تسلیم در برابر امامان

در آستان امامان

شرحی بر زیارت جامعه کبیره

 

«در آستان امامان» نام مجموعه‌ مقالاتی پیرامون منزلت والای امامان سلام‌الله علیهم اجمعین در شعاع زیارت جامعه کبیره است. در این مقاله نیز فرازهایی از این زیارت مطرح و پیرامون آن به بحث می‌نشینیم.

امامان یک مجموعه

«و اولکم و آخرکم؛ ایمان به اولین امام و آخرین امام دارم.» معنای این سخن این است که امامان یک مجموعه به هم پیوسته‌اند.

بعبارتی یعنی ایمان به دوازده امام دارم و چهار امامی، شش امامی، هفت امامی نیستم.

متأسفانه هوی و هوس‌ها این تفرقه را به وجود آورد. گاه هوی و هوس پیروان و گاه هوس سران انحراف این مجموعه عزت‌آفرین  را متفرق ساخت و جمعی را به وادی ضلالت و گمراهی کشید.

زائر در این فراز می‌گوید من باوردار همه امامان هستم. در روایتی از پیامبر اکرم(ص) رسیده است:

«انا سید الاولین و الاخرین و انت یا علی سید الخلائق بعدی اولنا کاخرنا و آخرنا کاولنا؛ من سرور اولین و آخرین هستم و تو ای علی سرور و سالار خلائق پس از من هستی. اولین ما مانند آخرین ما و آخرین ما مانند اولین ماست.»(۱)

در روایت دیگر از حضرت رسیده است که:

«من انکر واحداً من الاوصیاء فقد انکر الاموات؛ کسی که یکی از امامان زنده را انکار کند در واقع پیشوایانی را که از دنیا رفته‌اند را انکار کرده است.»(۲)

امامان صاحب اختیار

«و مفوض فی ذلک کله الیکم؛ در تمام اموری که گذشت کارها را به شما وا می‌گذارم.»

در حقیقت این نهایت ابراز ارادت به ساحت مقدس امامان است. هر چه را شما برایم از خدا بخواهید تسلیم آنم و به عبارت گویا، شما به اذن خداوند صاحب اختیار من هستید.

در روایتی از حضرت امام صادق(ع) می‌خوانیم که حضرت فرمود:

«من سره ان یستکمل الایمان کله فلیقل القول منّی فی جمیع الاشیاء قول ان محمد فیما السروا و اعلنوا و فیما بلغنی عنهم و فیما لم یبلغنی؛ هر کس از این شاد است که همه درجات ایمان را کامل کند باید بگوید سخن من درباره همه چیز سخن آل محمد صلی الله علیهم اجمعین است در آنچه نهان دارند و در آنچه آشکار سازند و در آنچه از آنان به من برسد و در آنچه به من نرسد.»(۳)

تسلیم در برابر امامان

«و مسلّم فیه معکم و قلبی لکم مسلّم و رأیی لکم متبع و نصرتی لکم معدّه؛ در این امور تسلیم شما هستم و دلم به فرمان شماست و نظرم تابع نظر شما و یاری‌ام برای شما آمده است…»

نگاه شیعه در عرصه رهبری معصومان آن است که این انوار تابناک هر آنچه دستور می‌دهند «محبت شرعی» است. خطا، اشتباه در این دستورات راه ندارد. بر این اساس باید در برابر اوامر آن‌ها تسلیم محض بود. حتی در درون جان نیز اعتراضی نباید داشت.

«فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیها شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلّموا تسلیما؛ به پروردگارت سوگند که آن‌ها مؤمن نخواهند بود مگر این‌که در اختلافات خود، تو را به داوری بطلبند و سپس از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند.»(۴)

این آیه ایمان را گره خورده با «تسلیم» در برابر پیامبر به عنوان رهبری معصوم است. معنای این سخن این است: «رهبری معصومان تنها رهبری سیاسی نیست بلکه این رهبری از جنس رهبری الهی است که جزئی از آن رهبری سیاسی است».

با این نگاه همانگونه که پیامبر(ص) «و ما ینطق عن الهوی ان هو الّا وحی یوحی؛ از هوی و هوس سخن نمی‌گوید آنچه می‌گوید دستور خداست.»(۵) امامان معصوم هم آنچه حکم می‌کنند دستور خداست. نه تنها در عمل باید مطیع بود که لازمه ایمان و تسلیم است قلباً هم باید آن را باور داشت.

حضرت امام صادق(ع) فرمود:

«لو أن قوما عبدوا الله وحده لا شریک له و أقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و حجوا البیت و صاموا شهر رمضان، ثم قالوا لشی ء صنعه الله تعالی أو صنعه النبی صلی الله علیه و آله و سلم: ألاصنع خلاف الذی صنع، أو وجدوا ذلک فی قلوبهم لکانوا بذلک مشرکین. ثم تلا هذه الآیه: «فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما» ثم قال ابوعبدالله علیه السلام. و علیکم بالتسلیم ؛ اگر قومی خدای یگانه بی شریک را عبادت کنند و نماز به پا دارند و زکات بپردازند و حج خانه خدا را بگذارند و ماه رمضان روزه بگیرند، سپس درباره چیزی که خدا و رسول خدا انجام داده بگویند چرا خلاف این انجام نداد؟ یا این اعتراض را در دل خود بیابند قطعاً به این خاطر مشرک خواهد بود. (اگر واقعا اعتراض قلبی به حکم خدا و رسول خدا داشته باشد مشرک واقعی است و اگر قبول آن حکم بر او سنگین باشد اما آن را رد نکند مشرک است به معنای کسی که توحید کامل ندارد.) سپس این آیه را «فلا و لا ربک الآیه» تلاوت فرمود سپس فرمود بر شما باد به تسلیم.»(۶)

ابعاد تسلیم

تسلیم بودن در برابر معصومان ابعادی دارد:

۱- تسلیم قلبی، همان که در این زیارت آمده «و قلبی لکم مسلّم» که از آن سخن گفته شد.

۲- تسلیم در رأی، رأی آنان را صائب دیدن چه رأی آنان به نفع ما باشد یا به ضرر. گاه کسانی اگر رأی را به نفع خود دیدند تسلیم‌اند و اگر به زیان خود دیدند تسلیم‌ناپذیرند. اینان «ولایتمدار نیستند»، «خودمدارند». در شأن نزول آیه فوق آمده است که:

«زبیر بن عوام که از مهاجران بود با یکی از انصار (مسلمانان مدینه) بر سر آبیاری نخلستان‌های خود که در کنار هم قرار داشتند اختلافی پیدا کرده بودند. هر دو برای حل اختلاف خدمت پیامبر رسیدند. در آنجا که باغستان «زبیر» در قسمت بالای نهر و باغستان انصاری در قسمت پایین نهر قرار داشت پیامبر به «زبیر» دستور دارد اول او باغ‌هایش را آبیاری کند و بعد مسلمان انصاری (و این مطابق همان سنتی بود که در باغ‌های مجاور هم جریان داشت) اما مرد انصاری به ظاهر مسلمان از داوری عادلانه پیامبر ناراحت شده گفت: آیا این قضاوت به خاطر آن بود که زبیر عمه‌زاده توست؟ پیامبر از این سخن بسیار ناراحت شد به حدی که رنگ رخسار او دگرگون گردید در این موقع آیه فوق نازل شد و به مسلمانان هشدار داد.(۷)

در این زیارت زائر می‌گوید من رأیی جز رأی شما ندارم این معنای تسلیم است با این باور زائر در حقیقت اجتهاد مقابل نص را محکوم می‌کند و می‌گوید من این راه نادرست را ندارم. این منش که کسی بگوید پیامبر چنین فرموده و معصوم چنان، اما من چنین می‌گویم!! این روش مؤمنان نیست. «و رأیی لکم متبع» محکوم کردن این روش است که متأسفانه در تاریخ اسلام نمونه‌های فراوان از این دست منش‌های نادرست بودیم. مرحوم علامه شرف الدین در کتاب «النص و الاجتهاد» صد نمونه از این اجتهادها را در برابر نص آورده است.

۳- تسلیم عملی

تسلیم عملی بعد دیگر تسلیم است. اگر تکلیفی را معصوم متوجه کسی نمود، تسلیم آن است که بی‌چون و چرا آن تکلیف آورده شود چه سخت باشد چه راحت، چه باذوق و سلیقه‌اش همراه باشد چه همراه نباشد.

در تاریخ آمده است که پیامبر اکرم در ماه رمضان سال هشتم هجرت عازم فتح مکه شد. وقتی آن حضرت کمی از مدینه فاصله گرفت در نقطه‌ای به نام «کدید» آبی خواست و روزه خود را افطار نمود و به همه دستور داد که «افطار» کنند. گروه زیادی افطار کردند ولی عده کمی تصور کردند که اگر روزه بگیرند و با دهان روزه جهاد نمایند پاداش آن‌ها افزون‌تر خواهد بود از این نظر از شکستن روزه خودداری نمودند.

معنای این کار تسلیم نبودن در برابر پیامبر است. پیامبر اکرم از تسلیم‌ناپذیری این گروه ناراحت شده و این افراد «خودمحور» را گناهکار و سرکش نامید.(۸)

این تسلیم عملی در برابر پیامبر جلوه ایمان است در حالی که این افراد ساده‌لوح به این نکته توجه نکردند همان پیامبری که دستور روزه را داده امر به افطار آن را می‌دهد پس چرا تسلیم ناپذیری؟!

الگوهای تسلیم در برابر امامت

جلوه برجسته تسلیم در برابر امامان فداکاری یاران سیدالشهداء(ع) هستند. این گل‌های معطر ایثار و فداکاری با آنکه به صورت قطعی می‌دانستند پایان این راه شهادت است اما با آغوش باز و عاشقانه از آن استقبال کردند به هنگامی که سیدالشهداء اذن خروج از کربلا و نجات جان خویش را داد عاشقانه «حماسه تسلیم» را آفریدند.

سعید بن عبدالله حنفی گفت: « لا والله یابن رسول الله لا نخلیک ابدا حتی یعلم الله انا قد حفظنا فیک وصیه رسول محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ولو علمت انی اقتل فیک ثم احیی ثم اخرج حیا ثم اذری یفعل ذلک بی سبعین مره ما فارقتک حتی القی حجمامی دونک و کیف لا افعل ذلک و انما هی قتله واحده ثم انال الکرامه التی لا انقضاء لها ابدا؛ به خدا قسم ای پسر پیامبر خدا ما تو را تنها نمی‌گذاریم تا خدا گواه باشد که ما وصیت پیغمبرش محمد صلی الله علیه و آله را در باره تو حفظ کردیم و اگر بدانم که در این راه کشته می‌شوم و سپس زنده می‌گردم و پس از آن زنده زنده سوزانده شوم و خاکسترم را بر باد دهند و بدانم هفتاد مرتبه چنین می‌شود از تو دور نمی‌شوم تا قبل از تو مرگ خویش را ببینم. چگونه در راه تو جانبازی نکنم، درحالی که این بیش از یک بار کشته شدن نیست و بعد از آن به عزت و سعادت جاودانی خواهم رسید.»

«و الله یابن رسول الله لوددت انّی قتلت ثم نشرت الف مره و ان الله تعالی قد دفع القتل عنک و عن هولاء الفتیه من اخوانک و ولدک و اهل بیتک؛ به خدا سوگند ای پسر پیغمبر خدا دوست داشتم هزار بار کشته و باز زنده شوم و خداوند تو و برادران و اهل بیت تو را زنده نگه دارد.»(۹)

اینها جلوه‌های برجسته ایثار و تسلیم است بی‌تردید سالار شهیدان این تسلیم را یک ارزش والا دید و مدال «وفادارترین» را به این شهیدان داد.

تسلیم عملی یعنی مطیع بودن حتی در سخت‌ترین عرصه‌ها. اینان یار صدیق و وفادار و اعتمادکردنی هستند. در روایتی آمده که «سهل خراسانی» به حضرت امام صادق(ع) گفت چرا برای گرفتن حق خود قیام نمی‌کنی در حالی که صدهزار رزمنده داری؟ امام علیه السلام دستور داد تنور را روشن کنند. تنور که روشن شد امام به سهل خراسانی فرمود برخیز و داخل تنور بنشین!! او گفت آقای من مرا به آتش مجازات مکن، بگذر از من خداوند از شما بگذرد. امام صادق فرمود گذشتم، در این حال هارون مکّی وارد شد و کفشش در دستش بود امام صادق(ع) به او فرمود کفش‌هایت را بینداز و داخل تنور بنشین! او چنین کرد امام مشغول صحبت از خراسان شد و آنچنان مطلع بود از اوضاع آن دیار که گویا خود در خراسان بوده و شاهد وقایع آن بوده است. سپس فرمود خراسانی! برخیز و داخل تنور را ببین. خراسانی به مشاهده تنور پرداخت دید هارون مکی چهارزانو در آتش نشسته! امام فرمود در خراسان چند شیعه تنوری این چنین داریم؟ او گفت به خدا قسم حتی یک نفر شیعه این چنینی در خراسان ندارید! امام(ع) فرمود ما تا وقتی که (حداقل) پنج نفر شیعه این چنین نداشته باشیم قیام نمی‌کنیم ما زمان قیام را می‌دانیم. این جلوه برجسته تسلیم است.

یاری امامان

اینک سخن این است که یاری امامان چگونه است؟ و تفسیر «نصرتی لکم معدّه» چیست؟ پرواضح است که امامان هیچ نیاز شخصی به یاری ندارند. همانگونه که خداوند که این همه دعوت به یاری‌اش می‌کند نیاز به یاری ندارد. «و غنی علی اطلاق» قادر علی الاطلاق است.

یاری امامان، یاری مکتب آنان با گفتار و رفتار است. یاری امامان آن است که به گونه‌ای عمل کنیم که مایه زینت آنان باشیم، یاری امامان به آن آراستگی به فضائل اخلاقی است. حضرت امیرمؤمنان علی(ع) فرمود شما نمی‌توانید ساده‌زیستی مرا داشته باشید «و لکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد؛ لیکن مرا با پرهیز از گناه و تلاش برای دین عفاف و پیمودن راه درست یاری دهید.»(۱۱)

«ورع» تقوا در سطح عالی است. «اجتهاد» تلاش و کوشش برای دین و دغدغه آن است. «عفت» خویشتن‌داری در برابر شهوات مختلف «سداد» انتخاب راه صحیح و پرهیز از بیراهه‌هاست. «نصرتی لکم معدّه» یعنی تلاش در عرصه فضائل.

حضرت امام باقر(ع) فرمود: «اعینونا بالورع فانه من لقی الله عزوجل منکم بالورع کان له عندالله فرجا…؛ ما را با ورع یاری کنید زیرا هر کس از شما خدای عزوجل را با ورع ملاقات کند برای او نزد خدا گشایشی باشد.»(۱۲)

و البته نباید از نظر دور داشت که این یک جلوه نصرت امامان است ولی «نصره» مصدر مضاف است از آن عموم استفاده می‌شود و شامل هر گونه آمادگی برای ظهور و در خدمت آنان قرار گرفتن می‌گردد.

در روایتی از حضرت امام صادق(ع) رسیده است:

«لیعدن احدکم لخروج القائم ولو سهما، فان الله اذا علم ذلک من نیته رجوت لان ینسی فی عمره حتی یدرکه و یکون من اعوانه و انصاره؛» «باید هر یک از شما برای خروج حضرت امام زمان آماده باشد هر چند با تهیه یک تبر! چون وقتی خداوند ببیند کسی به نیت یاری مهدی خود را آماده می‌کند امید می‌رود خداوند عمر او را دراز کند تا ظهور حضرت را درک کرده و از یاوران مهدی باشد.»

مقصود آمادگی مدام برای ظهور حضرت است این هم جلوه‌ای از جلوه‌های نصرت اوست.

 

آرزوهای فراتر

«حتی یحیی‌الله تعالی دینه بکم و یردکم فی ایّامه و یظهرکم لعدله و یمکنکم فی ارضه؛ تا خداوند متعال دینش را به شما زنده کند و شما را در دوران خود برگرداند و برای گسترش عدالتش شما را توانا نماید و در روی زمینش پا بر جایتان کند.»

در این فراز زائر، آرزوهای خود را بیان می‌کند:

۱- آرزوی احیای دین به رهبری امامان علیهم السلام. او(امام زمان«ع») دین غریب، دین تحریف شده، دین اسیر هوسبازان که به نام دین‌ عرضه می‌کنند، این دین را زنده می‌کند.

دینی که به تعبیر حضرت مولی علی(ع) پوستین واژگون به آن پوشانده‌اند «و لبس الاسلام لبس الفروِ مقلوباً؛ و اسلام پوستین واژگونه پوشد.»(۱۴) نیز فرمود:

«ایهاالناس سیأتی علیکم زمان یکفاء فیه الاسلام کما یکفاء الاناء بما فیه؛ ای مردم به زودی بر شما روزگاری خواهد آمد که اسلام را از حقیقت آن نهی می‌کنند همچون ظرفی که واژگونش کنند و آن را از آنچه درون دارد تهی سازد.»(۱۵)

آری او خواهد آمد و دین را زنده خواهد کرد.

حضرت علی(ع) فرمود:

«و یحیی میت الکتاب و السنه؛ مهدی کتاب و سنت مرده و از میان رفته را زنده می‌کند.»(۱۶)

نیز فرمود: «یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی، و یعطف الرای علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرای؛ هواپرستی را به خداپرستی بازگرداند پس از آنکه خداپرستی را به هواپرستی بازگردانده باشد، رأی‌ها را به قرآن بازگرداند پس از آنکه قرآن را به رأی‌های خود بازگردانده باشند.»(۱۷)

آری در عصر ظهور دین حرف اول را در جهان می‌زند.

«لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون»(۱۸)

۲- آرزوی حاکمیت امامان در عصر رجعت

«ویردکم فی ایامه»

از مصادیق بارز «ایام الله» دوره حاکمیت امامان است در عصر رجعت تحقق خواهد یافت.

۳- عصر حاکمیت عدل

عصر ظهور عصر حاکمیت عدل و قسط است. روایات در این عرصه آن‌قدر فراوان است که اگر نگوییم تواتر لفظی حداقل تواتر معنوی دارند.

۴- اقتدار امامان

عصر ظهور هم عصر اقتدار دین در عرصه رشد و هدایت انسان‌هاست.

«و لیمکنن لهم دینهم الّذی ارتضی لهم…؛ … و دین و آئینی را که برای آن‌ها پسندیده به طور ریشه‌دارد و پابرجا در صفحه زمین مستقر سازد.»(۱۹)

و هم عرصه اقتدار امام علیهم السلام جهت هدایت آن‌ها به زندگی برتر و آرمانی «و یمکنکم فی ارضه»

اینها آرمان‌ها و آرزوهای زائر است آرمان‌هایی که بی‌تردید تحقق خواهد یافت ان شاءالله.

روزی که بشر عصاره شر گردد

دین و هدف و شرافتش زر گردد

از بحر نجات خلق آید مهدی(عج)

از یُمن وجود او ورق برگردد

پی‌نوشت‌ها

  1. بحارالانوار، ج ۲۵، ص۳۶۰٫
  2. اصول کافی، ج ۱، ص ۳۷۳٫
  3. اصول کافی، ج ، ص ، باب التسلیم.
  4. نساء/ ۶۵٫
  5. نجم/
  6. اصول کافی، ج ۱، ص ۳۹۰ و ج ۲، ص ۲۹۸٫
  7. تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۵۷۸ از: بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۱۹٫
  8. فروغ ابدیت، ج ۲، ص ۳۲۰؛ سیره حلبی، ج ۳، ص ۹۰٫
  9. اللهوف علی قتلی الطفوف.
  10. سفینه البحار، ج ۴، ص۸۲۷ از المناقب، ج ۴، ص ۲۳۷؛ الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۵۹۵، بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۲۳٫
  11. نهج البلاغه، نامه ۴۵٫
  12. اصول کافی، باب الورع حدیث ۱۲٫
  13. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۸٫

۱۴ و ۱۵٫ نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳٫

۱۶ و ۱۷٫ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸٫

  1. توبه/ ۳۳٫
  2. نور/ ۵۵٫

……………………………………………

سوتیترها

۱٫

نگاه شیعه در عرصه رهبری معصومان آن است که این انوار تابناک هر آنچه دستور می‌دهند «محبت شرعی» است. خطا، اشتباه در این دستورات راه ندارد. بر این اساس باید در برابر اوامر آن‌ها تسلیم محض بود.

 

۲٫

تسلیم بودن در برابر معصومان شامل:تسلیم قلبی و تسلیم در رأی است. اگر رأی را به نفع خود دیدند تسلیم‌اند و اگر به زیان خود دیدند تسلیم‌ناپذیرند. اینان «ولایتمدار نیستند»، «خودمدارند».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *