مهمترین مانع مؤدب شدن به آداب الهی

                                                                                                                                                           

 

نگاه عاشقانه به دنیا ممنوع

توجه به دنیا مهمترین مانع مؤدب شدن به آداب الهی است. در آیات قرآن آیه‏ای وجود دارد که وقتی بر پیغمبر‌اکرم(ص) نازل شد، آن حضرت شخصی را بین مسلمین فرستاد تا ندا دهد اگر کسی خود را به ادب الهی مؤدب نسازد، با دلی پر حسرت از دنیا خواهد رفت.(۱) از این روایت معلوم می‎شود که این آیه و مفاد آن، در بحث مؤدب شدن انسان به ادب الهی، جنبه زیربنایی دارد. خداوند در سوره ‌مبارکه طه می‏فرماید: «وَ لا تَمُدَّنَ‏ عَینَیکَ‏ إِلى‏ ما مَتَّعنا بِهِ أَزواجاً مِنهُم زَهرَهِ الْحَیاهِ الدُّنیا لِنَفتِنَهُم فیهِ وَ رِزقُ رَبِّکَ خَیرٌ وَ أَبقى وَ أْمُر أَهلَکَ‏ بِالصَّلاهِ وَ اصطَبِر عَلَیها لا نَسئَلُکَ رِزْقاً نَحْنُ نَرزُقُکَ وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى.»(۲) ابتدای آیه خطاب به خود پیغمبر است. برای اینکه اهمیت مطلب روشن شود، از شما یک سؤال می‎پرسم؛ آیا خداوند پیغمبر را بیشتر دوست داشته است یا ما را؟ آیا رشتۀ ولای بین پیغمبر و خدا محکم‏تر، قوی‏تر و شدیدتر بوده است یا غیر او؟ این‏ها به‏هیچ‏وجه با یکدیگر قابل قیاس نیستند؛ چون پیغمبر را حتی با دیگر انبیای الهی هم نمی‏توان قیاس کرد؛ «حبیب‎الله» یعنی او محبوب خدا است و محبوب مطلق رب‌العالمین است. حال ببینید که خدا به حبیبش چه می‏گوید؛ او می‏فرماید: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ»؛ نگاه پیوسته و طولانی نکن! مدّ یعنی کشیدگی؛ لذا آیه می‏فرماید که نگاهت را طولانی نکن! مگر انسان نگاه کوتاه و طولانی دارد؟ بله؛ اگر انسان یک شیء را ببیند که برایش جالب نیست، نگاهش را ادامه نمی‎دهد، اما اگر آن شیء نظرش را جلب کند و جالب به‏نظر برسد، آن را بیشتر نگاه می‏کند، دیگر چشم از آن برنمی‏دارد و نگاهش طولانی می‏شود. این نوع نگاه گویای آن است که شخص، مفتون و شیفته آن شیء شده است. چون تا زمانی که مفتون آن نشده و چشمش را نگرفته است، به آن خیره نشده و نگاهش را کوتاه خواهد کرد.

حالا پیغمبر باید به چه چیزی خیره نشود و نگاهش را کوتاه کند؟ «وَ لا تَمُدَّنَ عَینَیکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیاه الدُّنْیا؛ به چیزهایی که ما به ‏وسیله آن‏ها گرو‏هی از مردم را متنعم ساخته‏ایم، نگاه طولانی نکن! چرا که این تنعمات مادی، همان مظاهر مادی است که در دست دنیاداران قرار دارد.»(۳) قرآن نمی‏فرماید: به این‏ها نگاه نکن، بلکه می‏گوید: نگاهت را به این چیزها، طولانی نکن! پس نهی نسبت به مدّ و کشش نگاه است، نه خود نگاه. قرآن می‏فرماید: به این‌ها چشم ندوز! مفتون این‏ها نشو! مواظب باش تا این مظاهر دنیوی یک‏وقت دلت را نبرد! چیزهایی که دنیاداران در دست دارند دلربا است؛ تو خودت کاری نکن که این چیزها دلت را ببرد! چون دل تو برای من است.

اقتضای دوستی این است که دل به دل راه پیدا می‏کند و رابطۀ محبتی برقرار می‏شود. ما خودمان هم در مسائل مختلف به فرزندانمان تذکر می‏دهیم و بر همین اساس می‏گوییم: فلانی آدم درستی نیست؛ یک‏وقت نکند با او رفت و آمد داشته باشی؛ چون می‏دانیم که صِرف رابطه داشتن با آن فرد، ایجاد علاقه کرده و در‌نهایت رشته محبت و علقه بین پدر و پسر را از بین می‏برد؛ یعنی تأدیب فرزند دیگر اثر نداشته و پدر تربیت فرزندش را رها می‏کند.

 

تطبیق بحث با روایات

ما روایات زیادی راجع ‏به این موضوع داریم. امام علی«ع» فرمودند:‌ «مَن‏‌قَصَّرَ نَظَرَهُ‏ عَلى أَبنَاءِ الدُّنیا عَمِی عَن سَبِیلِ الهُدى»؛(۴) کسی‌که نگاهش فقط به ابنای دنیا یعنی همان دنیاداران باشد، نسبت به راه هدایت کور می‏شود. این نتیجه برای کسی است که نگاه طولانی به دنیاداران داشته باشد.

حضرت در جایی دیگر راجع ‏به خود دنیا این‏طور تعبیر می‏کنند و می‏فرمایند:‌ «اُنْظُر إِلَى‏ الدُّنیا نَظَرَ الزَّاهِدِ الْمُفَارِقِ؛ به دنیا نگاه کن، اما دیدِ بی‏رغبت نسبت به آن داشته باش»، «وَ لَا تَنظُر إِلَیهَا نَظَرَ الْعَاشِقِ الْوَامِقِ؛(۵) و به دنیا آن‏قدر عاشقانه نگاه نکن که دلت را ببرد.»

در روایت دیگری آمده است: ‌«مَن عَظُمَتِ‏ الدُّنیا فِی عَینِهِ وَ کَبُرَ مَوقِعُهَا فِی قَلبِهِ»؛ اگر دنیا و جایگاه آن در چشم و دل کسی بزرگ جلوه کند، «آثَرَهَا عَلى اللَّهِ»؛(۶) او دنیا را بر خدا مقدم خواهد داشت.

بنابراین بزرگترین مانع برای مؤدب شدن به آداب الهی این است که انسان در پی مظاهر دنیا دلش را از کف بدهد و فریفته مظاهر مادی شود؛ لذا خدای متعال نیز خطاب به حبیب خود این‏طور امر می‏کند که به دنیای دنیاداران نظر طولانی و پیوسته نکن؛ چرا که توجه و نگاه به دنیا، دلبری می‏کند و دیگر نمی‏گذارد تو مؤدب شوی.

 مهمترین اثر ادب الهی در حیات انسان

آرامش و آسانی در هنگام جان دادن به جای سختی و حسرت

اما مطلب دوم این است که بالاترین اثر ادب الهی چیست؟ مهم‌ترین اثر ادب الهی، آسانی و آرامش داشتن هنگام رفتن از دنیا و ورود به نشئه دیگر است، در مقابل، کسانی که مؤدب به آداب الهی نیستند، با سختی و حسرت از این مرز عبور خواهند کرد. دلیل این تفاوت، اختلاف حالات انسان‏ها است. گاهی انسان را به جایی می‏برند و او هم به محل اقامت جدیدش نظر می‏کند و منتظر رفتن و رسیدن است. گاهی هم او را می‏کِشند و او مدام رویش را برمی‏گرداند و به پشت سر نگاه می‏کند؛ چون دلش اینجا است و دوست ندارد از محبوبش جدا شود. مرگ هم برای کسانی که مؤدب به ادب الهی هستند مثل این است که در یک جاده مستقیم بدون اینکه به پشت سر خود کاری داشته باشند، با نگاه به جلو، سریع، راحت و آرام حرکت می‏کنند، اما وقتی افراد بی‌ادب را به‏سمت خدا می‏کِشند و می‏برند، رویشان به پشت سرشان یعنی دنیا است.

 

«جان دادن» بهجای «جان کندن»

حالا به‏ سراغ روایت برویم. امام‌هشتم«ع» می‏فرماید: ‌«أَنَّ جَبرَئِیلَ هَبَطَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ‎ فَقَالَ إِنَ‏ اللَّهَ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ یَقْرَأُ عَلَیکَ‏ السَّلَامَ وَ یَقُولُ ‌لَکَ»؛ جبرئیل خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: خداوند به تو سلام می‏رساند و می‎فرماید:‌ «اِقرَأْ بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ»؛ بگو: بسم الله الرّحمن الرّحیم وَ لا تَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ. امام‌رضا«ع» می‏فرماید: وقتی که این آیه بر پیغمبر‌اکرم نازل شد، «فَأَمَرَ النَّبِیُّ مُنَادِیاً یُنَادِی»؛ پیغمبر به شخصی امر کرد که در میان مسلمین برود و بلند بگوید: «مَن لَم یتَأَدَّب بِأَدَبِ اللَّهِ تَقَطَّعَت نَفسُهُ عَلى الدُّنیا حَسَرَاتٍ»؛(۷) هرکس خود را به آداب الهی مؤدب نکند، با حسرت از دنیا می‏رود، جانش را نمی‏گیرند بلکه جانش با حسرت و اندوه کنده می‏شود! این معنای «تَقَطَّعَت نَفْسُهُ عَلى الدُّنْیا حَسَرَات» است.

حسرت حالت افسوسی است که انسان نسبت به گذشته و آنچه از دست داده پیدا می‏کند؛ کسی که چشمش در دنیا مانده و راهی آخرت شده است، با دلی پر از حسرت به‌ سمت آخرت برده می‏شود. دلِ پُر حسرتش را از دنیا می‏کَنند و او را راهی آخرت می‏کنند؛ درست مثل اینکه بخواهند طفلی را از مادرش جدا کنند.

گویا الآن رابطه میان روایت با آیه معلوم شد که و اینکه چرا قرآن می‏فرماید به نعمت‏های در دست دنیاداران چشم ندوز؛ و از طرف دیگر پیغمبر فرمود: در میان مردم فریاد بزنید کسی که به آداب الهی مؤدب نباشد، سخت جان می‏دهد. انسان نباید دنیا را برای خود مانند مادر خویش قرار دهد و به او دلبسته شود؛ باید از دنیا بهره گرفت، اما بین خود و آن هیچ علقه‏ای برقرار نکرد! از جملۀ «مَن لَم یتَأَدَّبْ بِأَدَبِ اللَّهِ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ عَلى الدُّنْیا حَسَرَات»، پیدا است که «وَ‌لا‌تَمُدَّنَّ عَینَیکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنهُم» یکی از آداب الهی است و باید رعایت شود. این ادب، اساسی‏ترین ادب ‌الهی و برطرف‏کننده مانع اصلی تأدب به آداب الهی است. خدا با این آیه پیغمبر خویش را ادب کرد و پیغمبر نیز تأدیب خدا را به گوش همگان رساند. این ادب زیربنای تأدیب جمیع ابعاد وجودی انسان به‏حساب می‏آید.

 

«صبر» مهمترین لازمه تحقق ادب الهی

«ادب الهی» رنج و سختی دارد

اما مطلب سوم که از همین آیه برداشت می‏شود، این است که در ادب نوعی سختی، رنج و فشار وجود دارد. ما گفتیم که ادب یعنی روش رفتاری. روش رفتاری به‏ معنای ملکه است و هر موجودی از نظر علمی، روش خاصی برای رفتار خود دارد. انسان‌ها نیز متناسب با هر کدام از ابعاد وجودی خود مانند عقل، نفس، قلب و… روش رفتاری مخصوص به‏ خود دارند. رفتار نیز همان عملی است که با تکرار آن «ملکه» و روش حاصل می‏شود؛ لذا اگر کسی بخواهد برای هرکدام از ابعاد وجودی خود روش رفتاری ایجاد کند، باید متناسب با آن دستورالعملی را به ‏کار گیرد و آن را به ‌قدری تکرار کند، تا بالاخره در وجودش به‏ صورت یک روش و ملکه دربیاید. در اینجا «تکرار عمل» پیش از پیدایش ملکه، همراه با نوعی مشقت و سختی است؛ یعنی برای انسان سخت است که طبق دستوری عمل کند که مطابق با روش رفتاری او نیست؛ چون او دلش می‏خواهد طور دیگری عمل کند و اقتضای او چیز دیگری است، ولی باید خود را با دستورات دیگری مطابقت دهد. به‏ عنوان مثال شهوت، قوه‏ای است که به ‏طور گسترده فعالیت می‏کند. اگر کسی بخواهد به این بُعد نفسانی، روش رفتاری بدهد، باید با دستورالعمل‏ها و قوانین‌الهی جلوی آن را بگیرد که در چارچوب مشخصی عمل نماید. این کار مستلزم رنج، فشار و مشقت است.

 

مؤدب شدن بدون صبر محال است

این دستورات باید به‏ صورت مکرر انجام گیرد تا نفس مؤدب شود. به ‏همین‏ خاطر برای مؤدب شدن، بیش از هر چیزی به صبر نیاز داریم. چون بدون فضیلت انسانی صبر در برابر سختی و مرارتِ تبعیت از دستورات الهی، مؤدب شدن به آداب الهی ممکن نیست. یکی از وجوه معنایی روایت نورانی «البَلاءُ لِلوِلاءِ»(۸) این است که اهل ولا همیشه تحت فشار قرار دارند تا لحظه ‏به ‏لحظه مؤدب شوند و دوستی و ولایشان با خدای متعال بیشتر شود. اگر کسی نتواند این فشارها را تحمل کند هیچ‏گاه مؤدب نخواهد شد و از زمره اهل ولایت‏الله خارج می‏گردد. لازمۀ سلوک در این مسیر صبر کردن است.

 

نیاز مؤدب و مؤدب به صبر

نکته مهم و اساسی این است که هم کسی که می‏خواهد تأدیب شود باید اهل صبر باشد و مرارت اطاعت و مخالفت با خواسته‏های بی‏قید و بند خویش را بپذیرد و هم کسی که می‏خواهد او را ادب کند باید صبر داشته باشد و بر سرپیچی‏های شخصی که تحت تربیت و تأدیب او قرار گرفته صبر نماید؛ چون ایجاد روش رفتاری، یک امر دفعی نیست، بلکه به ‌تدریج حاصل می‏شود و نیاز به صبر دارد. از همین‏جا روشن می‏شود که محوری‏ترین فضیلت در باب ادب، چه ادب کردن و چه ادب شدن، صبر است. حال اگر مؤدَب و مؤدِب یکی باشد، میزان صبر باید دوچندان باشد؛ یعنی کسی که می‏خواهد خود را ادب کند و روش رفتاری الهی پیدا کند باید خیلی صبور باشد تا از بی‏ادبی‏های خود خسته نشود و مسیر را تا پایان ادامه دهد. از طرف دیگر ما علاوه بر تأدیب خود، وظیفه دیگری هم داریم، هم باید خودمان را با دستورات الهی تأدیب کنیم و هم باید به تأدیب نفوسی که در محیط اطراف ما هستند بپردازیم. این کار مگر بدون صبر شدنی است؟!

 

لزوم صبر بر بیادبی دیگران در قرآن

در ذیل این آیه شریفه که به بزرگترین مانع ادب اشاره شده، آمده است: «وَ أْمُرأَهلَکَ‏ بِالصَّلاهِ وَ اصطَبِر عَلَیها؛» اهل و خانواده‏ات را به نماز امر کن و بر این کار صبر داشته باش! این آیه به‏ عنوان یگانه آیه‎ای که نقش ادب الهی را مطرح می‏فرماید، بعد از بیان مانع اصلی ادب، در اولین گام مؤدب شدن به مسأله صبر اشاره می‏کند و محوریت این مسأله را روشن می‏سازد و هم به چشم ندوختن به‌ متاع دنیا و هم به مسائل رفتاری و عملی اشاره می‏کند و اینکه یک مسأله اخلاقی است و جنبۀ قلبی دارد. جنبۀ عملی‌اش این است که چشم‏پوشی کند و به تنعمات مادی خیره نشود و جنبه ‌اخلاقی‌اش هم این است که انسان باید صبر داشته باشد تا با صبر کردن بتواند خود را مؤدب نماید و جنبه قلبی‌اش هم این است که انسان به مادیات دل نبندد و به غیرخدا میل پیدا نکند.

 

«بیصبری و بیتابی» یعنیاعتراض به تأدیب خدا

حتی مؤمنی که نعوذبالله مرتکب خطا شده و از خدا خواسته که او را ادب کند، نباید در برابر گوشمالی او بی‏قراری کند. اگر بی‏قراری کند، دیگر ادب نخواهد شد؛ چون خدا دارد او را ادب می‏کند و اگر بی‏تابی او به‏ معنی اعتراض به تأدیب الهی باشد، خیلی زشت خواهد بود؛ لذا اگر دیدید که خداوند چوبی به شما زد، زود بگویید:‌ «اَلْحَمْدُلِلّهِ»؛ «شُکْراً لِلّهِ»! از آن به‌ بعد هم چشم‏هایتان را باز کنید و مراقب باشید که دیگر خطایی نکنید که خدا با تنبیه بخواهد تأدیب‌تان کند! تحمل‌تان را بالا ببرید تا بیشتر بتوانید از عنایت و لطف الهی بهره‌مند شوید.

حتی کسانی که در مراحل بالای ایمان قرار دارند نیز محتاج به صبر هستند. پیغمبر‌اکرم«ص» چقدر در راه انجام وظیفه‏اش برای خدا زجر کشید؟ انبیا و اولیای الهی چقدر زجر کشیدند؟ همۀ این زجرها و صبرها برای چه بود؟ برای اینکه رشته محبت‌شان محکم‏تر شود و به خدا بیشتر نزدیک شوند.(۹) این‎ها اهل ولا بودند و با خداوند رشته دوستی داشتند و برای همین مورد بلای الهی قرار می‌گرفتند.

 

نقش احکام الهی در مؤدب شدن انسان

مطلب چهارم این است که جمیع احکام شرعی در مؤدب شدن ما نقش اساسی دارند؛ لذا از همه این‏ها به «آداب» تعبیر می‏کنیم. واجب، حرام، مستحب و مکروه همه و همه دستوراتی است که از ناحیه خداوند آمده است تا به ما روش رفتاری دهد و ما را مؤدب کند. ما نیز تنها با إتیان به واجبات و ترک محرمات و انجام مستحبات و ترک مکروهات می‏توانیم به آداب الهی مؤدب شویم.

 

شاخصترین عمل از آداب الهی

در بین همه این اعمال، نافله و تطوع(عمل غیر فریضه) نقش به ‏سزایی در تأدیب ‌الهی انسان دارد. آیه شریفه مورد بحث ما نیز ابتدا بحث نماز را مطرح می‎کند و می‏فرماید: وَ أْمُر أَهلَکَ‏ بِالصَّلاهِ وَ اصطَبِر عَلَیها؛ ای پیغمبر! تو که خودت مؤدب به آداب الهی هستی و می‏دانی چه کار باید انجام دهی، به خانواده‏ات امر کن که نماز بخوانند و بر این کار صبر داشته باش! ادب کردن، صبر می‎خواهد؛ پس پیغمبر باید نسبت به خاندان خود صبر کند، تا آن‎ها نسبت به این عمل روش رفتاری پیدا کنند؛ نقطه آغاز هم نماز و تطوع است که شامل فرائض و نوافل می‏شود.

 

«تأدیب ویژۀ خدا» یکی از افتخارات اهلبیت(علیهم السلام)

در ذیل این آیه، روایات متعددی وجود دارد. مثلاً امام‌ هشتم«ع» در روایتی فرمود:‌ «خَصَّنَا اللَّهُ‏ بِهَذِهِ الْخُصُوصِیَهِ»؛ خداوند ما را به این ویژگی مخصوص کرده است: ‌«إِذْ أَمَرَنَا مَعَ الْأُمَّهِ بِإِقَامَهِ الصَّلَاهِ ثُمَّ خَصَّنَا مِنْ دُونِ الْأُمَّهِ»؛ خداوند یک‏بار ما را در کنار امت به نماز امر نمود و یک‏بار هم به ‏طور خصوصی به نماز امر فرمود. آنجا که آیه نازل شد: وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ؛(۱۰) اهل‌بیت هم داخل در آیه بودند که به نماز امر شدند؛ چون آنان سرآمد مؤمنین هستند و در جای دیگر که فرمود: وَ أْمُر أَهلَکَ‏ بِالصَّلاهِ؛ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به‏صورت خصوصی به نماز امر شدند. این از افتخارات اهل‌بیت است که خداوند در قرآن ایشان را دوبار به نماز امر کرده است.

اقدام روزانه پیغمبر برای تأدیب اهلبیت خویش

در ادامه روایت دارد که حضرت فرمود: ‌«فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ یَجِی‏ءُ عَلى بَابِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ بَعدَ نُزُولِ هَذِهِ الْآیهِ تِسعَهَ أَشهُرٍ کُلَّ یومٍ عِندَ حُضُورِ کُلِّ صَلَاهٍ خَمسَ مَرَّاتٍ»؛ بعد از آنکه این آیه نازل شد، پیغمبر‌اکرم به مدت نُه ماه روزی پنج مرتبه در اوقات نماز به خانه علی و فاطمه می‏آمد، «فَیقُولُ الصَّلَاهَ رَحِمَکُمُ اللَّهُ»؛ و می‏فرمود: نماز؛ نماز؛ رحمت خدا بر شما باد! «وَ مَا أَکرَمَ اللَّهُ أَحَداً مِن ذَرَارِیِّ الْأَنْبِیَاءِ بِمِثلِ هَذِهِ الْکَرَامَهِ الَّتِی أَکرَمَنَا بِهَا وَ خَصَّنَا مِن دُونِ جَمِیعِ أَهلِ‌بَیتِهِم»؛(۱۱) خداوند خاندان هیچ پیامبری را مانند ما اهل‌بیت کرامت و بزرگواری نبخشید.

در تفسیر علی‎بن‏ابراهیم قمی در ذیل این روایت آمده است که می‏گوید:‌«فَلَمْ‏ یزَلْ‏ یَفْعَلُ‏ ذَلِکَ‏ کُلَ‏ یوْمٍ‏ إِذَا شَهِدَ الْمَدِینَهَ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْیا»؛(۱۲) این آیه در مکه نازل شد، ولی این کار پیغمبر تا زمانی که حضرت در مدینه از دنیا رفت هم ادامه داشت.

پی‌نوشت‌ها

۱ـ ما در ادامه این روایت را کامل می‌خوانیم و بررسی می‌کنیم. بحار‌الأنوار، ج۶۸، ص۳۴۸٫

۲ـ طه، ۱۳۱ و ۱۳۲٫

۳ـ «أَزْواجاً» در آیه یعنی بخشی از مردم که این بخش از مردم همان دنیاداران هستند.

۴ـ تصنیف غررالحکم ودررالکلم، ص ۱۳۷٫

۵ـ تصنیف غررالحکم ودررالکلم، ص ۱۴۰٫

۶ـ تصنیف غررالحکم ودررالکلم، ص ۱۳۸٫

۷ـ بحار‌الأنوار، ج‏۶۸، ص۳۴۸٫

۸ـ شرح مصباح الشریعه.

۹ـ البته دلیل بلایایی که خداوند بر سر اولیای خود می‌آورد چیز دیگری است که جای بحثش اینجا نیست. بلای آن‌ها هدیه و موهبت الهی است و ربطی به تأدیب و ارتقای درجه آن‌ها ندارد. این بحث جدایی است.

۱۰ـ بقره، ۴۳٫

۱۱ـ بحار‌الأنوار، ج۷۹، ص۱۹۶٫

۱۲ـ تفسیر قمی، ج۲، ص۶۷٫

 

 

 

سوتیترها

۱٫

بزرگترین مانع برای مؤدب شدن به آداب الهی این است که انسان در پی مظاهر دنیا دلش را از کف بدهد و فریفته مظاهر مادی شود؛ لذا خدای متعال نیز خطاب به حبیب خود این‏طور امر می‏کند که به دنیای دنیاداران نظر طولانی و پیوسته نکن

 

۲٫

اگر کسی بخواهد برای هرکدام از ابعاد وجودی خود روش رفتاری ایجاد کند، باید آن را به ‌قدری تکرار کند، تا بالاخره در وجودش به‏ صورت یک روش و ملکه دربیاید. «تکرار عمل» پیش از پیدایش ملکه، همراه با نوعی مشقت و سختی است؛ یعنی برای انسان سخت است که طبق دستوری عمل کند که مطابق با روش رفتاری او نیست

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *