بهار جلوه جمال خدا

تهیه و تدوین حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی‌پور

سال جدید یعنی زمین یک بار به دور خورشید گشت و در حقیقت عمر زمین زیاد شد.
اگر گفتند ما وارد سال ۱۳۹۶ شدیم یعنی به حساب هجری شمسی ۱۳۹۶ بار است که زمین به دور خورشید گشته است.
اگر کسی ۵۰ سال قبل به دنیا آمد، با گردش زمین به دور خورشید، ۵۰ بار او ۵۰ سال نمی‌شود.
سرنشین این زمین تا خودش حرکت نکند، بالنده نیست.
این بچه‌ای که حالا ۵۰ ساله شده است، تا ۵۰ مطلب نفهمد، ۵۰ قدم بر ندارد و ۵۰ تا جهت‌گیری نکند و به دور شمس ولایت نگردد، ۵۰ ساله نمی‌شود، بلکه عمر زمین را به حساب عمر خود می‌گذارد.
پس باید حساب کنیم که ما بزرگ شدیم یا زمین بزرگ شد؟
زمین به دور خورشید گشت و عمرش زیاد شد و ما اگر به دور «وَالشَّمسِ وَضُحَاهَا»(۱) گشتیم عمرمان اضافه می‌شود.
ما اگر ۵۰ مطلب را فهمیدیم، می‌شویم مرد ۵۰ ساله وگرنه کودکی هستیم که علامت پیری در او پیدا شده است.
بنابراین ما باید خودمان سال عید داشته باشیم. اینکه در تعبیرات دینی گفتند هر روزی که گناه نکنید عید است، ناظر به این نگاه است، وگر نه دلیل ندارد که اگر زمین بگردد، عمر سرنشین زیاد ‌شود، بلکه عمر زمین زیاد می‌شود.
ما باید همیشه مراقب باشیم که آیا ما حرکت کردیم یا زمین حرکت کرد. باید مواظب باشیم و به حساب خود رسیدگی کنیم.

جلوه جمال خدا در بهار
ذات اقدس الهی در دنیا در بهار به صورت جمیل جلوه می‌کند و در قیامت در بهشت به عنوان جمیل تجلی دارد. اصل خلقت برابر بیان نورانی امیرالمؤمنین«ع» تجلی الهی است.
حضرت علی(ع)در نهج البلاغه فرمود: «اَلْحَمدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ» این تجلی با جمال الهی که آمیخته شد، در دنیا می‌شود بهار و در آخرت می‌شود بهشت.
بهار، جمال صوری و ظاهری است و بیانگر جمال ملکوتی خدای سبحان است. خدا در ملکوت جمالی دارد به عنوان علم، رحمت، رأفت و مانند آن.
انسان در بهار باید بهشت همراه خود ببرد و بهشتی بشود.
آدمی برای اینکه با نشاط و خرمی به سر ببرد و هویت خود را بهشت کند، باید از کوثر مدد بگیرد.
بهار از باران مدد می‌گیرد و سرسبز و خرم می‌شود، ولی انسان از کوثر مدد می‌گیرد.
کوثر که جمال الهی را به همراه دارد، همان معرفت و محبت خداست.
تا ما در درونمان بهشت نسازیم، هرگز از نشاط و بهار بهره‌ نخواهیم برد.
بهار دنیا و بهشت آخرت وقتی به حال انسان نافع‌اند که مظهر جمال الهی باشند.
انسان وقتی مظهر جمال الهی می‌شود که اهل حکمت باشد.
وجود مبارک پیغمبر«ص» در آن احادیث نورانی که فرمود: «أنا مَدینَه العِلم وَ اَنتَ یا علی بابُها» سخن نورانی دیگری هم دارد که: «أنا مَدینَه الحِکمَه و هی الجَنه و انتَ یا علی بابُها» من شهر حکمتم و این حکمت بهشت است و تو یا علی در این حکمتی،
بنابراین بهشت ظاهری که «جَنّات تَجری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهَار»(۲) است و بهار صوری که خرمی نظام آفرینش او را همراهی می‌کند، محصول یک بهشت ملکوتی‌اند و بهار ملکوتی آنها تحصیلی است که ما باید فراهم کنیم. اگر اهل حکمت و معرفت و محبت بودیم، در درون ما بهشت و خرمی حضور دارد، زیرا حکمت و معرفت بهشت‌اند.
کلام امام رضا «ع» در بهار تجلی بیشتری دارد: «تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِی زِیَارَتِکُم إِحیَاءً لِقُلُوبِکُم وَ ذِکراً لِأَحَادِیثِنَا»: به دیدار یکدیگر بروید و در این دیدارها معارف دینی، اخلاق اسلامی، حقوق مشترک، حقوق فرزند و پدر و مادر و همسایه و دولت و ملت و مجاوران داخل و خارج را مطرح کنید تا جامعه، جامعه عقل و عاطفه باشد و عطوفتش در کنار معرفت و معرفتش سایه‌افکن مهربانی و عطوفت گردد.
امام رضا«ع» فرمودند: « تَزَاوَرُوا » به زیارت یکدیگر بروید. «فَإِنَّ فِی زِیَارَتِکُم إِحْیَاءً لِقُلُوبِکُم وَ ذِکراً لِأَحَادِیثِنَا» و وقتی به دیدار یکدیگر رفتید، همه وقتتان را به گفتن و خندیدن و خنداندن صرف نکنید.
گفتن و خندیدن و خنداندن در حدی ضروری است که خستگی را رفع کند، اما عمر صرفاً برای آن نیست. آنحضرت فرمود: قسمت مهم محفل دید و بازدیدتان ذکر سخنان اهل بیت«ع» باشد.
امام رضا«ع» که می‌فرمایند: «تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِی زِیَارَتِکُم إِحیَاءً لِقُلُوبِکُم وَ ذِکراً لِأَحَادِیثِنَا» سپس می‌فرمایند: «و أحادِیثُنا تُعَطِّفُ بعضَکُم عَلى بَعض» یعنی سخنان نورانی اهل بیت«ع» در شما عاطفه ایجاد می‌کند، وحدت می‌آفریند، شما را متحد می‌کند، کینه‌ها را برمی‌دارد و این‌گونه شد و اختلافات رخت بربستند، بهشت موعود را موجود کرده‌اید.
انسان‌های بهشتی بی‌کینه زندگی می‌کنند.
در بهشت هیچ نزاع و اختلاف قرائن و برداشت و تشتتی راه ندارد: «وَنَزَعْنا مَا فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلّ»(۳) . هیچ خیانت، کینه‌ و بغضی در دل‌های مردان بهشتی نیست.
مؤمنان الهی از ذات اقدس الهی چنین خلق و خویی را می‌طلبند: «لاتَجعَل فی قُلُوبِنَا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا»(۴). خدایا کینه هیچ برادر مسلمانی را در دل ما قرار نده.
این دعای مردان مؤمن در دنیا در حقیقت بهشت موعود برای آنهاست و صفتی که خدای سبحان در اوصاف بهشتیان ذکر کرد.
امام رضا«ع» فرمودند محفل دید و بازدید شما این اختلاف‌ها را برمی‌دارد، زیرا احادیث ما و سخنان ما در آن محافل مطرح می‌شوند. سخنان ما در شما عاطفه ایجاد می‌کنند و مهربانی می‌آفرینند. وقتی عاطفه آمد، کینه‌ رخت برمی‌بندد. جامعه را عاطفه اداره می‌کند.
الان این برج‌های بزرگی که می‌سازند، گرچه بخش وسیعی از آنها آهن و سیمان و سنگ است، اما آنچه که سنگ‌ها را به هم مرتبط می‌کند ملاط نرم است که اگر نباشد، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.
عاطفه، ملاط نرمی است که اعضای یک خانواده، خانواده‌های یک محله، افراد یک شهر و اهالی شهرها در یک کشور را به هم مرتبط و وحدت محلی و منطقه‌ای و بین‌المللی را تأمین می‌کند.
بنابراین از یک نظر بهار می‌تواند برای ما بهشت بیاورد و بهشت می‌تواند به صورت بهار تجلی کند.
همه اینها جلوه‌های جمالی الهی‌اند. اگر جامعه‌ای مظهر جمال الهی شد، هم از بهار بهره کافی می‌برد، هم بهشت می‌شود و بهشت می‌سازد.

بهره‌برداری عاقلان از بهار
در هنگام تحویل سال و فرارسیدن عید نوروز، کسانی که حکیمانه زندگی می‌کنند، بهره کامل و کافی از زندگی می‌برند. یعنی هم لذت‌های جسمانی و هم لذت‌های بدنی می‌برند، هم لذت‌های روحانی و لذت‌های عقلی.
در روایت آمده است: «إذا رَأیتُم الرَبیع فَأکثَرواذکُر النُشور»: در بهار به یاد معاد باشید.
در بهار دو کار در عالم طبیعت و ماده انجام می‌گیرد. اگر کسی نداند چه کسی این کارها را انجام می‌دهد، فقط حیات گیاهی دارد و از خوردن و پوشیدن لباس نو در حد یک گیاه لذت می‌برد. این بهره غافلان است، اما اهل‌بیت عصمت و طهارت«ع» که از حقیقت عالم آگاهند، فرمودند عاقلانه زندگی کنید نه غافلانه. از هوای لطیف، سبزه و آب و هوا و محیط سالم لذت ببرید، اما با دیدن بهار به یاد معاد باشید.
قرآن کریم بعد از مسئله توحید، بیش از هر چیزی ما را با معاد آشنا می‌کند، زیرا معاد سازنده است.
اعتقاد به خدای واجب‌الوجود و خالق و مدیر عامل کل جهان و رب ‌الارباب در مشرکان حجاز هم بود. این اعتقاد فقط ثمره علمی دارد و مشکلی را حل نمی‌کند. این ربوبیت جزئی چیست. ولی مشرکین این حقیقت را که انسان باید تحت تدبیر خداوند باشد و به قانون او گوش بدهد، قبول نداشتند.
معاد به چه معناست؟ آیا انسان وقتی که مرد، می‌پوسد یا از پوست به در می‌آید؟
مشرکان می‌گفتند: «إِن ِهیَإ ِلاّحَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ و َنَحیَا». بعد از مرگ خبری نیست.
قرآن کریم در بسیاری از آیات مطرح می‌کند که مرگ پوسیدن نیست، بلکه از پوست به در آمدن است. مرگ نابودی نیست، هجرت است.
امیرالمومنین«ع» فرمودند: «إنَّمَا تَنتَقِلُونَ مِن دَارٍ إلَی‌ دَار». اگر برای ما روشن شد که مرگ پوسیدن نیست، بلکه از پوست به در آمدن است و هجرت و میلاد جدید و وارد مرحله دیگری شدن، می‌داند که باید برای آن مرحله چیزی را تهیه کند که در آنجا کارآیی داشته باشد.
در بهار دو اتفاق اساسی می‌افتد.
یکی اینکه خوابیده‌ها بیدار می‌شوند و دیگر اینکه مرده‌ها زنده می‌شوند.
قرآن کریم فرمود: «یَتَوَفّاکُم بِاللَّیلِ وَ یَعلَمُ مَا جَرَحتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ یَبعَثُکُم»(۵): اینکه انسان هر شب می‌خوابد، نمادی از مرگ است، چون «اَلنُومُ اَخِ الموت». در خواب، روح، بخش مهم تعلّقش را از بدن کم می‌کند و بدن را در حد حیات گیاهی نگاه می‌دارد.
تعبیر قرآن کریم درباره خواب توفی است. انسان خوابیده، متوفی است، کما اینکه انسان مرده هم متوفی است، منتهی آنجا تعلّق بین نفس و بدن به‌کلی قطع می‌شود و در اینجا قسمت مهمش و فقط در حدّ تعلّق گیاهی می‌ماند، لذا تعبیر وفات درباره موت هم هست: «اللّهُ یتَوَفَّی اْلأَنْفُسَ حینَ مَوْتِهَا وَ الَّتی لَم تَمُت فی مَنامِهَا»(۶). او متوفی است و ما در خواب متوفاییم:
«هُوَالَّذی تَوَفّاکُم بِاللَّیلِ وَیَعلَمُ مَا جَرَحتُم بِالنَّهَار». ما هر شب متوفا و بعد بیدار می‌شویم.
پس خوابیدن و بیدار شدن نمادی از معاد است. در بهار تمام درخت‌هایی که به خواب رفته‌اند، بیدار می‌شوند.
خدای سبحان باران را نازل و زمین مرده را زنده می‌کند: «یُحیِی الْأَرضَ بَعدَ مَوتِهَا»(۷).
پس در بهار خوابیده‌ها و مرده‌‌ها زنده می‌شوند. کسی که حکیمانه به بهار نگاه می‌کند، هم مطلب جدیدی را می‌فهمد، هم لذت علمی می‌برد، هم برهان اقامه می‌کند، هم جانش تغذیه می‌شود و هم بدنش از هوای تازه و گلها و بهار و نسیم لذت می‌برد.
بنابراین آدم عاقل دو لذت از بهار می‌برد و آدم غافل یک لذت.
اصرار کتاب و سنت این است که هرگز به کم قناعت نکنید.
لذتی که انسان از مطلب عمیق می‌برد بیش از خوردن یک غذای لذیذ است. لذا فرمودند وقتی بهار شد به فکر باشید که بیدار بشوید و اگر خدای ناکرده، مرگ روحی دامنگیر کسی شد، خود را با آیات الهی زنده کنید.
در بیانات نورانی حضرت امیر«ع» در نهج البلاغه آمده است که بعضی‌ها مرده متحرک‌اند «فَالصُّورَهُ صُورَهُ إِنسَانٍ وَ القَلبُ قَلبُ حَیَوَان ٍوَ ذلِکَ مَیِّتُ الْأَحیَاءِ» حضرت فرمود اینها صورتاً زنده‌اند، ولی جان و قلب و فکرشان مرده است.
اگر کسی با معارف الهی آشنا شد، زنده می‌شود و وقتی زنده شد، از حیات لذت می‌برد. بنابراین در بهار اگر انسان به یاد معاد بیفتد، هم لذت عاقلانه می‌برد و هم لذت حسی.
درخواست تحول در سال جدید
آدمی در طلیعه سال جدید از ذات اقدس الهی درخواست تحول می‌کند، چون سال که نو می‌شود معنایش آن است که باید حرکت کنیم.
حضرت امیر«ع» می‌فرمایند: « ما مِن حَرَکَهٍ إلاّ و أنتَ مُحتاجٌ فیها إلى مَعرِفَهٍ ». هیچ حرکتی نیست مگر اینکه باید در کنار معرفت سامان بپذیرد. انسان باید مبداء و مقصد وچگونگی طی این فاصله را بداند.
خیلی‌ها زندگیشان‌ گیاهی است؛ یعنی خوب تغذیه می‌کنند، خوب لباس می‌پوشند، خرامان خرامان حرکت می‌کنند؛ درست مثل یک درخت که خوب تغذیه می‌کند، خوب سبز می‌شود و رشد می‌کند و بعد پژمرده می‌شود. اما هیچ درختی ترقی نمی‌کند، چون اصل و ریشه‌اش در لجن است. اینکه بیرون آمده فرع اوست. بعضی‌ها در لجن‌زار زندگی می‌کنند. برجی ساخته، ولی این اصل او نیست.
امام صادق«ع» می‌فرمایند: «اَصلُ المَرءِ لُبُّه» ریشه هر کسی عقل اوست که در گِل است.
سال نو داشتن یعنی حرکت کردن، نه اینکه ببینیم زمین سال نو دارد، آن وقت سال نو زمین را از او مصادره کنیم.
عمر ما باید به اندازه حرکتمان افزایش پیدا کند. اگر خوابیم، بیدار بشویم. اگر بخشی از اندیشه‌های ما مرده است، آن را احیا و دیگران را هم بیدار کنیم.
قرآن فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ لْتَنظُر نَفسٌ مَا قَدَّمَت لِغَدٍ(۸): هر کسی باید اهل حساب باشد و ببیند برای فردای خود چه چیزی را فراهم کرده است. ما داریم روزانه بهترین سرمایه را که عمر ماست صرف می‌کنیم. اگر چیزی در برابر این سرمایه گرفتیم و روی خاک گذاشتیم، می‌شود خسارت، ولی اگر چیزی گرفتیم و جانمان را شکوفا کردیم می‌شود سود.
بعضی‌ها هستند که تجارتشان بایر نیست، یعنی ادب، علم یا معرفتی فراهم کرده‌اند که با آنهاست، پس خسارت ندیده‌اند.
اگر در فروردین، زمین یک دور به دور خورشید گشته است، ما هم شمس حقیقت و ولایتی داریم.
قرآن و عترت شمس ما هستند که: «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا(۹)وَالقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا(۹) بر مصادیقی تطبیق‌شده‌اند. گفته‌اند که وجود مبارک پیغمبر«ص» و حضرت امیر«ع» مصادیق شمس و قمر حقیقی‌اند. بنابراین ما هم آفتاب و ماهی داریم و باید دور اینها بگردیم تا عمرمان زیاد شود وگرنه همین خواهیم بود که هستیم و تا آخر هم همین درد و رنج را داریم.

تفهیم آسان معاد با استفاده از تشبیه آن به بهار و طبیعت
خدا در بهار چگونه مرده را زنده می‌کند؟!. هر سال می‌بینیم که مرده‌ها زنده می‌شوند.
درختان در زمستان خواب‌اند و بیدار می‌شوند. این خاک مرده بود که زنده شد: «یُحیِی الْأَرضَ بَعدَ مَوتِهَا» فرمود این را می‌بینیم، پس می‌شود مرده را زنده کرد.
«کَذلِکَ تُخرَجُونَ»(۱۰) هم برای حکیم قابل درک است هم برای یک فرد عادی، اما «قُل یَتَوَفَّاکُم مَلَکُ الْمَوتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُم»(۱۱) را هر کسی درک نمی‌کند و متوجه نمی‌شود که بین وفات و فوت فرق است. من و شما متوفّاییم، اما ما دو متوفّای دیگر هم داریم. عزرائیل «س» متوفّی است، زیرمجموعه او متوفّی است: «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا)»(۱۲) ؛ «یَتَوَفَّاکُم مَلَکُ الْمَوتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُم». این را عوام نمی‌فهمند، اما این را که بالاخره «کَذلِکَ تُخْرَجُونَ» کاملاً می‌توانند بفهمند.

تبیین مراحل مرگ و زندگی در موجودات
قبل از اینکه بهار شود و درختان بیدار شوند، خاک مرده بود، ولی هر حیاتی ضرورتاً مسبوق به موت یا هر موتی الزاماً مسبوق به حیات نیست:
میفرماید: «کُنتُم أَمواتاً فَأَحیَاکُم ثُمَّ یُمِیتُکُم ثُمَّ یُحیِیکُم»(۱۳). شما قبلاً مرده بودید اگر کسی روی سقف این نظام، یعنی به آسمان برود، کاملاً می‌فهمد که: «کُنتُم أَمواتاً فَأَحیَاکُم ثُمَّ یُمِیتُکُم». این خاک‌ مزارع و مراتع کم‌کم در اثر جذب این گیاهان غذا شدند.
این غذاها به بازارآمدند. نیاکان ما از این غذاها استفاده کردند و شد نطفه و این نطفه شد هفت میلیارد بشر روی زمین. بعد از مدتی هم اینها خاک می‌شوند و می‌پوسند و بعد می‌شوند مزارع و مراتع.
چند سالی آرامستان است و بعد از مدتی می‌شود خیابان و امثالهم. در همین محدوده اول سه‌راه بازار تا حرم حضرت معصومه«س» در ۵۷ سال قبل هیچ خبری نبود.
مرحوم آقای بروجردی«ره» اجازه نمی‌داد و می‌گفت اینجا قبور مسلمین است، ولی الان کلاً مرکز تجاری شده است.
بسیاری از علما و بزرگان و رجال مذهب در همین خیابان حضرتیه دفن‌اند. آن وقت‌ها از جلوی بازار تا حرم مطهر، قبرستان بود.
غرض این است که: «کُنتُم أَمواتاً فَأَحیَاکُم ثُمَّ یُمِیتُکُم ثُمَّ یُحیِیکُم»: هر حیاتی مسبوق به موت و هر موتی هم مسبوق به حیات نیست.

روایتی در استفاده از بهار
از پیامبر اکرم(ص) نقل است که فرمودند: « إذا رأیتم الربیع فأکثروا ذکر النشور»(۱۴). وقتی بهار می‌آید به فکر معاد باشید.
این نصیحتی که رسول خدا(ص) فرمودند، تقریباً تفسیر بخشی از آیات قرآن کریم است.
خداوند در قرآن کریم وقتی جریان بهار را ذکر می‌کند می‌فرماید: «کَذلِکَ النُّشُور»
یعنی همان ‌طور که خدا هر سال مرده‌ها را زنده می‌کند، شما را هم بعد از مرگ زنده می‌کند. اینکه فرمود مگر نمی‌بینید که باران می‌بارد و زمین شکوفا می‌شود: «یُحییِ اْلأَرضَ بَعدَ مَوتِها» و «کَذلِکَ النُّشُورُ»، یعنی خدا مرده را زنده می‌کند.
نه اینکه خوابیده را بیدار می‌کند.
در زمستان برخی از درخت‌ها بیدارند، ولی رشد ندارند. در میان درختان، آنکه بیدارتر است مثل درخت مرکبات، از سرما آسیب بیشتری می‌بیند تا مثلاً درخت کاج. آنکه خواب است که آسیب نمی‌بیند.
وقتی بهار می‌آید، آنهایی که بیدارند بیدارتر می‌شوند. آنهائی که خوابند بیدار می‌شوند و آنهائی که مرده‌اند، زنده می‌شوند.
سخن این نیست که بهار که آمد خداوند درخت‌های خوابیده را بیدار می‌کند.
بلکه سخن از احیاست: «مِنها خَلَقناکُم وَ فیها نُعیدُکُم وَ مِنها نُخرِجُکُم تارَهً أُخری»(۱۵). «ما شما را اززمین آفریدیم و بدان باز می‌گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان می‌آوریم»
انسان را هم همین‌‌طور زنده می‌کند. دیگر نگویید چگونه مرده زنده می‌شود. هر سال می‌بینید که خدا چگونه زمین وگیاهان را میمیراند و زنده می‌کند.
پی‌نوشت‌ها:
۱-بروج / ۱
۲-اعراف / ۴۳
۳-حشر / ۵۹
۴- انعام / ۶۰
۵- زمر / ۴۲
۶- حدید / ۱۷
۷- حشر / ۱۸
۸- شمس / ۱
۹- شمس / ۲
۱۰- روم / ۱۹
۱۱- سجده / ۱۱
۱۲- انعام / ۶۱
۱۳- بقره / ۲۸
۱۴- مفاتیح الغیب،از فخرالدین رازی ،جلد ‏۱۷، ص: ۱۹۴
۱۵- طه / ۵۵

سوتیترها:
۱٫

سخن این نیست که بهار که آمد خداوند درخت‌های خوابیده را بیدار می‌کند، بلکه سخن از احیاست: «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَهً أُخْری». انسان را هم همین‌‌طور زنده می‌کند. دیگر نگویید چگونه مرده زنده می‌شود. هر سال می‌بینید که خدا چگونه زمین وگیاهان را زنذه می‌کند.

۲٫
آدمی برای اینکه با نشاط و خرمی به سر ببرد و هویت خود را بهشت کند، باید از کوثر مدد بگیرد. بهار از باران مدد می‌گیرد و سرسبز و خرم می‌شود، ولی انسان از کوثر مدد می‌گیرد. کوثر که جمال الهی را به همراه دارد، همان معرفت و محبت خداست.

۳٫
کسی که حکیمانه به بهار نگاه می‌کند، هم مطلب جدیدی را می‌فهمد، هم لذت علمی می‌برد، هم برهان اقامه می‌کند، هم جانش تغذیه می‌شود و هم بدنش از هوای تازه و گلها و بهار و نسیم لذت می‌برد. بنابراین آدم عاقل دو لذت از بهار می‌برد و آدم غافل یک لذت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *