردن بازار
مصرف براي صنايع و توليدات خودشان و و… مي باشد که رسيدن به اهداف فوق بدون
انجام اقداماتي در ميان مسلمين ميسر نبود که طبق نقل جاسوسان انگلستان آنها را
شروع کرد از قبيل:

1ـ ايجاد تفرقه و انفاق و اختلاف ميان
مسلمين به عناوين مختلف، مانند: سني، شيعه، عرب، عجم، کُرد و غير کرُد و ايجاد مرزهاي
مختلف در کشور پهناور اسلامي و تقسيم حکومت عثماني به کشورهاي کوچک و قرار دادن يک
دست نشانده و مزدور در رأس هر کشوري به عناوين: شاه؛ رئيس جمهور، سلطان، حاکم،
امير و غيره .

2ـ ايجاد تزلزل در عقيده مسلمين به
مبدأ و معاد و عبادات و اجتناب از محرمات و عمل به واجبات بالخصوص واجبات اجتماعي
مانند نماز جمعه ــ جماعات ــ حج و زيارت پيامبر و اهل بيت عصمت (ع) و تعاون ميان
مسلمين و وجود جهاد و دفاع و جنگ با کافران متجاوز که به نقل جاسوس انگليس همفر:
بايد در اين مساله پافشاري مي کردند که امر جهاد منحصرا مربوط به صدر اسلام و به
منظور سر کوبي مخالفان بوده و امروزه ضرورت آن مسلم نيست!

3ـ دور نگهداشتن مسلمين از احکام و
تعاليم عاليه اسلامي و فهميدن مشکلات اجتماعي و اوضاع آشفته خودشان؛ با ترويج فحشا
و منکرات و قمار بازي و مشروب خواري و بي حجابي و بي بند و باري و عياشي و شهوتراني
و ربا خواري در ميان مسلمانان که متاسفانه در اين جهت شديدا پيشرفت کردند به طوري
که الآن نيز تا حدي جمهوري اسلامي گرفتار اين چنين مسائل است.

4ـ و از همه مهمتر بدبين کردن مسلمانان
نسبت به علماي اسلام و روحانيت و مراجع تقليد شيعه که روح اطاعت و تقليد و حرف
شنوي مسلمين از، علماي بزرگ خود از ميان برود؛ چرا که اين مسئله را مانع بسيار
بزرگي در برابر اجراي طرح هاي پليد خود مي ديدند و مي دانستند که روحانيت بود که
در طول قرنهاي متعادي، اسلام و قرآن را به حالت زنده و متحرک و دست نخورده در ميان
مسلمين نگهداشته و هموارده در برابر انحرافات فکري و عقيدتي و حملات و تجاوزات
اجانب به اسلام و کشورهاي اسلامي و منافع و حيثيت هاي مسلمين ايستادگي و منافع و
حيثيت مسلمين ايستادگي کرده و متحمل خسارات و رنج ها و شکنجه ها شده اند به ويژه
روحانيت و فقهاي بزرگ شيعه که با اعتقاد به ولايت عظماي اهل بيت عصمت و ائمه
معصومين (ع)و ولايت فقيه و مسئوليت سنگيني که به عهده ولي فقيه گذاشته شده است و
باز بودن راه اجتهاد و پيشرفت تکاملي آن، همواره در تمامي مسائل و مشکلات جامعه
اسلامي و حرکتهاي مردمي همراه با پيشرفت علم و صنعت و تکنيک کار خود را ادامه داده
و در همه زمينه ها و پديده هاي نو و حادث، طبق فرمان مطاع مولاي بزرگوار خودشان
حضرت بقية الله الاعظم «اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي روات احاديثنا»
احکام اسلام را از کليات ثابت و لا يتغير اسلام اجتهاد کرده و با شرائط موجود
تطبيق و در اختيار مردم قرار مي دادند و نه تنها مانند گردانندگان کليساهاي قبل از
رنسانس اروپا و انقلاب کبير فرانسه در برابر پيشرفت علم و تمدن و آزادي خواهي مردم
ايستادگي نمي کردند بلکه خود پيشقدم و همواره رهنمون و پشتيبان مردم بودند به خصوص
حرکتهاي علماي بزرگ شيعه در صدر انقلاب مشروطيت و جريان تحريم تنباکو از طرف فقيه
بزرگوار ميرزاي شيرازي «رضوان اله عليه» و تاثير بسيار زياد آن در ميان مردم و
حرکتهاي روحاني بزرگوار مرحوم سيد جمال الدين اسد آبادي در ايران و مصر و هندوستان
و افغانستان و غيره و حرکت عظيم مراجع و علماي بزرگ شيعه در عراق در برابر
انگلستان، زنگ خطري براي طرحهاي استعماري بود که انگلستان را به فکر چاره جوئي
انداخت و بايد کاري مي کرد که روحانيت محبوبيت خود را در ميان مردم از دست بدهد و
در نتيجه منزوي شده و حکم و دستوراتشان نافذ نباشد. و اولين قدمي که در اين زمينه
برداشتند: اين بود که تبليغ مي کردند که دين و عالمان دين با پيشرفت علم و تمدن و
صنعت و آزاديهاي مردم مخالف هستند و روحانيون و گردانندگان کليساهاي اروپا و
فرانسه قبل از انقلاب کبير را مثال مي آوردند و مردم را تشويق مي کردند که عليه
روحانيت قيام کنند همان طور که در اروپا همين کار را کردند و از اين طريق تا حدودي
نيز پيش رفتند لکن آگاهي و دورانديشي و ذکاوت بسياري از علماي شيعه مانند علماي
بزرگ صدر مشروطيت و شيخ فضل الله نوري و مرحوم آيت الله مدرس، آيت الله نائيني و
آيت الله کاشاني و آيت الله کاشف الغطاء و ديگران اين توطئه را درهم شکست و با قلم
و بيان حقايق اسلام خصوصا با عمل و اقدامات عملي خويش ثابت کردند که در گذشته و
حال نه تنها دين اسلام و تشيع و عالمان و مراجع تقليد تشيع مزاحم و مانع پيشرفت و
آزاديهاي مشروع مردم نبودند بلکه خود طلايه داران علم و دانش و سازندگان مدارس و
دانشگاهها و کتابخانه هاي بزرگ دنيا در علوم و فنون مختلف بودند و در تمام ادوار
روحانيون شيعه بودند که در برابر مظاهر ظلم و استبداد و استثمار و هر گونه انحراف
و اعمال زور و فشار بر مردم ايستادگي مي کردند و در اين راه متحمّل هر گونه
خسارتها، زندانها، تنبيه ها و شهادتها شده اند و يکي از امتيازات علماي شيعه همين
است و اگر عالم شيعه غير از اين باشد هرگز مردم مسلمان شيعه نبايد از او پيروي
کنند و اطاعت نمايند.

براي روشن شدن مطلب روايتي از امام حسن
عسگري سلام الله عليه که مرحوم طبرسي در اجتماع خود نقل مي کند و در اين موفقيت
اجتماعي فعلي ايران اسلامي ما بسيار مفيد است با اينکه مفصل است، نقل مي کنيم:

وسائل الشيعه، ج 18، کتاب القضاء باب
10 از ابواب صفات قاضي احمد بن علي بن ابي طالب العبرسي در کتاب احتجاج خود از
امام حسن عسگري عليه السلام در تفسير آيه شريفه «فويل للذين يکتبون الکتاب بايديهم
ثم يقولون هذا من عندالله» قال: هذه لقومٍ من اليهود. يعني واي به حال کساني که از
جانب خود و يا دستهاي خود چيزي را مي نويسند و آن را به خداوند نسبت مي دهند و مي
گويند از طرف پروردگار است تا به وسيله آن مقدار کمي از مال دنيا به دست بياورند. (سوره
بقره، آيه 79) امام فرمود: اين آيه درباره عده اي از
قوم يهود است. سپس يکي از اصحاب امام صادق عليه السلام به ايشان عرض کرد که: مردم
عوام يهود براي ياد گرفتن کتاب آسماني و احکام دين خودشان، راهي جز ياد گرفتن از
علماي خويش ندارند و تنها راهشان همين است، پس چرا پروردگار آنها را مذمّت و سرزنش
کرده است؟ مگر نه اين است که آنان مانند عوام ما شيعيان هستند که از علماي خود
تقليد و پيروي مي کنند؟!

امام صادق عليه السلام فرمود: ميان
عوام ما و عوام يهود از يک جهت وجه تشابه و تساوي است ولي از جهت ديگر تفاوت بسيار
دارد اما جهت تشابه و تساوي اين است که خداوند همان طور که عوام آنان را بر تقليد
آن چناني علماي خويش سرزنش کرده است، همان طور عوام ما نيز اگر از عالماني مانند
علماي يهود تقليد کنند، مورد سرزنش و مذمت واقع مي شوند ولي فرقي که هست در اين
است که: عوام يهود با اينکه از علماي خود دروغهاي روشن و حرام خواري و رشوه خواري
و تغيير و تفسير احکام (به نفع خود و سلاطين و حاکمان جور) ديدند باز از آنان
پيروي کردند در حالي که چنين افرادي فاسقند و نمي شود به آنان اطمينان کرد و آنان
را در رساندن احکام الهي و واسطه ميان خلق و خالق بودن، تصديق نمود و لذا خداوند
آنان را سرزنش مي کند و همين طور عوام ما شيعيان اگر از علماي خود، اعمال فاسقانه
و تعصب هاي شديد بيجا در رابطه با هواهاي نفساني و شخصي خودشان و حريص بودن و طمع
زياد داشتن به مال و ثروت دنيا و جاه و مقام دنيوي ــ گر چه از حرام به دست
بيايدــ ببينند و مع ذلک آنان را پيروي کنند، آنان نيز مثل عوام يهود هستند که
خداوند در رابطه با تقليد غلطشان آنها را مورد توبيخ و مذمت قرار داده است.

 

ويژگيهاي علماي شيعه

و اما من کان من الفقها صائناً لنفسه
حافظاً لدينه مخالفاً علي هواه مطيعاً لامر مولاء فللعوام ان يقلّدوه و ذلک لا
يکون الابعض فقهاء الشيعه لا کلّهم و امّا من رکب من القبيائح و الفواحش مراکب
علماء العامه فلا تقبلوا منهم شيئاً و لا کرامة يعني: اگر از فقهاي شيعه کساني
باشند که نفس خود را از ارتکاب گناهان و خواسته هاي نفساني و شخصي خويش باز دارند
و براي حفظ دين تلاش کنند و مخالف هواي نفساني خويش و مطيع دستورات مولاي خود، ــ
پروردگار متعال باشند، عوام شيعيان ما مي توانند آنان را پيروي کنند و اينگونه
علما با صفات پاکي که گفته شد اندکي از علماء هستند و همه داراي چنين شرائطي نمي
باشند و اگر از علماي ما کساني بودند که به اعمال قبيح و گناهان مرتکب بشوند و
مانند بعض علماي عامّه. به حکام جور و سلاطين و خلفاي غاصب براي توجيه اعمال غلط و
خلاف شرع ــ نزديک بشوند هرگز هيچ دستوري را از آنها نپذيريد و شخصيت به آنان
ندهيد.

پس امام عليه السلام به تفصيل ضرر اين
گونه علماي فاسق را بيان مي کند و بالاخره مي فرمايد که ضرر اينها از سپاهيان يزيد
براي اسلام و مسلمين بيشتر است چرا که هم خود در ضلالت و گمراهي هستند و هم ديگران
را به گمراهي و هلاکت مي کشانند.

براي هر شخص مطلع و منصف از اين روايت
و امثال آن بسيار روشن مي شود، که علماي اسلام و فقهاي بزرگوار شيعه چه نقشي بايد
در ميان مردم داشته باشند که همواره بايد براي کمال انسانها در ابعاد مختلف مادي و
معنوي و پيشرفت آنان و به دست آوردن حقوق حقه خود و آزاديهاي مشروع و دفاع و
مبارزه در برابر متجاوزين به اموال و نواميس و حقوق مردم، قيام و تلاش کنند. بديهي
است که دشمنان دين هرگز نتوانستند اين عظمت و محبوبيت را در علماي بزرگ و متعهد
اسلامي تحمل کنند و همواره در فکر شکست روحانيت و از ميان بردن نفوذ آنان بودند زيرا
يک عالم متعهد بيدار و نترس از چند لشکر بزرگ در برابر استعمارگران خطرناکتر است و
لذا از هر طريقي بود کوشيدند که روحانيون را در ميان مردم بکوبند: از طريق ايجاد
اختلاف ميان روحاينت و تشديد اختلافات سليقه اي و فکري در ميان آنان و کشاندن
اختلافات به ميان مردم و يا از طريق نفوذ در ميان روحانيت و وارد کردن افراد خائن
و اجنبي در لباس روحاني و بالاخره از طريق تهمت و افترا و تضعيف آنان و از ميان
بردن شخصيت و عظمت آنها در ميان مردم که ديگر مورد قبول مردم واقع نشوند.

همفر آن جاسوسن کهنه کار انگليس در
يادداشتهاي خود در همين زمينه مي گويد:

مواردي که بايد براي گسترش ضعف ميان
مسلمين انجام مي داديم در کتابي وزير مستعمرات انگليس به ما داد و ماده 15 آن در ص
84 کتاب اين است که بايد اساس هر گونه نماز جماعتي را با اشاعه اتهاماتي به ائمه
جمعه و جماعت برهم زد و از استقبال مردم از آن کاست مخصوصا لازم است دلائلي بر فسق
و فجور امام جماعت ارائه داد تا هر گونه رابطه اي بين امام و مردم به سب سوءظن و
دشمني با او از ميان برود.

و در ص 83 ماده ي 11 مي گويد: از امور
ديگري که سبب تقويت نفوذ اسلام در منطقه است موضوع خمس و تقسيم غنائم وسيله علما
بين مردم مستمند است؛ ضرورت دارد که مسلمين را آگاه سازيم که پرداخت در زمان
پيامبر و امامان واجب بوده است و علماي دين اين اختيار را ندارند مخصوصا که علمائ
وجوه خمس را به سود خود صرف مي کنند و خانه و کاخ و باغ و اسب و گاو و گوسفند مي
خرند بنابراين شرعا خمس به ايشان تعلق نمي گيرد!! البته اين تهمت ها را حدود سيصد
سال پيش مي زدند و تناسب با آن زمان دارد و هر زمان بايد متناسب آن زمان تهمت
بزنند و لذا در زمان ما به گونه اي ديگر اين تهمت ها را براي تضعيف روحانيت مي
زنند.