۱– از جمله پرسشهای مهم مومنان به انقلاب و نظام اسلامی در این ایام این است که انبوه اقشار خاکستری جامعه (که در ایام انتخابات مشخص نیست به کدامین سو گام بر میدارند و بارها با حرکت به سمت و سوی گزینههای غلط، حرکت نظام و انقلاب را با تعلل و توقف مواجه کردهاند) از کجا آمدهاند و در کدام نظام تربیتی رشد پیدا کردهاند؟ آیا آموزش و پرورش(که فقط به دنبال افزایش محفوظات دانشآموزان است و لاغیر) فرزندان این ملت را به این توده منفعل و ظاهربین تبدیل کرده است؟ آیا ماهوارهها و فضای مجازی متهم این قضیهاند؟ (در حالی که فضای مجازی چندسالی است که در کشور شیوع پیدا کرده و استفاده فراگیر از شبکههای ماهوارهای نیز به همین سالهای اخیر باز میگردد) آیا سینما و تئاتر و موسیقی و کنسرتها چنین نسل غیر انقلابی و بیارادهای را تربیت کرده و به جامعه اسلامی_ انقلابیِ ما تحویل داده است؟ نسلی که همّ و غم اساسیاش لذت است و زندگی راحت در این دنیا و حداکثر نگرش انقلابی و حماسیاش در دفاع از وطن (آن هم در حد تجلیل زبانی و زمانی از شهدا و سربازان و مدافعان وطن) خلاصه میشود که این مقوله را هم بنابر محاسبه انجام میدهد! (آن هم با این استدلال که اگر نبودند و نباشند کسانی که از ایران دفاع کرده و میکنند ما زندگی راحتی نداشته و نخواهیم داشت، پس از آنها متشکریم و به روانشان درود میفرستیم!!) نسلی که جهاد در راه خدا و عقیده برایش مفهوم نیست و به بیخاصیتی و غیر سیاسی بودن افتخار میکند و دلیلی برای مبارزه با آمریکا و استکبار نمیبیند و مرگ بر آمریکا را “در افتادن با شاخ گاو” میداند و برایش چرخش چرخ زندگی (آنهم در طلب خودروهای شاسی بلند و خانههای مجلل ویلایی و سفرهای تفریحی به چهار گوشه دنیا و خرید دائمی از «بِرندهای» برتر جهانی) بسیار مهمتر از «گردش سانترفیوژها»ست! نسلی که استقلال را به عنوان یک تیم فوتبال و با رنگ آبی میشناسد و نمیداند و نمیخواهد بداند که نسبت استقلال با دین و آزادگی و مقابله با استکبار چیست؟! نسلی که بهسادگی پیادهنظام دشمن و ابزار دست نفوذیهای قدرتطلب آن شده و میشود و در بسیاری از مواقع توانسته (و باز هم میتواند) با حضور در پای صندوقهای رأی جهتگیری انقلاب و نظام را به سمت و سوی سازش و تسلیم منحرف کند!. بهراستی این نسل که بسیاری از آنها در خانوادههای انقلابی متولد شدهاند پای درس کدام مربی چنین تربیت و نگرش و بینشی پیدا کردهاند ؟
۲– بدون تردید صدا و سیمای جمهوری اسلامی را باید از جمله علل اصلی شکلگیری و تربیت چنین نسلی دانست! چرا که در سالهای پس از انقلاب دیگر کمتر خانهای را میتوان یافت که رادیو و تلویزیون در آن نباشد و این دو رسانه (خصوصأ تلویزیون) حداقل ۴-۵ ساعت در هر خانه روشن است و ذهن و دل مخاطب را در اختیار دارد. تأثیر سیما (تلویزیون) بر ذهن مخاطب با هیچ رسانه دیگری قابل مقایسه نیست. کدام معلم یا استادی را که میتوان یافت که مخاطبان او ساعتها بدون پلک زدن در برابرش نشسته باشند و این حالت به صورت یک عادت روزانه درآمده باشد؟ سیما، این فرصت استثنایی را در اختیار دارد که در طول شبانه روز ساعتهای متمادی، اکثریت (یا همه) اعضای خانواده را مقابل خود بنشاند و ساعتها ذهن آنان را در اختیار بگیرد و به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ارزشها، نگرشها، رفتارها و تفکرات را به مخاطب خود القا کند! آنهم در حالی که اکثریت خانوادههای ایرانی سال به سال به تماشای تئاتر نمیروند و شاید هر چند ماه یک بار سری به سینما بزنند! حتی میزان وقتی را که متدینین به تماشای برنامههای سیما اختصاص میدهند بسیار بیشتر از اوقاتی است که پای منبر و در هیأتها و مجالس وعظ میگذرانند! حتی در روزگار فعلی که شبکههای ماهوارهایِ بیگانه و فضای مجازی به رقیب جدی سیمای جمهوری اسلامی تبدیل شدهاند هم نمیتوان منبع پیام و رسانهای را در کشور یافت که بیشتر از صدا و سیما مخاطب داشته باشد! قدرت و توان رسانه ملی به حدی است که در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، حضرت امام در مقام تحدی، از حکومت طاغوت خواسته بودند که اگر جرات دارد در هفته ساعتی از پخش برنامههای رادیویی را در اختیار روحانیت و حوزههای علمیه قرار دهد تا متوجه شود نتیجه آن سرنگونی حکومت طاغوت خواهد بود!. و ایشان با همین نگرش دقیق و اطلاع از میزان توانمندی صدا و سیما در شکلدهی به ذهن و باور مخاطبین و جامعه، آنرا دانشگاهی عمومی توصیف کردند! و مشکل از اینجا شروع میشود که در تمام سالهای پس از پیروزی انقلاب تا همین امروز، صدا و سیما، انقلابی عمل نکرده و اهتمامی به ترویج تفکر انقلابی نداشته است!. ارزشها و هنجارها و رفتارهای انقلابی، محور برنامههای شبکههای مختلف صدا و سیما نبوده و عموم برنامهسازان و مدیران سازمان صدا و سیما هم افرادی منفعل و غیر انقلابی بودهاند و نتیجه آن شده که حجم اصلی برنامهها (به ویژه برنامههای پر مخاطب مانند مجموعههای نمایشی و فیلمها و موسیقیها و برنامههای کودک و …) تفکر و زندگی و ارزشهای غیر انقلابی و غیر دینی را به مخاطبین القا کرده است.! برای اثبات این مدعا کافی است مدیران سازمان (در طول سالهای گذشته تا کنون) به این سوالات پاسخ دهند که در سی و هشت سال گذشته چند مجموعه نمایشی، یا حتی فیلم یا برنامه پر مخاطب و جذاب با موضوع استکبارستیزی و لزوم آن تولید و پخش شده است؟! چه میزان از برنامههای پر بیننده سازمان به ترویج تفکر اسلام انقلابی و به تعبیر حضرت امام (اسلام ناب) اختصاص یافته است؟ در طول بیست سال گذشته محتوا و مضمون غالب موسیقیهای تولید و پخش شده در صدا و سیما چه بوده است؟ آیا اغلب این موسیقیها محتوایی عشقی (آن هم عشقهای زمینی) و قالبی مناسبِ مجالس لهو و لعب نداشتهاند؟ آیا مردم روزانه یک موسیقی یا سرود جذاب ضد آمریکایی یا ضد صهیونیستی از صدا و سیما شنیدهاند؟ آیا اهتمام صدا و سیما تولید چنین موسیقیها و سرودهایی بوده است؟ اگر بوده، پس مدیران گذشته تا حال سیما میتوانند آمار و مشخصات آن را بدهند تا عمق فاجعه معلوم شود! در میان چندهزار موسیقی و سرود تولید شده در سالهای پس از جنگ تحمیلی تا کنون تعداد سرودهای انقلابی تولید شده در سازمان صدا و سیما به عدد انگشتان یک دست هم نمیرسد! و اگر نبود ایامی مانند دهه فجر یا روز قدس (که در این ایام، سرودهای تولید شده در اوایل انقلاب اسلامی جهت تجدید خاطرات پخش می شود) دیگر فاتحه تولید و پخش چنین موسیقیها و سرودهایی خوانده شده بود و کافیاست بدانیم که حتی واژه سرود در سالهای اخیر در ادبیات مجریان و مدیران سازمان جای خود را به واژه “ترانه” داده و مجریان و هنرمندان و مدیران سازمان به صراحت از واژه “ترانه” استفاده میکنند که خود نمایانگر محتوای این موسیقی هاست! و شاید دلیل محکمتر بر انقلابی نبودن سازمان صدا و سیما در این عرصه آن باشد که علیرغم تولید سرودهای انقلابی و ارزشی در چند سال اخیر توسط نهادها و موسساتی غیر از صدا و سیما، شاهد پخش این سرودهای انقلابی از صدا و سیما نیستیم و صرفاً در روزهایی منتهی به ۲۲ بهمن یا روز قدس و جهت دعوت مردم به راهپیمایی و به صورت محدود تعدادی از این تولیدات هنر انقلابی، اجازه پخش از صدا و سیما را پیدا میکنند!
۳– اگر موضوع و محتوای مجموعههای نمایشی و فیلمهایی که در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی اسلامی در شبکههای مختلف سیما تولید و پخش شده را بررسی کنیم متوجه خواهیم شد مقولاتی مانند تجملگرایی، تمایل به مهاجرت به خارج از کشور، اسراف و تبذیر، لذتطلبی و دم غنیمت شمُری، رفاهطلبی و … مهمترین مولفههایی ارائه شده از سوی “سیما” به مخاطبان عموماً نوجوان و جوان و خانوادهها بوده است! دعوت مدام به شادی (به هر قیمت و به هر بهانه و با هر روش، حتی پخش ابتذال با عنوان طنز!) و داشتن “لحظات خوش” ترجیعبند برنامههای صدا و سیماست. حال آنکه دعوت به آگاهی، فهم و تفکر، جایی در برنامههای این سازمان نداشته و ندارد! کافی است در این رابطه گلایه رهبر معظم انقلاب از مدیران صدا و سیما را یادآوری کنیم که فرمودند: “آن قدر که خوراکی ها و تنقلات زیانبار در برنامههای صدا و سیما تبلیغ و معرفی شده کتاب و کتاب خوانی ترویج نشده است!” در طول این سالها بهانه اصلی انفعال مدیران صدا و سیما تلاش برای جذب مخاطب و رقابت با شبکههای ماهوارهای بوده است. حال آنکه ترفند اصلی برنامهسازان و مدیران صدا و سیما برای رقابت با شبکههای ماهوارهای، تقلید از برنامههای همان شبکههای ماهوارهای و پا گذاشتن جای پای همان شبکههای خارجی است! تا آنجا که اگر برنا مهای در یکی از شبکههای ماهوارهای پخش شده و مورد توجه قرار گیرد، در کمتر از چند ماه شاهد پخش “تقلید ناقص” آن از شبکههای سیمای جمهوری اسلامی خواهیم بود! .
۴– ممکن است برخی اشکال کنند که صدا و سیما زیر نظر رهبر انقلاب اداره میشود و مگر امکان دارد که مدیران آن غیر انقلابی عمل کنند؟ جالب است این شبهه بارها توسط رهبر انقلاب و به صراحت پاسخ داده شده که انتصاب رئیس سازمان صدا و سیما توسط رهبر انقلاب به معنای اداره این سازمان بر اساس منویات و نظریات ایشان نبوده و نیست و مثلاً با وجود تأکید صریح رهبر انقلاب بر عدم الگوسازی از بازیگران و هنرمندان غیر انقلابی و غیر ارزشی، تبدیل چنین به افرادی به میهمانان ثابت برنامههای سازمان (خصوصاً برنامههای پربیننده و پر مخاطب) از افتخارات مدیران صدا و سیما و برنامهسازان آن بوده و هست! دعوت به رفاهطلبی و لذتجویی در قالب تولید و پخش انبوه برنامههای آشپزی، مانور تجمّل در اکثریت برنامههای نمایشی “سیما”، خالی بودن این برنامهها از حداقلهای تفکر انقلابی، نکتهای نیست که از چشمان تیزبین مخاطبان مخفی مانده باشد و به همین دلیل عمده مخاطبان، این الگوها را به عنوان الگوهای ارائه شده و مورد تایید نظام فرض میکنند (چرا که در رسانۀ رسمی نظام به نمایش در آمده و مورد توجه قرار گرفته است!) و آن را مبنای زندگی و عمل خود قرار میدهند! انصافاً در کدام برنامه جذاب سازمان دلایل لزوم مبارزه با آمریکا و صهیونیسم به مردم آموزش داده شده است؟ در کدام مجموعه پرمخاطب نمایشی ظلم ستیزی به عنوان یک ارزش معرفی شده است؟ کدام برنامه یا سرود تولید و پخش شده از صدا و سیما مخاطب را به یاری مظلوم تشویق کرده و میکند؟ سهم جهاد و تفکر جهادی از برنامههای صدا و سیما مردم را قانع کرده که آمریکا، “شیطان بزرگ” و رژیم صهیونیستی، “غده سرطانی” است؟ کدام برنامه مردم را به خودکفایی و تلاش برای تولید دعوت کرده است؟ کدام برنامه سازمان صدا و سیما این باور حضرت امام را به مردم منتقل کرده که رفاهطلبی با انقلاب و انقلابی زیستن سازگار نیست؟ و چند بار شاهد ترویج تفکر “نبرد دا ئمی بین فقر و غنا” و “جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد” از صدا و سیما بودهایم؟
۵– البته حساب معدود آثار ارزشمند و منطبق با تفکر انقلاب اسلامی که به همت معدود برنامهسازان و هنرمندان متفکر و مومن به اندیشه انقلاب اسلامی ساخته و به نمایش درآمده(مانند مجموعه مختارنامه) را باید از روند جاری حاکم بر سازمان صدا و سیما جدا کرد چرا که اکثریت برنامههای تولید و پخش شده از شبکههای مختلف صدا و سیما بر همان مدار انفعال و گریز از روحیه انقلابی منطبق بوده است! باید از مدیران گذشته و حال سازمان پرسید چرا تا کنون سازمان صدا و سیما در خصوص علل تهاجم رژیم بعث صدام به جمهوری اسلامی و نقش جهان استکبار در حمایت همهجانبه از صدام روشنگری نکرده است؟ و اگر این روشنگری رخ داده بود باز هم در جامعه شاهد ابهام در خصوص چرایی و لزوم استکبار ستیزی بودیم؟ اگر صدا و سیما حقایق تاریخ ایران و تاریخ انقلاب اسلامی را به دقت و به صورت کامل و جامع و هنرمندانه به جامعه منتقل کرده بود دیگر مجالی برای ترویج شبهه در خصوص انقلاب و حوادث آن باقی میماند؟ هنگامی که پخش مستندی نه چندان قوی در دفاع از خاندان پهلوی در یک شبکه ماهوارهای دهها شُبهه جدی درباره نهضت اسلامی و چرایی سرنگونی سلسله پهلوی در اذهان جامعه ایجاد میکند و یا هر از چندگاه و بواسطه فعالیت منافقین در فضای مجازی، شبهه تکراری”قتلعام ظالمانه صدها مجاهد خلق در سال ۱۳۶۷در زندانهای جمهوری اسلامی” در جامعه منتشر میشود و ذهن نسل جوان را نسبت به حقانیت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی خدشهدار میکند چه دستگاهی جز صدا و سیما را میتوان مقصر دانست؟ مگر رسانۀ ملی در اینخصوص چه میزان اطلاعرسانی هنرمندانه انجام داده که توقع داشته باشیم چنین شبهاتی در جامعه نفوذ نکند؟ و مگر غیر از این است که در نبود اطلاعات دقیق از تاریخ انقلاب و ایران است که چنین شبهاتی در جامعه گسترش پیدا میکند؟ آیا مدیران رسانۀ ملی میتوانند حتی از یک مورد کار نمایشی درباره تحولات سوریه و لزوم حضور جمهوری اسلامی در این تحولات که در رسانه ملی تولید و پخش شده باشد نام ببرند؟ آیا میتوان پذیرفت که مردم مسلمان ایران در طول پنج سال بحران سوریه، صدها شهید تقدیم اسلام کرده باشند و سیمای جمهوری اسلامی از ساخت حتی یک فیلم داستانی در این مورد عاجز مانده است؟ به راستی مشکل در کجاست؟ آیا میتوان پذیرفت که علت این خلاء وحشتناک، نبود بودجه و اعتبار کافی است؟ حال آنکه در همین مدت دهها اثر نمایشی با موضوع عشقهای دو و چند ضلعی در شبکههای مختلف سیما ساخته شده و به نمایش درآمده است! حقیقت آن است که اگر مدیریت سازمان از حداقل تفکر انقلابی برخوردار بود تاکنون شاهد تولید و نمایش چندین اثر نمایشی در خصوص چرایی حضور مدافعان حرم در سوریه میبودیم و تلختر، آنکه مدیران سازمان حتی از پخش آثار داستانی که توسط جوانان مومن و انقلابی درباره بحران سوریه ساخته شده نیز خودداری کردهاند!، و همین ماجرا در باره حوادث سال ۸۸ نیز صادق است و دقیقاً به همین دلیل است که عوامل فتنه هنوز امکان مظلومنمایی در جامعه را از دست ندادهاند. چرا که در صورت اطلاعرسانی دقیق و هنرمندانه توسط رسانه ملی در این خصوص، نفرت عمومی علیه این جریان برانگیخته میشد و نصیب عوامل این فتنه جز رسوایی و طرد از صحنه جامعه نبود.
۶- حاکمیت روحیه کارمندی و مصلحتاندیشیِ افراطی و تلاش برای رعایت مطالبات جناحهای سیاسی و خصوصاً جناح حاکم بر دولت (به بهانه نیاز به بودجه) باعث شده تا رسانه ملی و مدیران آن انفعال را بر انقلابی بودن ترجیح داده و فضا و روح حاکم بر غالب برنامههای صدا و سیما را انفعال و تفکر غیر انقلابی تشکیل دهد. این انفعال نه تنها موجب محرومیت بخش عظیمی از جامعه، از آشنایی با تفکر انقلاب اسلامی شده، بلکه منجر به عقب ماندن رسانه ملی از رقبایی مانند شبکههای معاند ماهوارهای نیز شده است. حال آنکه بسیاری از این شبکهها با امکانات و نفراتی بسیار کمتر از رسانه ملی مشغول به فعالیتاند و اعتقاد والتزام مدیران و برنامهسازان این شبکهها به تفکرات ضدانقلابی و باطل خویش، عامل اصلی موفقیت آنان در ترویج تفکر باطلشان در جامعه ایران بوده است! مدیران رسانه ملی یا نبرد جدی میان انقلاب اسلامی و جهان استکبار را باور ندارند و یا برای این نبرد ارزشی قائل نیستند چرا که هیچ نشانی از جدی گرفتن این نبرد در برنامههای صدا و سیما به چشم نمیخورد! و در کمال تاسف این بیتفاوتی و انفعال و سستی به مخاطبان این رسانه نیز منتقل شده و میشود. (که نتیجه این امر را در شکلگیری انبوهی از قشر خاکستری و بیتفاوت و منفعل در فضای جامعه شاهدیم) و طبیعی و بدیهی است که ادامۀ این وضعیت چگونه به انزوای تفکر انقلابی در ایران اسلامی خواهد انجامید.
۷– اگر بناست که پرچم مبارزه تاریخی حق علیه باطل بر دوش ملت مسلمان ایران باقی بماند، رسانه ملی باید جلودار و مدعی اصلی این پرچمداری باشد و روح وتفکر انقلاب را به کالبد جامعه ایرانی بدمد و این مهم ممکن نخواهد بود مگر به حاکمیت تفکر انقلاب اسلامی بر رسانه ملی و حذف مدیران و مدیریت منفعل غیر انقلابی از راس و بدنه سازمان. و درنگ در این امر معنایی جز پذیرش غلبه انفعال بر جامعه ایران اسلامی و تسلیم در برابر جهان استکبار نخواهد داشت.
سوتیتر:
۱٫
سیما، این فرصت استثنایی را در اختیار دارد که در طول شبانه روز ساعتهای متمادی، اکثریت (یا همه) اعضای خانواده را مقابل خود بنشاند و ساعتها ذهن آنان را در اختیار بگیرد و به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ارزشها، نگرشها، رفتارها و تفکرات را به مخاطب خود القا کند
۲٫
اگر بناست که پرچم مبارزه تاریخی حق علیه باطل بر دوش ملت مسلمان ایران باقی بماند، رسانه ملی باید جلودار و مدعی اصلی این پرچمداری باشد و روح وتفکر انقلاب را به کالبد جامعه ایرانی بدمد و این مهم ممکن نخواهد بود مگر به حاکمیت تفکر انقلاب اسلامی بر رسانه ملی